Wednesday, April 6, 2011

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

سه شنبه ۰۵/۰۴/۲۰۱۱

تصوير بخش نخست:
Download file

تصوير بخش دوم :
Download file

صدا : بخش اول
Download file

صدا بخش ۲:
Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

دوشنبه ۰۴/۰۴/۲۰۱۱

تصوير بخش نخست:
Download file

تصوير بخش دوم :
Download file

صدا : بخش اول
Download file

صدا بخش ۲:
Download file

رادیو فرانسه

rfi_logo.png

انتقاد شدید کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس از مداخلات ایران
FRANCE.JPG

گفتگو با علیرضا نوری زاده
لیدا پرچمی
علیرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحلیلگر مسایل خاورمیانه با اشاره به واکنش ایران مبنی بر اینکه این اقدام را درچارچوب جمهوری اسلامی ستیزی آمریکا و اسراییل جای داده اند، این سؤال را مطرح می کند که آیا غاگر جمهوری اسلامی ایران بیانیه ای در مورد همبستگی با شیعیان بحرین نمی داد و یا در کویت دست به جاسوسی نمی زد بازهم کشورهای شورای همکاری خلیج فارش چنین واکنشی نشان می دادند؟

Download file

آقای نوری زاده تأکید می کند که کویتی ها پس ازجنگ دوم خلیج فارس با قدردانی از موضع درست ایران در عدم همکاری با صدام در تقسیم منطقه، به دفعات برموارد اختلاف و اقدامات امنیتی ایران چشم پوشی کردند. وی ضمن اشاره به نمونه های مشخص چنین گذشت هایی یادآوری می کند که حتی امیر کویت در روزهای سرکوب مردم ایران سفری پرانتقاد به ایران داشت. لذا با توجه به همه این موارد برای کویتی ها بسیار غیرمنتظره و ناگوار بود که با چنین برخورد و جاسوسی از جانب ایران مواجه شوند.
علیرضا نوری زاده بر این نکته تأکید می کند که وقتی کویت که این چنین در مورد ایران ملاحظه داشت، تصمیم به برخورد جدی با این کشور می کند، تکلیف بقیه کشوره مانند بحرین روشن است و حتی کشورهای بی طرفی مانند قطر و سلطان نشین عمان هم به تأیید مواضع شورا می پردازند و باید انتظار برخوردهای تند تری را داشت.
به عقیده علیرضا نوری زاده، اگرچه این بیانیه یک هشدار به ایران تلقی می شد اما باید توجه داشت که در کنار آن تهدید های جدی تری مطرح می شود و در همین رابطه به نظر اعلام شده یک نماینده مجلس کویت اشاره می کند که خواستار کمک به عرب های خوزستان شده بود.

راديو آلمان -دویچه وله

«اوضاع منطقه به هیچ وجه به نفع جمهوری اسلامی نیست»

alman.jpg

گفتگو با دکتر علیرضا نوری‌زاده، روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر مسائل خاورمیانه
میترا شجاعی

کمیسیون سیاست خارجی مجلس ایران از عربستان خواسته ‌تا نیروهای خود را از بحرین خارج کند. یک مقام شورای همکاری خلیج فارس نیز ایران را به دخالت در بحرین متهم کرده است. علیرضا نوری‌زاده این اتهامات دوسویه را تحلیل می‌کند....

دویچه‏وله: آقای نوری‏زاده، در بیانیه‏‏ی کمیسیون سیاست خارجی مجلس که امروز (یازدهم فروردین ۱۳۹۰) منتشر شد، آمده است: «عربستان بهتر از هر کشوری می‏داند که در منطقه‏ی حساس خلیج فارس بازی با آتش به نفع آن‏ها نیست. ما به آن‏ها توصیه می‏کنیم تا نیروهای نظامی خود را از خاک بحرین خارج کنند.» این لحن مقداری تند است و حتی برخی از تحلیل‏گران معتقدند که تهدیدآمیز است. نظر شما چیست؟
علیرضا نوری‏زاده: درست بعد از ورود نیروهای سعودی، قطری و اماراتی به بحرین هم دولت جمهوری اسلامی چنین موضعی گرفت. اما آن‏ها غافلند از این‏که وقتی خودشان دوهزار نفر به لبنان می‏فرستادند، لبنانی که هیچ مرز مشترک و هیچ قرارداد دفاعی مشترکی با ایران ندارد و هنوز نزدیک به ۲۰۰ نفر از کارشناسان سپاه در لبنان هستند و سیل اسلحه به سوی لبنان سرازیر است، نمی‏توانند از اعضای شورای همکاری‏های خلیج فارس که دارای پیمان دفاعی مشترک هستند، ایراد بگیرند. قبلاً هم در جریان اشغال کویت، نیروهای‏ این کشورها وارد کویت شده بودند و الان هم بحرین با این عنوان که امنیت ملی‏اش در خطر است، از این کشورها کمک خواسته و آن‏ها نیرو فرستاده‏اند.

ضمن این‏که این نیروها با مردم بحرین درگیر نشدند، بلکه بر خلاف ادعای جمهوری اسلامی، حفظ نظام را بر عهده داشتند. به معنای دیگر، امنیت ادارات، دوایر رسمی، مراکز مهم، پالایشگاه‏ها، فرودگاه، بندرگاه و… را بر عهده می‏گیرند و در این نقاط حساس پاسداری می‏دهند. آن‏ها ابداً در درگیری با مردم حضور نداشتند. در حالی‏که جمهوری اسلامی متهم است که در عراق با مداخلات‏اش و با آموزش دادن نیروهای شورشی و متمرد و به‏قولی تروریست، در امور کشورهای دیگر مداخله می‏کند. همین‏طور در افغانستان که به دفعات مداخلات جمهوری اسلامی در امور آن روشن شده است.
البته استدلال جمهوری اسلامی می‏تواند این باشد -کما این‏که اعلام هم شده- که این پیمان دفاعی‏ای که شما به آن اشاره کرده‏اید، در برابر دشمن خارجی بوده و هیچ دشمن خارجی‏ای به بحرین حمله نکرده است. بنابراین عربستان هم اجازه نداشته نیرو در آن‏جا پیاده کند.

اولاً پیمان دفاعی کشورهای حاشیه‏ی خلیج فارس تاکید می‏کند بر این‏که زمانی که امنیت ملی این کشورها در خطر بیفتد، می‏توانند از کشورهای عضو پیمان کمک بخواهند. امنیت ملی را هم می‏توان تعبیر و تفسیر گوناگون کرد. امنیت ملی را می‏‏توان در برابر دشمن خارجی، در برابر تحریکات دشمن خارجی، در برابر به‏خطر افتادن عرش یا تاخ‏وتخت یا حکومت و… تفسیر کرد.

ضمن این‏که بحرین مدعی است در برابر یک خطر خارجی قرار دارد. وقتی کاردار جمهوری اسلامی را مقابل بیمارستانی می‏گیرند و می‏گویند او در حال توزیع وسایل و تجهیزات الکترونیکی ارتباطاتی بوده و همین‏طور مبالغ بسیاری پول توسط جمهوری اسلامی برای گروه کوچکی که مردم را به سرنگونی آل‏خلیفه دعوت می‏کرده ارسال شده، از همه‏ی این‏ها در آن تفسیری که برای ارسال نیرو کرده‏اند (وزیر امور خارجه‏ی بحرین هم روی آن صحبت کرده است)، به عنوان خطری که از خارج وحدت ملی و کیان دولت بحرین را تهدید می‏کند، یاد شده است و به این ترتیب، حضور نیروهای خارجی را توجیه کرد‏ه‏اند.

دقیقاً جمهوری اسلامی به همین نکته‏ای که شما به آن اشاره کردید، متهم است و از سوی قائم مقام دبیرکل شورای همکاری خلیج فارس به دخالت مستقیم در ناآرامی‏های بحرین متهم شده است. ظاهراً دو طرف دارند هم‏دیگر را متهم می‏کنند؛ ایران می‏گوید که عربستان دارد دخالت می‏کند و بقیه‏ی کشورها هم ایران را به این دخالت متهم می‏کنند. به نظر شما، مهره‏ی اصلی در این میان، واقعاً کجاست؟

دکتر علیرضا نوری‌زادهدر این‏که جمهوری اسلامی با این کشورها از در صفا و دوستی درنیامده، تردیدی نیست. در عین حال، آن طرف هم با ادعای مالکیت سه جزیره‏ی ایرانی ابوموسی و تنب بزرگ و کوچک، هیچ‏گاه نگذاشت این روابط دارای دوستی صادقانه‏ای بشود. تنها در دوران آقای خاتمی بود که مشاهده کردیم دیپلماسی ایران خیلی شفاف بود و آن‏ها هم شفافیت نشان دادند. برای نمونه، زمانی که امارات از نشست سران شورای همکاری‏های خلیج فارس ایراد گرفت که چرا به مسئله‏ی جزایر توجه نمی‏کنند، وزیر کشور عربستان سعودی اعلام کرد، «ما به خاطر اختلاف مرزی شما، حاضر نیستیم که دوستی مانند ایران را از دست بدهیم». در آن مقطع، عربستان درها را باز کرد، هزاران تاجر ایرانی به عربستان رفتند، ده‏ها نمایشگا کالا برپا کردند، روابط ایران با کویت بسیار نزدیک شد.

این‏ها نشان می‏دهد که اگر دو طرف حسن نیت داشته باشند، می‏شود بر این سوءتفاهم‏ها غلبه کرد. اما متأسفانه جمهوری اسلامی، حداقل سپاه و بخشی از دستگاه امنیتی، برنامه‏ی دیگری دارد. اهداف آن‏ها چیز دیگری است و حتی اگر دولت بخواهد در سیاست خارجی‏اش واقع‏گرایانه عمل کند، آن‏ها دارای اهداف خودشان هستند.
این است که الان دولت بحرین مدارک و دلایلی ارائه کرده، مبنی بر این‏که حتی سپاه در سوریه برای جوانان شیعه‏ی بحرینی که برای زیارت به سوریه می‏رفتند، دوره‏ی آموزشی گذاشته بوده است. یا در کویت، داستان دستگیری افرادی که چهار ایرانی هم در میان آن‏ها هستند و دوتن به اعدام محکوم شده‏اند، پیش آمده است.

سئوال بعدی من در همین مورد است؛ مسئله‏ی بحرین فرق می‏کند و دارای اقلیتی فارسی‏زبان است که ممکن است حساسیت جمهوری اسلامی به بحرین، به خاطر این قضیه و جمعیت شیعه‏ای که دارد، باشد. در ارتباط با کویت نظرتان چیست؟ ایران متهم شده که در کویت هم دارد شیطنت‏هایی می‏کند.

تاریخ روابط ایران و کویت را که نگاه کنیم، جمهوری اسلامی در مورد کویت کار وسیع‏تری کرده است. از جمله سوءقصد به جان امیر کویت و اعتراف افرادی که دستگیر شده‏اند به این‏که در ایران آموزش دیده‏اند، ربودن دو هواپیمای کویتی به ایران و بعد به بیروت و داستان کشته شدن یک شهروند در آن، ایرانیانی که به دفعات در کویت دستگیر شده‏اند، یا ماجرای "خُبر" در عربستان که تمام مواد منفجره از کویت و توسط افرادی که در ایران بودند، به آن‏جا رفته بود.

این‏ها همه دست‏ به دست هم داد و دو کشور ایران و کویت، به‏ویژه قبل از پایان جنگ ایران و عراق چون کویتی‏ها به عراق کمک می‏کردند، روابط پرتنشی داشتند. اما بعداً روابط به طرف مصالحه و دوستی پیش رفت. باز می‏گویم، در دوران آقای خاتمی، روابط بسیار نزدیک شد. دولت کویت هم واقعاً سعی کرد این روابط را حفظ کند. شیخ ناصر، نخست‏وزیر کویت، چون ۱۲ سال از عمرش را در ایران گذرانده بود و به فرهنگ و تمدن ایران بسیار دلبسته بود و زبان فارسی را صحبت می‏کرد، تسهیلات زیادی به ایرانی‏ها داد و آن‏ها در کویت واقعاً آزادانه فعالیت می‏کردند.

بنابراین کویتی‏ها خیلی برای‏شان سنگین بود، وقتی این جاسوس‏ها را گرفتند و دیدند این‏ها توانسته‏اند چندتا از نظامیان کویتی را هم به دام بیاندازند و از تأسیسات نظامی کویت و همین‏طور حضور امریکایی‏ها فیلم‏برداری و عکس‏برداری کنند. یکی از کارکنان سفارت ایران هم با آن‏ها در ارتباط بوده است. افشای این مسائل برای کویتی‏ها خیلی سنگین بوده و یک‏باره فضا را به شدت علیه جمهوری اسلامی تغییر داد. مطالب روزنامه‏ها، تلویزیون‏ها، وکلای مجلس و… ناگهان چنان علیه ایران شد که باورکردنی نیست. یعنی دوباره برگشتیم به سال‏های جنگ ایران و عراق.شاید دقیقاً به همین دلایلی که شما اشاره کردید، جمهوری اسلامی گفته است این قضیه‏ی جاسوسی در کویت، اصلاً یک توطئه‏ی از پیش طراحی شده است. ارزیابی شما چیست؟

شما تا به‏حال کجا دیده‏اید که جمهوری اسلامی مسئولیت‏های‏اش را بپذیرد. ما تا به حال ندیده‏ایم که رژیم ایران مسئولیت‏پذیری کند. ولی بعد به نوعی خودشان را لو داده‏اند. مثلاً بعداً که روابط حسنه‏تر شده یا مشکلات حل شده، یک‏باره جمهوری اسلامی آزادی فلان زندانی را خواستار شده که در ارتباط با این قضایا دستگیر شده است.

کویت، بحرین، کمی آن‏سوتر سوریه و لیبی؛ اوضاع منطقه به‏نظر می‏رسد که خیلی به نفع ایران پیش نمی‏رود. از سویی هم گفته می‏شود این شرایط می‏تواند به نفع ایران باشد. نظر شما چیست؟

من به هیچ وجه ماجرا را به نفع ایران نمی‏دانم. به اعتقاد من لیبی یک نقطه‏ی تحول بود. آن‏چه بر سر رژیم قذافی آمد، زنگ خطری برای جمهوری اسلامی بود. یعنی این‏ها تصور نمی‏کردند بعد از ماجرای عراق و افغانستان کار به جایی برسد که کشورهای غربی در جایی مداخله کنند. اما حالا حتی وقتی خانم کلینتون راجع به سوریه صحبت می‏کند و می‏گوید در آن‏جا وضع فرق می‏کند و ما قصد مداخله نداریم، راه را باز می‏گذارد و در پایان اشاره می‏کند که «البته هر شرایطی ممکن است راه‏حل‏های خاص خود را بخواهد. حالا نمی‏دانیم چه پیش می‏‏آید. باید منتظر شد».

این‏ها همه برای جمهوری اسلامی نگران کننده است. یعنی دیگر داستان چهاردیواری و اختیاری و این‏که می‏توانند همه را بزنند و بکشند، تمام شد. دیگر کشورها چهاردیواری و اختیاری نیست. جهان نظارت می‏کند و جمهوری اسلامی از این بابت بسیار نگران است

ايران و جهان زير ذره بين


zireh.bmp

تحولات ايران وخاورميانه در هفته گذشته ای که گذشت

ME_04-11.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادراز بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با تحولات ايران٬ تشييع جنازه پدر مير حسين موسوي٬ رويدادهاي ليبي وسوريه٬ در هفته گذشته ای که گذشت، پاسخ ميدهد. ۰۱/۰۴/۲۰۱۱

Download file

سالي كه نكوست ...


New_IRTV-19.jpg

تلويزيون ايرانيان

Download file

تفسير خبر

T_KH_01-04-2011.jpg

دکتر عليرضا نوری زاده٬ ودكتر محسن سازگارا در رابطه با سالگرد همه پرسي ايران٬ آيا شعار استقلال٬ آزادي تحقق يافت؟ ومردم سالاري ديني در ايران٬ وانحطاط اخلاق در جامعه٬ وروابط ايران وكويت٬ و... به پرسشهاي جمشيد چالنگي پاسخ ميدهند. ۰۱/۰۴/۲۰۱۱

لينك:
Download file

دانلود :
Download file

صدا:
Download file

یکهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg

بگذرد ایّام هجران نیز هم!

سه‌ شنبه 22 تا جمعه 25 مارس
مصادره مراجع
1 ـ در نخستین ساعات فرارسیدن نوروز و سال نو، مردی در قم چشم بر جهان بست و به دیدار یار شتافت که در سالهای اخیر اگر سید علی آقا ذره شرفی برای مرجعیت باقی گذاشته باشد، او همه این شرف بود.
از آخرین دیدارم با او بیش از سی و یک سال می‌گذرد. چند روز پیش از خروج به اجبار از خانه پدری، به کمک زنده یاد سرهنگ محبّی (پدر روزنامه‌نگار و برنامه ساز رادیو زمانه فرنگیس محبی) به دیدار سه تن در قم رفتم. مرحوم آیت‌ الله العظمی سید کاظم شریعتمداری، مرحوم علامه سید رضا صدر و مرحوم حاج شیخ دکتر محمد صادقی تهرانی. حکایت خویش باز گفتم و دعای خیر نماد اخلاق و مظهر دین سمحه و سهله شریعتمداری و فرزانه حوزه علامه رضا صدر بدرقه راهم شد اما شیخ بزرگوار دکتر صادقی به دعای خیر بسنده نکرد بلکه این ارادتمند را آواز داد؛ می‌روید و تا برکندن شر فتنه ولایت فقیه از پای نمی‌نشینید.

علامه رضا صدر در آن سفر کوتاهی که به لندن آمد در هتل رمادای غرب لندن، ضمن سپردن رنج نامه‌اش به من برای چاپ (که طی دو شماره در روزگار نو به چاپ رساندم، همان رنجنامه‌ای که در آن پرده از جنایت رژیم در رابطه با حصر و مرگ مرحوم آیت‌الله شریعتمداری برداشته بود و از ماجرای دستگیری و عذاب خویش می‌گفت که بنا به وصیت مرجع رنج دیده شیعه، بر آن بود تا بر جنازه‌اش نماز گذارد.)
دکتر صادقی تهرانی اما به وداع و دعای خبر بسنده نکرد و چنانکه آمد از برکندن ریشه فتنه گفت. در آن سال هنوز او جوان بود و از مدرسان بنام، پس از چند سالی خود تبعیدی و زیستن در عراق و لبنان و عربستان و مجاورت کعبه، شیخ به وطن بازگشته بود و آخوندهای متحجر عقب مانده قم او را نیز مثل مرحوم منتظری وهابی می‌خواندند. دیده‌ام در بعضی جاها از جمله در چند سایت وابسته به رژیم در قم، مرحوم حاج شیخ را از یاران خمینی و هواداران انقلاب اسلامی برشمرده‌اند. این درست که ایشان به علت مخالفت با بعضی سیاست‌های رژیم گذشته ناچار به ترک وطن شده بود اما بیش از مخالفت با حکومت، مخالفت شدید بعضی از آخوندهای عقب افتاده باعث بیزاری او از قم و خروجش از این شهر شده بود. رفتن به دانشگاه و پیگیری دروس علمی و مدرن از سوی شیخ نیز دلیل دیگری بود بر اینکه شاگرد ویژه مرحوم میرزا مهدی آشتیانی و حاج آقا حسین بروجردی و علامه طباطبائی، دیدار جهانی بزرگتر از حجره مدرسه فیضیه را آرزومند است.
نخستین بار تعبیر فتنه ولایت فقیه را از زبان ایشان شنیدم. چنانکه نظیر معلم عربی سرخانه‌ام «آقا سیف» در سالهای نوجوانی، شیخ عزیز نیز بر این باور بود که پیوند زن و مرد در پی انکحت خواندن یک قلتش دیوان برقرار نمی‌شود بلکه همان قبول طرفین کافی است. فروغ گفته بود: «سخن از پیوند سست دو نام / و همآغوشی در اوراق کهنه یک دفتر نیست / سخن از گیسوی خوشبخت من است / و شقایقهای سوخته بوسه تو...». شیخ همچنین شراباً طهورا را از شیر مادر حلال‌تر می‌دانست اما چشیدنش را کار هر عربده‌جوئی نمی‌دانست که حافظ و مولانائی باید پیدا شوند تا استحقاق چشیدنش را داشته باشند.
دو سال پیش در کویت در منزل روحانی آزاده‌ای، پیامی از حاج شیخ دکتر به دستم رسید. مضمونش چنین بود که خدا قوت، خوب رسوایشان می‌کنید، این سید علی آقا، لابد هر بار احوالاتش را فاش می‌گوید ناچار به افزایش جیره می‌شود. کم کمک حضرتش شبیه حاج غُراب می‌شود که رفقای اهل دود در وشنوه به سراغش می‌رفتند و جیره می‌ستاندند... رسول از وطن آمده می‌گفت کتابهای شیخ را توقیف کرده‌اند، جلوی درسش را گرفته‌اند و حصر واقعی را به او تحمیل کرده‌اند با اینهمه هر بار که در بیرونی می‌آید، دهها تن از فضلا به محضرش می‌شتابند. می‌گفت حاج شیخ چنان برداشتها و تفسیری از کلام‌الله بیرون آورده که بزرگترین مفسران تا کنون به آن دست نیافته‌اند.
دکتر صادقی تهرانی با تفسیر 30 جلدی بر قرآن و نظرگاههای فقهی و اجتماعی و سیاسی خود، به مرور به قطبی تبدیل شده بود که خاص و عام به حضرتش سرسپرده بودند. این آخری‌ها و به خصوص پس از آنکه سید علی آقای نایب امام زمان از آستین شعبده انتخابات تحفه آرادان را بار دیگر بیرون آورد، شیخ دیگر سکوت و مسامحه را جایز نمی‌دانست. دیرگاهی بود که به حقانیت مقوله جدائی دین از حکومت پی برده بود و آشکارا می‌گفت همه ما گناهکاریم که راه سلطه آخوندهای بی‌دین را به حکومت باز کردیم. خدا بیامرز بازرگان راست می‌گفت که اسم جمهوری اسلامی و مجلس شورای اسلامی به تنهائی برای بی‌اعتبار کردن اسلام و تبری جستن مردم از دین کفایت می‌کند چون فردا هر جنایت و ظلمی را که ملایان حکومتی مرتکب شدند مردم به‌حساب اسلام می‌گذارند و طبیعتاً می‌گویند اگر دین اسلام این است، ما کافریم.
دیروز حکومت سید علی آقا شهیدان راه آزادی، صانع ژاله و محمد مختاری را دزدید و کارت بسیجی برایشان صادر کرد، امروز حضرت شیخ دکتر صادقی تهرانی را می‌دزدد که بله، ایشان از ارادتمندان سید علی آقا بودند و در قم به دیدنشان شتافتند... شیخ را بر صندلی چرخدار به اکراه نزد سید برده بودند. به دیدنش گفته بود جناب حاج شیخ چطورید؟ و دکتر صادقی تهرانی پاسخ داده بود؛ همان احوالی را دارم که جد شما در عصر یزید علیه اللعنه داشت.

قصه «ایمان» در سرزمین عجایب
قصه «ایمان العبیدی» در سرزمین عجایب مجنون لیبی معمر القذافی همان حکایتی است که دیروز از زبان «مریم» و «ابراهیم» شنیدیم. همان حکایتی که مهدی کروبی با شجاعت پرده از آن برداشت. تجاوز به فرزندان برومند ایران زمین در بازداشتگاه کهریزک. «ایمان» را پانزده تن از فدائیان مزدور قذافی در حال مستی مورد تجاوز قرار داده بودند. او که با کمک همسایگان موفق به فرار شده بود خود را به هتل مقر اقامت خبرنگاران خارجی رساند و با فریاد و اشک و نشان دادن آثار شکنجه و آزار بر دست و پای خود، حکایت تلخ خویش بازگفت. در این حال مأموران امنیتی قذافی در هتل، با حمله به ایمان و ضرب و جرح او در برابر چشمان خبرنگارانی که دست به تلاش بیهوده‌ای برای نجات ایمان زده بودند، با انداختن پارچه‌ای بر سرش، به‌زور او را در ماشینی انداختند و رفتند. روز بعد خواهر ایمان نیز دستگیر شد. که از سرنوشت هر دوی آنها خبری در دست نیست. روز یکشنبه دختران جوان شهر بن غازی دست به تظاهرات گسترده‌ای در همدردی با ایمان العبیدی زدند و خواستار دخالت جامعه بین‌المللی برای آزادی او شدند. بگذارید از زبان م ـ ج یکی از قربانیان تجاوز کهریزک که اشک‌ریزان حکایت خود باز گفت، شرحی را اینجا بیاورم که سید علی آقا بداند در شکنجه و آزار و تجاوز و قتل، رژیم نایب امام زمانی سرمشق رژیمهائی از نوع رژیم قذافی و بشار اسد است.
«بعد از دستگیری، ما را به نقطه‌ای خارج تهران بردند که بعدها فهمیدیم کهریزک است. بیست نفرمان را در یک اتاقک آهنی انداختند که از بوی گند انباشته بود. با لگد و مشت و شلاقی که پیشدرآمد ورودمان به اتاقک آهنی بود، خون آلود و عرق کرده هر کدام در گوشه‌ای رها شده بودیم. نزدیک صبح کاسه‌هائی به ما دادند که مثلاً جیره غذائی ما بود. آشی بدمزه که رنگش را در تاریکی نمی‌دیدیم اما از فرط گرسنگی حتی قطره‌ای از آن را باقی نگذاشتیم. ساعتی بعد شکمها به سر و صدا افتاد. هر چه داد زدیم و التماس کردیم ما را به توالت ببرید کسی به دادمان نرسید. همگی خود را کثیف کرده بودیم. 24 ساعت به این منوال گذشت. زمان از دستمان در رفته بود. نیمه شب روز بعد در اتاقک آهنی باز شد، کورسوی نوری به درون آمد و در پرتو آن دو تن غول بی شاخ و دم را د یدم. یکیشان در حالی که بینی‌اش را گرفته بود و مرتب ناسزا می‌گفت، من و الف را صدا زد و گفت بیائید بیرون که بخت به سراغتان آمده است. ما را دست بسته با گذاشتن چشم‌بند بیرون بردند. دقایقی پیاده با گرفتن گوشه پارچه‌ای که گوشه دیگرش در دست یکی از جلادان بود به جلو کشیده می‌شدیم. لحظاتی دیگر در برابر ساختمانی متوقف شدیم. چشم‌بندم کمی کنار رفته بود. شبحی می‌دیدم از چند آدم که صداهاشان به‌شدت بلند بود. صدائی گفت خدا امشب با شماست. بقیه به‌شکل جنون‌آمیزی می‌خندیدند. بعد در درون اتاق تازه، مرا به داخل کابینی هدایت کردند. سر تا پایم آلوده بود. کسی گفت خودت را تمیز کن و ناگهان هرم آب داغ پوستم را گداخت. لباسم را به‌سرعت در آوردم و با یک تکه صابون که به من دادند به شستن سر و تنم پرداختم. با وجود داغی آب، انگار چیزی به جز تمیز و پاک شدن را، حس نمی‌کردم. شستن بدنم حدود ده دقیقه طول کشید. یکی از مأموران پیراهن و پیژامه‌ای به من داد. دیگر چشم بند نداشتم و آنها را می‌دیدم. چهار تن بودند و قیافه‌های عجیبی داشتند. م ـ ج را دیدم که او نیز لباس تمیز بر تن داشت و موهایش خیس بود. بعد یکی از آن چهار تن با خنده شیطانی گفت حالا عروس و داماد را دست به دست بدین... دو تن از آنها مرا جلو انداختند و دو تن م ـ ج را. وارد یک سوله دیگر شدیم که برخلاف سوله قبلی تمیز بود. لحظاتی بعد آن دو تن مثل خرسهای وحشی مرا زیر مشت و لگد گرفتند. وقتی بی‌حال بر زمین افتادم دو نفری بلندم کردند و روی تخت چوبی که وسط سوله بود دمرو انداختند. یکیشان روی کمرم نشست و نفر دوم شلوارم را در آورد. دردی چنان در تمام وجودم می‌دوید که حتی نمی‌توانستم فریاد بزنم. به نوبت مرا مورد تجاوز قرار دادند. بعد نفر سوم از در وارد شد و یکی از آن دو نفر اولی گفت بکارتش را برداشتیم حالا بهتر حال می‌کنی... خون از تنم بیرون می‌زد. این را حس می‌کردم. کارشان که تمام شد، شلوار پایم کردند و دوباره مرا به اتاق سوله اولی بردند. بوی گند را حس نمی‌کردم. همه درد بودم و خون. م ـ ج هم ناله می‌کرد. ما را در گند و کثافت و گرمای وحشتناک رها کردند و برای سلامتی مقام معظم رهبری سه صلوات فرستادند...».
ایمان العبیدی را پانزده تن از حیوانات قذافی مورد تجاوز قرار داده بودند. درست همانطوری که ابراهیم و م ـ ج در زندان ولی فقیه مورد تجاوز قرار گرفته بودند.

شنبه 26 تا دوشنبه 28 مارس
از طرابلس تا تهران، از راه دمشق
خانم دکتر بثینه شعبان مشاور سیاسی بشار اسد رئیس جمهوری سوریه در یک مصاحبه مطبوعاتی از مراحم السید الرئیس حضرت دکتر بشار داد سخن می‌دهد. سی چهل کشته از جمله یک کودک ده ساله، شماری از شخصیت‌های سرشناس شهر درعا، یک پزشک که در حال انجام وظیفه توسط آدمخواران علوی بعثی به قتل رسیده حاصل دو هفته تظاهرات و درگیری‌های سوریه است.
یک ماه پیش نوشتم و گفتم لیبی و بعد سوریه راه ورود موج آزادیخواهی را با شتاب بسیار به خانه پدری ما می‌گشایند. قذافی هنوز فریاد می‌زند و از محبوبیتش می‌گوید و هر روز شمار تازه‌ای از مردم لیبی را شکار می‌کند. غرب پس از چند هفته انتظار سرانجام «پرواز ممنوع» را در سرتاسر لیبی به اجرا می‌گذارد و تانکها و هواپیماها، پایگاههای موشکی و خمپاره‌اندازها و وسائل نقلیه نظامی لیبی را با موشکهای کروز و ضد تانک نابود می‌کند. باب العزیزیه مقر قذافی در طرابلس مورد حمله قرار می‌گیرد. و شایعه کشته شدن خمیس یکی از پسران قذافی در همه جا می‌پیچد. سرهنگ مجنون تهدیدش را عملی می‌کند. کوچه به کوچه، خانه به خانه، ده به ده، شهر به شهر نابود می‌کنم، می‌کشم، ویران می‌کنم. با القاعده همدست می‌شوم، هیچ تنابنده‌ای را زنده نمی‌گذارم و...
روزهایش به شماره افتاده و با آنکه آقای رابرت گیتس وزیر دفاع و هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا تاکید می‌کنند قصد کشتن قذافی و یا براندازی او را ندارند اما مصوبه شورای امنیت به غرب این امکان را می‌دهد که مقر فرمانده اعلای نیروهای مسلح لیبی یعنی جناب قذافی که می‌گوید نه رئیس جمهوری است و نه مسؤولیتی غیر از رهبری انقلاب را داراست مورد حمله قرار گیرد. کار سرهنگ ساخته است. بگذارید چند روزی دیگر عرّ و تیز کند.
در سوریه اما وضع به گونه دیگری است. بشار اسد وحشتزده هنوز باور ندارد که عروس انقلاب به خانه‌اش پا گذاشته است. فرمان کشتن می‌دهد اما خلبانانش حاضر به شکار مردم نیستند. سربازان و افسران ارتش گروه گروه به مخالفان می‌پیوندند. بعد از وزیر کشور، یازده افسر بلندپایه و صدها درجه‌دار و سرباز، با مخالفان قذافی ابراز همبستگی کرده‌اند. رژیم ولایت فقیه که تا دیروز برادر قذافی را از احباب می‌دانست تا آنجا که جان امام موسی صدر را در مقابل سی موشک سکاد به جناب سرهنگ بخشیده بود حالا وحشتزده از سرنوشت یار و متحد دیروزی، حمله غرب به ماشین نظامی قذافی را محکوم می‌کند. درباره سوریه اما هیچ نمی‌گوید. در درعا و لاذقیه و مسجد اموی در دمشق، مردم با محکوم کردن حضور نفرات حزب‌الله و بسیجی‌های اعزامی از تهران، شعار می‌دهند «نه حزب‌الله نه جمهوری اسلامی، سوریه آزاد». هنوز کسی شعار مرگ بر اسد نداده است اما به لحظه برشدن این شعار نزدیک می‌شویم. درست مثل رژیم ولایت فقیه، رژیم ولایت علوی بعثی نیز مخالفان را اوباش وابسته به اجنبی و اسرائیل می‌خواند که قصد خرابکاری در قلعه مقاومت و عربیت را دارند.
روز شنبه در لاذقیه 12 تن کشته می‌شوند. حالا دیگر نمی‌توان با برکناری استاندار درعا مدعی شد خواستهای مردم سیاسی بوده و فقط برکناری استاندار و بعضی از مأموران خطاکار را طلب کرده‌اند. بثنیه شعبان ادعا می‌کند ده تن از کشته شدگان از نیروهای امنیتی بوده‌اند. (درست مثل حسین بازجو که ادعا می‌کرد هواداران موج سبز آدمخواران بیگناه ذوب شده در ولایت سید علی را به قتل رسانده‌اند.).
هزاران تن در شهر درعا در تشییع جنازه شهدای راه پیمائی‌های اعترض‌آمیز شرکت می‌کنند. تصاویر حافظ اسد پدر بشار به آتش کشیده می‌شود.
260 زندانی سیاسی از جمع 5 هزار زندانی سیاسی آزاد می‌شوند که اغلب از اسلام گرایان هستند. بثنیه شعبان مژده الغای مقررات وضع فوق‌العاده را می‌دهد که از سال 1963 در کشور برقرار است. روز سه شنبه قرار است ناجی العطری نخست وزیر استعفا دهد. (بشار به دنبال شریف امامی سوریه است، ظاهراً هنوز پیام را نگرفته است.) ماه پیش در پاریس، دو ساعت با عبدالحلیم خدام معاون رئیس جمهوری سوریه که سر از اطاعت آل اسد برتافته، گفتگو کردم. او بر این باور بود که سرنگونی رژیم سوریه به سرعت عملی نخواهد شد و رژیم دست به کشتار می‌زند.
من اما از او امیدوارترم. رژیم دمشق خانم دیانا الجوابره فعال حقوق بشر و نویسنده سرشناس را آزاد می‌کند، اما هیچکدام از این اقدامات خشم انباشته شده از چهل سال سرکوبی و قتل و غارت را فرو نمی‌نشاند.
روزی که بشار به جای پدرش نشست، خیلی‌ها بر این باور بودند که چشم پزشک تحصیل کرده در انگلیس که همسری متشخص از خانواده‌ای سرشناس اختیار کرده، برخلاف پدرش به جای سرکوبی، راه اصلاحات را در پیش خواهد گرفت اما خیلی زود آشکار شد که عاقبت گرگ زاده گرگ شود. در کمتر از دو سال با تغییر نظام اقتصادی از سوسیالیستی بسته، به اقتصاد بازار، سوریه شاهد رشد طبقه مافیائی است که سران آن همگی از خاندان اسد و حکومتگران سوریه‌اند. آصف شوکت شوهرخواهر و ماهر اسد برادر بشار، بزرگترین مافیای اقتصادی را در کشور دایر می‌کنند. قیمتها به شکل وحشتناکی بالا می‌رود. ظهور طبقه جدید میلیونرهائی که با ویلاهای قصرمانند، اتومبیل‌های گرانقیمت، و ادا و اطوارهای تازه به دوران رسیده‌ها، خشم مردم را برانگیخته‌اند. همراه با فاصله طبقاتی که روز به روز بیشتر می‌شود و قلع و قمع مخالفان، زمینه ساز انفجاری است که نخست در شهر «درعا» شاهد آن هستیم... حالا اما فریادها را در همه سو می‌شنویم. وقتی رژیم برای سرکوبی به حزب‌الله و رژیم ولایت فقیه متوسل می‌شود باید بدانیم رژیم سوریه نیز سرنوشت خوشی نخواهد داشت. اگر رژیم سوریه سقوط کند، ملت ایران گامی بزرگ در راه برکندن ریشه‌های جمهوری ولایت فقیه برداشته است. حاکمیت در ایران بدون سوریه و حزب‌الله از نفس خواهد افتاد.
خون ناحق رفیق حریری و دهها و صدها نویسنده و روشنفکر و آزاداندیش لبنانی و سوری و فلسطینی که به دست رژیم سوریه به قتل رسیده‌اند و توطئه‌های مشترک بعثی‌های علوی و همدستان ایرانی‌شان علیه مردم منطقه گریبان هر دو رژیم را گرفته است. اهالی ولایت فقیه کلافه‌اند. اگر بشار از دست شد چه خاکی به سر ریزند؟
می‌دانم که رژیم سوریه نیز مثل رژیم قذافی در سراشیبی سقوط غلتیده است. به گامی دگر نوبت خانه پدری است که رئیس جمهوری بزرگترین قدرت جهان باراک اوباما نوروز مردمانش را با ذکر شعری از سیمین بانو امیره الشعرا، شادباش می‌گوید. حالا اوباما نیز پذیرفته است که ملت ایران این رژیم را نمی‌خواهد. چنین پذیرشی مسأله ساده‌ای نیست.

پنجره اي رو به خانه پدري


Panjereh-121.jpg

جمعه ۰۱/۰۴/۲۰۱۱

تصوير بخش نخست:
Download file

تصوير بخش دوم :
Download file

صدا : بخش اول
Download file

صدا بخش ۲:
Download file

پنجره اي رو به خانه پدري


Panjereh-121.jpg

پنجشنبه ۳۱/۰۳/۲۰۱۱

تصوير بخش نخست:
Download file

تصوير بخش دوم :
Download file

صدا : بخش اول
Download file

صدا بخش ۲:
Download file

راديو زمانه

zamaneh-1.gif

قذافی زخمی ٬ چه سرنوشتي در انتظار اوست ؟
ایرج ادیب‌زاده
gaddafi_ha_kultur_n_183422c.jpg
حملات هوایی نیروهای ائتلاف علیه نیروهای نظامی قذافی ادامه دارد. ناتو هنوز بی‏‌طرف است، اما باراک اوباما، رئیس جمهور امریکا، روز دوشنبه ۲۸ مارس اعلام کرد که از روز چهارشنبه، ۳۰ مارس، فرمانده‌ی عملیات به ناتو سپرده می‏‌شود. امریکا، بریتانیا، آلمان و فرانسه بر لیبی پس از قذافی تاکید می‏‌کنند...(گفتگو با علي رضا نوري زاده و مهرداد خونساري )

Download file




روسیه مخالف حملات هوایی نیروهای ائتلاف علیه واحدهای نظامی قذافی و حمایت از شورشیان است.
آینده‌‏ی سیاسی لیبی چه خواهد بود؟ قذافی و نیروهای طرفدار او تا کجا به مقاومت در برابر شورشیان ادامه می‏‌دهند؟

این‌‏ها پرسش‏‌ها و موضع‏‌گیری‏‌هایی است که در کنفرانس روز سه‏شنبه ۲۹ مارس لندن برای ترسیم آینده‏‌ی سیاسی لیبی مطرح شده است؛ کنفرانسی که وزرای خارجی بیش از ۴۰ کشور جهان در آن شرکت دارند و هم‏‌چنین بان‏‌کی‏‌مون، دبیرکل سازمان ملل، ژان‏پینگ رئیس اتحادیه‏‌ی آفریقا و راسموسن دبیرکل ناتو از حاضران در اجلاس هستند.

در گفت‌وگو با مهرداد خوانساری، کارشناس مرکز مطالعات خاورمیانه و تحلیل‏گر سیاسی در لندن، نخست از او پرسیده‌ام: نظر شما در مورد کنفرانس لندن چیست؟ آیا این کنفرانس در آینده‏ی سیاسی قذافی و لیبی مؤثر است؟

مهرداد خوانساری: بدون تردید این کنفرانس می‏تواند نقش مهمی را در القای این تصویرکه- قذافی بالاخره باید صحنه‏ی سیاسی لیبی را ترک کند-، ایفا کند و قوت قلبی برای مخالفین آن باشد که به پیکار خودشان برای کنار زدن او ادامه بدهند. برای این‏که تردیدی نیست که امروز کشورهای عمده‏ای در دنیا پشت این ماجرا را گرفته‏اند و با رساندن کمک‏های لازم به نیروهای مخالف، عرصه را بر قذافی تنگ می‏کنند.

این‏که آینده و تاریخ به نفع قذافی نیست، امری است که امروز مسجل است، اما این‏که دقیقاً این ماجرا چه زمانی می‏تواند تحقق پیدا کند، مسئله‏‏‌ای است که در این کنفرانس هیچ تصمیمی در مورد آن گرفته نخواهد شد. چون اعضای این کنفرانس ضمن این‏که خواستار کنار زدن قذافی از صحنه‏ی قدرت در لیبی هستند، این آمادگی را ندارند که بخواهند مسئله را مثلاً با اشغال لیبی و یا با اعمال زور برای کنار زدن عملی او پیاده کنند.

آقای اوباما دیروز در سخنان خود گفت: «چشم بستن به بی‏رحمی و خشونت، خیانت به امریکاست و تردیدی نیست که لیبی و جهان بدون قذافی، دنیای بهتری است.» فکر می‏کنید برای تحقق بخشیدن به این سخنان و «جهان بدون قذافی»، باید چه اقدامات دیگری صورت بگیرد؟

سخن آقای اوباما، سخن بسیار زیبایی است. نویدی که آقای اوباما به مردم لیبی می‏دهد، نوید بسیار خوبی است، اما مسئله این است که آقای قذافی دارای ارتش منظم و قدرتمندی است و در مقابل او نیروهای نامنظمی قرار دارند که به‏خودی خود نمی‏توانند حداقل در کوتاه‏مدت، به پیروزی نایل بشوند.

ممکن است به مرور زمان و با ادامه‏ی این بحران و با تضعیف شدن هرچه بیشتر قذافی، این وضع بتواند عوض بشود، ولی تا زمانی که نیروهای مقابل قذافی عملاً پشتیبانی نشوند، عملاً مسلح نشوند و عملاً آموزش نظامی به فرمی که بتواند مؤثر باشد به‏دست نیاورند، تا زمانی که منابع مالی‏ای که در دست قذافی است، کاملاً خشک نشود ماجرا همچنان ادامه خواهد داشت. یعنی باید مانع از آن بشوند که مثلاً درآمد نفت بیشتر به کیسه‏ی دولت او ریخته شود یا دست او از امکانات مالی‏ای که در سراسر جهان دارد قطع بشود و او نتواند حقوق و مزایای نیروهای انتظامی خود را بپردازد. همه‏ی این‏ها مستلزم وقت و زمان است. مگر این‏که در یک حمله‏ی هوایی قذافی کشته شود و تغییراتی به آن فرم صورت بگیرد.

در حال حاضر هیچکس انتظار آن را ندارد که این ماجرا در کوتاه‏مدت پایان پیدا کند. یک نگرانی بزرگ هم این است که نویدهای آقای اوباما، به‏خودی خود، پاسخگوی این نوع مشکلات نیست.

آن‏طور که آقای اوباما اعلام کرده، قرار است از روز ۳۰ مارس، ایالات متحده‏ی امریکا، فرماندهی عملیات علیه قذافی را به ناتو واگذار کند. فکر می‏کنید این واگذاری چه تغییری پیش خواهد آورد؟

به‏هرحال قدم مثبتی است. برای این‏که حداقل از میزان مخالفتی که با آقای اوباما در درون امریکا برای ادامه‏ی این جنگ شد و از تنش‏هایی که در این رابطه در درون امریکا به‏وجود آمد، جلوگیری می‏شود. دولت امریکا دارای امکانات مادی‏ کافی برای هدایت این ماجرا نیست و مخالفین اوباما از این موضوع در همین یک هفته‏ی گذشته، نهایت استفاده‏ی تبلیغاتی را به نفع خودشان کردند و عرصه را برای او به مقدار بسیار زیادی تنگ کردند.

این‏که کشورهای دیگر اروپایی یا در چهارچوب ناتو دارای مسئولیت بیشتری بشوند و این مسئولیت پخش بشود، به تداوم این ماجرا کمک می‏کند و فشارها را از روی امریکا و اوباما برمی‏دارد.

این به نظر من، اقدام مثبتی است، اما اصل قضیه این است که مأموریت ناتو یا مأموریتی که امریکا در رابطه با هدایت این ماجرا داشته، مأموریتی محدود و بر مبنای قطعنامه‏ی شورای امنیت سازمان ملل است که در اصل می‏خواهد از کشته شدن مردم بی‌گناه و بی‏پناه لیبی جلوگیری کند. در این مصوبه نیامده است که دولت لیبی باید ساقط شود یا قذافی از کار برکنار شود.

لذا این مأموریت محدود با خواسته‏هایی که از طرف کشورهای عضو ناتو و اوباما اعلام می‏شود، مغایر است. این مسئله‏ای است که در عرصه‏ی بین‏المللی با توجه به مواضعی که کشورهایی مانند روسیه و چین می‏گیرند، موضوع را کمی پیچیده‏تر از آن‏چه به‏نظر می‏آید جلوه می‏دهد.

رئیس جمهور امریکا در پایان سخنرانی دیروز خود به روند تحول در خاورمیانه از تونس و مصر تا ایران اشاره کرد و گفت: «تغییرات در کشورهای مختلف صورت‏های متفاوت دارد. در مناطقی مانند مصر، این تغییرات بر امیدهای ما می‏افزاید، در مناطق دیگری مانند ایران، هرگونه تغییری به شدت سرکوب می‏شود.» تحلیل شما از این گفته‏ی آقای اوباما چیست؟

این در اصل امری است که ما نوع دیگرش را در زمانی که جنگ سرد پایان یافت و تحول در اروپای شرقی رخ داد، شاهد بودیم. مثلاً تحول در چکسلواکی از طریق انقلاب مخملی صورت گرفت، در صورتی که تحول در رومانی، بدون نوعی کودتای نظامی، کنار زدن آقای چائوشسکو و اعمال خشونت از سوی ارتش، امکان‌پذیر نمی‏توانست باشد.

عین این شرایط در خاورمیانه هم برقرار است و در کشورهایی مانند مصر یا تونس که غرب روابط نزدیکی با آن‌ها داشت، سلسله‏ اهرم‏هایی در اختیار کشورهای غربی و دمکراتیک هست که بتوانند کمک کنند تا این تحولات صلح‏جویانه‏تر صورت بگیرد، اما در کشوری مانند لیبی، آن اهرم‏ها وجود ندارند و معلوم نیست سرنوشت این کشور دقیقاً در چه تاریخی عوض خواهد شد.

ما شاهد همین نوع مشکلات امروز در سوریه هستیم و می‏بینیم آن‏جا باز میزان خشونتی که احتمالاً از سوی دولت اعمال خواهد شد یا می‏شود، چیزی نیست که در حیطه‏ی کنترل کشورهای غربی یا کشورهای دمکراتیک باشد. فرم بدتر از آن در ایران است. این کشورها هیچ اهرمی برای جلوگیری از خشونت ندارند و همین هزینه‏ای را که مردم این کشورها باید بدهند بیشتر می‏کند.

اما از سوی دیگر، تردیدی هم نیست که تب آزادی‏خواهی و موجی که امروز در خاورمیانه به‏راه افتاده است، چیزی نیست که بخواهد در یک‏جا به‏خاطر اعمال خشونت از سوی حکومت‏های آن مملکت متوقف بشود. من تردیدی ندارم که در نهایت، به هر قیمت و هر ترتیبی که شده، ما شاهد یک صحنه‏ی کاملاً متفاوتی در ماه‏های آینده در سراسر خاورمیانه خواهیم بود.

راه خروج شرافتمندانه برای قذافی!

در گفت‌وگویی کوتاه با علیرضا نوری‏‏زاده، روزنامه‏نگار و کارشناس سیاسی که در کنفرانس لندن شرکت داشتند، می‏پرسم: جو کنفرانس را چطور دیدید؟ آیا نمایندگان شورشیان لیبی هم در آن شرکت کرده بودند؟

علیرضا نوری‏زاده: جوی بود که کاملاً نشان‏دهنده‏ی اختلاف‏نظر دو گروه بود. گروهی معتقد بودند باید این ضربات ادامه پیدا کند تا آقای قذافی برود. ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه جزو گروهی بودند که معتقد بودند اگر این ضربات متوقف شود، قذافی دوباره همان حالتی را خواهد داشت که صدام در پایان جنگ کویت پیدا کرد و مردم را در جنوب کشورش سرکوب کرد. با قطع این ضربات، قذافی دوباره جان می‏گیرد و او هم همین کار را خواهد کرد.

در کنار این گروه، آلمان، روسیه و برخی از کشورهای منطقه معتقد بودند باید آتش‏بس را به‏طور قاطع برقرار کرد. آمریکا می‏گفت که لیبی تاکنون دوبار اعلام آتش‏بس کرده، ولی به آن عمل نکرده است. چه ضمانتی وجود دارد که شورشیان در صورتی که مواضع‏شان را از دست بدهند، دوباره تحت حمله قرار نگیرند.

بنابراین این نوع اختلاف‏نظر وجود داشت، اما در عین حال کسی نمی‏توانست اعتراض کند به این‏که اگر این بمباران‏ها نبود، قتل‏عام در بن‏قازی و دیگر جاهایی که شورشیان بودند، اتفاق می‏افتاد.

نمایندگان شورای موقتی که به ریاست وزیر دادگستری پیشین لیبی تشکیل شده نیز در این اجلاس حضور داشتند و ملاقاتی با وزرای خارجه‏ی بریتانیا و ایالات متحده داشتند. البته این نمایندگان در کنفرانس، به معنای مشارکت در بحث‏ها، حضور نداشتند، ولی در بیرون تلاش می‏کردند که نمایندگی خود را به عنوان نماینده‏ی شورشیان و شورای ملی‏ای که تشکیل شده، تثبیت کنند. همین گفت‏وگوها عملاً به معنای به رسمیت شناختن این شورا بود که قبلاً فرانسوی‏ها و قطری‏ها به رسمیت شناخته بودند و حال در این کنفرانس، ابعاد این به رسمیت شناختن بالاتر رفت.

آینده‏ی قذافی را چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟

تصور من این است که قذافی دیگر مجالی برای حکومت کردن ندارد. فاصله بسیار زیاد شده و جهان هم دلش نمی‏خواهد یک قذافی زخمی را تحمل کند. بنابراین تصور من این است که این فشارها ادامه پیدا کند.

روسیه، آلمان و برخی از کشورهای عربی خواهان آن بودند که یک راه خروج شرافتمندانه برای قذافی ایجاد بشود. می‏گفتند راهی نشان او بدهیم که چگونه می‏تواند بیرون بیاید و دچار گرفتاری‏های تعقیب بین‏المللی و دادگاه رسیدگی به جرایم علیه بشریت نشود.

پنجره اي رو به خانه پدري


Panjereh-121.jpg

چهار شنبه ۳۰/۰۳/۲۰۱۱

تصوير بخش نخست:
Download file

تصوير بخش دوم :
Download file

صدا : بخش اول
Download file

صدا بخش ۲:
Download file

راديو زمانه

zamaneh-1.gif

سوریه و حکومت دیکتاتور سکولار

764_875_0.jpg

سراج‌الدین میردامادی

تحولات دنیای عرب بالاخره به سوریه هم رسید. شباهت‌ها و تفاوت‌های میان جنبش مردم مصر و تونس با جنبش مردم سوریه، چه بسا ممکن است موجب رقم خوردن سرنوشت مشابهی برای این کشور عربی در قلب تحولات خاورمیانه نشود.
در گفت‌وگو با دکتر علیرضا نوری‌زاده، روزنامه‌نگار و کارشناس دنیای عرب، نخست پرسیده‌ام: به طور کلی ارزیابی شما از جنبش اعتراضی مردم در سوریه تا امروز چیست؟

Download file


دکتر علیرضا نوری‌زاده: با توجه به وضع خاص و ویژه‌ای که سوریه دارد، باید این نکته را در نظر بگیریم که وضعیت این کشور بالمآل عین مصر و تونس نخواهد بود. حتی مثل لیبی هم نخواهد بود. چون در سوریه یک نظام متمرکز وجود دارد که تکیه‌اش روی ارگان‌های امنیتی و همینطور ارتش است. ارتش بخش بخش شده و احتمالاً اگر دولت سوریه بخواهد همین کاری را که لاذقیه کرد در جاهای دیگر هم ادامه دهد، می‌تواند منجر به ازهم پاشیده شدن ارتش سوریه شود. بنابراین تکیه عمده روی نیروهای سرکوبگر و امنیتی است و نیروهایی که با عنوان "سرایا الدفاع" یا واحدهای دفاع از ریاست جمهوری هستند؛ همان‌هایی که قبلاً رفعت اسد، برادر حافظ اسد فرمانده‌اش بود و با تکیه بر آن‌ها مردم شهر حما را قتل عام کرد.

الان در سوریه ما به نقطه‌ای رسیده‌ایم که اگر دولت با یک سلسله اقدامات ضربتی- اصلاحی وارد میدان شود که در چشم مردم واقعی جلوه کند، ممکن است بتواند این موج خشم را که همه جا را هم گرفته تا حدی آرام کند، اما این‌ها موقت خواهند بود. یعنی الان بعد از ۴۰ سال مردم به نقطه‌ای رسیده‌اند که از ریخت خاندان اسد بیزارند و دیگر نمی‌خواهند آن‌ها را ببینند. ۱۰ سال بشار اسد فریب‌شان داد. او به‌عنوان یک تحصیلکرده انگلیس بازگشت و در مقابل برای‌شان یکسری مافیای اقتصادی‌، امنیتی و مالی در کشور آورد که همه هم برادر و قوم و خویش‌ و برادر زن و پسرعمو و افراد خودش هستند. این است که مردم واقعاً یک تغییرات بنیادین می‌خواهند. فعلاً به نظر می‌رسد حکومت مسلط است. فعلاً به نظر می‌رسد حکومت با تکیه بر نیروهای امنیتی، بخش‌هایی از علوی‌ها و طرفداران خودش، می‌تواند سلطه‌اش را حفظ کند، اما اگر شورش عمومی‌تر شود، همانطور که مثلاً روز جمعه در مسجد اموی در دمشق و یا در لاذقیه دیدیم، آن وقت به نظر من قادر به کنترل اوضاع نخواهد بود.

اپوزیسیون داخل یا خارج از کشور سوریه دارای چه گرایش سیاسی هستند؟ در صورتی که این جنبش با این اپوزیسیون موجود پیروز شود و بشار اسد سقوط کند، آیا حکومت جانشین نزدیک به غرب خواهد بود یا ممکن است بازهم متمایل به دنیای اسلام انقلابی و تندرو باشد؟

اخوان‌المسلمین در سوریه خیلی قوی بود؛ تا همان دهه‌ی ۸۰، تا زمانی که حافظ اسد سرکوب‌شان کرد. بعد از آن اخوان‌المسلمین دچار ازهم پاشیدگی شد. مثلاً آقای بیانونی علیه دولت موضع تند گرفت، ولی حامی‌ای جز مثلاً عربستان سعودی نداشت و عربستان سعودی هم بعد که روابطش با سوریه خیلی بهبود پیدا کرد و گسترده شد، اگرهم حمایتی می‌کرد در حد دادن حقوق و خانه‌ای به این‌ها در عربستان بود. همینطور پایگاه‌های داخل‌شان را هم از دست دادند. به‌هرحال علاوه بر این که جهشی صورت گرفت که در واقع فرهنگ غرب را وارد کشور کرد؛ به‌ویژه در ده‌سال گذشته و اقتصاد باز باعث شد که مردم با زندگی غربی الفت پیدا کنند. در این صورت می‌توان گفت اخوان‌المسلمین فقط می‌تواند روی لایه‌های مسن‌تر در بعضی از شهرهای سوریه مثل همان حما، حمص و حلب حساب کنند.

اپوزیسیونی که در خارج از کشور است، یعنی جبهه نجات سوریه آقای قدری و همین طور گروه‌های سوسیالیست و ناصری‌هایی که اینجا و آنجا هستند و لیبرال‌هایی که در فرانسه به‌خصوص متمرکزند، قدرتی به آن معنا ندارند. اگرچه در بین مردم معروف هستند. نویسنده‌ای هست که در داخل کشورش دارای اعتبار است، ولی قادر نیست که جمعیتی به خیابان بیاورد یا کابینه تشکیل بدهد. این است که خیلی‌ها هنوز چشم امیدشان روی گروه‌هایی است که در درون نظام بودند و بعد جدا شده‌اند. مثل عبدالحلیم خدام که هنوز اعتبار اندکی دارد و یا گروه‌های دیگر مثل آقای عمادی که زمانی وزیر اقتصاد بود و پروژه‌هایی بسیار انقلابی وارد صحنه کرده بود.

افرادی هستند که می‌توانند دوران گذار را تشکیل دهند. از روشنفکران، نویسندگان، دیپلمات‌های سابق و همینطور دولتمردان سابق، ولی بعد از آن واقعاً اپوزیسیون نیاز به زمانی طولانی‌تر دارد که خود را به مردم بشناساند. برای این که در این دوران غیبت ۴۰ ساله‌ی گروه‌های سیاسی، غیر از گروه بعث و چند حزب عروسکی که اگر بعث می‌گفت بله قربان، آن‌ها بله بله قربان می‌گفتند، در محیط سیاسی سوریه مجالی برای رشد گروه و حزبی نبوده است. این است که همه این کشورهای عربی را که نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که با این مشکل روبه‌رو هستند. اگر مصر با این مشکل روبه‌رو نبود، برای این است که آزادی در مصر اصلاً قابل مقایسه با سوریه و همین طور با تونس نیست. این است که در آنجا گروه‌ها بودند و سریع وارد میدان شدند، ولی در لیبی می‌بینیم نیست یا در سوریه هم خیلی به‌ندرت و کم است.


علی‌رغم این که گفته می‌شود حاکمیت در سوریه در دست علوی‌ها هست و آنها به‌نوعی به ایران شیعه و حزب‌الله لبنان شیعه نزدیک هستند، اما به نظر می‌رسد که حکومت بشار به نوعی یک حکومت عرفی و سکولار است. چگونه یک حکومت اقلیت علوی با دولت‌ها و نظام‌های سیاسی شیعه در دنیا پیوند پیدا کرد، در حالی که بیشتر یک حکومت سکولار است؟

به طور قطع حکومت سوریه یک حکومت سکولار است، منتهی سکولار از نوع فاسد و دیکتاتورش و شاید همین مسئله بود که تا حدودی اسلام‌گرایی را در سوریه رشد داده است. یعنی وقتی این نوع نظام شکست می‌خورد، مردم رو به آسمان می‌کنند که شاید راه حل آنجا است: الاسلام هو الحل. اما این که چه ارتباطی دارد؟ ببینید! سوریه از زمان حافظ اسد هم ارتباط نزدیکی با شیعیان داشت. شاید بتوان گفت اولین کسی که پایه ارتباط نزدیک سوریه را با شیعیان گذاشت، امام موسی صدر بود که روابط بسیار نزدیکی با آقای حافظ اسد داشت. افرادی مثل مرحوم قطب‌زاده مرتب با سوریه در آمد و شد بودند. قطب‌زاده گذرنامه سوریه‌ای هم داشت و آقای خمینی هم وقتی از عراق بیرون آمد ، دعوتی از سوریه دریافت کرد برای رفتن به آنجا. سوریه تسهیلاتی می‌داد به شیرازی‌ها مثلاً به آیت‌الله شیرازی، آقای آسید حسن شیرازی و برادرش آسید محمد و همینطور برادرزادگانش. این‌ها همه در سوریه امکانات وسیعی داشتند و هنوزهم دارند. یعنی سوریه این ارتباط نزدیک را حفظ کرد.

اهل سنت به علوی‌ها، نصیری می‌گویند و اصلاً آن‌ها را مسلمان نمی‌‌دانند. مراسم مذهبی‌شان هم به کلی با مسلمانان فرق دارد. گو این که حالا آقای بشار یا حافظ اسد در نمازجمعه می‌آمدند و پشت سر مفتی سوریه نماز می‌خواندند، ولی این‌ها به طور کلی سنت‌های خاصی دارند و مثل دروزیها می‌مانند. آقای خمینی اولین مرجعی بود که گفت این‌ها هم از خودمان هستند و شیعه هستند. این حرف باعث شد روابط خیلی نزدیک‌تر شود و بعدهم دشمنی حافظ اسد با صدام و حمایتش از ایران در جنگ ایران و عراق مسئله دیگری بود که بر نزدیکی این روابط افزود. تشکیل حزب‌الله بدون کمک سوریه محال بود که انجام شود. آقای محتشمی، سفیر ایران در دمشق بود که حزب‌الله را به طریقه سزارین از شکم جنبش امل بیرون آورد؛ جنبش املی که بسیار به سوریه نزدیک بود. همه این‌ها را باید در محاسبا‌ت‌مان بیاوریم. آن وقت می‌فهمیم که چطور یک رژیم سکولار می‌تواند با جمهوری اسلامی این قدر رفیق و نزدیک باشد.

آیا ممکن است تحولات در سوریه، همچون مصر و تونس پیش نرود و بیشتر به سرنوشت بحرین یا سایر کشورهای عربی دچار شود که وقتی میزان خشونت بالاتر رفت، در عمل جنبش‌ها منجر به پیروزی و موفقیت نشدند؟ آیا ممکن است که در سوریه هم همان اتفاق بیفتد که در بحرین افتاد و تا امروز در یمن با سرکوب خشن حکومتی، جنبش‌های مردمی نتوانستند نظام این کشورها را ساقط کنند؟

بله، کاملاً با شما موافق هستم که سوریه حتماً مثل مصر و تونس نخواهد شد. برای این که ازهم‌ اکنون در آنجا می‌بینیم که مثلاً شدت خشونتی که این‌ها در لاذقیه به‌کار بردند و یا در درعا، نشان‌دهنده‌ی این است که رژیم سوریه به این آسانی‌ها دست بردار نیست. من گمانم این است که ما با یک نوع لیبیایی شدن اوضاع سوریه روبه‌رو خواهیم بود، با این تفاوت که در سوریه به‌هرحال جامعه‌ی مدنی وجود دارد، بدون این که رنگ سیاسی داشته باشد و همین طور بخش‌های بزرگی از ارتش از سنی‌ها هستند. این است که می‌توان این نگرانی را داشت که در سوریه هم ما به جنگ و درگیری‌های داخلی برسیم.

رادیو فرانسه


rfi_logo.png

نوشتۀ رحمت قاسم بیگلو

2011-03-28T161500Z_1910102796_GM1E73T00T701_RTRMADP_3_GREECE.jpg

در پی ادامه نا آرامی ها، و تعمیق بحران سیاسی در سوریه، دولت "ناجی عطری" امروز استعفا کرد. بشار اسد رئیس جمهوری سوریه ضمن پذیرش استعفای ناجی عطری از وی خواست موقتا به ادارۀ امور کشور ادامه دهد.
بشار اسد رئیس جمهوری سوریه ضمن پذیرش استعفای ناجی عطری از وی خواست موقتا به ادارۀ امور کشور ادامه دهد...

گفتگو با علیرضا نوری زاده

Download file

امروز یک مقام مسئول در سوریه اعلام کرد، بشاراسد رئیس جمهوری، فردا چهارشنبه در پارلمان این کشور سخنرانی خواهد کرد. به گفتۀ این مقام که هویتش فاش نشده است بشار اسد احتمالا در این سخنرانی برنامۀ اصلاحات سیاسی خود را ارا ئه خواهد کرد. برخی منابع نزدیک به دولت دمشق می گویند، دراین سخنرانی رئیس جمهوری پایان حالت اضطراری درکشوررا که، ازسال هزارو نهصدو شصت و سه میلادی برقرار گردیده، رسماً اعلام خواهد کرد.

همزمان با این تحولات، درواکنش به تظاهرات گسترده مخالفین حکومت درروزهای اخیر، امروزهزاران تن ازساکنین دمشق، پایتخت، این باردرحمایت ازبشاراسد و دولت وی دست به تظاهرات خیابانی زدند.

منابع خبری حکومتی در ایران که درمورد رویدادهای سوریه سکوت کرده بودند، امروز با پخش خبرهای این تظاهرات مدعی شدند، که درتظاهرات امروز، دردفاع ازحکومت بشاراسد، "میلیونها" سوری به خیابان ها آمدند.

لازم به یادآوری است که سوریه اکنون بیش ازیک هفته است که درناآرامی به سرمی برد. درتظاهرات وسیعی که تا کنون درحداقل شش شهربزرگ سوریه برگزارگردیده ، شمارزیادی کشته شده اند.
دولت دمشق هنوزآماردقیق ازشمارقربانیان این رویداد ها منتشرنکرده است، ولی سازمان دیدبان حقوق بشردرنیویورک می گوید: حداقل شصت ویک تن دررویدادهای خونین شهرهای سوریه جان خود را ازدست داده اند

پنجره اي رو به خانه پدري


Panjereh-121.jpg

سه شنبه ۲۹/۰۳/۲۰۱۱

تصوير بخش نخست:
Download file

تصوير بخش دوم :
Download file

صدا : بخش اول
Download file

صدا بخش ۲:
Download file

پنجره اي رو به خانه پدري


Panjereh-121.jpg

دوشنبه ۲۸/۰۳/۲۰۱۱

تصوير بخش نخست:
Download file

تصوير بخش دوم :
Download file

صدا : بخش اول
Download file

صدا بخش ۲:
Download file

راديو فردا

Logo_Radio_Farda_Site_12.jpg

سمت و سوی تحولات خاورمیانه در گفت‌وگو با علیرضا نوری‌زاده

images.jpg

رضا جمالی

با آغاز جنبش‌های اعتراضی در خاورمیانه تاکنون دو نظام سیاسی در تونس و مصر تغییر پیدا کردند و تحولات در چندین کشور دیگر منطقه در حال جریان است. در این میان تحلیل‌های متفاوتی درباره ماهیت و خواستگاه این جنبش‌ها ارائه شده است.

اما آیا تحولات سیاسی در خاورمیانه را باید انقلاب نامید یا اصلاحات؟ این پرسشی است که رادیو فردا با علیرضا نوری‌زاده، تحلیلگر مسائل خاورمیانه، در میان گذاشته است...

Download file

* آقای نوری‌زاده، از نگاه شما تحولات اخیر در کشورهای خاورمیانه را در چه قالبی می‌توان تحلیل کرد؟

روزی که در تونس یک جوان تواب خود را آتش زد، هرگز کسی تصور نمی‌کرد که شعله‌های پوست و گوشت او چنان شود که تمام خاورمیانه را در بر گیرد. اما اگر نگاه کنیم تمام این حرکت‌ها در قالب اصلاح شروع شد. یعنی همه این مردم روز اول خواهان این نبودند که حاکمشان باید برود یا سرنگون شود.

همه یک سلسله مطالبات داشتند. بعضی از حکومت‌ها هوشمندی آن را داشتند که این را درک کنند و به سرعت در صدد آن بربیایند که این فضای نارضایتی را ملایم کنند که به انقلاب منجر نشود.

در بعضی از کشورهای دیگر این هوشمندی وجود نداشت. تمام اینها در قالب یک موج اصلاح‌طلبی آغاز شد، و به علت عدم درک پیام مردم به موج انقلاب رسید. و در نهایت همه به این می‌رسند که نظام باید برود.

* آقای نوریزاده، الان شرایط در چند کشور خاورمیانه از جمله یمن، بحرین، سوریه و الجزایر مثلاً با آنچه که در لیبی در حال اتفاق است، تفاوت دارد. تحولات در این چهار کشوری که نام بردم به کدام سو می‌رود؟

یمن وضع خاصی دارد. یعنی علی عبدالله صالح درست است که ۳۰ سال است که حاکم است، درست است که فساد در این کشور وجود دارد و این هم درست است که او هم نقشه داشت که قدرت را به پسرش منتقل کند.

اما این جامعه قبیله‌ای، با موزائیک‌های متعددی که در تنافر و تضاد با همدیگر هم هستند، و با جنوبی که دوباره بعد از سال‌ها دوباره می‌خواهد به سمت یمن دموکراتیک خلق جنوبی برگردد، شمالی که حوثی‌ها می‌خواهند در آن یک جمهوری شبه شیعه ایجاد کنند، و در وسطی که از یک سو قبایل «حاشد» و «تعز» هستند و هر کدام از اینها دارند ساز خودشان را می‌زنند، شرایط دشواری دارد.

یمن الان با مشکلی روبه‌روست که به گمان من حتی کنار رفتن علی صالح به بهبود شرایطش کمک نمی‌کند.

اما یک تفاوتی مابین یمن و لیبی وجود دارد. در یمن علیرغم نظام قبیله‌ای، جامعه مدنی و احزاب وجود دارند. بیش از ۵۰ حزب در یمن فعالیت می‌کنند.

وجود اینها باعث می‌شود که اگر در این میان مقداری مردم عاقلانه برخورد کنند، مثل کاری که مصری‌ها انجام دادند، و اگر علی صالح دارد حکومت را واگذار می‌کنند مثلاً دو ماه یا سه ماه به او وقت بدهند تا انتخابات را اجرا کند و حداقل یک ترکیب جدیدی از حاکمیت به وجود بیاید، یمن نجات پیدا می‌کند. در غیر این صورت یمن تکه پاره خواهد شد.

در مورد الجزایر، باید بگویم مشکلات در الجزایر به این شدت نیست. دلیل عمده آن هم این است که بوتفلیقه شخصاً مقداری بین مردم محبوبیت دارد و ترس مردم از اینکه دوباره اسلامی‌ها بلند شوند و بر سر کار بیایند باعث می‌شود که مردم در عین خواستار اصلاحات بودن، در برخی جاها ترمز کنند.

در مورد سوریه باز هم قضیه بسیار پیچیده است. رژیم اقلیت علوی که وقتی آقای بشار اسد بر سر کار آمد مردم گفتند که او می‌آید و تحول ایجاد می‌کند، یک مجموعه مافیایی فساد و سرکوب ایجاد کرد. در سوریه بیش از پنج هزار زندانی سیاسی وجود دارد. کسی نمی‌تواند صدایش را بلند کند.

حالا خانم بثیره شعبان، مشاور بشار اسد، گفته است که رئیس دارد کارهای انقلابی می‌کند و می‌خواهد قانون فوق‌العاده را که از سال ۱۹۶۲ در این کشور برقرار شده است را بردارد، احزاب را آزاد بگذارد، روزنامه‌ها را آزاد بگذارد... باید نگاه کنیم و ببینیم که اینها واقعی است یا نه؟

و سرانجام در بحرین اول شیعیان حق و حقوقی دارند که باید به آنها داده شود. در ابتدا که اینها به میدان آمدند، حکومت اظهار آمادگی کرد. پادشاه، ولیعهد را مکلف کرد که برود و با اینها گفت‌وگو کند. یک مجموعه کوچک، همان مجموعه حق، اینها وسط ماجرا پریدند و آقای حسن مشیمع و چند تن از شیوخ دیگری که در ایران هم درس خوانده بودند، بازی را رادیکالیزه کردند.

ناچار کشتار شد. از یک طرف سنی‌ها هم به میدان آمدند که اگر حکومت بخواهد از خودش ضعف نشان بدهد، با ما طرف است. اگر بحرینی‌ها بتوانند از این مرحله عبور کنند یا این سه ماه حالت فوق‌العاده را پشت سر بگذارند، آن وقت می‌توان امید داشت که این زخم‌ها التیام یابد.

* آقای نوری‌زاده، در تحولات ایجاد شده در منطقه خاورمیانه، یکی از مسائل مهم، بحث جانشینی سیاسی در این کشورهاست. در بیشتر کشورهایی که دستخوش این تحولات شده‌اند، عملاً چهره یا گروه‌های شناخته شده داخلی یا بین‌المللی وجود ندارد.

یک مشکل اساسی وجود دارد. آن هم این است که اغلب این حکومت‌ها تنها به نظامیان مجال داده‌اند. تازه آنها هم اگر یک آدم شخصیت‌دار در درونشان بوده، سرکوب، کشته و یا برکنار شده است. به راستی مشکل جانشینی یک مشکل اساسی است و بسیاری از این کشورها با این مشکل روبه‌رو هستند.

همین الان کشور الجزایر را که مثال زدم با این مشکل مواجه است که اگر بوتفلیقه بخواهد برود، چه کسی به جای او خواهد آمد؟ آیا نظامیان دوباره بر سر کار می‌آیند؟ این است که مردم می‌گویند حداقل حکومت فعلی یک حکومت غیرنظامی است.

در سوریه اما درست است که آقای بشار اسد کراوات می‌زند و لباس اروپایی به تن می‌کند، اما دارای ذهنیت نظامی و امنیتی است. بنابر این یکی از مهم‌ترین مشکلات این جنبش‌ها این است که چون فرصت نداشته‌اند، به ناچار بدیلی ندارند که جایگزین کنند. نمونه آن را هم در کشور لیبی شاهدیم.

رفسنجاني.. الرجل الذي يخشاه خامنئي

Asharq-alawsat-logo.jpg

رفيق الخميني و«العقل المدبر» للنظام الإيراني أصبح يشكل تهديدا للمرشد الأعلى

علي نوري زادة المحلل السياسي الإيراني ورئيس مركز الدراسات الإيرانية العربية في لندن، لـ«الشرق الأوسط» إن «رفسنجاني صنع خامنئي»، ويوضح فكرته قائلا إن «الجميع يعلم أن خامنئي لم يكن مؤهلا حينها لأن يصبح قائدا للثورة

Rafsanjani-30.jpg

لندن: شذى الجبوري
تلقى علي أكبر هاشمي رفسنجاني، أحد أبرز رموز الثورة الإسلامية في إيران، في الآونة الأخيرة الضربة تلو الأخرى، شملت أبناءه أيضا، للنيل منه وإبعاده تدريجيا عن الساحة السياسية في البلاد ومركز صناعة القرار، وربما قبل أكثر من ثلاثين عاما، وتحديدا سنة 1979 عندما اندلعت الثورة ما كان لأحد أن يتصور أن يؤول مصير رفسنجاني، تلميذ آية الله روح الله الخميني وأشد المقربين منه، إلى ما آل إليه مؤخرا عندما وجد نفسه مجبرا على التخلي عن رئاسة مجلس خبراء القيادة، في الوقت الذي يبدو فيه استمراره في منصبه الحالي كرئيس لمجمع تشخيص مصلحة النظام محل شك أيضا.

وتحول رفسنجاني، الرقم الصعب في المعادلة الإيرانية، إلى «تهديد» لكيان الجمهورية الإسلامية وبالتحديد لمرشدها الأعلى آية الله علي خامنئي عندما أعلن دعمه الصريح للمعارضة الإصلاحية في البلاد وزعيميها مير حسين موسوي ومهدي كروبي مع اندلاع الاضطرابات إثر إعادة انتخاب الرئيس الإيراني محمود أحمدي نجاد في يونيو (حزيران) 2009، الأمر الذي حدا بالمرشد وآخرين مقربين منه، في مطلعهم أحمدي نجاد، إلى محاولة التخلص منه بأي ثمن.
ورغم أن رفسنجاني هو الذي دفع بخامنئي إلى أن يصبح خليفة لآية الله روح الله الخميني لدى وفاته عام 1989 وأن يتولى تقرير السياسات العليا في البلاد بصفته المرشد الأعلى، فإن خامنئي لم يتورع عن تنفيذ خطته في التخلص منه بعد أن أخذ القلق يتسرب إليه رويدا رويدا من نفوذه وطموحه ودعمه للخط الإصلاحي في البلاد.
وبدأت الضربات بمنعه من إمامة صلاة الجمعة في طهران، ثم وجد نفسه مرغما على التخلي عن سعيه لتجديد رئاسته لمجلس خبراء القيادة، وهو الهيئة المسؤولة عن تعيين وعزل المرشد الأعلى، بعد أن رشح آية الله محمد رضا مهدوي كاني، نفسه للمنصب، مرغما هو الآخر على القبول به بعد حصوله على 63 صوتا من أصل 86 وهو عدد أعضاء المجلس، بعد ضغوط مارسها خامنئي عليه لمنافسة رفسنجاني، إذ إن مهدوي كاني تجاوز عمره الثمانين كما أنه يعاني من مشكلات صحية قد لا تؤهله لقيادة المجلس أو حتى حضور جلساته. وقال رفسنجاني، الذي ترأس مجلس خبراء القيادة منذ عام 2007، إنه لا ينوي إثارة خلاف، وأفاد في كلمة أمام المجلس في حينها «أرى أن الانقسام في المجلس ضار.. قلت من قبل إنه إذا ترشح (مهدوي كاني) للمنصب فإنني سأنسحب لمنع أي انشقاق».
وتعرض رفسنجاني (المحافظ البراغماتي) لهجوم سياسي كبير من المحافظين المتشددين الذين يأخذون عليه دعمه للمعارضة الإصلاحية خلال الأزمة التي تلت إعادة انتخاب أحمدي نجاد، عندما انضم للمشككين في صحة تلك الانتخابات، بينما وجه أعضاء بارزون في مجلس خبراء القيادة انتقادات لتوجهات رفسنجاني، الأمر الذي مهد لإبعاده عن رئاسة المجلس.
وسبق إبعاد رفسنجاني، وهو متزوج ولديه 5 أبناء، إقصاء نجله الأكبر محسن، المدير التنفيذي لشركة قطارات الأنفاق (المترو) في طهران وضواحيها، عن منصبه بعد مضايقات تعرض لها من حكومة أحمدي نجاد، وتزامن ذلك مع اعتقال ابنته الصغرى فائزة الناشطة في مجال الدفاع عن حقوق المرأة بعد اتهامها بالمشاركة في مظاهرة 14 فبراير (شباط) الماضي التي دعت إليها المعارضة الإصلاحية، كما كانوا قد أغلقوا مجلة كانت تصدرها بعنوان «المرأة»، بينما اختار نجله الآخر، مهدي، البقاء بمنفاه في لندن، خشية اعتقاله بزعم ارتباطه بمظاهرات يونيو 2009.
وبحسب مصادر إيرانية، فإن رفسنجاني من مواليد عام 1934 في جنوب شرقي إيران لأسرة ميسورة من المزارعين، وخلال دراسته العلوم الدينية في مدينة قم المقدسة لدى الشيعة التقى بالخميني وسرعان ما أصبح أحد أنصاره المقربين، وانخرط في العمل السياسي في 1963 حين كان مجرد طالب في حوزة قم عندما تم اعتقاله.
وبعد الإطاحة بنظام الشاه رضا بهلوي وطد رفسنجاني مكانته مع قيام الثورة الإسلامية فازداد نفوذه تدريجيا وتولى منصب رئاسة مجلس الشورى الإسلامي (البرلمان) بين 1980 و1989، وفي آخر أعوام الحرب العراقية - الإيرانية (1980 - 1988) عينه الخميني قائدا للقوات المسلحة بالوكالة. وتعززت سلطته أثناء الحرب فأجرى اتصالات غير مباشرة مع الأميركيين من أجل الحصول على أسلحة، مما أدى إلى فضيحة «إيران غيت» حين قامت إدارة الرئيس الأميركي الأسبق رونالد ريغان ببيع أسلحة لإيران سرا لقاء الإفراج عن رهائن غربيين في لبنان.
وينظر لرفسنجاني على أنه القوة المحركة التي أدت في آخر المطاف إلى أن يقبل الخميني على مضض بقرار مجلس الأمن الدولي الذي أنهى الحرب العراقية - الإيرانية.
وتولى رفسنجاني رئاسة الجمهورية لدورتين (1989 - 1997) أعاد خلالها إعمار إيران معتمدا سياسة الانفتاح الاقتصادي على الخارج وسمح للشركات الأجنبية بالاستثمار، غير أن تلك السنوات سجلت كذلك انتهاكات لحقوق الإنسان وتضخما هائلا وتزايدا كبيرا في ديون طهران، كما طرحت علامات استفهام حول ثروته ومصادرها واحتمالية ضلوعه في قضايا فساد.
ويسعى رفسنجاني لتجسيد الإسلام المنفتح وتأييد التطور السياسي والاقتصادي والانفتاح على الخارج، وهو ما لا يمنعه من انتقاد السياسة الأميركية باستمرار، على الرغم من محاولاته المتكررة للتقرب من واشنطن.
وكان دور رفسنجاني الأبرز عندما دخلت الثورة الإسلامية في البلاد مرحلة دقيقة إثر وفاة الخميني عام 1989 استلزمت توافقا بين كبار رجال الدين لتعيين خليفة له، فما كان من رفسنجاني إلا أن يحسم الأمر لصالح خامنئي، رغم أن الأخير لم يكن قد أصبح بعد مرجعا دينيا، وهو الشرط المطلوب توفره لولاية الفقيه.

ويقول علي نوري زادة المحلل السياسي الإيراني ورئيس مركز الدراسات الإيرانية العربية في لندن، لـ«الشرق الأوسط» إن «رفسنجاني صنع خامنئي»، ويوضح فكرته قائلا إن «الجميع يعلم أن خامنئي لم يكن مؤهلا حينها لأن يصبح قائدا للثورة بوجود عدد من كبار آيات الله، لكن رفسنجاني ذهب إلى مجلس الخبراء وخاطب الحضور قائلا سألت الخميني في أواخر أيامه ماذا نفعل بعد رحيلك؟ فأجابني: لا تخافوا فخامنئي بينكم! فحصل الأخير على أصوات 54 عضوا من بين ثمانين من أصوات مجلس الخبراء، وهكذا أصبح مرشدا أعلى». وأضاف أن «رفسنجاني صانع خامنئي ورغم ذلك فإن خامنئي طعنه في ظهره وفرض عليه الانسحاب من معركة الانتخابات الرئاسية لمجلس الخبراء، وأعتقد أن الخطوة الثانية ستكون عزله من رئاسة مجمع تشخيص مصلحة النظام».

وفي إيران، ينظر لرفسنجاني على أنه «أبو الإصلاحيين»، فهو من لعب دورا أساسيا في انتخاب الإصلاحي محمد خاتمي لرئاسة الجمهورية في وجه مرشح المحافظين أكبر ناطق نوري عام 1997.

ويقول نوري زادة، وهو أحد المؤيدين للحركة الخضراء المعارضة، إن «رفسنجاني مهد الطريق لظهور خاتمي والإصلاحيين، ففي الانتخابات الرئاسية عام 1997 شارك أكبر ناطق نوري في الانتخابات كتحصيل حاصل، على اعتبار أنه الرئيس المقبل، فكل المؤشرات تدل على أن خامنئي اختاره للمنصب، حتى إن صحيفة (كيهان) المحافظة نشرت خبرا عنوانه أن المرشد يفضل ناطق نوري، لكن رفسنجاني رفض ذلك ودعا إلى انتخابات نزيهة، وقال في خطبة صلاة الجمعة في الأسبوع الأخير قبل إجراء الانتخابات: لن أسمح بأي تزوير في الانتخابات ومن يفوز بأغلبية الأصوات سيكون رئيسا للجمهورية»، في تحد ضمني لرغبة المرشد الأعلى، وهكذا وصل خاتمي إلى سدة الرئاسة بدورتين من (1997 - 2005).

وكانت هذه اللحظة هي بداية مفترق الطرق بين رفسنجاني وخامنئي، التي تعززت بعد ثمانية أعوام من ذلك عندما أوصى الأخير رفسنجاني بعدم الترشح للانتخابات الرئاسية عام 2005 لمنافسة المرشح الآخر المفضل لدى خامنئي ألا وهو أحمدي نجاد، غير أن رفسنجاني رفض النصيحة قائلا بأنه يريد مواصلة الإصلاح، ولو بطريقة مختلفة عن خاتمي بعد أن توترت العلاقات بينهما.

ويقول نوري زادة في هذا الصدد إن «خامنئي كان يريد أن يشغل أحمدي نجاد منصب رئاسة البلاد، لأنه أراد سكرتيرا له وليس رئيسا للجمهورية أو حتى شريكا».

وانتهت الانتخابات في آخر المطاف لصالح أحمدي نجاد بعد تزوير «فاحش»، وقال رفسنجاني في حينها «سأشكو إلى الله لأني لا أرى حكما صالحا أشكو إليه». فكانت هذه نقطة التحول لدى آية الله هاشمي رفسنجاني الذي أصبح منذ تلك اللحظة «عراب التيار الإصلاحي»، فقرر وضع نفوذه وماله وصحفه وجميع إمكانيته في خدمة الإصلاحيين، وبإصراره رشح مير حسين موسوي، رئيس الوزراء الأسبق، إلى الانتخابات الرئاسية في 2009 التي انتهت بالتمديد لنجاد لكنها تمخضت عن ظهور المعارضة الإصلاحية في البلاد.

ويرى المحلل السياسي نوري زادة أن «خامنئي رأى أنه من أجل تدمير البنية التحتية للإصلاحيين لا بد من القضاء على رفسنجاني فشنوا هجوما عنيفا عليه وعلى أولاده منذ أكثر من عامين، وعندما تصفه صحيفة (كيهان) المحافظة بأنه عميل وخائن لولاية الفقيه وهو الذي كان من أشد المقربين من الخميني، فهذا يعني أن خامنئي يعتبره رفسنجاني العدو الرئيسي».

لكن هل دعم الإصلاحيين كان السبب الوحيد الذي جعل خامنئي يخشى رفسنجاني ويحسب له ألف حساب، أم أنها طموحات الأخير ورغبته، في أن يصبح مرشدا أعلى؟

فقد كشفت وثيقة أميركية، يعود تاريخها إلى أغسطس (آب) 2009 سربها موقع «ويكيليكس»، عن أن آية الله خامنئي، يعاني من مرض سرطان الدم في مراحله النهائية، وأنه قد يتوفى خلال أشهر، وأن هاشمي رفسنجاني يخطط لخلافته. وأفادت الوثيقة بأن الأخير قام بعد إعلامه بالوضع الصحي للمرشد الأعلى «بوقف حملته ضد خامنئي في مجلس الخبراء وقرر ترك الأمور تأخذ مجراها الطبيعي»، وتابعت أنه «بعد وفاة المرشد الأعلى، سيحاول رفسنجاني استخدام مجلس الخبراء لتتم تسميته مرشدا أعلى جديدا. إذا نجح في ذلك (..) سيدعو أحمدي نجاد إلى الاستقالة وسيطالب بانتخابات جديدة».
وعللت الوثيقة أسباب تراجع المظاهرات لاحقا التي كانت قد اندلعت في أعقاب فوز نجاد بدورة رئاسية ثانية، بأن رفسنجاني حث قادة المعارضة على وقف تلك الاحتجاجات وأي «نشاطات استفزازية يمكن أن تعرقل جهوده لترشيح نفسه لمنصب القائد الأعلى في المستقبل».
ومن هذا المنطلق فإن خامنئي لا يخشى فحسب من خطط رفسنجاني الإصلاحية بل إن لديه أسبابا شخصية، فهو لا يخشى موسوي أو كروبي، زعيمي المعارضة الإيرانية، كما يقول نوري زادة، «لأنه يعرف أنه ليس لموسوي أو كروبي قواعد في الحرس الثوري أو المؤسسة الأمنية بينما لرفسنجاني قواعد، فالمئات من رجال الحرس من الموالين له ولديهم علاقات متينة به منذ قيادته للجيش إبان الحرب العراقية - الإيرانية، ناهيك عن صلاته الدولية، ولهذا فإن خامنئي يخاف رفسنجاني أكثر من أي شخص آخر».
وتدل المؤشرات على أن رفسنجاني سيخسر عاجلا أم آجلا منصبه الأخير في المؤسسة الحاكمة كرئيس لمجمع تشخيص مصلحة النظام، الذي ينسق العمل ما بين مجلس صيانة الدستور ومجلس الشورى الإسلامي، بتخطيط من خامنئي، ويقول نوري زادة إنه إذا حصل ذلك فإنه «سيكون بداية لمواجهة علنية وشاملة بين رفسنجاني وخامنئي، وعندما نقول رفسنجاني فهذا لا يعني رفسنجاني كشخص بل كتيار ومجموعة سياسية اقتصادية عسكرية أمنية، فالآن كل الإصلاحيين مع رفسنجاني فهو القادر على توفير المال والتدابير العسكرية والأمنية لهم، فهو قد حصل على تعاطف الشارع وبعض أقطاب الحرس الثوري، كما أن هناك اعتقادا لدى الإيرانيين بأنه إذا ما حصل تغيير في مؤسسة الملالي الحاكمة فإنه سيكون على يد رفسنجاني، الرجل القوي البراغماتي، فإذا اتخذ قرارا بمعركة علنية فإنه سيعتمد على الشارع ومراكز القوة داخل الحرس والقوة الأمنية المتعاطفة معه وكذلك أسرة الخميني والكثير من كبار آيات الله في قم وسيكون قادرا على إحداث مشكلات كثيرة لخامنئي وأحمدي نجاد».

ومع ذلك، فإن العداء مع خامنئي، قد لا يجعل من رفسنجاني محبوبا في عيون الإيرانيين، رغم تعاطفهم، إذ يرى المجلس الوطني للمقاومة الإيرانية، ومقره باريس، أن رفسنجاني وخامنئي، وجهان لعملة واحدة، ووصف عزل رفسنجاني عن رئاسة مجلس خبراء القيادة بأنه مثل عملية جراحية لفصل توأم سيامي، متنبئا بأنه بداية انهيار النظام الإيراني. وقالت مريم رجوي، رئيسة المجلس، حسب بيان حصلت «الشرق الأوسط» على نسخة منه إن «موقع خامنئي بصفته الولي الفقيه منذ 21 عاما في يونيو 1989 كان مرهونا بالدرجة الأساسية برفسنجاني ومعتمدا عليه وكما أكدت المقاومة الإيرانية مرارا خلال العقدين الأخيرين: فإن تنحي رفسنجاني من قبل خامنئي وتغيير التوازن بين هذين الزوجين، المتخاصمين لكنهما غير قابلين للانفصال عن بعضهما، يقدم مؤشرا للسقوط المحتم للنظام المورث من الخميني».
ورفض مصدر في مكتب مجلس المقاومة الإيرانية في باريس اعتبار رفسنجاني «إصلاحيا»، مؤكدا أنه «العقل المدبر» بل إنه «مهندس» سلسلة الاغتيالات السياسية التي استهدفت رؤوس كبار المعارضة الإيرانية، من بينهم عبد الرحمن قاسملو، رئيس الحزب الديمقراطي الكردستاني الإيراني عام 1989، كما أنه صاحب فكرة بناء القنبلة النووية في إيران كسلاح يستعاض به عن خسارة البلاد للخميني بعد وفاته.
واعتبر المصدر خروج رفسنجاني من دائرة الحكم إضعافا للنظام الإيراني، واستطرد قائلا لـ«الشرق الأوسط» إن «قوات الحرس الثوري والباسيج عندما تضغط الزناد لتصوب أسلحتها على صدور الإيرانيين في الشوارع فإنها تستمد قوتها ليس فقط من أموال النظام بل من الولي الفقيه، وكلما انهارت قوة هذا الولي الفقيه وجبروته فإن ذلك يؤثر على عزم تلك القوات الداعمة للنظام، ولذلك فإن خروج رفسنجاني من دائرة الحكم يضعف معنويات تلك القوات»، معتبرا أن إقصاء رفسنجاني بداية النهاية للنظام الإيراني الذي أصبحت قاعدته ضيقة جدا، فبعد أن كان الخميني يضم تحت مظلته الجميع من رفسنجاني وخامنئي وخاتمي وموسوي وكروبي وآخرين فإن خليفته خامنئي لا يحظى إلا بدعم أحمدي نجاد وقلة من المناصرين.

اوجگیری اعتراضات مردمی در سوریه

rfi_logo.png

گفتگوی فرزاد جوادی با علیرضا نوری زاده
2011-02-21T130418Z_331652861_GM1E72L1MM601_RTRMADP_3_LEBANON.jpg

نوشتۀ فرزاد جوادی
علی رغم تحصیلات اروپائی و ازدواج با یک دخترخانم شایسته و تحصیلکرده ازخانواده ای بزرگ و برجسته، "بشار اسد"، رئیس جمهوری سوریه، فاقد مردمداری و دولتمردی وعقل وهوشمندی پدرش است. او در حلقه تنگی از مقامات امنیتی و نظامیانی قرار دارد که او را از مردم جدا کرده اند:
علی رضا نوری زاده، روزنامه نگار، تحلیلگر و متخصص امور خاورمیانه ...

Download file

بعد از جدا شدن عبدلحلیم خدام، بالاترین مقام سنی در دستگاه حکومتی سوریه و ژنرال مصطفی طلاس، وزیر دفاع پیشین انکشور، بشار اسد که قول داده بود یک رژیم مدرن و منطبق با معیارهای غربی بر قرار نماید، روز به روز از مردم دورتر و دورتر گردید و به یک حلقه تنگ امنیتی تن داد.

بشار اسد چه در سیاست داخلی و چه در زمینه سیاست خارجی، چنان کارنامه سیاهی از خود بجا گذاشته است که کارنامه پدرش را رو سفید کرده است.

زورگوئی و فساد و گرانی مردم سوریه را به تنگ آورده است.......

زير ذره بين


zireh.bmp

تحولات ايران وخاورميانه در هفته گذشته ای که گذشت

ME_04-11.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادراز بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با تحولات ايران٬ تشييع جنازه پدر مير حسين موسوي٬ رويدادهاي ليبي وسوريه٬ در هفته گذشته ای که گذشت، پاسخ ميدهد. ۰۱/۰۴/۲۰۱۱

Download file

تفسير خبر


Tafssir_28-01-2011.jpg

دکتر عليرضا نوری زاده٬ ودكتر محسن سازگارا در رابطه با اهميت پيام نوروزي رئيس جمهور آمريكا وواكنش مقامات جمهوري ولايت فقيه٬ تمايل احمدي نژاد به برگزاري جشنهاي نوروز در تحت جمشيد٬ وقطعنامه سازمان مالل وتعيين گزارشگر ويژه حقوق بشر حقوق بشر برای ایران، اوضاع اقتصادی وفساد در هیأت حاکمه رژیم ولایت فقیه، اوضاع در سوریه... به پرسشهاي جمشيد چالنگي پاسخ ميدهند. ۲۵/۰۳/۲۰۱۱

لينك:
Download file

دانلود :
Download file

صدا:
Download file

تفسير خبر


Tafssir_28-01-2011.jpg

دکتر عليرضا نوری زاده٬ ودكتر محسن سازگارا در رابطه با اهميت پيام نوروزي رئيس جمهور آمريكا وواكنش مقامات جمهوري ولايت فقيه٬ تمايل احمدي نژاد به برگزاري جشنهاي نوروز در تحت جمشيد٬ وقطعنامه سازمان مالل وتعيين گزارشگر ويژه حقوق بشر حقوق بشر برای ایران، اوضاع اقتصادی وفساد در هیأت حاکمه رژیم ولایت فقیه، اوضاع در سوریه... به پرسشهاي جمشيد چالنگي پاسخ ميدهند. ۲۵/۰۳/۲۰۱۱

لينك:
Download file

دانلود :
Download file

صدا:
Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

جمعه ۲۵/۰۳/۲۰۱۱

تصوير بخش نخست:
Download file

تصوير بخش دوم :
Download file

صدا : بخش اول
Download file

صدا بخش ۲:
Download file