Saturday, May 26, 2012


تفسیر هفته


New_IRTV-19.jpg
تلويزيون ايرانيان
چرا مذاکرات بغداد به نتیجه نرسید ؟

تفسير خبر


Tafssir_Khbar_25-05-2012.jpg
در برنامه امشب تفسير خبر٬ دكتر عليرضا نوري زاده٬ و حسن داعي به پرسشهاي بيژن فرهودي٬ در رابطه با مذاكرات ۵+۱ در بغداد٬ پرونده اتمي جمهوري ولايت فقيه٬ راههاي مقابله با رژيم حاكم بر تهران٬ اوضاع در سوريه٬ درآمد نفتي ايران واوضاع اقتصادي كشور٬ دخالت سپاه در انتخابات٬ انتخابات رياست جمهوري مصر٬ و ... پاسخ دادند. ۲۵/۰۵/۲۰۱۲
تصوير:

لینک :

صدا:



پنجره اي رو به خانه پدري


shahyad-12.jpg
جمعه ۲۵/۰۵/۲۰۱۲
تصوير بخش نخست:

تصوير بخش دوم:

صدا بخش نخست:

صدا بخش دوم:


یکهفته با خبر


KAYHAN-1.jpg

ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم
سه شنبه 15 تا جمعه 18 مه
احمد که رفت، سال 49 عباس پهلوان در مجله فردوسی مرثیه ای نوشت با این آغاز که، احمد ورپرید، برادر علیرضا را میگویم و...
دو سال با درد و رنج و سرطان احمد همراه بودم و همه ما انتظار داشتیم که سرانجام پیکر کوچکش که صبورانه دردهایش را تحمل میکرد، تاب نیاورد و چنین شد. حالا اما از محمد چه بگویم که حقاً ورپرید. نه بیمار بود نه دچار حادثهای شد. استوار و مقاوم و سرشار از عشق بود و همین دوسه روز پیش که با اوسخن میگفتم شادمان بود که پسرش خشایار در تعطیل دانشگاه به ایران میرود و دو ماهی در کنارش خواهد بود. سال 51، یکسالی زودتر از من به لندن آمد و خیلی خوب درس خواند. من اوائل 56 به ایران باز گشتم و او هنوز مشغول درس بود.

سال 60 که پر درد و خسته، این بار جان بدر برده از خانه پدری آمدم، دو سالی با هم بودیم و بعد او بازگشت که در ایران نفس می‌کشید و خانه پدری اورا سخت می‌طلبید. از آن پس چند باری به کوتاهی آمد و رفت، اما دیگر درگیر زندگی شده بود و 15 سال ندیدمش بدین امید که امسال دیدار تازه کنیم. حالا دیدارمان به قیامت افتاده است. همی گفتم که خاقانی دریغاگوی من باشد. چه تلخ که اینک منم دریغاگوی برادری که همه عشق بود و سرشار از زندگی. دل به عرفان داشت و سر در کوی جانان. به مادرم که داغ دو فرزند دیده و خرد و شکسته مویه می‌کند می‌گویم دلت را بگذار جای دل پروین خانم که سهرابش را خونین به او باز گرداندند. دل اما می‌گوید، بس کن، چه می‌گوئی به مادری که کمرش شکسته است. همه یادهایش از روز تولد و مدرسه و دانشگاه و... با من است و پررنگ و زنده در برابرم به‌ویژه آن سفری که با احمد کسیلا، فریدون توفیقی و کیخسرو بهروزی از لندن به ایران راندیم و محمد کوچکترین ما بود و صبورترین. در یوگسلاوی سابق دچار سرماخوردگی بدی شد و در نزدیک زاگرب در یک خانه روستائی زنی به مهربانی مادر سوپ کلمی به او داد که معجزه آسا به ساعتی سرپایش کرد. یک بار در اوج جنگهای داخلی یوگسلاوی سابق برایم نوشت، یادت هست، آن خانم کروات بود و شوهرش صرب، راستی آنها الان کجا هستند؟ حتماً خانه‌شان، آن کلبه کوچک زیبا ویران شده است! محمد ورپرید و چراغ خانه کوچک سرشار از امیدش خاموش شد. برای او و همه آن عزیزانی که خبر رفتنشان مثل یک صاعقه در غربت برسرمان فرو می‌آید می‌نویسم:
پاره‌های پیکرم یک یک شکست
بس که مرگ دوست بر بامم نشست
غربتم هر لحظه ماتم خانه شد
تا وطن منزلگه بیگانه شد
داغ بر دل از رفیقان داشتم
حسرت دیدار یاران داشتم
یک به یک رفتند و تنها می‌شدم
سر به سر در بند سودا می ‌شدم
رفت آنکس کو رفیق راه بود
در شبم تصویر مهر و ماه بود
سرو بود و سایه‌اش بر مادرم
در تمام زندگانی یاورم
وقتی آمد زندگی پر شور شد
خانه ما سرزمین نور شد
در گذار عمر، دور از هم شدیم
خنده‌هامان رفت و در ماتم شدیم
غربتم ره را به دیدارش چو بست 
جای او تصویر و سودایش نشست
بانگ او هر بار لبریز از سرود
واژه‌هایش شعله امید بود
رفت از کف گوهر ناسفته‌ام
آن غزلهای به لب ناگفته‌ام
رفت و بر لب آه و حسرت جا گرفت
جای دیدارش به فرداها گرفت 
یاد بادش را به فردا می ‌نهم
لحظه دیدار صبح میهنم



وقتی حسین بازجو پان ایرانیست می‌شود
این که حسین بازجو و وردستش سعدالله خان پان‌ایرانیست شوند و باز پس‌گیری بحرین را طلب کنند البته از معجزات تفاله چای سید روح‌الله مصطفوی را خوردن است (رجوع کنید به خاطرات حسین بازجو و فصل تفاله چای آقا را در کودکی خوردن و خاک پای سید علی آقا را توتیای چشم کردن) کسانی که سهم ما را در دریای مازندران واگذار کردند و وطن پرستی را کفر و تکیه بر تاریخ و پاس داشتن فرهنگ ملی را از مصادیق زندقه می‌دانند. در طول هفته گذشته بوقهای جمهوری ولایت فقیه از انواع ریشدار، بی‌ریش، مسموع، مکتوب و مصور عاشورای دیگری براه انداختند که وای، وای ای امام زمان، آل خلیفه می‌خواهد بحرین عزیزی را که در گذشته استان چهاردهم ما بود و طاغوت آن را واگذار کرد به آل سعود بفروشد. شگفتا که بعضی ساده لوحانه برای نمایش وطن دوستی رژیم دست زدند و نپرسیدند چه عواملی باعث شده پادشاه سعودی پیشنهاد اتحادی شبیه به اتحادیه اروپا به کشورهای عضو شورای همکاریهای خلیج فارس بدهد . در این زمینه سراج میردامادی گفتگوئی با من داشت که فشرده‌اش را اینجا می‌آورم.
«سی و دو سال پیش، بعد از انقلاب اسلامی ایران و شروع جنگ ایران و عراق، کشورهای حاشیه‏ خلیج فارس تصمیم گرفتند شورای همکاری‏ کشورهای خلیج فارس را تشکیل دهند تا همراه یکدیگر خطری را که از جنگ دو حریف نیرومند منطقه متوجه آن‏ها بود، به نوعی خنثی کنند.
این شورا در طول این مدت، شورای چندان موفقی نبوده؛ حتی اختلافاتی که بین بعضی از کشورهای عضو وجود دارد، از جمله اختلافات امارات با عربستان بر سر بعضی از نقاط مرزی، اختلافی که قطر با بحرین در رابطه با جزایر «حوار» داشت و همین‏طور اختلافاتی میان سلطان‌نشین عمان و ابوظبی (امارات)، هیچ‏کدام از طریق شورا حل نشد. این اختلافات یا در مذاکرات دوجانبه حل شد، یا در مورد بحرین و قطر، به دیوان داوری لاهه کشیده شد. و یا همچنان در انتظار حل شدن است. در عین حال کشورهای عضو، اغلب سیاست خارجی مستقلی دارند که گاه در تعارض کامل با یکدیگر است.
طی سی و دوسال شورا نتوانسته انتظاراتی را که مردم کشورهای عضو داشته‌اند برآورده کند، تنها در دو مورد شورا از خود قابلیت نشان داد یکی زمان اشغال کویت که شورا خیلی سریع عمل کرد. و وقتی نیروهای صدام حسین وارد کویت شدند، خیلی سریع وارد کارزار شد. ساعاتی بعد از ورود نیروهای عراقی به کویت، ولیعهد و امیر کویت به عربستان رفتند و در آنجا به آنها امکانات و پناه داده شد و ستاد رهائی کویت را در طائف برپا داشتند و مسئولیت هزاران کویتی فراری از وطن را دردست گرفتند و همزمان عربستان زمینه‏ ورود نیروهای خارجی را فراهم کرد. نیروهای درع الجزیره (سپر جزیره) نیز که برای دفاع از کشورهای عضو شورا هنگام رویاروئی با خطری که کیان آنها را هدف بگیرد تشکیل شد، اولین واحدهائی بودند که پیشاپیش نیروهای آمریکائی و 39 کشور دیگر وارد کویت شدند. بنابراین می‏توانم بگویم که در این یک مورد شورا موفق بود.
مورد دوم در رابطه با تصمیماتی بود که در مورد بازار مشترک و تشکیل یک بانک مرکزی مشترک گرفته شد که البته در این مورد ابوظبی ملاحظاتی داشت و توافقنامه تأسیس بانک را امضا نکرد که چرا باید مرکز بانک ریاض باشد و نه ابوظبی.
سفر شهروندان این کشورها به یکدیگر با شناسنامه را هم نمی‌توان یک دست‏آورد بزرگ به حساب آورد.
امروز اما وضع فرق می‏کند. به این معنا که اولاً مسئله‏ امارات با ایران، بر سر جزایر ایرانی‏ که امارات ادعای مالکیتش را دارد، به یک نزاع جدی تبدیل شده است. تهدیدهای جمهوری اسلامی و تهدیدهای مشترک امارات به این‏ که مسئله را به مراجع بین‏ المللی می‏کشاند و نوعی حمایت ضمنی که بریتانیا و آمریکا از ادعاهای امارات به تلویح ابراز داشته‌اند و در عین حال، همدلی کشورهای شورا با امارات، ابعاد گسترده‌تری به این نزاع داده است. در کنار این نزاع، کشورهای عضو و در درجه نخست عربستان سعودی حکومت نوری المالکی در عراق را دست نشانده جمهوری اسلامی می‌دانند. این‏ها همه عواملی هستند که دست به دست هم داده‏اند تا پادشاه سعودی پیشنهاد اتحاد را مطرح کند. البته هیچ کس انتظار نداشت که در جلسه‏ یکروزه نشست مشورتی سران کشورهای عضو شورا اتحاد عملی شود. وقتی مثلاً از سوی امارات متحده‏ عربی، معاون رئیس دولت به نشست می‌رود که حاکم دبی و نخست‏ وزیر هم هست یا از طرف سلطان‌نشین عمان خود پادشاه نمی‌رود و پسر عموی خود را می‌فرستد آشکار است که درون خود این مجموعه هم نظرهای مختلفی نسبت به هرگونه نزدیکی بیشتر یا اتحاد وجود دارد و بنابراین تحقق آن امر ساده‏ای نیست.
در نهایت می‏توان گفت کشوری که اشتیاق دارد به نوعی این اتحاد، حداقل در حالتی شبیه به اتحادیه اروپا تحقق یابد، بحرین است. هم اکنون نیروهایی به عنوان «سپر جزیره» در این کشور کوچک حضور دارند که بیشترینشان سعودی هستند. وقتی شورای همکاری‏ها تصمیم به اعزام نیرو برای کمک به یک عضو خود گرفت، عربستان نیروی اول را داشت. بعد از آن امارات و قطر بودند و کویت هم به ارسال چند فروند قایق‏ و ناوچه‏ نظامی برای حمایت از سواحل بحرین اکتفا کرد.
امروز با توجه به این ‏که بحرین خود را در خطر می‏بیند، علاقمند است که نقش شورا وسیعتر بشود و اگر نتواند شورا را قانع کند، طبیعتاً علاقمند است به برادر بزرگ، یعنی عربستان سعودی، مراجعه کند که در همه‏ زمینه‏‌ها بحرین را تحت حمایت بگیرد.
به ویژه این‏که با پُلی که بین عربستان و بحرین برپا شده، دو کشور تقریباً با هم یکی شده‏اند و ارتباط زمینی برقرار کرده‏‌اند. سعودی‏ها نیز این وحشت را دارند که اگر یک تحول زیربنایی در بحرین رخ بدهد، دامنه‏ آن به منطقه‏ شرقی کشیده شود که پل مورد اشاره بحرین را به منطقه شیعه نشین شرق عربستان وصل می‌کند. 
البته بحرین برخلاف ادعاهای رژیم حاکم بر کشورمان نمی‌خواهد جزئی از خاک سعودی بشود. یعنی وضع این کشور کوچک اجازه نمی‏دهد که چنین اتفاقی بیافتد. ضمن این‏که سعودی‏ها هم نمی‏خواهند به عنوان اشغال‏گر بحرین تصویر شوند یا از نفوذ و قدرت خودشان استفاده کنند که بحرین را به یک تابعه تبدیل کنند. به همین خاطر چنین اتفاقی نخواهد افتاد.
ملک حمد پادشاه بحرین بسیار نگران است. بحرین، کشور خیلی کوچکی است. تظاهرات و شلوغی‏هایی که در روستاهای شیعه‌‌نشین رخ می‏دهد، امنیت کشور را مختل می‏کند و بنابراین خیلی نگرانند و از این ترس دارند که یک‏باره این حرکت از قُراء و دهکده‏های شیعه‏نشین و بخش‏های حومه‏ منامه و مُحَرق امتداد پیدا کند و به داخل شهرمنامه پایتخت بکشد. کما این‏که یک‏بار این اتفاق افتاد و تمام منطقه‏ تجارتی و منطقه‏ معروف به «سفارات» که سفارت‏خانه‏‌های خارجی در آن‏جا قرار دارند، تعطیل شد و کسانی که در آن منطقه بودند، به صورت اسیر درآمدند تا زمانی که پلیس مداخله کرد و محاصره را شکست.
قصر پادشاه در داخل شهر است. هر لحظه ممکن است یک جمعیت هزار نفری بریزد توی قصر. این است که بحرین نگران است. نیرویی که سعودی‏ها فرستاده‏‌اند، هزار نفر است. این نیرو به اتفاق ۲۰۰-۳۰۰ نفر از نیروهای قطری و اماراتی، مراکز مهم را حمایت می‏‏کنند. در نتیجه، نیروی پلیس و ارتش کوچک بحرین فرصت دارند که با شیعیان مخالف، مقابله کنند.
الان بحرینی‏ها می‏خواهند که حضور عربستان در آن‏جا تثبیت بشود، بدون این‏که استقلال خودشان را از دست بدهند و معتقدند این امر باعث خواهد شد که جمهوری اسلامی در سیاست‏های خودش تجدید‏نظر کند. مهمترین نمادی که از نوعی اتحاد حداقل بین عربستان و بحرین و قطر می‌تواند عملی شود می‏تواند شکل تکامل ‏یافته‏تری از نیروهای سپر جزیره باشد که تا امروز هنوز به یک ارتش واحد تبدیل نشده‌اند. در رابطه با این تصور که روزی نیروهای مشترک یک «شبه اتحاد» علیه ایران به کار گرفته شود باید بگویم چنین چیزی غیرممکن است. سعودی‏ها حتی بارها اعلام کرده‏اند که محال است اجازه بدهند از عربستان سعودی برای حمله به ایران استفاده بشود. اما فراموش نکنیم که ناوگان امریکا در بحرین است و بزرگ‏ترین پایگاه هوایی امریکا در قطر قرار دارد و خیلی طبیعی است که در هر نوع تهاجمی به ایران، آمریکائیها حداقل از پایگاههای خود در قطر و بحرین استفاده خواهند کرد و این می‏تواند واکنش ایران را به دنبال داشته باشد و سعودی‏ها از این واکنش نگرانند. چون بیشترین تأسیسات نفتی و صنعتی و بخشی از تأسیسات نظامی‏شان در تیررس موشک‏های ایرانی است.

شنبه 19 و دوشنبه 21 مه 
انتخابات شگرف مصر 
بدون تردید انتخابات ریاست جمهوری مصر که روزهای چهارشنبه و پنجشنبه برگذار می‌شود مهمترین و شگرفترین حادثه در این کشور در طول 60 ساله اخیر به شمار می‌رود. البته ملی شدن کانال سوئز و نیم پیروزی‌های سال 1956 و 1973 در رویاروئی با اسرائیل جایگاه ویژه‌ای در تاریخ مصر دارد اما این نخستین بار است که پس از برچیده شدن دمکراسی در مصر به‌دنبال کودتای افسران آزاد در سال 1952 مردم بدون ترس و واهمه و در فضائی نسبتا دمکراتیک می‌توانند فردی را به عنوان رئیس جمهوری انتخاب کنند که بیش از دو دوره نمی‌تواند بر کشور حکومت کند. فردی که مصون از انتقاد نخواهد بود و پارلمان و دستگاه قضائی بر عملکردش نظارت خواهند کرد و اگر خطا کند رسانه‌های گروهی امانش نخواهند داد. من مطلب کاملی پس از برگذاری انتخابات خواهم نوشت و اینبار سعی می‌کنم با معرفی نامزدها جایگاه آنها در جامعه و میزان بختشان را برای پیروزی بررسی کنم. 13 نامزد ریاست جمهوری که پس از حذف ده تن از نامزدها از جمله عمر سلیمان معاون حسنی مبارک و شیخ اسماعیل نامزد سلفی‌ها به علت ملیت آمریکائی داشتن مادرش، رقابت را رسما شروع کردند عبارتند از: ابوالعز الحريري، محمد عبد الفتاح فوزي، حسام خيرالله، عمرو موسي، عبدالمنعم ابو الفتوح، هشام البسطويسي، محمود حسام الدين، محمد سليم العوا، احمد شفيق، حمدين صباحي، عبدالله الاشعل، خالد علي و محمد مرسي از این جمع پنج تن نامزدهای اصلی‌اند و بقیه بختی برای برد ندارند. اخوان المسلمین که سال گذشته با تصمیم شخصیت محبوب و سرشناسشان در نامزد شدن در انتخابات یعنی عبدالمنعم ابوالفتوح، او را از تشکیلات خود بیرون راندند چون آن روز قول داده بودند در انتخابات ریاست جمهوری نامزدی معرفی نکنند و ابوالفتوح تمرد کرده بود. اما زمانی که نقض عهد کردند و خیرت شاطر را به عنوان نامزد اصلی و محمد مرسی را به عنوان نامزد فرعی معرفی کردند شمشیر را از رو برای ابوالفتوح بستند. کمیته حقوقی ناظر بر انتخابات شاطر و ایمن نور را به علت آنکه قبلا زندانی بودند و تا شش سال حق مشارکت در امور سیاسی از آنها سلب شده است از فهرست نامزدها حذف کرد. و اخوان المسلمین ناچار نامزد فرعی خود مرسی را که عروسک دست مرشد کل اخوان است به میدان فرستادند . سلفی‌ها نیز که نامزدشان با داشتن مادر آمریکائی از فهرست حذف شده بود با ابوالفتوح و مرسی و محمد سلیم العوا که یک اسلامی مستقل است به گفتگو نشستند تا معلوم شود کدامیک برنامه‌های آنها را برای اسلامی کردن کامل مصر می‌پذیرند. ظاهرا آقای ابوالفتوح که شبیه مهندس بازرگان خودمان و دنباله رو خط رجب طیب اردوگان نخست وزیر ترکیه است موفق شده تا حدودی سلفی‌ها را به خود جلب کند.
همه نظرخواهی‌ها از جمله از سوی مؤسسه بزرگ مطبوعاتی راهبردی الاهرام حاکی است که عمرو موسی دبیرکل سابق اتحادیه عرب و وزیر خارجه اسبق مصر، سپهبد احمد شفیق آخرین نخست وزیر مبارک و عبدالمنعم ابوالفتوح بالاترین بخت را برای برنده شدن دارند. اگر انتخابات بین دوتن از دارندگان بالاترین آرا به دور دوم کشیده شود و عمرو موسی و ابوالفتوح این دوتن باشند ابوالفتوح برنده خواهد شد چون همه ریشوها و زنان و فرزندانشان به‌نفع او بسیج خواهند شد اما اگر نفر دوم احمد شفیق باشد احتمال پیروزی شفیق بیشتر خواهد بود چون مصریها از عملکرد اسلامی‌ها در پارلمان راضی نیستند و اسلامی شدن کشور را به منزله مرگ صنعت توریسم که ممر اصلی درآمد کشور است می‌دانند. و در عین حال عمرو موسی را آدم مقتدری برای مقابله با اسلامی‌ها نمی‌دانند. اینجا باید بگویم شورای عالی نظامی در جریان معرفی نامزدها شاهکاری به خرج داد که اسلامی‌ها را غافلگیر کرد و آن به میدان فرستادن عمر سلیمان معاون مبارک بود. حضور سلیمان صحنه را دیگرگون کرد چون ناگهان اسلامی‌ها از محبوبیت او به وحشت افتادند . اما در لحظه تصفیه نامزدها سلیمان و دو نامزد اصلی اسلامی‌ها که بخت بردشان زیاد بود یعنی خیرت شاطر نامزد اصلی اخوان المسلمین و شیخ ابو اسماعیل نامزد سلفی‌ها را کنار گذاشتند. طرفداران ابو اسماعیل در اعتراض در برابر وزارت دفاع در محله عباسیه به اوباشگری پرداختند و لباس شخصی‌های دولتی و شماری از مردم که از اعتصاب و تحصن و تظاهرات به تنگ آمده‌اند به جانشان افتادند و تعدادی کشته و زخمی به جا نهادند.
جوانان مصری که صاحبان اصلی انقلاب بودند و تا حالا سرشان بی کلاه مانده از حمدین صباحی که یک حقوقدان طرفدار عبدالناصر است و نیز خالد علی حمایت می‌کنند که بخت چندانی برای پیروزی ندارند. از صبح دوشنبه تبلیغات نامزدها متوقف شده گواینکه اسلامی‌ها همچنان برموج تعصبات در مساجد و مراکز دینی سواری می‌کنند. قبطی‌های مسیحی که ده تا دوازده درصد از جمعیت مصر را تشکیل می‌دهند عمدتاً به احمد شفیق و عمرو موسی رأی خواهند داد.

May 25, 2012 01:14 PM

راديو فرانسه


Radio_France_Farsi_1.jpg

آغاز رأی گیری انتخابات ریاست جمهوری در مصر

2012-05-23T060950Z_629400553_GM1E85N13JZ01_RTRMADP_3_EGYPT-ELECTION.jpg

لادن فيروزبخت 
گفتگو باعلی رضا نوری زاده، روزنامه نگار و مدیر مرکز مطالعات ایران و عرب در لندن،
نوري زاده در تشریح روند برگزاری انتخابات در مصر و روند انتخاب رئیس جمهوری در انتخابات کنونی مصر می گوید : انتخابات مصر حادثه ای فوق العاده و تاریخی است ٦۰ سال افرادی که بعنوان رئیس جمهوری در مصر مسئولیت داشتند همیشه با ٩/٩٩ درصد آراء انتخاب می شدند؛ حتی یکبار که یک یا دو نامزد دیگر هم بودند تنها برای صحنه آرائی به آنها مجال شرکت داده شده بود، چرا که معلوم بود که حسنی مبارک، رئیس جمهوری پیشین مصر، پیش از او انور سادات و یا عبدالناصر، بالای ٩/٩٩ درصد آرا را به خود اختصاص خواهند داد، بنابراین یک انتخابات تازه است در یک معنائی دموکراسی غربی در آنجا تکرار می شود، اما تفاوتی که دارد در اینجاست که در مصر گروههائی که مذهب را وسیله کرده اند برای به قدرت رسیدن، قوانین انتخابات را رعایت نمی کنند به معنای دیگر، نامزدهای دیگر برنامه می فروشند و آنها خدا را، که همین امر به مشکلات دامن زده است یعنی احزاب سکولار و نمایندگانی که نگاه لیبرال و سکولار و سوسیالیسم را عرضه می کنند در برابر اسلامیها مشکل دارند، احساس ضعف می کنند، چرا که با خدا نمی توان رقابت کرد.





این تحلیلگر مسائل جهان عرب با نام بردن از مشکلات کنونی برای انجام یک انتخابات در مصر متذکر شد که شاید مصریها احتیاج به برگزاری دو و یا سه انتخابات از این نوع دارند تا در برابر آن متوجه شوند که هنگامی که رای می دهند باید به برنامه رای دهند نه به خدا و نه به غیر خدا.

علی رضا نوری زاده در پاسخ به این پرسش که در روزهای گذشته نگرانیهائی مبنی بر احتمال دستکاری در نتایج انتخابات ریاست جمهوری محتمل بود، اما با به میدان آمدن احزاب این نگرانیها کم رنگ تر شده است، گفت: احتمال این امر بسیار کم است، زیرا که اولا، سازمانهای بین المللی از جمله بنیاد کارتر و بسیاری از سازمانهای بین المللی بر این انتخابات نظارت دارند، اگر که تقلب نیز صورت پذیرد، از سوی اسلامیها خواهد بود که یک نمونه آن استفاده‌ی اخوان المسلمین از اوراق هویت مصریهای ساکن عربستان بوده که رای نداده اند و در انتخابات مشارکت نداشته اند؛ این گونه تقلبات ممکن است رخ دهد اما شورای نظامی حاکم در مصر قصد تقلب ندارند چرا که می دانند که هرگونه تقلب، می تواند آشوبهائی را به دنبال داشته باشد که مصر تحملش را در شرایط فعلی ندارد.

علی رضا نوری زاده معتقد است که انتخابات کنونی در مصر شاید یکی از سالمترین انتخابات برگزار شده در مصر باشد.

این تحلیلگر مسائل جهان عرب در خصوص جایگاه اسلامیها در مصر گفت: بطور کلی نه سلفی ها و نه اخوان المسلمین هیچکدام جایگاهی را که قبل از انتخابات پارلمانی در مصر داشتند، ندارند؛ عملکرد آنها در دوران عمر مجلسین مصر نشان داد که بیش از آنکه در اندیشه حل مشکلات مردم باشند بدنبال تطبیق دادن ایدئولوژی و اندیشه های خودشان هستند؛ مردم از این چند ماه پارلمان هیچ سودی نبرده اند و در مورد سلفی ها، مردم آنها را خطرناک تشخیص دادند به این معنا که باوجودیکه آنها در میان طبقات فقیر و روستائیان جایگاهی دارند، اما آمدن سلفی ها به منزله رکود در صنعت توریسم خواهند شد و این از مشکلات اساسی مصریها است.

از زمان کودتای مصر در سال 1952 تا زمان کناره گیری حسنی مبارک در ماه فوریه سال گذشته تمامی روسای جمهوری این کشور از نظامیان بودند، در شرایط کنونی و با توجه به نقش نظامیان در زمان سقوط حسنی مبارک و در پی آن، در آینده مصر پس از انتخابات نظامیان، علی رضا نوری زاده در پاسخ به این پرسش که آیا آنگونه که نظامیان وعده دادند از سیاست کناره گیری خواهند کرد و قدرت را واگذار خواهند نمود، گفت: اینها همه بستگی به این دارد که چه کسی رئیس جمهوری مصر شود، اگر عمرو موسی یا احمد شفیق انتخاب شوند، نظامیها آسوده خاطرتر خواهند بود و بنابراین قدرت را رها می کنند و سعی می کنند که در حاشیه با رئیس جمهوری توافق کنند ولی اگر ابوالفتوح و یا مورسی یا یکی از اسلامیها باشد، نظامیها تلاش خواهند کرد برای خود یک حصار امنیتی ایجاد کنند، آنطور که گفته می شود در قانون اساسی موقتی که در دستور کار است، نظامیها برای خود فرمانده‌هی کل قوا را تعیین وزیر دفاع و همین طور بودجه نظامی حفظ کرده اند.

این تحلیلگر جهان عرب اعتقاد دارد که نظامیها در مصر در جایگاهی هستند که به سادگی از قدرت کنار نمی روند و قدرت را واگذار نمی نمایند و دست کم برای خود نقشی را قائلند که ارتش ترکیه دارد.

علی رضا نوری زاده در پاسخ به این پرسش که از میان این ١٢ نامزد کدامیک بیشترین بخت را برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری مصر دارند، چنین پیش بینی می کند که تا این لحظه (زمان انجام مصاحبه)، عمرو موسی و ابوالفتوح بخت زیادی دارند اما اگر انتخابات به دور دوم کشیده شود در اینصورت می توان گفت که فردی که نماینده‌ی جریان لیبرال و جریان غیرمذهبی مصر باشد، بخت بیشتری خواهد داشت.

May 24, 2012 08:25 PM

پنجره اي رو به خانه پدري


shahyad-12.jpg
پنجشنبه ۲۴/۰۵/۲۰۱۲
تصوير بخش نخست:

تصوير بخش دوم:

صدا بخش نخست:

صدا بخش دوم:


پنجره اي رو به خانه پدري


shahyad-12.jpg
چهارشنبه ۲۳/۰۵/۲۰۱۲
تصوير بخش نخست:

تصوير بخش دوم:

صدا بخش نخست:

صدا بخش دوم:


رفت و بر لب آه و حسرت جا گرفت


MohamadReza_Nourizadeh.jpg


پاره هاي پيكرم يك يك شكست
بس كه مرگ دوست بر بامم نشست

برگ نخست
MRN-1.jpg

برگ دوم
MRN-2.jpg

برگ سوم
MRN-3.jpg

May 23, 2012 02:35 PM

پنجره اي رو به خانه پدري


shahyad-12.jpg
سه شنبه ۲۲/۰۵/۲۰۱۲
تصوير بخش نخست:

تصوير بخش دوم:

صدا بخش نخست:

صدا بخش دوم:


روحش شاد


Zendegi.jpg
M_Nourizadeh_12.jpg

پنجره اي رو به خانه پدري


shahyad-12.jpg
به محمد رضا برادرم٬ كه با ثبات ترين بيننده ام بود
دوشنبه ۲۱/۰۵/۲۰۱۲
تصوير بخش نخست:

تصوير بخش دوم:

صدا بخش نخست:

صدا بخش دوم:


رفتي ز پيش ديده و در جان نشسته اي


M.Nourizadeh_1.jpg
May 20, 2012 03:52 PM

تفسیر هفته


New_IRTV-19.jpg
تلويزيون ايرانيان
جنگ علی با غلام علی

19/05/2012

رادیوزمانه



اتحاد سیاسی کشورهای عرب خلیج فارس برای مقابله با ایران 

گفت‌وگو با علیرضا نوری‌زاده 
سراج‌الدین میردامادی 
سراج‌الدین میردامادی - رهبران شورای همکاری خلیج فارس روز دوشنبه (چهاردهم ماه مه) در ریاض پایتخت عربستان سعودی دور هم جمع شدند تا درباره‏ راه‏های اتحاد با یکدیگر و هم‏سویی بیشتر به گفت‏وگو و بحث بنشینند.
در گفت‏وگویی با دکتر علیرضا نوری‏زاده، کارشناس مسائل خاورمیانه و دنیای عرب در این زمینه، از او پرسیدم:

چه علل و عواملی اعضای شورای همکاری خلیج فارس را به فکر این اتحاد و هماهنگی بیشتر انداخته است؟ و اگر این اتحاد تصویب بشود، در چه زمینه‏ هایی خواهد بود؟...

Download file

سی و دو سال پیش، بعد از انقلاب اسلامی ایران و شروع جنگ ایران و عراق، کشورهای حاشیه‏ خلیج فارس تصمیم گرفتند "شورای همکاری‏های کشورهای خلیج فارس" را تشکیل دهند تا همراه یکدیگر خطری را که از جنگ دو حریف نیرومند منطقه متوجه آن‏ها بود، به نوعی خنثی کنند.
این شورا در طول این مدت، شورای چندان موفقی نبوده؛ حتی اختلافاتی که بین بعضی از کشورهای عضو وجود دارد، از جمله اختلافات امارات با عربستان بر سر بعضی از نقاط مرزی، اختلافی که قطر با بحرین در رابطه با جزایر "حوار" داشت و همین‏طور اختلافاتی میان سلطان‌نشین عمان و ابوظبی (امارات)، هیچ‏کدام از طریق شورا حل نشد. این اختلافات یا در مذاکرات دوجانبه حل شد، یا در مورد بحرین و قطر، به دیوان داوری لاهه کشیده شد.
به این ترتیب، شورا نتوانست انتظاراتی را که مردم از او داشتند برآورده کند، جز در دو مورد. یک مورد زمان اشغال کویت بود که شورا خیلی سریع عمل کرد. در ارتباط با جنگ کویت، وقتی نیروهای صدام حسین وارد کویت شدند، شورا خیلی سریع وارد عمل شد. امیر کویت به عربستان رفت و در آنجا به او امکانات و پناه دادند و بعد عربستان زمینه‏ ورود نیروهای خارجی را فراهم کرد. بنابراین می‏توانم بگویم که در این یک مورد شورا موفق بود.
مورد دوم در رابطه با تصمیماتی بود که در مورد بازار مشترک و تشکیل یک بانک مرکزی مشترک گرفته شد که البته در این مورد ابوظبی تحفظاتی داشت و بیرون ایستاد و اعتراض کرد که چرا باید مرکز ریاض باشد و نه ابوظبی.
در موارد دیگر، سفر شهروندان این کشورها به یکدیگر با شناسنامه را هم نمی‏توان یک دست‏آورد بزرگ دانست.
اما الان قضیه فرق می‏کند. به این معنا که اولاً مسئله‏ امارات با ایران، بر سر جزایر ایرانی‏ی که امارات ادعای مالکیتش را دارد، جدی است. تهدیدهای جمهوری اسلامی و تهدیدهای مشترک امارات به این‏که مسئله را به مراجع بین‏ المللی می‏کشاند و نوعی حمایت ضمنی که بریتانیا و آمریکا از ادعاهای امارات دارند و در عین حال، هم‏دلی کشورهای شورا با امارات، جوانب دیگری به مسئله داده است.
ضمن این‏که در عراق هم حکومتی حاکم است که بعضی از این کشورها آن را دشمن می‏دانند، مثل بحرین و عربستان سعودی و این‏ها همه مسائلی هستند که دست به دست هم داده‏اند تا پادشاه سعودی این بحث را مطرح کند.

آقای نوری‏زاده، پرسش دقیقاً همین است که چرا نشست روز دوشنبه منجر به نتیجه نشد و بنا بر اظهار وزیر امور خارجه‏ عربستان، قرار شد جلسه‏ بعد در این زمینه، به شش ماه بعد موکول شود؟

هیچ کس انتظار نداشت که جلسه‏ روز دوشنبه به نتیجه‏ مطلق برسد. علت آن هم خیلی روشن است. وقتی مثلاً از سوی امارات متحده‏ عربی، معاون رییس دولت به نشست می‌رود که حاکم دبی و نخست‏ وزیر هم هست یا از طرف سلطان‌نشین عمان خود پادشاه نرفته است و پسر عموی خود را فرستاده، این‏ها نشان‏دهنده‏ آن است که درون خود این مجموعه هم نظرهای مختلفی نسبت به هرگونه نزدیکی بیشتر یا اتحاد وجود دارد و بنابراین امر ساده‏ای نیست.

در نهایت می‏توان گفت کشوری که اشتیاق دارد به نوعی این اتحاد، حداقل چیزی شبیه به اتحادیه ‏ی اروپا باشد و حتی هماهنگی در بعضی از مسائل مثل مسائل امنیتی و نظامی در آن، در حد بیشتری باشد، بحرین است. چون نیروهایی که به عنوان "سپر جزیره" وجود دارند، اکثریت‏شان مال عربستان سعودی هستند. مثلاً در بحرین، وقتی شورای همکاری‏ها تصمیم به ارسال نیرو برای کمک به یک عضو خود گرفت، عربستان نیروی اول را داشت. بعد از آن امارات و قطر بودند و کویت هم اکتفا کرد به ارسال چند فروند قایق‏ و ناوچه‏ نظامی برای حمایت از سواحل بحرین.

بنابراین الان بحرین، با توجه به این‏که خود را در خطر می‏بینید، علاق‏مند است که نقش شورا وسیع‏تر و بیشتر بشود و اگر نتواند شورا را قانع کند، طبیعتاً علاقه‏مند است به برادر بزرگ، یعنی عربستان سعودی، مراجعه کند که در همه‏ زمینه‏ ها بحرین را تحت حمایت بگیرد.
به ویژه این‏که با پُلی که بین عربستان و بحرین هست، دو کشور تقریباً با هم یکی شده‏اند و ارتباط زمینی برقرار کرده‏ اند و سعودی‏ها هم این وحشت را دارند که اگر یک تحول زیربنایی در بحرین رخ بدهد، دامنه‏ آن به منطقه‏ شرقی خواهد کشید که دقیقاً همان پل به آن‏جا وصل می‏شود؛ یعنی منطقه‏ شیعه‏نشین.

سراج‌الدین میردامادی :به مسئله‏ بحرین اشاره کردید. در این روزها موضوع الحاق یا اتحاد سیاسی عربستان و بحرین هم مطرح شده است. فارغ از این‏که چقدر راه‏کارهای عملی برای این اتحاد وجود داشته باشد، انگیزه‏ آن را به طور مشخص چه می‏دانید؟

به هیچ وجه بحرین نمی‏آید تابع سعودی بشود. یعنی وضع این کشور کوچک اجازه نمی‏دهد که چنین اتفاقی بیافتد. ضمن این‏که در عین حال، سعودی‏ها هم نمی‏خواهند حداقل در ظاهر، نشان بدهند که اشغال‏گر بحرین هستند، یا از نفوذ و قدرت خودشان استفاده کنند که بحرین را به یک تبعه یا تابعه تبدیل کنند. به همین خاطر چنین اتفاقی نخواهد افتاد.

نوری زاده : در واقع، ملک حمد پادشاه بحرین بسیار نگران است. بحرین، همان‏طور که گفتم، کشور خیلی کوچکی است. تظاهرات و شلوغی‏هایی که در روستاهای شیعه‏ نشین رخ می‏دهد، کشور را مختل می‏کند و بنابراین خیلی نگرانند و از این ترس دارند که یک‏باره این حرکت از قُراء و دهکده‏های شیعه‏نشین و بخش‏های حومه‏ ی منامه و مُحَرق امتداد پیدا کند و بکشد به داخل شهر. کما این‏که یک‏بار این اتفاق افتاد و تمام منطقه‏ تجارتی و منطقه‏ معروف به "سفارات" که سفارت‏خانه‏ های خارجی در آن‏جا قرار دارند، تعطیل شد و کسانی که در آن منطقه بودند، به صورت اسیر درآمدند تا زمانی که پلیس مداخله کرد و محاصره را شکست.
بحرین تابع عربستان سعودی نمی‌شود. وضع این کشور کوچک اجازه نمی‏دهد که چنین اتفاقی بیافتد. ضمن این‏که سعودی‏ها هم نمی‏خواهند نشان بدهند که اشغال‏گر بحرین هستند
قصر پادشاه در داخل شهر است. هر لحظه ممکن است یک جمعیت هزار نفری بریزد توی قصر. این است که بحرین نگران است. نیرویی که سعودی‏ها فرستاده‏ اند، هزار نفر است. این نیرو به اتفاق ۲۰۰-۳۰۰ نفر از نیروهای قطری و اماراتی، مراکز مهم را حمایت می‏‏کنند. در نتیجه، نیروی پلیس و ارتش کوچک بحرین فرصت دارند که با شیعیان مخالف، مقابله کنند.
الان بحرینی‏ها می‏خواهند که حضور عربستان در آن‏جا تثبیت بشود، بدون این‏که استقلال خودشان را از دست بدهند و معتقند این امر باعث خواهد شد که جمهوری اسلامی در سیاست‏های خودش تجدید‏نظر کند.

فکر می‏کنید که در بین اعضای شورای همکاری خلیج فارس زمینه‏ ایجاد یک ارتش یا قوای نظامی مشترک وجود دارد یا نه؟

بله، این زمینه وجود دارد. الان هم چون نیروهای سپر جزیره وجود دارد، می‏تواند شکل تکامل ‏یافته ‏تری از آن تبدیل بشود به یک نیروی مشترک کامل یا نیروهای سپر جزیره یکی هستند، ولی این نیروهای مشترک هنوز به آن درجه که یک ارتش واحد باشند، نرسیده‏اند. ولی این یکی از مسائلی است که می‏تواند حداقل بین بعضی از این کشورها، از جمله کویت، عربستان، قطر، بحرین و تا حدی امارات، توافقی به وجود بیاورد.
آیا در حمله‏ احتمالی به ایران، ممکن است چنین قوای مشترک کشورهای همکاری حوزه‏ خلیج فارس، حداقل برای پشتیبانی نیروهای حمله کننده استفاده بشوند یا نه؟
تصور نمی‏کنم. سعودی‏ها بارها اعلام کرده‏اند که محال است اجازه بدهند از عربستان سعودی برای حمله به ایران استفاده بشود. اما فراموش نکنیم که ناوگان امریکا در بحرین است، بزرگ‏ترین پایگاه هوایی امریکا در قطر است. اگر چنین تصوری را بکنیم و اگر امریکایی‏ها چنین فکری را داشته باشند، طبیعی است که حداقل از قطر و بحرین استفاده خواهند کرد و این می‏تواند واکنش ایران را به دنبال داشته باشد و سعودی‏ها از این واکنش نگرانند. چون بیشترین تأسیسات نفتی و صنعتی و بخشی از تأسیسات نظامی‏شان در تیررس موشک‏های ایرانی است.


May 19, 2012 03:04 AM

تفسير خبر


Tafssir_18-05-2012.jpg
در برنامه امشب تفسير خبر٬ دكتر عليرضا نوري زاده٬ و نازيلا فتحي به پرسشهاي بيژن فرهودي٬ در مورد اظهارات سفير آمريكا در اسرائيل وطرح حمله به ايران٬‌ واظهارات سعيد جليلي در مورد محاسبات غرب٬ واسرائيل وپرونده هسته اي جمهوري ولايت فقيه٬ وحمله به ايران٬ نفع يا ضرر؟ و گراني سرسام آور٬ وتنش در روابط ميان ايران و بحرين٬ و ... پاسخ دادند. ۱۸/۰۵/۲۰۱۲
تصوير:

لینک :

صدا:


پنجره اي رو به خانه پدري


shahyad-12.jpg
جمعه ۱۸/۰۵/۲۰۱۲
تصوير بخش نخست:

تصوير بخش دوم:

صدا بخش نخست:

صدا بخش دوم:


یک هفته با خبر


KAYHAN-1.jpg
این موهبت رسید ز میراث فطرتم
سه ‌شنبه 8 تا جمعه 11 مه
پیشدرآمد: شکر للله که در میکده باز است هنوز، و می‌توانی مسافر «مونترو» باشی و به ویلای رُز سر بزنی که از کاخ حکومتی هم معروفتر است و نه فقط رانندگان تاکسی، که همۀ رهگذران اینجایی هم جایش را بلدند. بیش از نیم قرن، حداقل یک «زاهدی» ساکن این ویلا بوده است که در و دیوارش تاریخ است و تصاویر در گوشه و کنارش از آیزنهاور تا کلینتون و از الیزابت دوم تا عبدالله ثانی، از فیصل‌بن‌عبدالعزیز تا زاید بن سلطان و از هنری کیسینجر تا کالین‌پاول و برژینسکی و اولبرایت و رایس و هیلاری، نشان دارد. تصویر فوزیه میخکوبم می‌کند. پس از شش دهه هنوز هم می‌توانم ستایشگر زیبایی‌اش باشم.
مهم نیست که 28 مرداد را کودتا بدانی و شاهکار کرمیت روزولت یا انقلابش بشمری و روزولت را شارلاتانی جستجوگر نام و پول. اینجا در ویلای رُز که هستی، بین مؤتمن‌الملک پیرنیا و ژنرال فضل‌الله زاهدی، قرار گرفته‌ای و مادر بزرگی که نوادۀ عزیزش را بر زانویش بزرگ کرده و در بندبند جانش، خدا را جاری کرده است. اگر نبود، در هشتمین دهۀ زندگی، اردشیرخان هنوز «واِن ‌یکاد» بر گردن نمی‌داشت.

بختم بیدار است که میهمانان دیگری نیز این سو هستند؛ بیگم ناهید همسر اسکندرمیرزا رئیس جمهوری اسبق پاکستان که سخت به دموکراسی ایمان داشت و دخت خراسانی امیر تیمور کلالی که به همسریش درآمد، این ایمان محکمتر شد. بانوی اسکندرمیرزا، همچنان زیباست با دختری که نیمی از مادر است و همراه و همدلش. با هزار سؤال به مونترو رفته‌ام و برای همۀ آنها یک پاسخ گرفته‌ام مشروح و کامل.
روزی، روزگاری در ملک عجم شکرگزارانی بودند که فتوت و جوانمردی در ذاتشان بود و وفاداری به مخدوم در نهادشان. بی‌پروا سخن می‌گفتند و به ایران خانم آنقدر عشق داشتند که حتی برایشان مهم نبود چندی روح‌الله مصطفوی و سیدعلی حسینی خامنه‌ای به رویش چنگ بیندازند که اینها در برابر وطنی که قرن‌ها از این مصطفاها و علی‌ها بسیار دیده است لمحه‌ای و نقطه‌ای بیش نیستند. که می‌روند و ایران اما می‌ماند.
«کتابم را خوانده‌ای یا نه؟» این را اردشیرخان می‌پرسد. 
پاسخم آری است، اما او انگار همچنان شک دارد وگرنه حکایت ویلای رُز را نمی‌پرسیدم. نه اوحوصله دارد و نه من بعد از اینهمه خواندن و جستجو کردن حاضرم ماجرا را باز به 28مرداد بکشانم. او به حکمی که صادر کرده ایمان دارد. حال چه بگویم که می‌توانم در جایگاه فرزند او باشم. گو اینکه او با من از زبان پیری دنیادیده و قهر و آشتی زمانه را چشیده سخن نمی‌گوید. توی خیابان، جلو ویلای رُز، به‌انتظار اتوبوس ایستاده‌ایم که دور و بر هتل اقامتگاه من جای پارک نیست و اردشیرخان ماشین را در ویلا می‌گذارد. ماشین کوچکی ترمز می‌کند. دو پریچۀ جوان به سلامی پر از مهر، موسیو زاهدی را دعوت می‌کنند هر جا می‌خواهد او را برسانند. با همان واژگانی که لابد روزگاری هر لعبتی را رام و هر سرکشی را آرام می‌کرد، با آنان سخن می‌گوید که چهرۀ آشنای مراسم و میهمانی‌های شهر را همه می‌شناسند.
با پیران و رهسپران راه پیری می‌گوید و می‌شنود، اما به دیدن جوانان هزار سال جوان می‌شود. چند سال پیش در یک نو‌روز، تکمۀ سردستی مینابستر با شیر و خورشید برایم هدیه فرستاده بود. سنجاق کراواتش را هم این بار با یک جای کارت ویزیت زر آبداده، به من می‌دهد. اما می‌دانم دیگرانی که به‌ویژه از ایران از بد حادثه بدین سو آمده‌اند، ناامید از نزد او نرفته‌اند. مرتب از همکاری دیر و دور که روزگاری روزنامه اطلاعات روی شاخش می‌چرخید، یاد می‌کند و او را می‌ستاید؛ و گاه برق اشکی نیز همراه نام آن همکار می‌شود که بدانند اردشیرخان رفقایش را هرگز فراموش نمی‌کند. از بحرین می‌گوید و از خلیج همیشه فارس و جزایر تا ابد ایرانی. اشاره می‌کند «تو که با عرب‌ها حرف می‌زنی و زبانشان را می‌دانی بگو و حتماً بگو، حواستان باشد که ایران مهد شیران و دلیران است. مبادا فکر کنید حالا که حکومت در دست روحانیون است می‌شود چشم طمع به خاکش داشت. مگر مقاومت ملت بزرگ ما را در برابر تجاوز عراق ندیدید؟»
از رهبران عرب، فیصل و سادات نزد او جای ویژه‌ای دارند. و چقدر با آرامش و رضایت از آخرین لحظات محمدرضاشاه می‌گوید که با همۀ دل دوستش داشت و این را افتخاری برای خود می‌داند که پیکر او را در غربت تلخش به طیب خاطر شسته است و کفن کرده است با خاطرات تلخ و شیرینی که صفحاتی از آن را با من قسمت می‌کند. در واشنگتن پیک مخصوص داشته که نامه‌های خصوصی‌اش را برای پادشاه می‌برده است و پاسخ‌ها را که اغلب در حاشیۀ نامه‌هاست به او می‌رسانده است. مهمترین مسائل مملکت و به‌ویژه در عرصۀ روابط خارجی و دیپلماتیک در صفحات همین نامه‌ها جای دارد.
با او که نشسته‌ای، یک تاریخ با تو حرف می‌زند با ذهنی که کوچکترین نقطه‌ها را جا نمی‌اندازد و انگار همه چیز را آن گونه که رخ داده در عصر پهلوی دوم و به‌ویژه از زمانی که داماد شاه می‌شود و در جمع بازیگران عصر او جای می‌گیرد، دوباره شفاف و آشکار می‌بیند.
اولین سؤالاتش از من دربارۀ خانواده‌ام و به‌ویژه نیما پسر سوم من است که فیلمش در هولیوود توفیق بزرگی داشته و از پرفروشترین فیلم‌های ماه‌های نخست سال جدید میلادی بوده است. شاد می‌شود و با همۀ دلش تبریک می‌گوید. از جوانان ایرانی با غرور یاد می‌کند، چه آنها که در خانۀ پدری در خدمت مردمند و چه آنان که در غربت نام و اعتبار ایران و ایرانی را با سربلندی و افتخار پاسداری می‌کنند. هم از زیر و بم پروندۀ نفت خبر دارد و آن حرف‌های سنگین که نثار کیسینجر و جرالد فورد کرده بود و هم از پروندۀ اتمی. تصویری دارد که در آن در کنار کیسینجر و شاه و فورد ایستاده است. شاه لبخندی عریض بر لب دارد. راستی اردشیرخان، حکایت این تصویر چیست؟
ـ «به اعلیحضرت گفتم قربان به حرف‌های این دروغگو ـ کیسینجر ـ گوش نکنید».
بی‌محابا سخن می‌گوید و باکش نیست که طرف جرالد فورد باشد یا جرج بوش پسر، آنقدر آدم دیده است که در برابر کسی نه دستپاچه می‌شود و نه مدح و ثنای کسی را می‌گوید. همچنان وفادار به پادشاهی است که می‌داند روزی جایگاه واقعی خود را در تاریخ پیدا خواهد کرد و همزمان، کسی را تحقیر نمی‌کند حتی اگر نامش محمود احمدی‌نژاد باشد. از نگاه او ایرانی، به‌‌علت تجارب تاریخی و ضرباتی که پیاپی متحمل شده است، فولاد آبدیده‌ای است که اگر فرصت پیدا کند، شایستگی‌های خود را به‌منصۀ ظهور می‌رساند.
در نگاه او ایران، ابرقدرتی است که دیر یا زود، جهان نیز اعتبار و منزلتش را پذیرا خواهد شد. «نگران نباشید که امروز چه کسی حکومت می‌کند، نگران آن باشید که میهن ما دچار جنگ و مصیبت نشود و دشمنانی که خواستار پاره‌پاره شدن سرزمین ما هستند نتوانند مقاصدشان را عملی کنند».
کسانی هستند در عصر پهلوی‌ها که برایشان احترام بسیار قائل است. پدربزرگش مؤتمن‌الملک و عموی مادریش مشیرالدوله، همراه با ذکاءالملک فروغی، قوام‌السلطنه و... از آنها هستند. و پدر که پاپا صدایش می‌زده، و هنوز هم، و جایگاهی ویژه در دل و جانش دارد.
به بانو اسکندرمیرزا می‌گویم که پدرشان را پس از انقلاب، در روز تشکیل حزب خلق مسلمان دیده‌ام. حزبی که گاهِ تأسیس آن، حضور داشتم و در کنار مرحوم امیرتیمور صدر بلاغی، دکتر علیزاده، مهندس حسن شریعتمداری، آیت‌الله سیدهادی خسروشاهی، مرحوم شبستری‌زاده و... نشسته بودم. آقای امیرتیمور با قامت رسا و بلند و آن عصای آبنوس، ابهتی به جلسه داده بود... به تصویرهای سیاه و سفید می‌نگرم، اسکندر میرزا و بیگم، کندی و ژاکلین، محمدرضا شاه و ثریا، نهرو و دخترش ایندیرا گاندی. حالا آقای ده درصد رئیس جمهوری پاکستان است با عکسهای رنگی و همسری که در خون خفته است. باراک حسین اوباما جای کندی و نیکسون را گرفته است و فرانسوا هولاند بر کرسی ژیسکاردستن نشسته است.
مردان نامی عصر خاکستر شده‌اند و دوران کوتوله‌های سیاسی، در شرق و غرب جهان آغاز شده است. اردشیرخان شال و کلاه کرده است. عصای دستش بیش از آنکه تکیه‌گاه باشد، عبور زمان را نمایش می‌دهد.
خدمتگزار فیلیپینی که حال جزئی از ویلای رُز است و همه را می‌شناسد چای می‌آورد و اردشیرخان جعبه سوهان را باز می‌کند... شیرینی دیدار بیش از شیرینی سوهان در دلم جا می‌گیرد. به راه می‌افتم. انگار باید هفته‌ها بنشینم و فقط گوش کنم. اردشیرخان پنجره‌ای رو به خیابان تاریخ دارد که با همه صفایش به روی من، گشوده است.

امام نقی در عهد طاغوت و روزگار اسلام ناب
آنکه طاغوتش خوانده بودیم و حالا می‌دانیم حتی دعای باران می‌خواند، و اخیراً فهمیدم مدتی نزد مرحوم برقعی پس از بازگشت از سویس، به دستور پدر، اصول و فروع دین و شرعیات و فقه را آموخته و سخت دلبسته ضامن آهو بوده است، بعد از پخش آن قسمت از سریال دائی‌جان ناپلئون که دائی‌جان برای جلوگیری از آبروریزی دامادشان آقای دکتر ـ داروخانه‌چی ـ روضه دو طفلان مسلم به راه انداخت، به وزیر اطلاعات گفته بود این چه کاری است که باور مردم را به نوعی دست بیندازیم. روضه سه روزه‌اش در دهه اول محرم، همه‌گاه با حضور خودش برگذار می‌شد و درست یا غلط آنقدر اعتقاد داشت که به عنوان شاه شیعه، حافظ باورهائی باشد که برای اکثریت مردم جنبه قدسیت داشت. در تمام دوران سلطنت آن پدر و پسر هیچگاه دین مردم آنقدر که در یکماه حکومت حافظان بیضه اسلام آنهم از نوع انقلابی خالصش مورد اهانت قرار گرفته، آسیب و اهانت ندیده بود.
آنچه در یکی دو کانال تلویزیونی در خارج در یکروز در باب دین و مذهب پخش می‌شد و گاه می‌شود، و بسیاری مضامینش را علیه دین و کفر و زندقه می‌پندارند، محال بود در روزگار پهلوی‌ها مجال ظهور و پخش پیدا می‌کرد.
اینها را نه در دفاع از پهلوی‌ها و نه حمایت از دینداری می‌نویسم بلکه هدفم نشان دادن واقعیتی است که مرحوم مهندس بازرگان در همان آغاز انقلاب بر زبان آورد که قرار بود با آمدن شما ـ خطاب به خمینی ـ «یدخلون الناس فی دین الله افواجا اما امروز شاهدیم که یخرجون من دین الله افواجا». 
بدون شک ضربه‌ای که طی سی و سه سال گذشته بر پیکر دین و باورهای مردم وارد شده، مخرب‌تر از آن است که بتوان روزی به ترمیم آن پرداخت. در چنین فضائی که تجاوز به مرد و زن در کهریزک، شکنجه، سربریدن، حبس و تبعید و محروم ساختن آزادیخواهان از حق اظهار نظر، و غارت بیت‌المال مباح و جایز تلقی می‌شود و اِسناد هر نوع جنایتی به اهل بیت از مسلمات دین تلقی می‌گردد، و دکانی به نام جمکران، روز به روز رونق بیشتری می‌گیرد. یک ترانه پر از حرف و سخن «شاهین نجفی» ناگهان دل زهرا را می‌شکند و عرش خدا را می‌لرزاند. (عرش خدا چندین بار تا بحال حداقل به روایت رئیس‌العلما آقای وحید خراسانی لرزیده است منتها نه برای تجاوز به فرزندان ایران زمین که همگی هم شیعه اثنی‌عشری بوده‌اند و نه برای شکافتن سینه فروهرها و گلوی ندا و سهراب و محسن و شکستن گلوی فرزاد کمانگر و شیرین کرد بانوی مبارز، نه به خاطر آنکه در تلویزیون قرار بود سایه‌ای از حضرت عباس نشان دهند و در نمایشگاه بین‌المللی کتاب، کتابی در شرح زندگی دخت پیامبر، فاطمه زهرا به قلم نویسنده‌ای مسلمان از اهل سنت به نمایش و فروش درآمده است. شاهین نجفی به امام دهم که 90 درصد از ما هیچ از زندگی و روزگارش نمی‌دانیم چون اسلام ما در حضرت عباس و سه امام اول تشییع خلاصه شده است و اهالی حوزه سرسپرده ولایت فقیه نیز حاصل اذهان آلوده خود را به نقل از امام صادق، اعتبار می‌بخشند.
امام علی‌النقی و پدرش محمدتقی، نزد اکثریت مؤمنان فقط نام امام را دارند. حداقل در عصر طاغوت در روزهای شهادت و یا رحلتشان، چون باورهای مذهبی دستمالی نشده بود و نوحه‌خوانی با ریتم شش و هشت و شعر عباس جونم کجائی، مُردم چرا نیائی و... پخش نمی‌شد، برنامه مخصوص از رادیو تلویزیون درباره زندگیشان و آموزه‌های آنها پخش می‌شد. امروز با تبدیل شدن رادیو تلویزیون به مجالس روضه‌خوانی و وعظ و خطابه مشتی جاهل و جاعل و بی‌دین، دیگر کسی برای اهل بیت که جای خود دارد، برای پیامبر و قرآن هم از سرایمان، اعتباری قائل نیست.
آقای صافی گلپایگانی که از برکت مصاهرت با بیت مرحوم حاج‌آقا رضا گلپایگانی بعد از رحلت وی، دست روی صدها میلیون مال وقفی و نقدی گذاشت و چون دستش با رژیم یکی بود جزو مراجع برگزیده نظام هم شد، بعد از سالها سکوت در برابر جنایات مکرر رژیم، ناگهان زبان باز کرده و حکم ارتداد هنرمندی روشن‌اندیش یعنی شاهین نجفی را صادر کرده است که خود از جوانان مذهبی دیروز است و شاهد خوانده شدن فاتحه دین توسط رژیم بوده است، اما در ترانه گفتار جدیدش به هیچ روی توهینی به امام نقی نکرده بلکه با یاد کردن از او و صدا زدنش مسائلی را مطرح کرده که همانا باعث مهدورالدم شدنش بوده است وگرنه رژیم که همه عملکردش در تعارض با آن دین و مذهبی است که ما در عصر طاغوت داشتیم نه نگران اسائه ادب به حسین است و نه اهانت به مهدی موعود. بنیانگذار رژیم حتی یکبار به زیارت امام رضا نرفت چون او هم طاغوتی بود و ولیعهدی مأمون را پذیرفته بود که بعد از مأمون شاه شود! شاهین نجفی از امام مقوائی می‌گوید، از سقوط ارزشها، اختلاس سه میلیاردی و علی گفتن سیدعلی آقا در لحظه خروج از زهدان مادر. در جمهوری ولایت فقیه این سخنان کفر است اما علی را که ما همای رحمتش می‌دانستیم به یک قاتل بی‌رحم که روزی هزار تن را می‌کشت تبدیل کردن، نه کفر است و نه عامل ارتداد.
این وظیفه ما است که از شاهین نجفی حمایت کنیم. اگر «یا نقی» گفتن او را حتی خارج از ادب و توهین به باورهای مؤمنان می‌دانیم هم حق نداریم در برابر صدور حکم قتل او سکوت کنیم. 
نجفی امکانات سلمان رشدی را ندارد و هر زمان ممکن است دیوانه‌ای یا قاتلی حرفه‌ای به‌سراغش رود. او محصول و بزرگشده جامعه و دورانی است که در آن جماعتی بی‌خدا و بی‌ایمان به بدیهی‌ترین اصول اخلاقی و انسانی، حکومت می‌کنند و نفاق و تزویر و دروغ و فریبکاری را قدر می‌نهند و البته ادعا می‌کنند که رهبرشان ولی‌امر مسلمانان جهان است و در رابطه مستقیم با امام زمان می‌باشد.
شاهین را حمایت کنیم و صافی گلپایگانی نیز بهتر است آخر عمری توبه کند و حداقل یک جمله در دفاع از حقوق مردم و محکوم کردن جنایات رژیم حاکم بر زبان آورد تا قبل از جوانمرگ شدن در سن 90 سالگی حداقل آبروئی نزد خلق خدا برای خود دست و پا کند که آبرویش نزد خدا را دیرگاهی است در معامله با قدرت و ولایت فقیه به فروش رسانده است.

شنبه 12 تا دوشنبه 14 مه
میشل روکار در تهران
سفر میشل روکار نخست‌وزیر اسبق فرانسه و یکی از پدرخوانده‌های حزب سوسیالیست به تهران در این روزها خیلی پرمعناست البته قرار بود ایشان پیش از انتخابات ریاست جمهوری کشورش به دارالخلافه اسلام ناب برود اما ظاهراً قرار شد نتیجه روشن شود تا ایشان مأموریت خود را از جانب پرزیدنت فرانسوا هولاند با اعتبار و اهمیت بیشتر برگذار کند. پیداست که اگر لوران فابیوس به وزارت خارجه برگزیده شود، در سیاست کلی فرانسه، نسبت به جمهوری ولایت فقیه تغییر چندانی روی نخواهد داد. اما حضور کسانی مثل میشل روکار که مأموریتشان به نوعی دلالی زود هنگام تعبیر می‌شود در صحنه، بدون شک مقام ولایت را در تهران و همتای بعثی‌اش را در دمشق حتماً امیدوار می‌کند که به زودی کمند پاره شده مهر بین ام‌القرای تهران و پاریس بار دیگر به هم بسته خواهد شد و روزهای خوش گذشته در عصر سوسیالیستها که می‌کشتند و سر می‌بریدند و با دست باز به بسط و نشر مبانی اسلام نام انقلابی محمدی با چاقو و هفت تیر و مسلسل مشغول بودند از نو تکرار خواهد شد.

May 18, 2012 01:06 PM

پنجره اي رو به خانه پدري


shahyad-12.jpg
پنجشنبه ۱۷/۰۵/۲۰۱۲
تصوير بخش نخست:

تصوير بخش دوم:

صدا بخش نخست:

صدا بخش دوم:


رادیو فرانسه


Radio_France_Farsi_1.jpg
هشدار ایران به عربستان سعودی و بحرین
aks.jpg
نوشتۀ فواد روستائی 
به گفتۀ سخنگوی وزارت امورخارجۀ جمهوری اسلامی ایران، هرگونه طرح و مداخلۀ خارجی در بحرین بدون توجه و احترام به رأی و خواست مردم این کشور به عمیق تر شدن زخم های موجود منجر خواهد شد. وزیر امورخارجۀ عربستان سعودی، در روز دوشنبه ایران را از مداخله در امور داخلی کشورهای دیگر بر حذر داشته و گفته بود این مناسبات و وحدت دو کشور هیچ ارتباطی به تهران ندارد.

گفتگو با علیرضا نوری زاده، روزنامه نگار مقیم لندن
جمهوری اسلامی ایران بی اعتنا به هشدارهای عربستان سعودی که تهران را از مداخله در مناسبات کشورهای عرب از جمله عربستان و بحرین بر حذر داشته بود اعلام کرد طرح ریاض برای اتحاد میان عربستان و بحرین جز تشدید بحران در بحرین ثمری نخواهد داشت.
رامین مهمان پرست- سخنگوی وزارت امورخارجۀ جمهوری اسلامی ایران، در بیانیه ای که دیروز (سه شنبه) در رسانه های ایران منتشر شد اعلام کرد که هرگونه طرح و مداخلۀ خارجی در بحرین بدون توجه و احترام به رأی و خواست مردم این کشور به عمیق تر شدن زخم های موجود منجر خواهد شد.
در بخش دیگری از این بیانیه تأکید شده است که هر گونه راه حل بحران بحرین باید مبتنی بر بذل توجه به مطالبات مردم و برآورده کردن خواست های مشروع و قانونی آنان باشد.
وزارت امورخارجۀ ایران در این بیانیه افزود، به اعتقاد جمهوری اسلامی ایران قدرت واقعی در کشورهای منطقه به دولت هائی تعلق دارد که از پشتیبانی ملت های خود برخوردارند.
شاهزاده سعود الفیصل، وزیر امورخارجۀ عربستان سعودی، در روز دوشنبه ایران را از مداخله در امور داخلی کشورهای دیگر و در مناسبات عربستان و بحرین برحذر داشته و گفته بود این مناسبات و وحدت دو کشور هیچ ارتباطی به تهران ندارد.
وزیر امورخارجۀ عربستان در واکنش به بیانیۀ شماری از نمایندگان مجلس شورای اسلامی ایران که ضمن محکوم کردن طرح عربستان اعلام کرده بودند این طرح موجب تقویت مقاومت مردم بحرین در قبال اشغالگران خواهد شد، بیانیه را یک تهدید از سوی تهران و غیر قابل قبول خوانده بود.
وزارت امورخارجۀ بحرین نیز به نوبۀ خود دیروز سفیر جمهوری اسلامی ایران در منامه را احضار کرد و به اظهار نظرهای مقامات ایرانی در مورد روابط بحرین و عربستان و بویژه سخنان علی لاریجانی- رئیس مجلس شورای اسلامی، و حسین علی شهریاری- یکی از نمایندگان این مجلس، در این ارتباط اعتراض کرد.
رئیس مجلس شورای اسلامی در پاسخ به نماینده ای که خواستار اقدام جدی مسئولان در خصوص طرح عربستان برای وحدت با بحرین شد گفته بود بحرین لقمه‌ای نیست که به سادگی از حلقوم کسی پائین برود و استفاده اش را ببرند.
وزارت امورخارجۀ بحرین در یادداشت اعتراضی که تسلیم سفیر ایران کرد خواستار آن شد که مقامات ایران از تکرار چنین اظهار نظرهائی خودداری کنند.
May 17, 2012 09:41 AM

پنجره اي رو به خانه پدري


shahyad-12.jpg
چهارشنبه ۱۶/۰۵/۲۰۱۲
تصوير بخش نخست:

تصوير بخش دوم:

صدا بخش نخست:

صدا بخش دوم:


پنجره اي رو به خانه پدري


shahyad-12.jpg
سه شنبه ۱۵/۰۵/۲۰۱۲
تصوير بخش نخست:

تصوير بخش دوم:

صدا بخش نخست:

صدا بخش دوم:



پنجره اي رو به خانه پدري


shahyad-12.jpg
دوشنبه ۱۴/۰۵/۲۰۱۲
تصوير بخش نخست:

تصوير بخش دوم:

صدا بخش نخست:

صدا بخش دوم:


رادیو فرانسه


Radio_France_Farsi_1.jpg
سوء قصدهای دمشق در راستای منافع کیست؟ 
2012-05-08T193956Z_1610041545_GM1E85909ND01_RTRMADP_3_UN-SYRIA(1).jpg
نوشتۀ فرزاد جوادی 
گفتگو با علیرضا نوری زاده
میهمان برنامه، علیرضا نوری زاده، پژوهشگر و متخصص امور خاورمیانه: اینکه می پرسید انفجارهای خونین امروز در دمشق کار چه کسانی میتواند باشد، روایت رسمی دولت بشار اسد البته اینست که کار تروریستهاست، ولی مخالفین اسد آنرا کار خود دولت میدانند و دلائلشان نیز قابل قبول بنظر میرسد ...

علیرضا نوری زاده: در انفجارهائی که قبل از این در مقابل مقر سازمان امنیت سوریه در دمشق رخ داد، حتی یک نفر از مسئولین امنیتی دولت کمترین آسیبی ندید. قربانیان را تمامأ مردم عادی و غیر نظامی تشکیل دادند. خود این موضوع، ادعای دولت اسد را به زیر سئوال می برد.
باعتقاد من، این احتمال هم وجود دارد که که انفجارها کار یک مجموعه خاص یا یک گروه تندرودر درون دولت، یا در درون مخالفین بوده باشد، اما آنچه مسلم است تا کنون هیچ گروه یا سازمانی مسئولیت آنرا بر عهده نگرفته است.
واقعیت اینست که از ابتدا پذیرش طرح کفی عنان توسط بشار اسد از روی درستی و صداقت و حسن نیت نبوده است. و دولت اسد در اجرای آن نیز تا جا داشته است کارشکنی نموده. حتی گزارش شده است که شهروندانی که با بازرسان اعزامی سازمان ملل متحد نشست و گفتگو داشته اند بعد از خروج این بازرسان از کشور توسط رژیم به قتل رسیدند...
May 12, 2012 04:55 AM