Sunday, February 20, 2011

دستت اما حکایتی دارد...

مدحي در وصف دست و پاي مبارك آقا !

khamenei04.jpg

يكي از شاعران آستان ملك پاسبان نايب امام زمان ٬ شعري سروده است در ستايش سيد علي آقا ٬ همراه با دعاي خير براي او و مرگ براي من . شعر را بخوانيد كه براي شاعر يك حواله خانه و لابد چند لول از كوكنار خالص كرماني به همراه داشت كه آقا
هم جنسي صله ميدهد هم نقدي ...

جانم فداي سيد علي مرگ بر علي رضا نوري زاده

دیشب این طبع، بی‌قرار شما / خواست عرض ارادتی بکند
دست کم از دل شکسته‌تان / واژه‌هایم عیادتی بکند...
چشم بد دور، عمرتان بسیار / کس نبیند ملالتان آقا...
ما نمردیم خون دل بخوری / تخت باشد خیالتان آقا...
چیست روباه در مصاف شیر؟! / چه نیازی به امر یا گفته؟!
تو فقط ابرویی به هم آور / می‌شود خواب دشمن آشفته...
هست خاموشی‌ات پر از فریاد / در تو آرامشی است طوفانی
"الذی انزل السکینه" تو را / کرده سرشار از فراوانی...
واژه‌ها از لبت تراویدند / پرصلابت، پرعاطفه ، پرشور
آفریدند در دل مردم / عزت، آمادگی، حماسه، حضور...
این حماسه همه ز یُمن تو بود / گرچه از آن مردمش خواندی
رهبرا، تا ابد ولی محبوب / در دل عاشقان خود ماندی...
سهم دلدادگان تو "سلوی" / قسمت دشمنان تو "سجیل"
رهبری نیست در جهان جز تو / که ز امت چنین کند تجلیل...
نسل سوم چو نسل اول هست / با شعف با شعور با باور
جاری است انقلاب چون کوثر / هان! "فصل لربک و انحر"...
گرچه در باغ سینه‌ات داری / لطف‌ها، مهرها، محبت‌ها
گفتی اما نمی‌روی چو حسین / تا ابد زیر بار بدعت‌ها...
ناگهان در نماز جمعه شهر / عطر محراب جمکران گل کرد
بغض تو تا شکست بر لب‌ها / ذکر یا صاحب الزمان(ع) گل کرد...
جان ایران! چه شد که جانت را / جان ناقابلی گمان کردی؟!
آبروی همه مسلمانان / اشک ما را چرا درآوردی؟!...
جسم تو کامل است، ناقص نیست / می‌دهد عطر یک بغل گل یاس
دستت اما حکایتی دارد... / رحم الله عمی العباس

February 20, 2011 03:49 PM

برنامه بامدادي بي بي سي

B50C5CCC-305B-4393-B797-8EFB77F8787F_w527_s.jpg

گفتگوي برنامه بامدادي بي بي سي با عليرضا نوري زاده مدير مركز پژوهشهاي ايران و عرب در باره رويدادهاي بحرين

و ليبي و چشم انداز آينده در منطقه

Download file

برنامه بامدادي بي بي سي

B50C5CCC-305B-4393-B797-8EFB77F8787F_w527_s.jpg

گفتگوي برنامه بامدادي بي بي سي با عليرضا نوري زاده مدير مركز پژوهشهاي ايران و عرب در باره رويدادهاي بحرين

و ليبي و چشم انداز آينده در منطقه

Download file

راديو فرانسه

rfi_logo.png

aks tazahorat.jpg

در ايران چه ميگذرد ؟

رحمت قاسمبگلو از راديو فرانسه اوضاع ايران در پرتو تظاهرات اخير و رويدادهاي منطقه را
در گفتگو با عليرضا نوري زاده در ميان ميگذارد.

Download file

به استاد شجريان كه آزادي را در دبي فرياد كرد

shajarian.jpg

در حنجره ی تو مو لو ی پنها ن ا ست
یک شهر غز ل ٬ به سینه ا ت مهما ن ا ست
د یشب که تو فر یا د ز د ی : آزادي
هر سو که نگا ه می کنم ا یر ا ن ا ست

و گريه خواهي كرد روزي كه دير شده ست

ملك الشعراي آستان ملك پاسبان سيد علي آقا پائين خياباني در رابطه با موج سبز آزادي ٬

ترهاتي نوشته است . با شنيدن آن فرياد زها زه از گوشه و كنار برخاست و آقا با دست
چپ مبارك خود ٬ يك آب نبات چوبي به ايشان داد و به غلامعلي خان خادم حضور
حداد عادل فرمان دادند طغراي ملك الشعرائي عليرضا جان قزوه را رقم زده
و به توشيح ملوكانه برساند.

ghazveh.jpg

فرشاد منافي عزيز و همكارانش در راديو فردا هم بخشي از اين شعر را
پخش كردند و هم هجويه شاعر راديو پس فردا را خطاب به او .
( برنامه راديو پس فردا را اينجا مي شنويد و شعر را نيز به نقل از فارس نيوز ميخوانيد . )

برنامه راديو پس فردا:
Download file

به گزارش خبرنگار سياسي باشگاه خبري فارس«توانا» ، "عليرضا قزوه " شاعر كه پيش از اين چندين شعر را در محكوميت سران فتنه 88 سروده بود، در جديدترين شعر خود به حوادث 25 بهمن پرداخته است.
قزوه در اين شعر كه در وبلاگ شخصي خود (عشق عليه السلام) منتشر كرده، مي‌سرايد:

تو پشيمان مي‌شوي
و گريه خواهي كرد
روزي كه دير شده ست
به مي‌ر... افهم هم نخواهم گفت
كه دير شده ست برايش...
افهم! يا شيخ افهم...

نه مصريان به خانه باز نمي‌گردند
كه خانه تمامي آنان ميدان التحرير است
بمبي به نام فيس بوك گذاشتند
خنثي شد
بمبي به نام توئيتر
تركيد
بمبي به نام تو و مي‌ر
بمبي به نام 25بهمن
تركيديد
در سطل آشغال!
حالا دنبال بمب‌هاي ديگرند
اما دوستان محمد عبده
و جمال عبدالناصر
و خالد اسلامبولي
نياز به فيس بوك ندارند
و مصر
بدون اينترنت هم اموراتش را مي‌گذراند
و بي‌نياز به شيخ فضول و مير ذلول
همچنان كه غزه و لبنان
با آن شعار مبارك پسندتان تا حال
ايستاد
و حالشان را گرفت
و مصر
هيچ نيازي به شيخ فتنه گر ندارد
خلاف راي شما
مصر به انقلاب ايران افتخار كرد
آقاي سيد ابراهام السلطنه
آقاي اسرائيل زاده
آقاي مهملباف
صداي مرا داريد؟
و از شجاعت ايران تعريف كرد
حتي گفت امام خامنه‌اي
اما نگفت خرت به چند شيخ بيسوات
ديدي
خلاف راي شما
نصرالله تنها با يك سخنراني
اشك سعد حريري را درآورد
و ساركوزي و شما را
سرجايش نشاند.
حالا در مصر
تن‌ها بايد لانه خرس و زنبور اشغال شود
وگرنه دستگاه‌هاي جاسوسي
كارشان را مي‌كنند
بايد مواظب سفير انگلستان باشند
در تمام جهان
مواظب بي‌بي سي
وگرنه سي سال عقب مي‌افتند
اگرچه مصر فهيم
مصر بزرگ
تمام اين چيز‌ها را مي‌داند

«من تيغ رويارو زنم...»
شما هيچ غلطي نمي‌توانيد كرد
نه با هزار نفر
نه با صد هزار نفر
نه حتي با يك ميليون نفر
كه ما شصت ميليون نفريم
و از لجتان سانديس‌هاي ايراني مي‌خريم و مي‌خوريم
اما به پپسي كولا راي نخواهيم داد
و هيچ نيازي به مك دونالد و كي اف سي نداريم
و هيچ نيازي به بي‌بي سي و صداي امريكا
شما شب را در استوديوي بي‌بي سي بخوابيد
و صبحانه‌تان را در استوديوي صداي امريكا بخوريد
شما براي خنده ما خوبيد
گيرم كه برلوسكني فاحشه‌هايش را فرستاد
مخملباف دوستان بازيگر امريكايي‌اش را
نوري‌زاده خواهران اسرائيلي‌اش را
گيرم كه به نفع شيخ كروبي
خانوم هيلاري لشكر كشيد
گيرم كه با دروغ
طفلان معصوم را به خيابان كشيديد
باز هم شما كمتريد
نه مولاي ما به شما باج خواهد داد
نه ما
حسين (ع) با يك جبهه جنگيد
علي (ع) با دو جبهه
مولاي ما با چهار جبهه مي‌جنگد
اما باكي نيست
من ديده‌ام پسران رهبر را
يك لاقبا و ساده
در ميان همين مردم
و ديده‌ام بچه‌هاي فتنه گران را
سوار اسب و يله در انگلستان و دوبي
و ديده‌ام كدام شيخ
از شهرام خان پول گرفت
و دختر كدام شيخ
مربي اسكي و اسب داشت
و در محله ليان شانپو راي مي‌خريدند
من تمام اين‌ها را ديده‌ام
و فرش كهنه و ساده خانه آقا گواه است
و شام‌هاي ساده آقا را ديده بودم
در كرمان
من ديده‌ام كدامتان راست مي‌گوييد...
**
امشب ولنتاين نازنازي هاست
بادا بادا مبارك بادا
آن روز هم عاشورا بود
و والانتيان شيخ و تو بود
شيخ و گوگوش
مي‌ر و سروش
والانتين است
شيمون پرز و نوري‌زاده
خانوم هيلاري و فائزه
مريم قجر با آن يكي شيخ فتنه گر
والانتين است و همه دست بزنند

جنگ سانديس و كوكاكولاست
لطفا دست بزنيد
باشد شما با شمشير‌ها و سلاح‌هاي عجيب غريب هاليوود بياييد
ما با همين ني سانديس مي‌آييم
و با همين بچه‌هاي بسيجي
و با موتورهاي دو ترك و سه ترك ساخت وطن
و با همين پيرزنان و پيرمرداني كه هر سپيده شما را نفرين مي‌كنند

افهم يا شيخ مهدي ديروز
افهم يا شيخ ميني جوب‌ها و گوگوش‌ها
يا شيخ گوگوش و داريوش
تو پشيمان مي‌شوي
و گريه خواهي كرد
روزي كه دير شده ست
به مير افهم هم نخواهم گفت
كه دير شده ست برايش...

February 19, 2011 09:34 PM

صبح است ساقیا ...

886086F5-8163-4FE2-AA24-82FEA3044400_w527_s.jpg

در میهن قدیمی من ،

خورشید صبح آزادی

سر میزند

از پشت ابر و فاصله می بینم ،

تاریخ بار دیگر

در می زند .

یک شهر در ترنم آواز سبز عشق ،

بیدار می شود

هر سو نگاه میکنم آنجا

تصویر یکدلی ست که تكرار می شود .

***

ایران سرفرازم ، امروز

زیباترین سرای جهان است

کرد و بلوچ وتالش و ترک و عرب ،

لرهای سربلند

در فصل کوچ قشقائی ها

رو سوی کوههای بویر احمد

با ساز عاشقی

از آنسوی سپیده ی تبریز ،

آوازهای شرق خراسان را

در کوچه های شهرم می خوانند

شیراز و اصفهان ،

بر شانه های زخمی تهران ،

گلبوسه می نشاند .

***
امروز ،

ایران جاودانم

چون رودخانه ای

بر بستر حماسه ی وحدت

تا رستن شکوفه آزادی ،

بیدار و پر خروش و روان است .

***
ای سبزهای عاشق !

تا برکنید ریشه ی نکبت ،

چیزی نمانده است

تاریخ پیش پای شما ،

گل فشانده است .

عليرضا نوري زاده

لندن 30 بهمن 1389

19 فوریه 2011

February 19, 2011 08:32 PM

تفسير هفته

New_IRTV-19.jpg

تلويزيون ايرانيان

ملت سبز در برابر رژيم سياه ٬ كداميك پيروزند ؟

Download file

تفسير خبر

Tafssir_28-01-2011.jpg

دکتر عليرضا نوری زاده٬ ودكتر محسن سازگارا در رابطه با يكم اسفند واظهارات كروبي٬ موسوي٬ خامنه اي٬ وسردار نقدي٬ و روند دموكراسي خواهي در بحرين وچند كشور عرب٬ وعبور ناوهاي ايران از كانال سوئز وپيامدهاي آن... به پرسشهاي جمشید چهارلنگی پاسخ ميدهند. ۱۸/۰۲/۲۰۱۱

لينك:
Download file

صدا:
Download file

دانلود:
Download file

زيرذره بين

zireh.bmp

واعظان غير متعظ ٬ نسخه انقلاب براي ديگران ٬ سركوبي براي ايران

demonstration-iran.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادراز بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با تحولات اخير ايران و توصيه هاي رهبر رژيم به عربها براي انقلاب و سركوبي براي ايران و...پاسخ ميدهد. ۱۸/۰۲/۲۰۱۱

Download file

يكهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg

... نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید

سه‌‌شنبه 8 تا جمعه 11 فوریه

از انقلاب یاسمین تا انقلاب سپید
۱ ـ ما هم انقلاب سفید داشتیم. پنج دهه پیش، انقلاب ما به خون و ولایت فقیه رسید، مصری‌ها اما بختشان بیدار بود و دور نیست که انقلابشان به آزادی و عدالت و مردمسالاری برسد. محمدرضا شاه آرزوی همه چپ‌ها، همه اصلاح طلبان و میلیونها زن ایرانی را با اصلاحات ارضی، برخورداری زنان از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن در پارلمان و حضور در زندگی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کشور، با ارتش را در خدمت باسواد کردن روستائیان و محرومان در آوردن و مشارکت دادن سربازان و افسران در سازندگی کشور، سهیم کردن کارگران در سود کارخانجات و دهها طرح مترقیانه، از خیال به عمل یا از قوه به فعل درآورد امّا...؟ در کتاب دکتر افخمی، بخشی از کتاب دکتر میلانی، بخشهائی از یادداشتهای امیر اسدالله علم، و کتاب ملکه پیشین ایران و البته اسناد محرمانه آرشیو بریتانیا و دولت آمریکا و نوشته‌های شماری از دیپلماتها و روزنامه‌نگاران خارجی که با شاه دیدار داشته و یا از ایران دیدار کرده‌اند، با تفسیر و تعبیرهای گاه به گونه حیرت‌انگیزی متفاوت، این «اما» مورد بررسی قرار گرفته و پاسخهائی نیز ارائه شده است. من امّا خیلی ساده‌تر به ماجرا می‌نگرم چون معتقدم تانگو را هر چقدر هم که ماهر باشی نمی‌توانی یک نفره برقصی. تانگوی یک نفره یا مسخره می‌شود یا اسباب زمین خوردن رقاص...

دو نفره اما وقتی هارمونی به هم پیوسته گیتار و ویلن به هم می‌آمیزد و خنیاگر آرژانتینی، در زخمه سازش جان و جهانت را به وجد می‌آورد آنگونه که با حریفت پرواز می‌کنی و سرپنجه‌هایتان بر سنگ و چوب و فرش، پروانه‌وار در ضربآهنگی گاه جنون آسا می‌جهد، زیباترین تصویر جهان است.
شاه آغاز دهه چهل شمسی، هنوز جوان و پرانرژی است. 8 سال از کودتا گذشته است. حالا دیگر حریفان و دولتمردان عهد پدرش را کنار زده است. نه قوام‌السلطنه‌ای در کار است که به او بی‌اعتنائی کند، نه مصدقی که بکوشد معنا و اعتبار شاه مشروطه را برایش تفسیر کند و نه ژنرال زاهدی که تاج بخشیده باشدو حال بخواهد جایگاه قانونی‌اش را به عنوان رئیس قوه مجریه از تعرضات ملوکانه مصون دارد. اقبال غلام جان نثار است و علم خادم وفادار، حتی دیگر قادر به تحمل پسر فخرالدوله هم نیست که می‌خواهد مقام نخست وزیری را صاحب آبرو کند. با اینهمه در حکومت همین امینی، اصلاحات زیربنائی را آغاز می‌کند. سپس در دوران علم بخت آن را می‌یابد که با اقتدار نخست وزیرش در برابر آیت‌الله خمینی و حوزه و بخشی از بازار و در پس پرده شماری از خانهای فئودال، مهلکه‌ای بزرگ را با پیروزی پشت سر گذارد. باز هم بخت یار اوست. گروهی از جوانان تحصیلکرده که آرزویشان سرفرازی ایران است اما هیچ نوع بلندپروازی سیاسی ندارند تا خطری برایش به حساب آیند، به خدمت دولت در می‌آیند با این هدف که خدمت ایران و مردمانش کنند و دهها جوان آن روزها، بی آنکه هنوز کشور درآمد خیالی نفتی داشته باشد، دست به کار می‌شوند. فضائی پر از امید به آینده در جامعه حکمفرماست. علم اما می‌داند که برای هموار کردن راه پیشرفت، باید از همکاری شخصیتهائی برخوردار شود که از سال 32 به بعد مغضوب بوده‌اند اما هر یک نماد و مظهری از وطنپرستی، آزادگی و پاکدامنی هستند. چنین است که به زنده یاد اللهیار صالح پیشنهاد می‌کند سرپرستی ولیعهد را بپذیرد. پاسخش تلخ است «حالا سر پیری من بیایم لـله ولیعهد شوم؟» در زندان قزل قلعه شماری از رهبران و فعالان جبهه ملی که در زمان رفراندوم انقلاب سفید و ظهور خمینی به جدال شده بودند که بعضی از نمازخوانها، مثل حسیبی دل به روح‌الله مصطفوی بسته بودند و جمعی سکولار چون دکتر بختیار و دکتر سنجابی بر آن بودند که «اصلاحات آری، استبداد و ارتجاع نه»، وقتی با دعوت علم برای همکاری روبرو شدند، بار دیگر در جدال شدند. یکبار، دو سال پیش دعوت دکتر امینی را رد کرده بودند. حالا امّا صنعتی‌زاده و فرستاده ویژه دیگری (چون در ایران است نامش را نمی‌آورم) سخن از سپردن حداقل 4 وزارتخانه به جبهه ملی به میان آورده بودند. علم خود، ساز دیگری را برای تانگو کوک کرده بود. اعلیحضرت که هیچگاه هم‌نشینی با پیر احمدآبادی و یارانش را خوش نداشت حالا پذیرفته بود که برای بقای سلطنت، و پیوند دادن اصلاحاتش با روزگار جانشینش، به جز آنها که در خدمت دارد، ناچار است خردمندان ملی و آزاداندیش پیرو مصدق را تحمل کند. با اینهمه وقتی علم خبر «نه» بزرگ ملیون را به او داد، مصمم شد که خود به تنهائی صحنه گردان شود. اینجا دیگر علم هم به کار نمی‌آمد، پس به سراغ جوانهائی رفت که یکیشان حسنعلی منصور که بلندپروازیهای سیاسی هم داشت، به گلوله بخارائی در خون غلطید. خمینی و دار و دسته‌اش مهره شاه را از صحنه خارج کرده بودند. هویدا و دیگران خود را جاشوان کشتی می‌دانستند که تنها یک ناخدا و فرمانده داشت. باز هم تانگو یکنفره شد. جبهه ملی با فرصت‌سوزی و شاه با استقبال از این فرصت‌سوزی یک دهه و نیم به هم پشت کردند. آن روزی که شاه به سراغشان رفت این فقط صدیقی و بختیار بودند که حاضر نشدند زیر عبای خمینی بروند. صدیقی ماند و در سوگ فرصت سوزی رفیقان و خاکستر شدن آنهمه آرزو و آمال برای زیستن در وطنی آزاد و آباد با حکومتی مردمسالار و عادل، سالهائی را سر کرد تا به خاموشی رسید. بختیار اما در تبعید پرچم را فرونگذاشت تا سرش را بریدند. و پیش از این دو محمدرضا شاه در تبعید با قلبی که دیگر توان و تحمل شنیدن و مشاهده فصل پس از خویش را در کتاب زندگی ایران نداشت در قاهره با جسمی که پوست بود و استخوان و 35 کیلو وزن، خواب ابدی را لبیک گفت...
از میدان التحریر تا مزار او در مسجد رفاعی فاصله‌ چندانی نیست. مصری‌ها هم مثل ایرانی‌ها در سال 57 به‌پاخاسته‌اند. همه می‌خواهند مبارک برود. قهرمان جنگ اکتبر، مرد پیروز در جنگ خانه برانداز علیه اسلام ناب محمدی سلفی جهادی، آدمخواران تکفیر و هجرت، که به جای کشتنشان، خلبان به ریاست رسیده همگی‌شان را به دست مشایخ ازهر سپرد تا در زندان آدمشان کنند که کردند. تا آنجا که توطئه‌گران در قتل سلفش انورالسادات و همکاران خالد اسلامبولی، عمل خود را محکوم کردند، از روح سادات و ملت مصر پوزش طلبیدند و شگفتا که در میدان تحریر کمتر اثری از آنها دیده می‌شد که بسیاری‌شان پس از آزادی دستار اسلام انقلابی از سر برکندند و در گوشه و کنار مصر به سراغ کسب و کار رفتند. همه یکصدا شده‌اند که السید الرئیس پس از 32 سال با بیماری مهلک سرطان اثنی عشر، زمان طولانی برای زندگی ندارد، اما حاضر نیستند حتی شش ماه به او فرصت دهند تا با لقب الرئیس الراحل (رئیس جمهوری درگذشته) به خاک سپرده شود. راستی چرا؟ مگر در دوران همین مبارک نبود که مصر زیر و رو شد، صدها پروژه بزرگ صنعتی و عمرانی به اجرا درآمد، توریسم به اوج خود رسید و شرم الشیخ که پس از بازپس گرفته شدن از اسرائیل روستائی بود با چند هتل و یک پلاژ بی سر و ته، به مهمترین مرکز تفریحی و استراحت برای میلیونها توریست اروپائی و آمریکائی و ژاپنی و خاورمیانه‌ای تبدیل شد؟ مگر در دوران مبارک نبود که چنان دهه چهل و آغاز دهه پنجاه شمسی ایران، مصر با رشد اقتصادی 8 و 9 درصد، بدون تکیه بر درآمد مختصر نفت، بیشترین سرمایه‌گذاری‌های عربی و غربی را جلب کرد؟
تمام آنچه را طی دو سه هفته اخیر درباره فساد و قساوت حکومت مبارک از رسانه‌های گویا و تصویری و مکتوب شنیده و دیده و خوانده‌ایم اگر روی هم گذارید، کمتر از آن چیزی است که رژیم جمهوری اسلامی در دوران همین تحفه آرادان و ارباب فقیهش انجام داده است. آنوقت پرزیدنت باراک حسین اوباما در اوج برانگیختگی ملت ایران و زمانی که موج سبز آزادیخواهی ایرانیان، جهانی را به شگفتی واداشته، برای سید علی آقا نامه «بیا که جان و جهانم فدای آمدنت» می‌فرستد، اما هنوز صد نفر در میدان التحریر جمع نشده، چکش و میخ به دست، مشغول آماده کردن تابوت مبارک می‌شود. مردی که سی سال یار یکدله ینگه دنیا بود و تلاشهایش برای کشاندن فلسطینی‌ها به پای میز مذاکرات و آشتی دادن حماس و فتح و نقش مهمش در بسیج جهان عرب علیه صدام حسین هنگام اشغال کویت مشهور خاص و عام است.
مشکل مبارک علاقه‌اش به تانگوی یک نفره نبود، بلکه کسانی باعث فروکشیدن او از صحنه بودند (البته ازجناب عزرائیل هم نباید غافل شد که دو سه سالی بود بالای سر مبارک پرواز می‌کرد)، که در سرزمینی با 84 میلیون نفوس و مردمانی که 80 درصدشان با همه قناعت ذاتی به زحمت روزگار می‌گذراندند با اطوار و مظاهر زندگی خود آنها را خشمگین می‌کردند. شبکه‌های رنگارنگ قاهره، اتومبیلهای ثروتمندانی که عنوان «قطط سمان ـ یا گربه‌های چاق» بر آنها گذاشته بودند، تصاویر رنگین اشراف جدید، کانالهای تلویزیونی که فقط زیبائی و ثروت را به نمایش می‌گذاشتند در سالهای اخیر حکومت مبارک که امور داخلی کشور عملاً به دست همسرش سوزان و آقازاده‌ها جمال و علا بود، همراه با شایعات نزدیک به حقیقت مبنی بر اینکه شازده جمال برای جانشینی پدر آماده می‌شود، خلبان محبوب جنگ 73 را از اوج محبوبیت به حضیض مکروهیت کشاند.
سال 2004 در دیداری از مصر در عین حال که از افزایش محجبه‌ها نگران شدم، اما مشاهده ساختمانهای شگفتی برانگیز، هتلهای پنج و شش ستاره، کلوبها و رستوران‌هائی که حقاً نظیرش را در لندن هم ندیده بودم، بوتیکها و فروشگاههای لوکس مصر جدید و هلیوپولیس و مهندسین و حاشیه نیل که هر سال زیباتر می‌شد، همزمان با رویت خانه‌های عصر حجر که هر آن احتمال فروریختنش بود، خیل بیکاران و جمعیتی که در همین میدان التحریر و مزار سر امام حسین و مقبره حضرت زینب و بازارخان خلیلی و البته محله‌های تنگ و تاریک جنوب و غرب قاهره درهم می‌لولیدند احساس غریبی را در من برانگیخته بود. اینهمه فاصله بین دارا و ندار، به کجا کشیده خواهد شد؟ سال بعد و بعد از آن در سالهای 2008 و 2009 و 2010 که به قاهره رفتم فاصله را بیشتر دیدم. در برابرم موج اتومبیلها در حرکت بود. مرسدس‌ها و کادیلاکها و پورش و رنج رور و حتی لامبرگینی و رولزرویس در کنار تاکسی‌های دودزای فکسنی نصر (فیات ساخت مصر)، مینی‌بوسهای مدرن با تهویه مطبوع در کنار اتوبوسهای ایران ناسیونال که چهار دهه پیش محمود خیامی، آن روزها که در اندیشه تسخیر جهان با اتومبیلهای ساخت کارخانجاتش بود، به مصر فروخته بود و هنوز هم سه برابر ظرفیتش جمعیت جا به جا می‌کرد، گاری شکسته و الاغی که به زحمت راه می‌رفت، و توده‌های محروم درهم پیچیده که بی‌هدف در حرکت بودند، و شبانگاه در هتل هنگام نظر دوختن به تلویزیون و مشاهده کانالهائی که سریالهای مصری و غربی را یکی پس از دیگری پخش می‌کردند و خانم هیفا وهبی را با سینه‌های بیرون زده از چاک پیراهن به رخ جوانان محرومی می‌کشیدند که حتی از لامسه جنس مخالف محرومند و برای ازدواج نه پول دارند و نه خانه و اثاث، به نوعی به تو هشدار می‌داد که این وضع دوامی نخواهد داشت.
اگر مبارک انتخابات پارلمانی اخیر را بدون تقلب برگذار کرده بود هیچگاه مجبور نمی‌شد با درد و اشک دست سوزان خانم را بگیرد و تا اطلاع ثانوی به شرم‌الشیخ برود. شاید هم تا این ساعت به آلمان یا امارات رفته باشد. آنها که برای رقص تانگو با مبارک به میدان آمدند آدمهای موجهی نبودند. چنین شد که السید الرئیس بعد از دو دهه میدانداری، بر صندلی نشست و رقص با شرکت سوزان و جمال و علاء و دیگر اقوام و مقربان ادامه یافت. تا سرانجام با انتخابات افتضاح، میدان مصاف به ساحه التحریر ـ میدان آزادی ـ منتقل شد.

شنبه 12 تا دوشنبه 14 فوریه
چشم‌انداز فردا
مبارک پنجشنبه شب بعد از نشستی با عمر سلیمان معاونش و سپهبد احمد شفیق نخست وزیر و سپس ارتشبد حسین طنطاوی وزیر دفاع و فرمانده ارتش و سرلشکر سامی عنان رئیس محبوب ستاد ارتش، خطابه‌ای را در برابر دوربین تلویزیون ایراد کرد که بسیار امید داشت ملت به خشم آمده را آرام سازد و به او مجال دهد دوران پایانی ریاست جمهوری‌اش را در امان سر کند. اگر مُرد با سرفرازی دفن شود و اگر زنده ماند به عنوان رهبری که جاده‌ را برای عبور مصر از دیکتاتوری حزب واحد دمکراتیک ملی به مردمسالاری هموار کرد. اما این خطابه سه هفته دیر ایراد شد. در روزهای نخست نافرمانی مردمی، تنها اگر مبارک اعلام می‌کرد اختیاراتش را به عمر سلیمان معاونش واگذار کرده و نه قصد شراکت مجدد در انتخابات ریاست جمهوری را دارد و نه پسرش به دنبال جانشینی اوست و همه آرزوی او در این ماههای پایانی عمر، کمک به ایجاد تحول در مسیر دمکراسی، عدالت و مبارزه با فساد است، مطمئن باشید امروز همچنان با لقب سید الرئیس و نه الرئیس السابق در شرم الشیخ استراحت می‌کرد. به هر روی ساعاتی پس از پخش این نطق کاملاً آشکار بود که تهدید تظاهرکنندگان مبنی بر اینکه فردا در جمعه تظاهرات میلیونی برپا خواهند کرد و علاوه بر میدان التحریر در نقاط دیگری مثل مقر رادیو تلویزیون و قصر ریاست جمهوری و وزارت کشور ظاهر خواهند شد، عملی می‌شود. آن شب عمر سلیمان و طنطاوی و شفیق به دیدن مبارک رفتند. از آنچه بین آنها گذشت خبری در دست نیست اما بامدادان در لحظاتی که میدان التحریر از جمعیت موج می‌زد و در برابر ساختمان رادیو تلویزیون و مجلس ملی و چند نقطه دیگر در قاهره و اسکندریه هزاران مصری و اغلب جوان جمع شده بودند، دو هلی کوپتر مبارک و خانواده‌اش را از قصر عابدین به فرودگاه نظامی نزدیک به قصر برد. از آنجا مبارک برای آخرین بار به عنوان السید الرئیس بدرقه شد تا به سوی سرنوشت نامعلوم فعلاً به شرم الشیخ برود.

مصر بعد از مبارک
پیام استعفای مبارک کوتاهتر از آن بود که تصور می‌شد. این پیام را عمر سلیمان خواند. پیدا بود که نظامی‌ها به السید الرئیس گفته‌اند که باید بروید. با پخش پیام که در پایانش گفته می‌شد السید الرئیس اداره امور را به شورایعالی نظامی محول کرده‌اند ناگهان قاهره به رقص آمد. (عجیب به یاد روز رفتن شاه افتاده بودم. با این تفاوت که رفتن مبارک، اگر مسیر امور چنان باشد که می‌بینیم، مصر وارد مرحله‌ای بسیار مهم از تاریخ خود شده است که چشم اندازی بسیار امیدوارکننده دارد. به این معنا که رفتن شاه از هم پاشیدن ارتش و کشور را به همراه داشت در حالی که رفتن مبارک وحدت و همبستگی بین مردم و ارتش را مستحکم‌تر کرد. میدان التحریر به مرور خالی شد و جوانان شورشی همراه با مأموران شهرداری به جمع آوری زباله و پاکسازی میدانی شدند که حالا جایگاه تاریخی یافته است. هفته پیش نوشتم بودن مبارک برای ایجاد تحول ضرورت قانون اساسی است. و پیش‌بینی کردم مبارک اختیاراتش را به عمر سلیمان واگذار کند. در چنین صورتی چند اختیار اساسی در دست مبارک می‌ماند چون قابل تفویض نبود. حالا اما با حضور شورایعالی نظامی در رأس امور و اعلام حکومت نظامی موقت، قانون اساسی به حال تعلیق درآمده و مجلسین ملی و شورا منحل شده است. وضع فوق‌العاده همچنان برقرار است و شورا در اعلامیه‌هایش مردم را به پایان بخشیدن تظاهرات و بازگشت به زندگی طبیعی فراخوانده است. همچنین از احمد شفیق و همکارانش خواسته است اداره امور را تا تشکیل دولت موقت در دست داشته باشند. شورای عالی نظامی همچنین التزام مصر به تمامی معاهدات و پیمانها و تعهدات بین‌المللی اعلام کرده است.
در روزهای آینده ما شاهد عادی شدن امور، باز شدن مدارس و دانشگاهها، ادارات دولتی، از سر گرفته شدن معاملات بورس قاهره که صدها میلیون دلار خسارت دیده است و... خواهیم بود. حالا دیگر روزنامه‌ها و رادیو تلویزیونها، آزادند تا هر چه دل تنگشان می‌خواهد بگویند. وائل غنیم مدیر جوان بخش بازرگانی گوگل در قاهره که از بنیان گذاران جنبش 6 آوریل و همه خالد هستیم، می‌باشد و در همان آغاز جنبش به علت نقش ویژه‌اش در فراخواندن همنسلانش به میدان التحریر از طریق فیس بوک دستگیر و ده روز با چشم بسته زندانی بود، به اعتقاد من بسیار عاقلانه‌تر و با مسؤولیت‌شناسی فراتر از همه سیاستمداران و فعالان مخالف، با استعفای مبارک برخورد کرد. «او رفت، به خانه باز گردیم و برای ساختن مصر جدید دمکرات آستین بالا بزنیم. مصر در دستان امین ارتش، به سلامت مرحله گذار از استبداد به دمکراسی را طی خواهد کرد. غنیم از همنسلانش خواست بعد از پاکسازی میدان به خانه و زندگی خود بازگردند. البته تعداد محدودی از جوانان هنوز در میدانند که به مرور میدان را تخلیه خواهند کرد.
نکته دیگر روسیاهی برای سیدعلی آقاست که جمعه پیش آماده شده بود خطبه نصر (پیروزی) را بخواند. مصری‌ها از اسلامی تا سکولار خدمتش رسیدند. آقا ناچار شد در نطق بعدی‌اش نامی از تونس و مصر نیاورد. حالا اوست که باید با درخواست تظاهرات سبزها، تعامل کند. اگر اجازه ندهد (که نداد) همه خواهند گفت (چنانکه عربها و به ویژه مصری‌ها می‌گویند) بی‌آبرو می‌شود. آنکه در کشور خود می‌بندد و می‌کشد و شکنجه می‌کند، شایستگی سخن گفتن از آزادی و عدالت و دمکراسی را ندارد. اگر اجازه هم بدهد، در واقع مسیر خود را برای پیوستن به مبارک و بن علی کوتاهتر کرده است.

February 18, 2011 09:41 PM

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

جمعه ۱۸/۰۲/۲۰۱۱

تصوير بخش نخست:
Download file

تصوير بخش دوم :
Download file

صدا : بخش اول
Download file

صدا بخش ۲:
Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

چهارشنبه ۱۶/۰۲/۲۰۱۱
تصوير بخش نخست:
Download file

تصوير بخش دوم :
Download file

صدا : بخش اول
Download file

صدا بخش ۲:

Download file

پنجره ای رو به خانه پدری

Panjereh-121.jpg

دوشنبه ۱۴/۰۲/۲۰۱۱

تصوير بخش نخست:
Download file

تصوير بخش دوم :
Download file

صدا بخش ۱:
Download file

صدا بخش ۲:
Download file

سرنوشت يمن و الجزائر

جام جهان نما ٬ بي بي سي

نگاهي به رويدادهاي امروز يمن و الجزاير در گفتگوي بي بي سي با عليرضا نوري زاده

yammmmmmmman.bmp


Download file

صفحه ۲

bbc tasvir.jpg

نیروی احتمالی جایگزین حکومت در مصر

گفتگوي عنايت فاني با عليرضا نوري زاده و علي صدرزاده

Download file


Download file

February 12, 2011 07:17 PM

تفسيرهفته

New_IRTV-19.jpg

تلويزيون ايرانيان

مبارك رفت نوبت سيد علي آقا كي ميرسد ؟

Download file

تفسير خبر

Tafssir_28-01-2011.jpg

دکتر عليرضا نوری زاده٬ ودكتر محسن سازگارا در رابطه با اعتراض‌های ضد حکومتی در مصر و كناره گيري حسني مبارك٬ وتظاهرات روز ۲۵ بهمن در ايران... به پرسشهاي جمشید چهارلنگی پاسخ ميدهند. ۱۱/۰۲/۲۰۱۱

لينك:
Download file

صدا:
Download file

دانلود:
Download file

زير ذره بين

zireh.bmp

ارزيابي تحولات مصر

egypt-flag.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با تحولات مصر و ادامه تظاهرات در آن٬ پاسخ ميدهد. ۱۱/۰۲/۲۰۱۱

Download file

پنجره ای رو به خانه پدری

Panjereh-121.jpg

جمعه ۱۱/۰۲/۲۰۱۱

تصوير بخش نخست:
Download file

تصوير بخش دوم :
Download file

صدا بخش ۱:
Download file

صدا بخش ۲:
Download file

یکهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
سه ‌شنبه 1 تا جمعه 4 فوریه

واعظ غیرمتعظ
1 ـ شب انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری در «پاریس» بودم و از آنجا ساعت به ساعت از این استودیو به آن یکی می‌رفتم که شبکه‌های فضائی عربی، العربیه، الجزیره، المستقبل، بی.بی.سی عربی و... به قول اینجائی‌ها مرا “Book” کرده بودند. یعنی پیشاپیش برای 24 ساعت پایانی انتخابات قرار گذاشته بودند که در طول این مدت به تفاوت در رأس ساعت، و یا بینابین ساعتها در استودیوهاشان که بعضاً چند شبکه از یک استودیو استفاده می‌کرد، حاضر باشم.

هرگز آن روز شگفتی‌آور را از یاد نمی‌برم، همانطور که 24 ساعت اخیر را، یعنی از ظهر جمعه که باز در پاریس هستم تا عصر شنبه... همه جهان به مصر چشم دوخته است و سید علی آقا نایب امام زمان نیز با این خیال که از بحر موّاج جوانان مصری بهره گیرد و با موج سواری، برای رژیم بی‌اعتبار و جایگاه متزلزل خویش، اعتبار و منزلتی کسب کند، در نماز جمعه حاضر می‌شود و سخنانی ایراد می‌کند که بدون شک به عنوان موهبتی آسمانی برای دولت مصر نازل شد. در عین حال اسلامی‌ها را در وضع بسیار سختی قرار داد.
موهبت برای مبارک و دولت مصر بود از این رو که نشان داد رژیم ولایت فقیه نه تنها فتنه‌گر است و به دنبال به راه انداختن آشوب در منطقه، بلکه هر جا فرصت کند زهرش را می‌ریزد تا آنجا که در جنبش جوانان مصری که حتی پنج درصدشان به دنبال رژیم اسلامی نیستند نیز قصد رخنه کردن و آشوبگری دارد. وزیر خارجه مصر احمد ابوالغیط که انسانی فرهیخته و دیپلماتی محترم و بسیار مؤدب است، بدون ذکر القاب ولی فقیه یادآور شد اظهارات خامنه‌ای دشمنی او را با مصر آشکار ساخت. مصری‌ها با کنایه به اوباما یادآور می‌شوند که در جریان جنبش سبز به جای حمایت از جوانان ایران برای خامنه‌ای نامه می‌فرستاد اما در مورد مصر تلاش می‌کند ثابت شود مثل جیمی کارتر در ضربه زدن به متحد سی‌‌ساله‌اش، تردید نخواهد کرد. با این کار، همه اعتبار و حیثیت آمریکا را نزد متحدانش در منطقه با رفتاری که با مبارک داشت از دست داد چنانکه خواهید دید از فردا متحدان سنّتی آمریکا در منطقه حتی دولتهای حاشیه خلیج فارس (منهای قطر که بزرگترین پایگاه نظامی ـ امنیتی آمریکا در منطقه است و با توجه به سیاست آمریکا در برابر رویدادهای مصر و نقشی که الجزیره در آشوبگری داشت، دیگر تردیدی نماند چه دستگاهی در پشت سر الجزیره است که گندم نمائی و جوفروشی می‌کند) در جستجوی متحدی دیگر از مسکو سر در خواهند آورد: «به‌نظر می‌رسد بعد از آنکه آمریکائی‌ها عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین را در سینی طلا تقدیم ولی فقیه کردند حالا قصد تقدیم کردن مصر را به خامنه‌ای دارند»! سخنان خامنه‌ای در عین حال اخوان المسلمین را در موقعیت سختی قرار داد. آنها برای آنکه نزد مردم متهم با همصدائی با سید علی آقا نشوند نخست اعلام کردند جنبش مصر اسلامی نیست و دمکراتیک و ملی است و بعد رهبرانشان توضیح دادند هیچ ارتباطی با رژیم شیعه ایران که سنی‌ها را سرکوب می‌کند ندارند. بعد هم در سایتها و نشریاتشان خامنه‌ای را به فرصت طلبی متهم و سخنان او را محکوم کردند. (همین موضوع را اسلامی‌های تونس از جمله شیخ راشد الغنوشی، دوست و همدل قدیمی رژیم اتخاذ کردند.) با اینهمه لازم بود یک ایرانی برای جوانان مصر توضیح دهد چرا ولی فقیه حق ندارد درباره جنبش جوانان مصری و تونسی سخن گوید. از جمعه تا شنبه در پاریس این کار را عهده‌دار شدم. از شبکه‌های تلویزیونی فضائی و رادیوهائی چون مونت کارلو و قاهره برای مردم مصر و جهان عرب شرح دادم «رژیمی که جوانانش در زندانها مورد تجاوز قرار گیرند، بیش از یکصد تن را در آغاز سال جاری اعدام کرده است و شکنجه و سرکوبی و دروغ سه صفت عمده این نظام است، رژیمی که یک بانوی ایرانی ـ هلندی را که در تظاهرات عاشورا شرکت کرده اعدام می‌کند و برای تخریب او مدعی می‌شود قاچاقچی بوده، رژیمی که از روز نخست با فریب مردم و نقاب اسلامی به چهره زدن هزاران ایرانی را به قتل رساند، میلیاردها دلار ثروت ملی را به تاراج برده و امروز به یک نظام مافیائی جنایتکار تبدیل شده، رهبر این رژیم صلاحیت ندارد برای مصری‌ها و تونسی‌ها نسخه بپیچد. جنبش سبز ایران که پرچمدار جوانان تونسی و مصری بود مگر چه می‌خواست که با قهر و قمع و کشتار و شکنجه و تجاوز روبرو شد؟ اگر مصری‌ها خروج مبارک را می‌خواهند و تونسی‌ها بن علی را به خارج فرستادند، جنبش جوانان ما در ابتدا مگر جز حرمت گذاشتن به رأیش را می‌خواست که با گلوله و ضرب و قتل و حبس روبرو شد؟» خطاب به جوانان مصری گفتم «مبادا فریب کسانی را بخورید که یک کراواتی مثل محمد البرادعی را جلو انداخته‌اند و خود در پشت سر او نقشه به دام انداختن شما را می‌کشند. آقای خمینی هم پشت سر انسان شریفی چون مهندس بازرگان و یارانش مخفی شد و چون به قدرت رسید آنها را کنار زد و امروز جانشین بازرگان، دکتر ابراهیم یزدی در زندان است. مبادا امثال البرادعی که هرگز آزادگی و شرافت و ایمان و وطنپرستی بازرگان را ندارند باعث شوند شما نیز گرفتار فتنه اسلام ناب انقلابی محمدی در وجه سنّی آن شوید...» «رژیم ایران امروز رسوا و بی‌آبرو در داخل کشور، با کشتار و زندان و شکنجه و متهم ساختن مخالفانش به ضدیت با دین، ارتداد، وابستگی به شرق و غرب و صهیونیسم جهانی، و البته با استفاده از ارگانهای تبلیغاتی رنگارنگی که به زبانهای گوناگون و به ویژه عربی به راه انداخته، می‌کوشد خود را نظامی پاکنهاد، برخوردار از حمایت ملت ایران، مؤمن و پایبند به مبانی و اصول دین، و حامی اسلام ناب معرفی کند. اگر در ایران حنای رژیم نزد اغلب ایرانی‌ها بی‌رنگ شده و مراتب نفاق و تزویریش بر همگان آشکار شده است اما در خارج از ایران و در منطقه عربی خاورمیانه و شماری از کشورهای اسلامی، رژیم همچنان توانسته است بخشهائی از توده‌های مسلمان و عرب را فریب دهد. توده‌هائی که شعار مرگ بر اسرائیل، گوشه‌ای از بغض و کینه‌‌شان را فرو می‌نشاند، در آهنگ واژگان احمدی‌نژاد وقتی هلوکاست را نفی می‌کند و خواهان نابودی اسرائیل می‌‌شود و یا عبارات خامنه‌ای که از پیروزی حتمی اسلام بر کفر می‌گوید و وعده رهائی قدس را از چنگ یهودیان می‌دهد، رویای کاذبه‌ای را مشاهده می‌کنند که حداقل چهار نسل از آنان از فردای «یوم النکبه» یعنی روز تقسیم فلسطین و تشکیل دولت اسرائیل با آن روبرو بوده‌اند. در واقع دهها حاکم عربی با وعده آزادی فلسطین توده‌ها را فریفته اند و نتیجه این فریب، فاجعه‌هائی بوده است که از جنگ 1948 تا امروز ادامه داشته است.
متحد جوانان تونسی و مصری رژیم سرکوبگر ولایت فقیه نیست که با دخالتهای خود در عراق و افغانستان، لبنان و فلسطین، مانع اصلی دستیابی این سرزمینها به آزادی و دمکراسی بوده است، متحد آنها، میلیونها ایرانی و به‌ویژه جوانان سبزند که حدود دو سال پیش با حضور شگفتی برانگیز خود در صحنه انتخابات عالمی را به تحسین واداشتند و بعد از انتخابات، مقاومتشان در برابر رژیم سرکوبگر جهل و جور و فساد زیباترین جلوه پایداری در جهان شد. آری جوانان سبز ایران، همدل و همراه جوانان «میدان التحریر» هستند...»
اینها و سخنانی در همین زمینه را در مصاحبه‌های متعددم از ظهر جمعه تا شامگاه شنبه عنوان می‌کنم. حرفها کار خود را کرده است. دوست مصری‌ام در الاهرام زنگ می‌زند و تشکر می‌کند. می‌گویم اینها کمترین کاری است که ما می‌توانیم انجام دهیم. همین که بتوانیم تصویری درست و عین واقع از ایران را ارائه کنیم، برای اینکه جوانان مصری در دامی که برای ما پهن شد و در آن افتادیم، سقوط نکنند کفایت می‌کند. با اطمینان خاطر می‌گوید پیامتان واصل شد. مطمئن باشید فرزندان مصر در دام اسلامی‌ها نخواهند افتاد...
برای آنکه آخرین تحولات مصر را بررسی کنیم و از تماسهای پنهان و آشکار بین حاکمیت و مخالفان سخن گوئیم، نخست مطلب کوتاهی را که برای سایت بی.بی.سی روز شنبه نوشته‌ام می‌آورم و بعد به آخرین تحولات می‌پردازم.

ام‌ الدنیا در برابر دو راهی سرنوشت
ام الدنیا (مادر دنیا) لقبی که مصری‌ها به وطنشان بخشیده‌اند، در برابر سرنوشتی که می‌تواند نقشه سیاسی خاورمیانه را دگرگون کند سرانجام کدام راه را انتخاب خواهد کرد؟ سرنگونی حسنی مبارک و سپردن سرنوشت به دست جوانانی که فقط می‌دانند چه نمی‌خواهند و فرصت طلبان سیاسی که ناگهان در صحنه ظهور کرده‌اندو حداقل در پشت سر یکی از آنان (محمد البرادعی) جنبش اخوان المسلمین سنگر گرفته است؟ و یا بدرقه محترمانه السید الرئیس و زمینه سازی عاقلانه برای انتقال قدرت، از راه گفتگو بین نمایندگان احزاب مخالف و شخصیتهای سرشناس سیاسی و اجتماعی و البته نماینده جوانان پرخروش از جمله گروه 6 آوریل با عمر سلیمان معاون مبارک و احمد شفیق نخست وزیر؟
پس از سخنان دردآلود مبارک که در آن یادآور شد فکر ترک کشور را ندارد و اگر کناره‌گیری‌اش به هرج و مرج منجر نمی‌شد هم اکنون مسؤولیت را رها می‌کرد و بدون آنکه صریحاً بگوید «بگذارید محترمانه در مصر بمیرم» این عبارت را به تلویح یادآور شد، مصری‌ها اگر نگویم اکثریت آنها، به طور قطع بیشتر از نیمی از آنان متأثر از کلام مردی که در جنگ اکتبر 73 جایگاه قهرمانی در بین ملتش یافته بود، قلباً و شماری صریحاً خواستار دادن مهلتی به مبارک برای خروج محترمانه از کاخ قبّه مقر ریاست جمهوری شدند.
البته درگیری‌های بین هواداران مبارک (یا به قول مخالفانش بلطجیه ـ اشرار نظامش) و تظاهر کنندگان میدان التحریر منطق صد در صدی‌ها را برای بیرون راندن مبارک قوی‌تر کرد. با این همه موضع‌گیری‌های دولت آمریکا و کانال الجزیره، یک بار دیگر به یاری مبارک و نظامش آمد. «مگر نه اینکه می‌گفتند مبارک وابسته به آمریکا و مطیع اوامر واشنگتن است؟ حال بنگرید این واشنگتن است که به روی او شمشیر کشیده و همصدا با اخوان المسلمین که سر آشتی ندارند و البرادعی از راه رسیده مشتاق ریاست به السید الرئیس دستور تخلیه کاخ ریاست را می‌دهد. به اوباما چه مربوط؟ این نزاع خانگی ما است و خودمان آن را حل و فصل می‌کنیم.» این عبارات را جوانی بر زبان آورد که طی روزهای اخیر ستاره شبکه‌های فضائی عرب شده است. همزمان سید احمد یک نویسنده طرفدار خط عبدالناصر، نوشت، حالا کار قطر بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا و دوست پنهان اسرائیل در منطقه به جائی رسیده که به رئیس جمهوری ما ناسزا می‌گوید؟ اشاره سید احمد به الجزیره بود که برخلاف العربیه و بی.بی.سی عربی و روسیه امروز، از همان روز نخست به سخنگوی اخوان المسلمین و دشمنان شناخته شده رژیم مصر تبدیل شد. برای مصری‌ها اهانت به رئیس جمهوری نامحبوبشان از سوی بیگانه، اهانت به ام الدنیاست.
متأسفانه اغلب تحلیل گران غربی مصر و مردمانش را نمی‌شناسند. شاید از نظر عواطف با توجه به فرهنگ و تمدن دیرین، مصری‌ها شبیه‌ترین ملت به ایرانی‌ها باشند. آنها هرگز مشت بر سر شیر زخمی نمی‌زنند اگرچه لبانش خون آخرین قربانی‌اش را گواهی دهد. آخرین پادشاه مصر توسط سرهنگ جمال عبدالناصر سخنگوی کمیته افسران آزاد که او را از عرش محمد علی به فرش تبعیدگاه کشید، با شلیک 21 تیر توپ به احترامش، بر کشتی سلطنتی محروسیه بدرقه شد. جواهرات و یادگارهای اجدادش را به او بخشیدند و روزی که در تبعیدگاه خاموش شد، پیکرش را با احترام بر شانه سربازان عبدالناصر تا آرامگاه اجدادی‌اش بدرقه کردند. سادات را کشتند اما هر سال در سالروز مرگش بر بنای مزارش گل می‌گذارند. مبارک نیز استثنا نیست. اگر گفتگو بین مخالفان و عمر سلیمان آغاز شود، مبارک می‌تواند نفس راحتی بکشد و به روزهای آرامش پس از ریاست بیندیشد. اما اگر اخوان‌المسلمین و گزینه موقتشان «محمد البرادعی» با درگیری‌های بیشتر خیابانی میداندار شوند، سرنوشت مبارک در خیابان تعیین خواهد شد.
از میان کسانی که قادرند مصر بعد از مبارک را تا استقرار نظام تازه رهبری کنند، عمر و موسی بهترین گزینه سیاسی و ژنرال سامی عنان رئیس ستاد ارتش مصر بهترین گزینه نظامی است حتی مرشد پیشین اخوان المسلمین آقای عاکف نیز این امر را تأیید می‌کند.

شنبه 5 تا دوشنبه 7 فوریه
نماینده جوانان کیست؟
از آنجا که در جنبش ضد استبداد و فساد در مصر، جوانانی با تفکرات مختلف و از بسترهای اجتماعی گوناگون، موتور محرکه جنبش هستند، لذا هیچیک از چهره‌های شناخته شده اپوزیسیون و یا شخصیتهای برجسته فرهنگی و اجتماعی و مذهبی، بر دیگری اولویت ندارند و در عین حال هیچیک نمی‌توانند ادعا کنند به نمایندگی از جوانان میدان التحریر سخن می‌گویند. اخوان المسلمین تنها گروهی هستند که با داشتن 80 سال سابقه با کادرهای آموزش دیده، و مجموعه‌های دانشجوئی، فرهنگی، حرفه‌ای و... کوشیده‌اند حداقل گوشه‌ای از میدان را در قاهره و گوشه‌هائی از دیگر میدانهای محل تجمع جوانان را در دیگر شهرها مثل اسکندریه در اختیار گیرند. (روز جمعه در اسکندریه ناگهان با اذان ظهر، مجموعه‌ای که تا آن لحظه با دیگر جوانان شعار می‌دادند، صف خود را جدا کردند و پشت سر یکی از شیوخ اخوان المسلمین به نماز ایستادند. در بین جوانان، آنها که نماز خوان بودند با مشاهده این منظر بلافاصله صف نمازی آراستند تا جدائی خود را از اخوان المسلمین آشکار کنند. تقاضای جوانان که در ابتدا نان و کار بود امروز رحیل یا رفتن مبارک را سرلوحه خود دارد. مواضع احزاب مخالف نیز یکسان نیست. اما موضع‌گیری‌های آمریکا علیه مبارک و نظام او بعضی از این احزاب را به صد درصدی‌ها که خواستار برچیدن نظام هستند نزدیکتر کرده است. با اینهمه نظام همچنان محکم سر جایش نشسته است. نخست وزیر احمد شفیق اعلام می‌کند، مبارک می‌رود امّا باید خروج او محترمانه باشد. در طول روزهای آغازین هفته با بازگشت بسیاری از تظاهرکنندگان به سر کار خود و از سر گرفته شدن تدریجی زندگی طبیعی، بسیاری از مصری‌ها که تازه روز شنبه حقوق خود را دریافت کرده‌اند و هزاران دستفروش و کاسب که زندگیشان مختل شده بود، خواستار پایان یافتن اعتراضات و راه گشودن برای مذاکرات دولت و مخالفان شدند.
عمر سلیمان معاون حسنی مبارک از روز شنبه گفتگو با نمایندگان جوانان و احزاب مخالف را آغاز کرد. به قول معروف هر کسی از ظن خود شد همزبان، ولی مشکل آن است که مبارک چگونه برود. عمر سلیمان و ارتش می‌گویند، بیائید شورائی درست کنید که زمینه تغییر موادی از قانون اساسی را فراهم کند. و از آنجا که پارلمان باید این تغییرات را تصویب کند و نیز قانون حالت فوق‌العاده را که سی سال است مانع فعالیت‌های آزادی سیاسی است را لغو کند، بنابراین انحلال پارلمان در این مرحله درست نیست. بگذارید تعدیلات انجام گیرد آنگاه پارلمان را منحل می‌کنیم. در این حال با پیوستن نمایندگان اپوزیسیون و جوانان به دولت، دولت وحدت ملی، زمینه انتخابات جدید و ریاست جمهوری را فراهم خواهد ساخت. مبارک هم با حفظ موقعیت خود به شرم الشیخ می‌رود حتی ممکن است برای ادامه معالجه به آلمان برود، ما هم کار خود را می‌کنیم.
بخش عمده‌ای از مخالفان خواستار آنند که مبارک اختیارات خود را به معاونش عمر سلیمان بدهد و با حفظ لقبش هر جا می‌خواهد برود تا در سپتامبر آینده مقام ریاست جمهوری را به جانشین خود تحویل دهد.
جمع دیگری از جمله اخوان المسلمین، محمد البرادعی و بخشی از جوانان رفتن فوری مبارک را خواستارند. آنها حضور مبارک را در مقام رئیس جمهوری مانع بزرگی در راه تفاهم ملی و اصلاحات اساسی می‌دانند.
و سرانجام گروه رادیکالتر که می‌گوید کل نظام باید برود و یک شورا متشکل از شماری شخصیتهای مخالف و موجه مثل البرادعی و عمرو موسی دبیرکل اتحادیه عرب قدرت را به طور موقت به دست گیرد. عمر سلیمان با کاسته شدن فشار خیابانی امیدوار است با کمک ارتش که تا این لحظه با درایت بحران را کنترل کرده است بتواند با مخالفان به توافق برسد.
همانطور که پیش از این آمد، مصری‌ها در یک بزنگاه تاریخی قرار گرفته‌اند و مناسب‌ترین راه برای آنها، اداره امور تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری توسط دولت به ریاست احمد شفیق و عمر سلیمان با پیوستن شماری از چهره‌های اپوزیسیون و صاحب آبرو به دولت است. راههای دیگر پایان نامعلومی دارد و می‌تواند مصر را به چاهی بیندازد که سی و دو سال است ملت ایران گرفتار آن است.

February 11, 2011 04:48 PM

پنجره ای رو به خانه پدری

Panjereh-121.jpg

پنجشنبه ۱۰/۰۲/۲۰۱۱

تصوير بخش نخست:
Download file

تصوير بخش دوم :
Download file

صدا بخش ۱:
Download file

صدا بخش ۲:
Download file

Wednesday, February 9, 2011

پنجره ای رو به خانه پدری

Panjereh-121.jpg

سه شنبه ۰۸/۰۲/۲۰۱۱

تصوير بخش نخست:
Download file

تصوير بخش دوم :
Download file

صدا بخش ۱:
Download file

صدا بخش ۲:
Download file

'ام الدنیا' در برابر دو راهی سرنوشت

BBC-1.jpg

علیرضا نوری زاده
مدیر مرکز پژوهش‌های ایران و عرب در لندن

110204053018_mubarak_amanpour_226x170_abcnews.jpg

ام الدنیا (مادر دنیا) لقبی که مصریها به وطنشان بخشیده اند، در برابر سرنوشتی که می تواند نقشه سیاسی خاورمیانه را دگرگون کند سرانجام کدام راه را انتخاب خواهد کرد: سرنگونی حسنی مبارک و سپردن سرنوشت به دست جوانانی که فقط می دانند چه نمی خواهند و فرصت طلبان سیاسی که ناگهان در صحنه ظهور کرده اند و حداقل در پشت سر یکی از آنان (محمد البرادعی) جنبش اخوان المسلمین سنگر گرفته است؟ و یا بدرقه محترمانه "السید الرئیس" و زمینه سازی عاقلانه برای انتقال قدرت، از راه گفتگو بین نمایندگان احزاب مخالف و شخصیت های سرشناس سیاسی و اجتماعی، و البته گفت و گوی نماینده جوانان پرخروش از جمله گروه ۶ آوریل با عمر سلیمان معاون مبارک و احمد شفیق نخست وزیر؟

مبارک در سخنان دردآلودی گفت که قصد ترک کشور را ندارد و اگر کناره گیری اش به هرج و مرج منجر نمی شد، هم اکنون مسئولیت را رها می کرد. او بدون آنکه صریحا بگویدکه "بگذارید محترمانه در مصر بمیرم" این عبارت را به تلویح یادآور شد. پس از آن بود که مصری ها، اگر نگویم اکثریت آنها، به طور قطع بیشتر از نیمی از آنان، متاثر از کلام مردی که در جنگ اکتبر ۷۳ جایگاه قهرمانانه در بین ملتش یافته بود، قلبا و شماری صریحا خواستار دادن مهلتی به مبارک برای خروج محترمانه از کاخ عابدین مقر ریاست جمهوری شدند.

البته درگیری های بین هواداران مبارک (یا به قول مخالفانش بلطجیه -اشرار- نظامش) و تظاهر کنندگان میدان التحریر منطق صد در صدی ها را برای بیرون راندن مبارک قویتر کرد. با این همه موضع گیری های دولت آمریکا و کانال الجزیره، یکبار دیگر به یاد مبارک و نظامش آمد: "مگر نه اینکه می گفتند مبارک وابسته به آمریکا و مطیع اوامر واشنگتن است؟ حال بنگرید که این واشنگتن است که به روی او شمشیر کشیده و همصدا با اخوان المسلمین، که سر آشتی ندارند و البرادعی از راه رسیده و مشتاق ریاست، به السید الرئیس دستور تخلیه کاخ ریاست را می دهد. به اوباما چه مربوط؟ این نزاع خانگی ما است و خودمان آن را حل و فصل می کنیم".

این عبارات را جوانی بر زبان می آورد که طی روزهای اخیر ستاره شبکه های ماهواره ای عرب شده بود. همزمان سید احمد، یک نویسنده طرفدار خط عبدالناصر، نوشت: حالا کار قطر بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا و دوست پنهان اسرائیل در منطقه به جائی رسیده که به رئیس جمهوری ما ناسزا می گوید؟!

مگر نه اینکه می گفتند مبارک وابسته به آمریکا و مطیع اوامر واشنگتن است؟ حال بنگرید که این واشنگتن است که به روی او شمشیر کشیده و همصدا با اخوان المسلمین، که سر آشتی ندارند و البرادعی از راه رسیده و مشتاق ریاست، به السید الرئیس دستور تخلیه کاخ ریاست را می دهد.
اظهارنظر یکی از جوان مصری در تلویزیون‌های عربی
اشاره سید احمد به الجزیره بود که بر خلاف العربیه و بی بی سی عربی و روسیه امروز، از همان روز نخست به سخنگوی اخوان المسلمین و دشمنان شناخته شده رژیم مصر تبدیل شد. برای مصریها اهانت به رئیس جمهوری نامحبوبشان از سوی بیگانه، اهانت به ام الدنیاست.

متاسفانه اغلب تحلیل گران غربی، مصر و مردمانش را نمی شناسند. شاید از نظر عواطف با توجه به فرهنگ و تمدن دیرین، مصریها شبیه ترین ملت به ایرانی ها باشند. آنها هرگز مشت بر سر شیر زخمی نمی زنند، حتی اگر لبانش خون آخرین قربانی اش را گواهی دهد.
آخرین پادشاه مصر توسط سرهنگ جمال عبدالناصر، سخنگوی کمیته افسران آزاد که او را از عرش "محمد علی" به فرش تبعیدگاه کشید، با شلیک ۲۱ تیر توپ به احترامش، بر کشتی سلطنتی "محروسه" بدرقه شد. جواهرات و یادگارهای اجدادش را به او بخشیدند و روزی که در تبعیدگاه خاموش شد، پیکرش را با احترام بر شانه سربازان عبدالناصر تا آرامگاه اجدادی اش بدرقه کردند.
سادات را کشتند اما هر سال در سالروز مرگش بر بنای مزارش گل می گذارند. مبارک نیز استثنا نیست. اگر گفتگو بین مخالفان و عمر سلیمان آغاز شود، مبارک می تواند نفس راحتی بکشد و به روزهای آرامش پس از ریاست بیندیشد.
اما اگر اخوان المسلمین و گزینه موقتشان "محمد البرادعی" با درگیری های بیشتر خیابانی میدان دار شوند، سرنوشت مبارک در خیابان تعیین خواهد شد. از میان کسانی که قادرند مصر بعد از مبارک را تا استقرار نظام تازه رهبری کنند عمرو موسی بهترین گزینه سیاسی و ژنرال سامی عنان، رئیس ستاد ارتش بهترین گزینه نظامی است. حتی مرشد پیشین اخوان المسلمین آقای عاکف نیز این امر را تایید می کند.

February 7, 2011 10:32 PM

پنجره ای رو به خانه پدری

Panjereh-121.jpg

دوشنبه ۰۷/۰۲/۲۰۱۱

تصوير بخش نخست:
Download file

تصوير بخش دوم :
Download file

صدا بخش ۱:
Download file

صدا بخش ۲:
Download file

تأثیر متقابل تحولات ایران و جهان عرب

Logo_Radio_Farda_Site_12.jpg

شاهين بشيری

untitled.bmp

جنبش‌های به پا خاسته در کشورهای عربی و شباهت آن با جنبشی که در ایران منجر به وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری شد توجه صاحب نظران سیاسی را به خود جلب کرده است.در این میان پرسش‌هایی مطرح می‌شود که وقایع جهان عرب چه تأثیری بر روند صلح خاورمیانه خواهد داشت؟
علیرضا نوری‌زاده، کارشناس مسائل دنیای عرب و تحلیلگر سیاسی مقیم لندن، به پرسش‌های رادیو فردا در این زمینه پاسخ داده است.

Download file


آقای نوری‌زاده، ارزیابی شما از تأثیر متقابل وقایع ایران و جنبش‌های کشورهای عربی چیست؟
علیرضا نوری‌زاده، کارشناس مسائل دنیای عرب و تحلیلگر سیاسی مقیم لندن: این نکته جالب است که ایران همواره بر رویدادهای جهان عرب تأثیرگذار بوده است. صد و هفت سال پیش از این و بعد از انقلاب مشروطه، بسیاری از کشورهای منطقه از جمله مصر، چشم به ایران دوخته بودند.

تحولات این کشورها در پرتو تحولات ایران رخ می‌داد. دوران مدرنیسم در ایران مقارن شد با برخی از تحولات در کشورهای عربی مانند سوریه، مصر و لبنان.

در انقلاب بعدی و در جریان ملی شدن نفت، باز عرب‌ها به دنبال ایران آمدند و بعد از ملی شدن نفت ایران بود که جمال عبدالناصر، کانال سوئز را ملی اعلام کرد. به قول آل آحمد، گوشه قالی را که ما در آبادان تکان دادیم، عبدالناصر در سوئز تکان داد.

از آن پس بود که می‌دیدیم انقلاب اسلامی ایران یکباره جنبش‌های اسلامی در منطقه را شعله‌ور کرد و بعد می‌بینیم که انعکاس و بازتاب جنبش سبز اصلاح‌طلبی در ایران، به کشورهای عربی سرایت کرد و بعد از جنبش ایران بود که ما در آنجا هم جنبش‌های امروز را می‌بینیم.

بنابر این وقتی ایران تا این بر روند حوادث تأثیر می‌گذارد، اگر این حوادث و رویدادها باعث توفیق ملت‌های دیگر می‌شود، خیلی آشکار است که وقتی در ایران مردم می‌بینند نسخه‌ای را که پیچیده‌اند و خودشان نتوانسته‌اند آن را مصرف کنند، حالا که می‌بینند دیگران با استفاده از این نسخه به پیروزی رسیده‌اند، با جدیت و اراده بیشتری در پی تحقق مطالبات و آرزوهایشان خواهند رفت.

من معتقدم که بدون تردید پیروزی جنبش اصلاح‌طلبان در جهان عرب، بازتاب بسیار مثبتی در ایران خواهد داشت و جنبش و انقلاب سبز در ایران را در مسیری قرار خواهد داد که در مصر و تونس و سایر کشورهای عربی، شاهد آن بودیم.


تحولات جهان عرب و اعتراض‌های برخی از این کشورها آیا تأثیری بر روابط جهان عرب با اسرائیل هم خواهد داشت؟
بدون تردید. یک نکته جالبی را من به شما بگویم. در جریان انقلاب یاس در تونس و تحولات روزهای اخیر در مصر، حتی یک شعار ضد آمریکایی و ضد غربی و یا شعار ضد اسرائیلی شنیده نشد.

حتی آنهایی را که اخوان‌المسلمین تحریک کننده و هدایت‌گرشان بودند، از دادن هر گونه شعار ایدئولوژیکی پرهیز کردند. هر گونه شعار سیاسی که بوی ستیز و مجادله با غرب و اسرائیل را بدهد داده نشد. به همین دلیل است که می‌بینیم همدلی بسیار گسترده‌ای در جهان غرب نسبت به تحولات اخیر جهان عرب مشاهده می‌شود.

من اعتقاد دارم که دولت‌های دموکراتیکی که در نتیجه این جنبش‌ها بر سر کار بیایند، گام‌های بزرگی را در مسیر صلح برخواهند داشت و طبیعتاً طرف دیگر صلح هم اسرائیل خواهد بود. اسرائیل اگر ببیند که کشورهایی مثل مصر دارند یک تجربه دموکراتیک را از سر می‌گذرانند که در آن احزاب اسلامی همان قدر در آن وزن و اعتبار دارند که بقیه احزاب و گروه‌های سیاسی، در آن صورت تصور می‌کنم که زبان صلح خریداران بیشتری چه در جهان عرب و چه در اسرائیل خواهد داشت.

February 7, 2011 08:19 PM

راديوفرانسه

rfi_logo.png

اتهام جنبش دموکراسی خواهانه مصر علیه حکومت اسلامی ایران
نوشتۀ رحمت قاسم بیگلو
egypte_0oooooooo.jpg

دوازده حزب و تشکل سیاسی مصر، با انتشاربیانیه ی مشترکی حکومت اسلامی ایران را به دخالت درامور داخلی مصر متهم کردند.(گفتگو با عليرضا نوري زاده )
Download file

دوازده حزب و تشکل سیاسی مصر، با انتشاربیانیه ی مشترکی حکومت اسلامی ایران را به دخالت درامور داخلی مصر متهم کرده و یادآوری کرده اند که رژیم تهران کوشش می کند میان ارتش و مردم مصرتفرقه بیاندازد.
در این بیانیه ایران و آمریکا، نسبت به سیاست های این دوکشوردرقبال مصر، درکنارهم قرارگرفته و از آمریکا نیز خواسته شده است، با خروج از افغانستان، عراق، سودان و سومالی ملت ها را درتعیین سرنوشت خود آزاد گذارد.
در یک گفت و گوی تلفنی با دکتر"علیرضا نوری زاده" روزنامه نگارو کارشناس جهان عرب، از وی در آغاز از
وزن و اعتباراحزاب امضاء کننده بیانیه پرسیدم.
به دکترنوری زاده در لندن. گوش کنید:

February 7, 2011 08:10 PM

زير ذره بين

zireh.bmp

تحولات مصر وسرايت آن به ديگر كشورها

pro-mubarak-egypt-demonstration-020211.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادراز بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با تحولات اخير مصر واحتمال سرايت آن به ديگر كشورهاي منطقه و...پاسخ ميدهد. ۰۴/۰۲/۲۰۱۱

Download file

تفسير خبر

Tafssir_28-01-2011.jpg

دکتر عليرضا نوری زاده٬ ودكتر محسن سازگارا در رابطه با اعتراض‌های ضد حکومتی در مصر و اظهارات سيد علي خامنئي در مورد تظاهرات مصر و مواضع آمريكا و اخوان المسلمين مصر نسبت به اين اظهارات... به پرسشهاي جمشید چهارلنگی پاسخ ميدهند. ۰۴/۰۲/۲۰۱۱

لينك:
Download file

تصوير دانلود:
Download file

صدا:
Download file

یکهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg

آخر ای خاتم جمشید «همایون» آثار
گر فتد عکس تو بر نقش نگینم چه شود؟

سه ‌شنبه 25 تا جمعه 28 ژانویه
پیر همیشه جوان
1 ـ بزرگداشت «نیما» را کانون نویسندگان در نخستین گامهایش برپا کرده بود. اسلام کاظمیه مرا نزد آل‌احمد برد که این جوان عربی می‌داند و شعرهای فلسطینی را ترجمه می‌کند. پریدم و گفتم فامیل شما هم هستم. و بعد شرح دادم شوهر خاله مادرم آیت‌الله آل‌احمد که مثل پدرم سردفتر بود در پاچنار خانه و محضری داشت که هنوز هم هشتی پرنقش و اتاق‌های تو در تویش را به یاد دارم. جلال آل‌قلم با آیت‌الله آل‌احمد به مکه رفته بود و در «خسی در میقات» هر جا از دائی می‌گوید اشاره‌اش به اوست.

باری، جلال آل احمد با من هجده ساله دانشجوی سال اول حقوق قرار گذاشت که هفته بعد دوشنبه به کافه فیروز بروم و همانجا کتاب عبدالله طریقی (البترول سلاحنا فی المعرکه) ـ نفت اسلحه ما در مبارزه ـ را به من داد تا ترجمه کنم. سه هفته بعد ترجمه فارسی را به او دادم. تا زنده بود هر جا روبرو می‌شدیم به همه می‌گفت این جوان فامیل ما 25 روزه یک کتاب سیصد صفحه‌ای را از عربی به فارسی ترجمه کرد. در آن جلسه ویژه، رفیق و همکار دیر و دورم احمد شکرنیا (که دیرگاهی است در حسرت نوشته‌های روان و شیرین و عمیق او هستم. دیرسالی است احمد در خلوت خود سرگرم نوشتن سلسله قصه‌هائی به انگلیسی است که آرزو می‌کنم خیلی زود شاهد انتشارش باشم) که مثل من جوان و در آغاز کار مطبوعاتیش بود اشاره کرد که بیرون بزنیم. آنسوی دانشگاه دکه‌ای بود و لقمه‌ای و جرعه‌ای. بعد گفت پنجشنبه عصر بیا «آیندگان» از همکلاسی‌های دانشکده‌ات نیز اگر توانستی کسانی را بیاور که میز گردی برپاست. آن روزها در «فردوسی» به سردبیری عباس پهلوان سیاه مشق خبرنگاری و مقاله و ترجمه را آغاز کرده بودم. در آن عالم نوجوانی چون از اهالی «فردوسی» شده بودم دماغ را بالا می‌گرفتم انگار از اهالی دیگر روزنامه‌ها متمایز بودم. مثلاً آنها دولتی و مدّاح رژیمند و ما مخالف خوان. اما وقتی گفت آیندگان، با اشتیاق پذیرفتم. آیندگان که تازه به‌بازار آمده بود رنگ و طعم دیگری داشت و صفحات هنری و دانشجوئی و جوانانش حقاً متفاوت از دیگر روزنامه‌‌ها بود. پنجشنبه عصر از همکلاسی‌ها فرخ و سارگون و فلور و فریده و هرمز را به آیندگان بردم. در پیکان من (که یاد باد آن روزگاران یاد باد) می‌لولیدیم و سپس پله‌های آیندگان را سه تا یکی بالا رفتیم. بیژن مهاجر منتظرمان بود و شکرنیا میزبانمان. در گوشه‌ای مسعود بهنود را دیدم. رفیق همیشه آرام که انگار خشم هرگز در قاموسش راه نداشته، به سرعت می‌نوشت روی کاغذ کاهی، هنوز دست به تایپ نشده بود. سلامی و سر تکان دادنی و تعارف سیگاری «ژیتان» با بوی تند و سرفه‌های مکرّر. نشستیم و گپ زدیم. حکایت جوانان و سرگشتگی‌هایشان، آرزوها، و آزادی! مهاجر کوشید از این دیوار به سرعت عبور کند، هرمز اما دست بردار نبود. به شب رسیده بودیم که ناگهان حس کردم اتفاقی افتاده است. پشت من به در ورودی تحریریه بود اما آنها که روبروی من بودند از جمله مهاجر ساکت شدند. بعد دیدم بعضی‌ها برخاستند. وقتی برگشتم، بلندقامت مردی را دیدم، با هیأتی شبیه به کاری گرانت. خوش تیپ، با کت و شلواری بسیار خوش دوخت و کراواتی تیره. خودش بود: آقای داریوش همایون. مردی که با تأسیس آیندگان سلطه دو روزنامه عصر را شکسته بود و در میان روزنامه‌های چهارورقی صبح که برای چاپ آگهی‌های انحصار وراثت و مجهول‌الهویه‌ها منتشر می‌شد، به بامدادان ما آبرو داده بود که در راه مدرسه و دانشگاه و کار، هر صبح چشم به عناوین آیندگان می‌دوختیم که حتی قطع متفاوتی از روزنامه‌های عصر داشت.
با گشاده روئی گفت بحثتان را ادامه دهید، من هم دوست دارم شنونده باشم. نشست و قلمش را از جیب درآورد و در یادداشتی، از حرفهای ما که حالا خیلی محتاطانه شده بود چیزهائی نوشت.

2 ـ جنگ شکر در کوبا
دبیر سرویس شب (فیچر) روزنامه اطلاعات شده بودم. جوانترین دبیر و چند ماه پیش از آنکه در پی کودتای اردیبهشت افغانستان و گزارشهایم به دبیری سرویس سیاسی از سوی زنده یاد غلامحسین صالحیار منصوب شوم. مقاله‌ای نوشتم در باب «جنگ شکر در کوبا» که خالی از نیش و کنایه به دستگاه نبود. بامدادان علی باستانی معاون سردبیر که تا پایان عمر مدیون مهر و نصایح او و حمایتش و نیز سلامت روح و آزادگیش خواهم بود، با چهره‌ای نگران گفت، خراب کردی پسرجان، برو بالا فرهادخان کارت دارد.
فرهاد مسعودی بعد از درگذشت بزرگمرد همیشه مطبوعات، سناتور عباس مسعودی، مدیر مؤسسه اطلاعات بود. با دلهره به دفترش رفتم. برخلاف انتظارم با لطف و احترام بسیار مرا پذیرفت. از تفسیرهای سیاسی‌ام که هفته‌ای دو سه شب در صفحه 6 زیر مقالات استادم احمد احرار سمت راست صفحه چاپ می‌شد تعریف کرد و بعد گفت مقاله‌ات اسباب دردسر شده و فشار برای متوقف کردن کارت زیاد است. خودت زنگ بزن به دفتر وزیر (یعنی داریوش همایون وزیر اطلاعات در کابینه آموزگار) وقت بگیر و به دیدن او برو که سالها پشت همین میزهای شما در اطلاعات نشسته بود. از رئیس دفتر فرهادخان شماره مستقیم جناب وزیر را گرفتم و از همانجا زنگ زدم. فردا ساعت 11 صبح به من وقت داده شد. باز خدا می‌داند با چه دلهره‌ای به دیدنش رفتم. ملاقات ما بیش از یک ساعت طول کشید. در پایان اشاره کرد اگر با اطلاعات مشکلی داشتی با آنکه من رسماً در آیندگان کاره‌ای نیستم اما درهای آیندگان همیشه به رویت باز است.

3 ـ جدال در سفارت افغانستان
دکتر نجیب‌الله (بزرگمردی که مثل زنده‌یاد دکتر شاپور بختیار، دیرسالی هموطنانش بر از دست دادنش افسوس خواهند خورد، مردی که افغانستان را در جاده پیشرفت و تحول انداخت و گاه ریاستش وقتی به کابل رفتم از دیدن دختران و پسران جوانی که در کنار هم به دانشگاه می‌رفتند، در چایخانه‌ها گرم گفتگو بودند، از دیدن خانم دکتر آناهیتا که بر کرسی وزارت نشسته بود، از دیدن صف طولانی سینماها، از مشاهده نمایش اتللو در تئاتر فرهنگ و هنر کابل، از تماشای تلویزیون که آهنگهای گوگوش و احمد ظاهر و مهوش را پخش می‌کرد به شگفتی بودم و آن شب که دکتر و همسرش بانوی اول افغانستان که او نیز پزشک بود در خانه‌شان با کابلی پلو و جوز و شراب از من پذیرائی کردند و تا بامدادان از فاجعه اسلام ناب انقلابی محمدی، آن روزها در دو وجه ولایت فقیهی و گلبدینی‌اش گفتیم. (دریغ که با خیانت عبدالرشید دوستوم پیوند نجیب و احمدشاه مسعود عملی نشد و...) در سفارت افغانستان در تهران در سالروز انقلاب ثور (اردیبهشت) جشنی بزرگ بر پا داشته بود که با حضور احمد نعیم و طبله‌اش جلوه و حالی خاص داشت.
شرابها هنوز خانگی و رنگ محتسب خورده نبود، خلاّر از نوع شیرازی، و سپید از نوع قندهاری‌اش. در میان میهمانان منوچهر ظلی معاون وزارت خارجه، دکتر اسلامی ندوشن و دکتر داریوش همایون و مرحوم محمدعلی خان مسعودی سناتور همیشه در صحنه شاخص‌ترین بودند. بعد از شام دور میز، وقتی صحبت از هیرمند و جفای برادران افغانستان به زارعان سیستانی و بلوچ شد، صدای ظلی بالا رفت که مثل وزیر دربار شاه امیراسدالله علم، روز امضای موافقتنامه بر سر هیرمند را روز سرشکستگی و خفت می‌دانست. داریوش همایون که در تعصب ایرانی بودن، گامهای بسیاری فراتر از دیگران بود، اما میانه گرفت و غضب ظلی را فرونشاند. حسین زرین نویسنده کیهان که هم چون طالعی و سرفراز و آن یاور همیشه مؤمن رحمان و همدلش هوشنگ نگاه چپ داشت، از نجیب‌الله پرسید می‌دانید که همایون پان ایرانیست است؟ نجیب‌الله پاسخ داد؛ بزرگ است، آزاده است، این مرد یک ایرانی خالص است.

4 ـ در زندان شاه
دکتر بختیار به تقاضایم بی‌تردید پاسخ مثبت داد. اینکه بروم و با دولتمردان سرشناس عهد پهلوی دوم که در زندان بودند گفتگو کنم. پری کلانتری نازنین به فرمانداری نظامی (گمان می‌کنم رحیمی لاریجانی) معاون سپهبد رحیمی دستور دکتر را ابلاغ کرد و روز بعد با عکاس اطلاعات به دیدار زندانیان سرشناس رفتیم. شرح این دیدار را دو روز بعد با تصاویر مردان عصر رستاخیزی در صفحه نخست روزنامه اطلاعات آوردم. داریوش همایون، مهندس منصور روحانی و ولیان سه تنی بودند که از حضورشان در زندان به درد آمدم. همایون اشاره کرد آنجا که امروز تو نشسته‌ای یعنی دبیری سیاسی روزنامه اطلاعات، جای من بود بعد هم به آیندگان زندگی دادم. پذیرش وزارت و نشستن بر صندلی فردی که خواه ناخواه با اهل قلم یعنی همراهان و همدلانش روبرو می‌شد به این سبب بود که می‌خواستم آنهمه انتقادم به دستگاه را وقتی روزنامه‌نویس بودم، با کار و تلاشم تحقق بخشم. آمدم و حرفهایش را نوشتم در حالی که دل نگران بودم با شایعاتی که در باب مقاله احمد رشیدی مطلق وجود دارد اگر خمینی‌چی‌ها پیروز شوند تکه بزرگش، گوشش خواهد بود.

5 ـ در هشتاد سالگی همایون
کشگر و همسر نازنینش خبرم کرده بودند که بچه‌های نشریه «تلاش» و در درجه اول خودشان، قصد برپایی مراسمی در تجلیل از همایون در هشتاد سالگی‌اش در آلمان دارند. مراسم، تقارن با سفر من به آمریکا پیدا کرده بود. روزی از سفر کاستم، به لندن بازگشتم بی آنکه از فرودگاه بیرون بزنم. مسعود بهنود در فرودگاه منتظرم بود. با هم به آلمان رفتیم و در مجلسی که بسیاری از بزرگان و رفیقان دور و نزدیک بودند حاضر شدیم. (آن شب، نازنین محمد عاصمی هم بود و چه شیرین گفت و از همایون تجلیل کرد.) بهنود به عنوان سردبیر آیندگان و من در مقام دلبسته به نوشته‌ها و پایمردی‌های همایون حرفهائی عنوان کردیم. هرگز داریوش همایون را بدان شادمانی ندیده بودم. شادمانی که با جنبش سبز مصادف شد. همین آخری‌ها یکی از یاران مهندس موسوی پیغام داد حتماً به دکتر همایون سلام برسانید و بگوئید موسوی آزادگی و حمایتش از جنبش سبز را از جان و دل تقدیر می‌کند. گو اینکه سبز شدن همایون، نیش و کنایه‌های بسیاری برایش حتی از جمع هموندان و پیروان طریقتش به همراه داشت، اما بزرگمرد، استوار و پایمرد می‌گفت و می‌نوشت که سبزم، جنبش را باور دارم. و اصولاً راه دیگری برای آزادی وطن جز این راه سبز نداریم... همایون به پیروزی نسل سبز ایمان داشت، چند هفته پیش که در تجلیل از نوشته‌اش در کیهان نوشتم و نیز در پنجره‌ای رو به خانه پدری ستایشش کردم، نخست با واژگانی سرشار از مهر بر پهنه email و بعد تلفنی سپاسگزاری کرد. این آخرین گفتگوی ما بود. مقاله اخیرش را که در کیهان خواندم به ناصر محمدی گفتم این پیر، جوانترین ما است. احساسش درست مثل آن هزاران هزار جوانان سبزی است که در کوی و برزن و بازار خانه پدری آزادی را فریاد کردند... امروز غروب، با ناصر افسوس می‌خوردیم که بزرگمرد سبز، نماند تا پیروزی فرزندانش را در وطن جشن بگیرد. اما سایه نوشته‌هایش، در فردای آزادی، دلهای ما را به آشتی و امید و پایداری و سازندگی برای اعتلای ایران که همیشه جاویدش می‌دانست، پیوند خواهد داد. بدرود آقای همایون، که آزاداندیشی و سعه صدر را یادمان دادی.

شنبه 29 تا دوشنبه 31 ژانویه
مبارک در امتحان بزرگ
رویدادهای مصر را همگی دنبال کرده‌اید. فرق مصر با ایران در این بود که اگر چه چون ایران، حکومت راههای ارتباطی و فضای مجازی را به روی هموطنان بسته بود و حتی تلفن‌های موبایل نیز به کلی از کار افتاده بود اما به علت همان فضای آزاد رسانه‌ای که دو ماه پیش در سفری به مصر به آن اشاره کرده بودم رویدادهای مصر لحظه به لحظه توسط شبکه‌های تلویزیونی بین‌المللی و نیز شبکه‌های عربی چون العربیه (که به حق در پوشش رویدادهای تونس و مصر با کیلومترها فاصله الجزیره را که خیلی صریح علیه دولت مصر موضع گرفته و مردم را تحریک می‌کرد و در عین حال با برجسته کردن نقش بی‌رنگ اخوان‌المسلمین و آخوندهای مصری ـ و در تونس امثال راشد الغنوشی ـ می‌کوشید عصیان ملی را اسلامی جلوه دهد، پشت سر گذاشت و همه از جمله مخالفان و موافقان دولت مصر، جوانها، روشنفکران، از پوشش بی‌طرفانه‌اش تقدیر می‌کردند)، بی‌بی‌سی عربی، روسیه و فرانسه عربی، الحره و... هیچ رویدادی را بدون پوشش نگذاشتند. خود روزنامه‌ها و تلویزیونهای مستقل و خصوصی مصر نیز در گزارش رویدادها کوتاه نیامدند و آنچه را مردم و مخالفان می‌خواستند منعکس می‌کردند.
در آغاز شورش مصر، هیچیک از احزاب و شخصیتهای سیاسی در صحنه نبودند. و تظاهرات سه ویژگی مهم داشت. (این هر سه ویژگی را آنچه به عنوان انقلاب یاسمین در تونس مشهور شد نیز دارا بود)
1 ـ به هیچ روی ایدئولوژیک نبود، بنابراین هیچ شعاری که از آن بوی ایدئولوژی به مشام رسد چه ایدئولوژی اسلامی و چه ایدئولوژی چپ، در طول آن به چشم نمی‌آمد و به گوش نمی‌رسید.
2 ـ به هیچ وجهی، ضد غربی و به خصوص ضد آمریکائی نبود. حتی یک شعار ضد غرب در آن عنوان نشد. و این امر در روزهای بعد از جمله «جمعه خشم» 28 ژانویه که جنبش با ضعف دولت گسترش بیشتری یافت نیز ادامه یافت.
3 ـ شعارها با «کار و نان» آغاز و در روز جمعه به «مبارک باید برود، وراثت بی‌وراثت» ـ اشاره به جمال مبارک پسر حسنی مبارک ـ و سرانجام بعد از تعیین ژنرال عمر سلیمان به عنوان معاون رئیس جمهوری و سپهبد احمد شفیق فرمانده اسبق نیروی هوائی به عنوان نخست وزیر، به «تغییرات کافی نیست، نظام باید برود» و «ما می‌گیم باید بری ـ عمر سلیمان رو اُورد» (ـ چیزی شبیه آن شعار که از نادانی میلیونها تن در سال 57 سر دادند «ما می‌گیم شاه نمی‌خوایم، نخست وزیر عوض میشه، پس از گزینش زنده یاد دکتر بختیار به نخست وزیری» ـ) تبدیل شد.
هیبت دولت محروسه از پنجشنبه شب فروریخت. دسته‌های اوباش با سوءاستفاده از تجمع مردم در مرکز شهر به حومه قاهره حمله کردند. غارت بانکها، مغازه‌ها، خانه‌های شخصی، و در روز جمعه در وسط شهر و در غیاب نیروهای امنیتی حمله به موزه ملی مصر، تصویری چنان وحشتناک از هرج و مرج و ناامنی در برابر چشمان مردم مصر که از طریق شبکه‌های ماهواره‌ای تلویزیونی همه چیز را می‌دیدند قرار داد که ناگهان همگان خواستار حضور پلیس و ارتش برای حفاظت از اموال عمومی و شخصی شدند. در بسیاری از شهرها و محلات نیز جوانان کمیته‌های مقابله با اوباش تشکیل دادند (غیاب نیروهای امنیتی به مدت 30 ساعت احتمالاً ترفند حکومت بود تا مردم به وحشت بیفتند). شکسته شدن درهای زندان و خروج هزاران زندانی از جمله جنایتکاران خطرناک و تروریستهای اسلامی، بر وحشت مردم افزود به گونه‌ای که در شکار زندانیان فراری با همه نیرو به یاری پلیس و ارتش آمدند. نکته قابل توجه دیگر موضع‌گیری‌های دولت آمریکا بود. چندگانگی، از یکسو دل مبارک را خالی کردن و از سوی دیگر پیام برای ارتش فرستادن که کلک را بکن، درست عکس برگردان روشی بود که جیمی کارتر در انقلاب 57 در برابر محمدرضا شاه اتخاذ کرد. انگلیس و فرانسه در عین نصیحت کردن حکومت که خشونت نکند، آشکار و پنهان از کیان حاکم حمایت کردند. (تحلیل و گزارش مفصلم را درباره مصر و دیگر کشورهائی که در لبه عصیان قرار دارند به هفته دیگر می‌گذارم و در این هفته به دستاوردهای عصیان و تحولات در دستگاه حکومتی بسنده می‌کنم)
الف: مبارک با انتخاب عمر سلیمان رئیس سازمان امنیت به عنوان و جانشین خود، موضوع وراثت پسرش را منتفی کرد و همزمان با انتخاب سپهبد احمد شفیق پیام روشنی به مخالفانش داد که نظام باقی خواهد ماند اگرچه من مجبور به رفتن شوم.
ب: فرصت طلبی محمد البرادعی در بازگشت به مصر و ظهورش در میدان التحریر روز یکشنبه از سوی بسیاری از مخالفان شناخته شده حکومت با نارضایتی روبرو شد. به ویژه که او خود را آماده به دست گرفتن حکومت موقت انتقالی اعلام کرد و بعد اخوان‌المسلمین نیز از او حمایت کردند. اما در شامگاه جمعه البرادعی به جز یک صندلی در جمع کمیته ده نفره‌ای که از سوی اپوزیسیون و خیابان برای گفتگو با دولت و ارتش تشکیل شد و یکی از جوانان گروه 6 آوریل که یک حلقه از جوانان عضو شبکه‌های اجتماعی اینترنتی در مصر است، مکان دیگری پیدا نکرد.
ج: از یکشنبه شب نیروهای امنیتی و پلیس در سرتاسر مصر به خیابانها بازگشتند و حمایت از مراکز دولتی و عمومی را برعهده گرفتند. ارتش نیز حضور خود را گسترده‌تر کرد و ساعات منع عبور و مرور افزایش یافت. در واقع در بعضی از مناطق این ساعات به 18 ساعت رسید.
روز یکشنبه پرواز هلی کوپترها و هواپیماهای ارتش بر فراز سر مردم در میدان التحریر، بعضی‌ها را وحشتزده کرد.
دیدار ارتشبد حسن طنطاوی وزیر دفاع و یکی از محبوبترین نظامیان مصری به خاطر نقش چشمگیرش در جنگ مصر با اسرائیل در سال 1973، از واحدهای نظامی مستقر در کوبری (پل) بزرگ قاهره، و فریادهای درود بر طنطاوی از سوی تظاهرکنندگانی که در نزدیکی آن محل بودند، پیام سپهبد سامی عنان رئیس ستاد ارتش که از آمریکا به سرعت به مصر بازگشته بود در باب برخورد سنگین با شورشیان و آشوبگران و بازگشت پلیس به خیابانها، نشانه‌ای از آن است که ارتش یکپارچه و قدرتمند در حفظ کشور و برقراری نظم تردید نخواهد کرد و در عین حال با مذاکره پشت پرده با نخبگان سیاسی مصر و اپوزیسیون تلاش خواهد کرد زمینه انتقال مسالمت آمیز قدرت را فراهم کند. به احتمال زیاد عمر سلیمان پارلمان را منحل خواهد کرد و با روی کار آوردن یک دولت آشتی ملی ائتلافی کوشش خواهد کرد کشور را آرام کند. آرزو می‌کنم مصری‌ها خطای ما را در سال 57 تکرار نکنند. اگر مصر بدون خونریزی زیاد و درگیری انتقال از استبداد به دمکراسی را سر کند مطمئن باشید، زنگ بعدی در سودان، یمن، سوریه، لبنان به صدا درخواهد آمد. ایران البته از همه زودتر آغاز کرد. اما برکندن یک رژیم آدمخوار ایدئولوژیک که بوئی از شرافت انسانی نبرده، به زندانیان تجاوز می‌کند و یک بانوی ایرانی هلندی را به خاطر شرکت در تظاهرات می‌گیرد و به‌جرم قاچاق کوکائین اعدام می‌کند، سخت‌تر است.
در عین حال اگر بن علی، عربستان را داشت و مبارک نیز بخت آسوده زیستن تا پایان عمر را دارد، سیدعلی آقا و نوکرانش سرنوشتی بهتر از صدام حسین و چائوشسکو نخواهند داشت.

February 5, 2011 06:51 AM

پنجره ای رو به خانه پدری

Panjereh-121.jpg

پنجشنبه ۰۳/۰۲/۲۰۱۱

تصوير بخش نخست :
Download file

تصوير بخش دوم :
Download file

صدا بخش ۱:
Download file

صدا بخش ۲:
Download file

Tuesday, February 1, 2011

ايران و مصر ٬دوستان هزاران ساله

گفتگوي فرنوش رام با عليرضا نوري زاده در باره پيوندهاي چندهزارساله ايران و مصر

daryoush kabir.jpg
پس از بخش خبری، مصاحبه ای مستقیم با دکتر علیرضا نوری زاده ، مدیر مرکز مطالعات ایران و عرب، در لندن و کارشناس مناسبات ایران و کشورهای عربی درباره پیشینه مراودات سیاسی، فرهنگی و هنری و تاریخی ایران با مصر، به ویژه در یک قرن اخیر، انجام شد، که نگاهی گذرا به مقاطع مختلف در این مناسبات پر فراز و نشیب بود...

StampPic106shah.jpg

Download file

دکتر نوری زاده با یادآوری سفرنامه ناصرخسرو از مصر و تلقی کردن مصر در چشم ایرانیان به عنوان "ارم عماد" گرفته و تا وصلت شاهدخت فوزیه، برادر ملک فاروق پادشاه وقت مصر با ولیعهد رضا شاه و تا مناسبات ایران و مصر در زمان جمال عبدالناصر و سپس شکوه و نزدیکی روابط در ایام زنده نام سادات اشاره هایی کردند. درباره وجود خیابان هایی به نام هایی مانند "پهلوی" و "مصدق" در قاهره تا رادیوهای فارسی زبانی که سی سال پیش از مصر به سوی ایران برنامه پخش می کردند، و نیز مراودات دیگر فرهنگی و ادبی ایران و مصری ها یادآوری هایی کردند.

February 2, 2011 01:51 AM