
سه شنبه ۱۸/۰۵/۲۰۱۰
صدا بخش نخست:
Download file
صدا بخش دوم:
Download file
تصوير بخش نخست:
Download file
تصوير بخش دوم:
Download file

سه شنبه ۱۸/۰۵/۲۰۱۰
صدا بخش نخست:
Download file
صدا بخش دوم:
Download file
تصوير بخش نخست:
Download file
تصوير بخش دوم:
Download file

دوشنبه ۱۷/۰۵/۲۰۱۰
صدا بخش نخست:
Download file
صدا بخش دوم:
Download file
تصوير بخش نخست:
Download file
تصوير بخش دوم:
Download file

گفتگوي كوروش صحتي از صداي آمريكا٬ با دكتر عليرضا نوري زاده در مورد كنفرانس؛ عراق پس از انتخابات؛ كه از سوي مركز استراتژيك عراق٬ با شركت نمايندگاني از سوي احزاب وسازمانهاي سياسي عراق٬ وكارشناسان اردني مسائل عراق٬ در پايتخت اردن؛ امان؛ برگزار شد. ۱۶/۰۵/۲۰۱۰
تصوير
Download file

ارتباط سازمان تروریستی القاعدة با جمهوری ولایت فقیه

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با ارتباط سازمان تروریستی القاعدة با جمهوری ولایت فقیه، پاسخ ميدهد. ۱۵/۰۵/۲۰۱۰

اعتراضها واعتصابها در شهرهای کردستان

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با آعتصاب واعتراض به کشته شدن ۵ شهروند ایرانی در شهرهای کردستان، پاسخ ميدهد. ۱۴/۰۵/۲۰۱۰

دکتر عليرضا نوری زاده ودكتر محسن سازگارا در رابطه با اعدامهاي اخير وواكنشهاي داخلي و بين المللي ٬ ونمايشگاه كتاب تهران وممنوعه ها ٬ وكنفرانس تهران و اميدهاي رژيم جمهوري اسلامي ... به سئوالات جمشيد چارلنگي پاسخ ميدهند.۱۴/۰۵/۲۰۱۰
صدا:
Download file
تصوير:
Download file

خود ترا عاقبت کار همین خواهد بود.
سه شنبه 4 تا دوشنبه 10 مه
نایب مربوطه مهدی موعود، یکشنبه در رعشه ترس و لرزه وحشت، حکم قتل پنج پرستوی عاشق را صادر کرد.
سپیده دمان در اوین، دلهائی که سرشار از مهر میهن و لبریز از عشق به هموطن بود از تپیدن باز ماند و ولی فقیه وازلام و اجامرش، فرزاد و فرهاد و شیرین و علی و مهدی را به قتل رساندند تا رایت سیاه رعب و وحشت، در آستانه سالروز کودتای 22 خرداد، بار دیگر به اهتزاز درآید. صمد بهرنگی معلمی بود که شنا ندانستن، مرگ را در ارس به جانش زد. اما آل احمد آن مرگ را شهادتی کارساز کرد که شعله خشم و نفرت را از رژیم وقت به سرعت بالا برد به گونهای که ماهی سیاه کوچولو، در وجدان میلیونها ایرانی سوگوار صمد شد.
آن روز از یک قصه ساختگی، حماسهای پرداخته شد که هنوز هم علیرغم گفتهها و نوشتههای همراهان صمد و آشکار شدن بسیاری از ناگفته های ـ به عمد ـ خیلیها چنان به آن دلبستهاند که حاضر نیستند بپذیرند یک نویسنده کتابهای کودکان که دلخوشی از رژیم وقت نداشت هم میتواند به علت ندانستن فن شنا و سرعت جریان آب، غرق شود. امروز اما بردار شدن فرزاد خبر رسمی رژیمی است که چهار سال نتوانست با همه شکنجهها و تهدیدها در زندان از معلم عاشق روستاهای کردستان، اعتراف بگیرد که تعلق حزبی داشته (که این خود نه تنها گناهی نیست بلکه یک اعتبار است که تو کُرد آزادمرد و آزادزن هوادار و یا عضو احزابی باشی که چون دمکرات و کومله با سابقهای بیش از نیم قرن برای آزادی و عدالت مبارزه کردهاند) و در فعالیتهائی جز آموزش فرزندان کردستان و نشر و شرح مبانی حقوق بشر مشارکت داشته است. طی سالهای اخیر فرزاد به نمادی مورد احترام و مهر همه آزادیخواهان ایران تبدیل شده بود. پیامی که از زندان فرستاد با آن شعر دلنشینش، هرگز از یاد و دل آزاداندیشان پاک نخواهد شد. اگر صمد به آب زد و در تندآبه ارس به خفگی رسید، گلوی فرزاد را پنجههای ولایت جهل و جور و فساد سیدعلی بر عبور نفس بست. مرگ صمد یکی از مهمترین زمینه سازان انقلابی شد که در همان روز نخست به قدرت رسیدن، فتنه شد آن هم از نوع سیاه و نفرت برانگیزش. فکر میکنید اعدام فرزاد و شیرین و علی و مهدی و فرهاد چه بازتابی خواهد داشت. ولی فقیه و نوکر آرادانیاش بر این گمانند که پیکرهای آویزان بر طناب دار پنج آوازخوان آزادی و عشق، چنان رعبی در دل و جان اهالی خانه پدری مینشاند که از مشارکت در هر اعتراضی از این پس اعراض خواهند کرد. بیچارهها نمیدانند وقتی مرگ میکارند، چنان نفرتی را درو خواهند کرد که پایان صدام حسین در مقابل پایانشان، به عروسی ماننده خواهد بود. بچههای کامیاران در سوگ آموزگارشان، میگریند اما در دلهاشان، شعلهای سر میکشد که دودمان اهالی ولایت فقیه را به باد خواهد داد. آقای خامنهای خیال میکند با تائب و فیروزآبادی و احمدیمقدم و رادان و نقدی و چهار تا آخوند هرزه جانی از نوع جنتی و مصباح یزدی و احمد خاتمی و ذوالنور و محمد یزدی و... میتواند سرنوشت محتوم رژیم آدمخوار ارتجاعیاش را تغییر دهد. اما در همین شماره با نقل گزارش یکی از کارکنان دفترش، در مییابید رژیم در سراشیبی سقوط به کجا میرود و آن روزی که طنابهای دار لق لقه حاکمان را رقم زند دور نخواهد بود.
به جای هر سخنی شعری را که دقایقی پس از شنیدن خبر قتل پنج چاوشی خوان آزادی نوشتم میآورم. دیشب شعر را برای یکی از همکاران فرزاد در سنندج فرستادم، امروز برایم نوشته بود شاگردان فرزاد در کامیاران شعر را حفظ کردهاند.
فرزاد جانکم!
در بامداد خسته ایرانم
جلاد، آن نگاه پر از آفتاب را،
با دستهای خون و جنایت
تاریک کرد.
وقتی که قلب تو،
سرشار عشق و واژه و لبخند،
بر دار مرگِ سیّد منحوس
خاموش شد،
ایران برای فرزندانش
ـ آن شاخههای پرپر پرواز ـ
خون میگریست.
***
فرزاد جانکم
یارم، برارکم
در روستایِ دور،
آنجا که واژگان تو پرواز را،
تفسیر کرده بود
نوباوگان کرد،
بر بام کوههای غریب
در سوگ آنکه بر لبشان
یک حرف راند و خواند
دریای اشکهاشان را
سر ریز کردهاند.
***
فرهادوار رفتی و شیرینت
همراه و همسفر شد.
در آسمانِ شهرم،
منظومههای عشق و رهائی
همنام با شما
در بامداد خونی امروز،
سرزدند.
جلاد،
در وحشت مضاعف خود
با رعشههای مرگ
تنهاترین نماد جنایت شد
وقتی که پنج پرستو را
اسلام نابِ نابِ ولائی
سر میبرید!
روایتی تازه از بیت مبارک
2 ـ شاهین تازه از ایران آمده است، دو سه باری با او در «پنجره رو به خانه پدری» صحبت کردهام. مسؤول برنامهریزی حفاظت از رهبر و رئیس جمهوریاش و یک دوجین از ارکان نظام بوده است. در روزهای پس از انتخابات او در مقرش در پادگان حر در کنار بیت و دفتر مبارک، طرح استقرار نیرو در مسیر بزرگان و حفاظت از قلعه مجتمع رهبری و ریاست را عهدهدار بوده است. روایات ناشنیدهای دارد که از هفته آینده بازش خواهم گفت. اما در اینجا گوشهای از دورنگار همان یار قدیمی را میآورم که در دفتر سید علی آقاست و تا به حال سه چهار نوبت در کنار دیگر همکارانش به علت شک داشتن به او مورد بازجوئی قرار گرفته و کامپیوترش زیر رو شده است. (به همراه او 93 تن دیگر از کارکنان تحت بازجوئی بودند بنابراین با این اشاره من نگران شناخته شدنش نباشید.)
در آخرین دورنگارش مینویسد: «لابد همه شما تعجب کردید چه شد ناگهان علی لاریجانی رئیس مجلس دست از پیگیری دزدیهای محمدرضا رحیمی معاون اول احمدینژاد برداشت و نادران و توکلی را که با تشویق خودش به سر و صدا راه انداختن واداشته بود ساکت کرد؟ چرا یکباره محمد جواد لاریجانی جذب احمدینژاد شد و بعد از ملاقات دو ساعتهاش با او، از آرزوی ابقای احمدینژاد تا سال 1400 سخن گفت. آیا هیچ پرسیدهاید چرا صادق لاریجانی که 1200 صفحه گزارش از دزدیهای رحیمی داشت، پرونده را سر به نیست کرد و به بازپرس ویژه پرونده بورس ادامه تحصیل در مالزی داد؟ پرونده دزدی رحیمی که قول مشهورش بعد از استانداری کردستان همچنان ورد زبانهاست «از بچه کردها مسلسل را گرفتم و وافور به دستشان دادم»، چیزی بالغ بر 1000 میلیارد تومان بود. صد میلیارد تومان آن را در دزدی بیمه بالا کشیده بود. 700 میلیون دلاری که کروبی به آن اشاره کرد یعنی 70 میلیارد تومان از طریق سرمایهگذاریها در ونزوئلا و آفریقای جنوبی و ترکیه به جیبش رفته بود. برای صادق محصولی 400 میلیارد تومان وام درست کرد و 70 میلیارد تومانش را حقالزحمه گرفت. 150 میلیارد تومان هم جواز ساخمان فروخت که از زمان شهرداری احمدینژاد در دست داشت. بقیه دزدیها هم از طریق زمین غصبی و بر جاده انداختن زمینها توسط وزیر راه نصیبش شد. از این پول صد و پنجاه میلیارد تومان خرج انتخابات احمدینژاد شد، سی میلیارد تومان هم قبلاً خرج انتخابات مجلس هشتم شده بود. بقیه پولها را یک بخش مشائی خارج کرد و به حسابهای دبی و شانگهای و هنگ کنگ و کاراکاس فرستاد. بخش دیگری نیز در دست پسر احمدینژاد و برادرش حاج داود است.
وقتی سر و صدای قضیه رحیمی بلند شد، احمدینژاد نزد آقا آمد. خیلی صریح گفت اگر اینها بخواهند داستان رحیمی را علم کنند و از نقش او در تامین هزینههای انتخابات حرفی به میان آورند حرف موسوی و کروبی را ثابت کردهاند و در واقع به شما لطمه خواهند زد. من هم بیکار نمینشینم و پروندههای لاریجانیها را رو میکنم. احمدینژاد در رابطه با همجنس بازی پسر علی لاریجانی و دزدیهای تلویزیون با همکاری کردان گفته بود، از زن جدید صادق لاریجانی که بدون اطلاع همسر اولش ـ دختر آقای وحید خراسانی ـ چند ماه پیش به عقد خود درآورده و دختری 18 ساله است، یاد کرده و در رابطه با محمد جواد هم گفته بود، 2000 هکتار زمین در دشت قزوین و آمل بالا کشیده و من همه را رو خواهم کرد. احمدینژاد تهدید کرده بود پرونده باجگیری قالیباف و برادرش را از قاچاقچیان بزرگ مواد مخدر در دوران فرماندهی نیروی انتظامی و خرید ماشینهای بنز افشا خواهد کرد.
آقا با این تهدیدها جا زد، لاریجانیها را یک روز احضار کرد و دستور مختومه شدن جریان رحیمی را صادر کرد. احمدینژاد به این هم بسنده نکرد بلکه محمد جواد را خواست و به او گفت ریاست جمهوری دوره آینده مال اخوی نیست حتی اگر خودم نباشم باید فردی از جانب تیم ما باشد. شما باید از هم اکنون در گوش اخوی بخوانی مبادا به فکر ریاست بیفتد. خودتان هم آنچه را لازم است بگوئید که شبهات از بین برود.
نکته جالب دیگری که باید بدانید ماجرای گنجهای الموت است. حضرت رهبر ناگهان خواب زده شدند و بعد از خواندن کتاب خداوند الموت که ولایتی برایش آورده بود به سردار وحید نوکر خانهزاد گفته بودند تعدادی نفر مطمئن بر میداری با لودر و بولدوزر میروی الموت و به بهانه طرح حفاظت از سایت اتمی الموت، منطقه را نظامی میکنی و اطراف قلعه الموت را تا یک کیلومتر حفاری میکنی چون مطمئنم که گنجهای گرانقیمتی در آنجا نهفته است. وحید هم اطاعت امر کرد. رفتند و دور قلعه را زیر و رو کردند به گونهای که صدای مردم درآمد، طومار جمع کردند و کم کم کار به اعتراض علنی و تحصن در برابر فرمانداری رودبار و دور و بر قلعه کشید. ناچار بساط را موقتاً جمع کردند و سردار وحید دست خالی به نزد ارباب بازگشت. وضعیت روحی آقای خامنهای خیلی خراب است هر بار که تظاهراتی میشد و تلویزیونهای خارج آتش زدن تصاویرش را نشان میدادند تا دو سه روز با کسی حرف نمیزد. چندی قبل وقتی یک سری کتاب تازه برایش از قم رسید معلوم نیست چطوری در لابلای صفحات بعضی از کتابها بیانیهای گذاشته شده بود که کاملاً نشان میداد متن آن را یک فرد یا گروه نظامی نوشته است. در این بیانیه ضمن اشاره به قتل بچههای بیگناه مردم در جریان حوادث اخیر آمده بود همانطور که ملت را در سوگ فرزندانش نشاندی، ترا در سوگ آقازادههایت خواهیم نشاند. آقای خامنهای که اساساً گرفتار پارانویای سوءقصد است بعد از دریافت بیانیه، محافظان فرزندانش را چهار برابر کرد بعد هم در اطراف بیت ساختمانها را یکی یکی به مقر اقامت آقازادهها اختصاص دادند. این امر باعث شده که عملاً مجتبی همه کاره دفتر پدرش شود. به ویژه آنکه محمدی گلپایگانی هم فعلاً مغضوب است. که جریانش را خواهم گفت. در حال حاضر مجتبی مسؤول دفتر، تائب با حفظ سمت اطلاعات سپاه مسؤول مستقیم حفاظت بیت و احمد وحید پیشکار شخصی و محافظ دائمی آقاست. اصغر حجازی نیز کار نظارت بر شئونات دولت و مرکز شنود مخصوص آقا را عهدهدار است. این مرکز شنود حکایت جالبی دارد، حدود هشتاد نود تن از بزرگان دولت و مجلس و قوه قضائیه و خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت از جمله شخص رفسنجانی و خاتمی و موسوی و کروبی و عبدالله نوری دراین مرکز، شنود میشوند. کلیه تلفنهای آنها ضبط میشود. هر روز ده دقیقه از صحبتهای هر کدامشان را برای مجتبی و اصغر حجازی میآورند و این دو گاه با دستکاری و زمانی عین صداها را به آقا میدهند.
حکایت محمدی گلپایگانی
یکبار برایتان نوشتم که پسر گلپایگانی که داماد آقاست در جریان خرید هواپیمای شخصی پسرعمومی پادشاه برونای برای رهبر، به دام یک دلال کلاش سوری افتاد و 60 میلیون دلار را به باد داد و بیست میلیون دلار نیز این وسط حیف و میل شد. طیارهای هم نصیب آقا نشد و با آنکه حزبالله دلال سوری را در لبنان به دام انداخت اما او نم پس نداد و بعد هم سوریها که لابد نصف پول نصیبشان شده بود شهروند خود را آزاد کردند. در آن زمان آقا با التماس و خواهش دخترش از گناه داماد و پدر دامادش گذشت. این بار اما قضیه به داماد محمدی گلپایگانی یعنی پسر شاهچراغی نماینده احضار شده رهبر از دُبی مربوط میشود. پسر شاهچراغی از سالها پیش با پولهای مرکز اسلامی در دبی تجارت میکرد. در جریان بحران مالی سال پیش به علت ضررهای هنگفتی که در بازار خانه و آپارتمان متحمل شد، 50 میلیارد تومان کم آورد. شاهچراغی دست به دامان محمدی گلپایگانی شد و او از پولهای دفتر این مبلغ را برای دامادش فرستاد. به این امید که او کارش را سر و سامان دهد و پول را برگرداند. اما از بخت بد مجتبی از جریان خبردار شد و پدرش را مطلع کرد. بلافاصله شاهچراغی و پسرش احضار شدند و محمدی گلپایگانی سخت مورد توبیخ قرار گرفت و مدتی خانه نشین بود. اموال شاهچراغی هم ضبط شد و مدنی جانشین او در دبی مأمور شد هرچه از منقول و غیرمنقول در حسابهای نمایندگی ولی فقیه و حسابهای شخصی شاهچراغی است ضبط کند تا بدهی هرچه زودتر، تسویه شود... بعد از این جریان قدرت تائب بیشتر شد. او علاوه بر اطلاعات سپاه عملاً وزارت اطلاعات را در دست دارد و مصلحی در واقع رئیس دفتر اوست. تمام هم و غم مجتبی در حال حاضر سرنگون کردن کامل هاشمی رفسنجانی است چون به باور او تا هاشمی در صحنه باشد محال است رویای او برای جانشینی پدرش تحقق پیدا کند.
اینها نقشه کشیدهاند تا مهدی هاشمی را هر جور هست به دام اندازند. از طریق محسن رضائی زیر پای او نشستند که برگرد، با تو کاری نداریم. حتی در دبی مأمور فرستادند تا او را به نحوی بربایند و به ایران بیاورند. تنها مسألهای که مانع از کار آنها شد تهدید مهدی هاشمی بود که اگر بلائی سرم بیاید، اسنادی که در خارج گذاشتهام و چند نوار که پر کردهام منتشر خواهد شد. از آنجا که مهدی اطلاعات دقیقی در مورد کارهای اقتصادی بچههای آقا دارد، مجتبی ترسید، پدرش هم به او و تائب توصیه کرده بود فعلاً فکر ربودن مهدی هاشمی را از سر بیندازند...)
دورنگار را همینجا کوتاه میکنم با اشاره به این نکته که، رژیم سرتا پا نفاق و درگیری درونی، وقتی در برابر مردم قرار میگیرد پلنگ و شیر میشود، میدرد و میبلعد، اعدام میکند و شکنجههای وحشیانه روی زندانیان بیگناه اعمال میکند اما در وحشت دائمی از مردم از یک سو و ترس از عملکرد حریفانی که هر یک گوشهای از قدرت را قبضه کردهاند مثل موش دائم در لرزه و لقوه است. عضو دفتر آقا و شاهین که ذکرش رفت هر دو یادآور شدهاند که آقای خامنهای دو شب پیاپی در بیت نمیخوابد. هر شب به بهانهای اقا غیبش میزند. یک شب لواسان است، شب دیگر سعدآباد، شب سوم میرود قم و شب چهارم در آبعلی بیتوته میکند. فقط مجتبی و تائب و وحید میدانند او در کجاست.
جنبش سبز و ولایت
اظهارات وزیر ارشاد سابق آقای مهاجرانی در مصاحبه با مجله الوطن العربی درباب ولایتی بودن جنبش سبز بار دیگر تاکیدی بود بر اینکه حساب ملت ایران با آنها که جنبش را بخشی از مطالبات خود از رهبر و جناح حاکم قرار دادهاند کاملاً جداست. لابد دکتر مهاجرانی و بخشی از آنها که حس تملک جنبش بدجوری در گفتهها و نوشتههایشان آشکار است بعد از آنهمه قتل و شکنجه و تجاوز و دوهزار بازداشتی و صدها زندانی، هنوز هم بر این باورند که ولایت خونریز و غاصب و غیرشرعی و ضدملی حاکم، مورد تأیید اکثریت مردم ایران است. مردمی که فریاد مرگ بر دیکتاتورشان گوش جهانی را پر کرده است. بعد از اعدام پنج فرزند بیگناه وطن، آیا باز هم آقایان ولایت فقیه را قانونی و مورد تأیید جنبش سبز میدانند؟ جنبشی که اصل نخست آن حاکمیت ملی است. زمانی که حاکمیت ملی اصل است آیا باز هم میتوان حاکمیت ابدی و غیرقابل تغییر یک روحانی را شرعی و مورد حمایت مردم دانست؟!

اعدام پنج شهروند ايراني از سوي رژيم جمهوري ولايت فقيه

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با اعدام پنج شهروند ايراني از سوي رژيم جمهوري ولايت فقيه٬ پاسخ ميدهد. ۱۳/۰۵/۲۰۱۰

پنجشنبه ۱۳/۰۵/۲۰۱۰
صدا بخش نخست:
Download file
صدا بخش دوم:
Download file
تصوير بخش نخست:
Download file
تصوير بخش دوم:
Download file

دوشنبه ۱۰/۰۵/۲۰۱۰
برنامه ي ويژه براي ۵ پرنده خونين وطن كه روز يكشنبه ۹ ماه مه به دستور ولي فقيه به قتل رسيدند.
يادشان جاودانه
و روانشان شاد
صدا بخش نخست:
Download file
صدا بخش دوم:
Download file
تصوير بخش نخست:
Download file
تصوير بخش دوم:
Download file

دولت جدید ائتلافی بریتانیا از دو حزب محافظه کاران و لیبرال دموکرات ها

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با اعلام تشکیل ائتلاف محافظه کاران و لیبرال دموکرات ها پس از چند روز مذاکرات فشرده احزاب در بریتانیا٬ پاسخ ميدهد. ۱۲/۰۵/۲۰۱۰

چهار شنبه ۱۲/۰۵/۲۰۱۰
صدا بخش نخست:
Download file
صدا بخش دوم:
Download file
تصوير بخش نخست:
Download file
تصوير بخش دوم:
Download file

سه شنبه ۱۱/۰۵/۲۰۱۰
صدا بخش نخست:
Download file
صدا بخش دوم:
Download file
تصوير بخش اول:
Download file
تصوير بخش دوم:
Download file

ميهماني منوچهر متكي در نيويورك ٬ از كيسه ملت به كام بيگانه
در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با ميهماني منوچهر متكي در نيويورك پاسخ ميدهد. ۰۸/۰۵/۲۰۱۰
Download file

شیرین علم هویی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامی صبح امروز به دستور نايب امام زمان اعدام شدند.
فرزاد جانكم !
در بامداد خسته ايرانم٬
جلاد٬آن نگاه پر از آفتاب را٬
با دستهاي خون و جنايت
تاريك كرد.
وقتي كه قلب تو٬
سرشار عشق و واژه و لبخند٬
بردار مرگ سيد منحوس
خاموش شد٬
ايران براي فرزندانش
ـآن شاخه هاي پرپر آواز-
خون ميگريست.
*****
فرزاد جانكم!
يارم براركم
در روستاي دور٬
آنجا كه واژگان تو پرواز را
تفسير كرده بود
نوباوگان كرد٬
بربام كوههاي غريب
در سوگ آنكه بر لبشان٬
يك حرف رائد و خواند٬
درياي اشكهاشان را
سرريز كرده اند.
*****
فرهاد وار رفتي و شيرينت٬
همراه و همسفر شد
در آسمان شهرم٬
منظومه هاي عشق و رهائي
همنام با شما
در بامداد خوني امروز
سر زدند.
*****
جلاد٬
در وحشت مضاعف خود
با رعشه هاي مرگ
تنها ترين نماد جنايت شد
وقتي كه پنج پرستو را
اسلام ناب ناب ولائي
سر مي بريد.
لندن٬ يكشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۸۹
۹ مه ۲۰۱۰
علي رضا نوري زاده

دکتر عليرضا نوری زاده ودكتر محسن سازگارا در رابطه با سفر احمدی نژاد به ایالات متحده ٬ميهماني متكي در نيويورك ٬ نمايشگاه كتاب تهران ٬ پشت پرده پيشنهاد محمدجواد لاريجاني در ادامه رياست جمهوري احمدي نژاد پس از پايان دوره اش ... به سئوالات جمشيد چهارلنگي پاسخ ميدهند.۰۷/۰۵/۲۰۱۰
صدا:
Download file
تصوير:
Download file

جمعه ۰۷/۰۵/۲۰۱۰
صدا/بخش اول:
Download file
بخش دوم:
Download file
تصوير بخش اول:
Download file
تصوير بخش دوم:
Download file

سهشنبه 27 تا جمعه 30 آوریل
رأس فتنه
سردار رمضان شریف در جمع سرداران دست به کار دیگر، مسؤولیت طرح و پخش مکتوب و گفتاری و تصویری تولیدات کارخانه دروغپردازی مافیای سپاه و شرکا را عهدهدار است. معمولاً انتخاب سخنگو در تشکیلات دولتی و خصوصی بر چند مبنا صورت میگیرد، مثلاً لازم است که سخنگو دارای قدرت بیان بالاتر از معمول باشد، اطلاعات عمومیاش در کنار اطلاعات مربوط به حرفهاش از سطح عادی بالاتر باشد تا اگر از او سؤالی شد که ربطی به حرفهاش نداشت، مثل رامین مهمانپرست (سخنگوی وزارت خارجه رژیم) در گل نماند. دانستن حداقل یک زبان خارجی در کنار تسلط کامل بر زبان مادری، داشتن ظاهری آراسته، توان کنترل اعصاب در مقابل سوالات تحریک کننده و اعصاب آزار از دیگر خصوصیاتی است که دارا بودن آن از ویژگیهای پذیرفته شده برای یک سخنگو است. در عین حال سخنگو مورد اعتماد کامل دستگاهی است که به نامش سخن میگوید. از پس پرده امور باخبر است و با شنیدن سؤال خبرنگاری که با طرح شایعهای و یا جزئیات خبری از او توضیح میخواهد غافلگیر نمیشود.
البته ظاهر آراسته نیز مطلوب است حداقل برای ما که به اجبار یا اختیار در سرزمینهائی زندگی میکنیم که شایسته سالاری در گزینشها شرط نخست است و مردم در گزینش نمایندگان و دولت خود آزادند، بخت شناخت و بررسی سوابق سخنگویان به ویژه در دستگاههای دولتی فراهم است، مثلاً زمانی که فردی به عنوان سخنگوی کاخ سفید و یا وزارت خارجه ایالات متحده معرفی میشود، گذشته و حال او ظرف چند ساعت هم از سوی دولت و هم ازجانب رسانهها و مراکز بحث و بررسی در اختیار عموم قرار میگیرد و همگان به آسانی میتوانند دریابند چرا آقای فلان به سمت سخنگوئی انتخاب شده است. همینطور در بریتانیا و فرانسه و آلمان و... میبینیم که سخنگوی وزارت دفاع بریتانیا اگر هم خود نظامی اونیفورم پوش نبوده ولی ده سال در مرکز مطالعات دفاعی کار کرده، دو بار مشاور وزیر بوده، سه زبان میداند و تز فوق لیسانس خود را در رابطه با جنگ افغانستان نوشته، چنین فردی وقتی با سؤالی روبرو میشود سعی میکند در حد ممکن و در چهارچوب مصالح عالیه کشور به آن پاسخ دهد. این قاعده البته در جمهوری ولایت فقیه و صد البته نظامهای ولایتی دیگر از نوع استبدادی سلطنتی و جمهوری موروثی و خلقی معنا و مفهومی ندارد.
کافی است شما به سخنگویان دولت ابدمدت نایب امام زمان و سوابق آنها نظری بیندازید تا آشکار شود انتخاب این حضرات هیچ نوع ارتباطی به دانش و فن بیان و اطلاعات عمومی و زبان دانی و خبر داشتن از علم لدنی ندارد بلکه داشتن روئی بیشتر از دیگر همکاران، و سرسپردگی در حد بندگی به سیدنا و مولانا سیدعلی آقا در کنار نوکری کامل برای رئیس مربوطه، از جمله صفات ضروری سخنگویی است. کافی است به سخنگویان دولت از وزارت خارجه، وزارت دفاع، اطلاعات، اداره مبارزه با کرم کدو تا سازمان نذر و نذورات نایب امام زمان، مسجد جمکران، موسسه آثار و برکات شیخ علی مشکینی نگاهی بیندازید. در درجه اول متوجه این نکته بسیار مهم میشوید که سخنگویان مربوطه (برخلاف آقای حسنی سخنگوی اسبق وزارت خارجه) معمولاً در زیبائی ظاهر و آراستگی ماشاءالله ماشاءالله بیمثل و مانند و استثنائی هستند. قدها اغلب کوتاه، عینکها ته استکانی، ریشها بینظم، چاک یقه باز و کت و شلوارها همان است که با آن هم میخوابند و هم به بیت الخلا میروند و هم کارهای دیگرشان را میکنند. اغلب از حمام فراری و دشمن سرسخت انواع عطریات هستند. در دانش و بینش نیز ملاک انتخاب، غلامحسین الهام است. اگر سخنگو مرد باشد داشتن همسری از نوع فاطمه رجبی اولی است و اگر زن باشد داشتن کمی سبیل و همسری چون غلامحسین الهام از امتیازات ویژه محسوب میشود. (حقاً مزاح نمیکنم، کافی است به یکی از سخنگویان وزارت جلیله بهداشت که سرکار خانم دکتر وحید دستجردی ولایتش را دارند نظری بیندازید. که هم سبیل دارد و هم همسرش از همشکلان غلامحسین خان است).
باری، سخنگویان جمهوری ولایت فقیه در عین حال باید با دروغ همعهد، در پشت هم اندازی و فریبکاری استاد، در چرت و پرت گوئی سرآمد اقران و در مداحی مقام ولایت عظما و نوکر آرادانیاش یگانه باشند. اگر خبرنگاری جرأت کرد و سؤالی از آنها کرد که به نوعی دخالت در معقولات باشد باید قدرت آن را داشته باشند که به یک اشاره ابرو یا علامت انگشت طرف را سرجایش بنشانند. در عین حال جنس ذکورشان حتماً باید از هیزی و وقاحت نیز نسبت به خبرنگاران و مراجعان مؤنث بهره کافی برده باشد وگرنه شایسته سخنگوئی نخواهد بود.
این مقدمه را آوردم تا سخنان اخیر سردار رمضان شریف مسؤول روابط عمومی و سخنگوی سپاه را در گفتگو با خبرنگار دفاعی فارس نیوز (ایضاً ابواب جمعی سپاه) مورد بررسی قرار دهم. ایشان«ادعای بعضی از رسانههای صهیونیستی و منطقهای درباره کشف شبکه جاسوسی سپاه در کویت را بخشی از تلاشهای رسانههای صهیونیستی و دنبالههای منطقهای آنها ـ یعنی روزنامه القبس و کانالهای العربیه و الجزیره و الوطن و... ـ در سوژه یابی کاذب به منظور تحت الشعاع قرار دادن علاقمندی مردم کشورهای همسایه به انقلاب اسلامی دانست و یادآور شد موضوعاتی چون پولشوئی در بحرین، سخنان برخی مسؤولان اماراتی و اکنون ادعای کشف شبکه جاسوسی در کویت از این دست تلاشها است...»
حقاً که روی جناب شریف هم از غلامحسین الهام بیشتر است و هم از رامین خان مهمان پرست. با توجه به سوابق جناب سردار مطمئنم ایشان محبتهای رژیم و سپاه را نسبت به همسایه کوچک ما کویت از آغاز انقلاب تا امروز به یاد میآورند، من فقط برای آنکه خاطر خطیر خود را خیلی زحمت ندهند به طور سرانگشتی این مراحم ویژه را بر میشمرم. پیش از آن فقط به این نکته اشاره میکنم که گفته سردار شریف درباب ادعاهای امارات البته ربطی به مقوله کویت و بحرین ندارد. در این مورد هیچ ایرانی شرافتمند و وطنپرستی حاضر نیست یک ذره از خاک سه جزیره همیشه ایرانی ابوموسی و تنب بزرگ و کوچک نصیب غیر شود و حقاً بر طبل ادعاهای پوچ اخیر کوفتن بازی با دم شیر است منتها نه شیری که با بیلیاقتی سهم ما را در دریای مازندران واگذار کرد و امروز ایران را به میدان جولان چینیها و کره شمالیها و روسهای سفید و سرخ و کوبائیها تبدیل کرده و ادعای استقلال هم میکند. قدرت ایران در مردمی است که هنگام حمله عراق با همه دردها و زخمها و کاستیها مردانه به پا خاستند و قادسیه دوم را به کابوس خالدبن ولید ثانی بعثی بدل کردند. بین ایران و امارت شارجه قراردادی بر سر سیادت بالمناصفه بر ابوموسی و بهرهبرداری مشترک از ثروتهای دریائی وجود دارد که اگر جمهوری اسلامی آن را محترم میداشت امروز وزیر خارجه امارات حضور شرعی ما را در این جزیره با اشغال سرزمین فلسطین توسط اسرائیلیها برابر نمیدانست. کویت و بحرین اما موضوعات دیگری هستند.
ولی فقیه اول و کویت
بازگرداندن آقای خمینی از مرز توسط کویتیها هنگامی که حضرتش اراده خروج از عراق را فرمودند اگرچه باعث بخت گشائی ایشان، سفر به پاریس و سرانجام بازگشت فیروزمندانه به ایران و سلطه یافتن بر کشور شد، اما کینهای که ایشان از آل صباح به دل گرفتند کمتر از کینهشان نسبت به شاه و صدام حسین نبود. در آغاز انقلاب، عراق و کویت از جمله نخستین کشورهائی بودند که نه تنها رژیم تازه را به رسمیت شناختند بلکه از مهندس بازرگان برای دیدار از کشورشان دعوت به عمل آوردند. وزیر خارجه وقت و امیر فعلی کویت شیخ صباح الاحمد نیز خود سفری به تهران کرد که شرح آن را چند نوبتی نوشتهام. مرحوم قطب زاده وزیر خارجه وقت که از جایگاه صباح الاحمد در میان دولتمردان عرب آگاه بود استقبال گرمی از او به عمل اورد و سپس به اتفاق برای دیدار از خمینی به قم رفتند. دیدار غریبی بود. شیخ صباح و همراهانش یازده و نیم صبح به حضور خمینی رفتند. خمینی سر به زیر داشت و محلی به آنها نگذاشت. بعد قطبزاده ضمن معرفی هیأت از مواضع دوستانه کویت نسبت به انقلاب و مساعدتهای این کشور به ایرانیان مقیم که بعضاً از مخالفان رژیم پادشاهی بودهاند سخن گفت، سپس شیخ صباح طی سخنانی خردمندانه یادآور شد که کویت دولت کوچکی است که علاقمند سرفرازی و پیشرفت کشور دوست و برادر ایران است و از تحولات ایران با شادمانی استقبال میکند. بعد هم سخنانی در زمینه همکاریهای دو کشور و آمادگی کویت برای مساعدت ایران در مرحله انتقالی. خمینی سر به زیر داشت و هیچ نمیگفت. بعد از خاتمه سخنان شیخ صباح، عبادلله صالحینی گفت و به نماز ایستاد. اذان تازه آغاز شده بود. هیأت کویتی به ناچار پشت سر او نماز خواند، بعد هم سری تکان داد و از محل خارج شد. قطبزاده بهتزده و دچار شرمندگی بسیار شده بود. میهمانانش را بدرقه کرد،البته احمد خمینی کوشید تا حدی تلخی پدر را جبران کند... شیخ صباحالاحمد بعدها با اشاره به این دیدار میگفت گمان نمیکنم در برابر جانداری نشستهام. حتی مژه زدن ایشان را ندیدم...
کوتاه زمانی بعد جنگ ایران و عراق آغاز شد، کویت نیز که مثل سعودیها و بحرینیها و بقیه اهالی حاشیه خلیج فارس از صدور انقلاب و آشوب بیمناک بود، به یاری عراق شتافت. البته این کشور قدرت نظامی نداشت که به عراق در این زمینه یاری رساند اما بنادرش برای رساندن ساز و برگ جنگی و نیازهای عراق باز بود همینطور هم بخشی از خریدهای عراق از سوی کویت صادر میشد. و از آنجا که کویت و بحرین حلقههای ضعیفتر شورای همکاری خلیج ـ فارس ـ بودند، اقدامات تنبیهی نیز بیش از همه آنها را هدف قرار داد. این اقدامات با اعزام مأموران و یا به خدمت گرفتن بعضی از جوانان شیعه فریب خورده در کویت خاصه از طایفه «بدون» (عنوانی که به غیرکویتیهائی اطلاق میشود که بعضاً از جزیره العرب، ایران و یا عراق طی یکصد سال اخیر به کویت رفتهاند و گاه سه نسل در کویت زندگی کردهاند، در ارتش و ادارات خدمت میکنند اما از داشتن شرایط برابر با کویتیهای اصیل محرومند. در سالهای اخیر دولت و پارلمان کویت یافتن راهی برای حل مشکل «بدون»ها را در دستور کار قرار دادهاند و به شماری از آنها ملیت کویتی دادهاند اما هنوز مشکل در ابعاد وسیع باقی است به ویژه آنکه بخشی از این بدونها در دوران اشغال کویت توسط عراق با عراقیها همکاری کردهاند) دنبال شد. سید باقر مهدی و فرزند و دامادش محور فعالیتهای پنهان ضد دولت کویت بودند. حزبالله کویت نیز نخست در قالب هیأتهای حسینی و سپس حزبالله، مأموریت کارهای تروریستی را عهدهدار شد.
کویت از سال 1982 تا بعد از اشغالش توسط عراق، هدف بیش از 90 عمل تروریستی، هواپیماربائی و حتی سوءقصد به جان امیرش توسط عوامل و مزدوران جمهوری اسلامی بود. (این نکته را یادآور شوم که قطبزاده همان اوایل وزارتش به دعوت شیخ صباح الاحمد سفر کوتاهی به کویت داشت که در جریان آن هدف سوءقصد عوامل استخبارات عراق قرار گرفت. مقدر نبود که او در این حادثه آسیب ببیند بلکه میباید دو سال و اندی بعد به جرم واهی طرح (و نه اقدام) کودتائی که قرار بود رژیم را سرنگون کند با تلاش ریشهری و موافقت آقای خمینی مردی که قطبزاده او را از پدرش بیشتر دوست میداشت اعدام شود. در این سوءقصد اما تنی از همراهان و عابران از جمله جناب سبط یکی از شریفترین و آگاهترین دیپلماتهای ما در امور خاورمیانه مجروح شدند که آقای سبط هنوز هم از آثار این سوءقصد رنج میبرد.) کویتیها چون بقای خود را مرهون خردمندی در عرصه سیاست خارجی و به ویژه منطقهای خود میدانند ترجیح میدهند بدون جنجال مشکلات خود را با همسایگانشان تصفیه کنند. حتی در مورد اختلاف با عراق نیز مبنای آنها سازش بود منتها صدام در اندیشه سلطه بر کویت بود و تا آنجا در این راه پیش رفته بود که اداره راهنمائی و رانندگی عراق پلاکهای اتومبیل نمره عراق برای استانهای کویت و قطر و بحرین آماده کرده بود. البته صدام زمانی که با مشکل مواجه شد در نامهای به هاشمی رفسنجانی پیشنهاد کرده بود شما بروید و بحرین را بگیرید ما هم استان جدا شده کویت را به مام وطن بر میگردانیم.
کویتیها که بعد از اشغال کشورشان سخت نگران همدست شدن رژیم ایران با رژیم عراق بودند زمانی که با سیاست حساب شده و مصلحت جویانه ایران روبرو شدند و دیدند که ایرانیها چگونه نه تنها از ورود هزاران کویتی خانه از دست داده به کشورشان استقبال کردند بلکه در برابر رشوههای کلان مادی و معنوی صدام حسین، مقاومت کرده و حاضر به آلوده شدن در جنون او نشدند دفتر سیاه روابط پیش از اشغال را بستند و حاضر شدند بعد از آزادی کشورشان روابطی کاملاً دوستانه با ایران برقرار کنند. با آزادی کویت و اعزام تیم کارشناسان ایرانی برای مشارکت در خاموش کردن چاههای مشتعل نفت کویت و انتشار اخبار حضور فرزندان خاندانهای ایرانیالاصل کویت مثل قبازرد، بهمن، دشتی، عیوضی و... در گروههای زیرزمینی مقاومت علیه نیروهای عراقی و شهادت شماری از آنها از جمله سروان قبازرد، مردم کویت به شکل محسوسی نگاهی سرشار از اعجاب و دوستی نسبت به ایران پیدا کردند. فراموش نمیکنم در همان تاریخ در سفری به کویت در دیدار با شیخ ناصر محمد الاحمد نخستوزیر فعلی کویت که آن زمان رئیس دیوان امیر ـ وزیر دربار ـ بود، شیخ ناصر با ستایش و تقدیر از ایران میگفت. او که بیش از 12 سال در رژیم گذشته سفیر کشورش در ایران بود و در مقام شیخ السفرا هر از گاه با شاه ملاقات داشت سر میز غذا در خیمهای که وسط باغ قصر ویران امیر برپا شده بود خطاب به ملحم کرم رئیس سندیکای روزنامهنگاران لبنان که به همراه شماری از همکارانش به کویت آمده بود گفت این همکار ایرانی شما که در کنار من است فرزند ملت بزرگی است که تک تک افرادش بزرگ و فرزانهاند. اینها شش هزار سال تاریخ دارند و شاه و شیخشان همه نسبت به ما سرشار از لطف و مهر بوده و هستند. شیخ ناصر در کنار ناراحتی و اندوهش برای ویرانی کشورش و قتل هموطنانش توسط عراقیها و آتشی که از سوختن چاههای نفت کویت کوچک را در میان گرفته بود از غارت موزه شخصیاش توسط عراقیها بسیار افسرده بود 90 درصد تحفهها و آثار عتیقه در این موزه در ارتباط با ایران و فرهنگ و تمدن ایران بود. خوشبختانه پنج سال بعد موزه کم و بیش با اعاده قطعات ربوده شده از جمله شمشیری که در ایران به دست دولت افتاد، به وضع سابق بازگشت. به هر روی در دوران رفسنجانی و سپس خاتمی روابط دو کشور همچون روابط با عربستان و بحرین به شکل چشمگیری توسعه یافت. امیر درگذشته کویت شیخ جابر که ریاست هیات نمایندگی کشورش را در نشست سران اسلامی در تهران در آغاز کار خاتمی عهدهدار بود بعدها میزبان رفسنجانی و خاتمی در کشورش شد. شیخ صباح الاحمد نخستوزیر وقت نیز با ایران در ارتباط نزدیک بود و به ویژه در زمینه مسائل عراق دو کشور همکاریهای نزدیکی داشتند. در زمان جنگ آمریکا و متحدانش علیه رژیم صدام حسین از آنجا که کویت مهمترین پایگاه ترانزیت برای انتقال ساز و برگ و سرباز به عراق بود کویتیها در همآهنگی کامل با آمریکا، جمهوری اسلامی را مطمئن ساختند این حمله به هیچ روی متوجه ایران نخواهد شد و کویت اجازه نمیدهد از خاکش برای حمله به ایران استفاده شود. و این موضع را کویت تا امروز داشته است. بعد از روی کار آمدن احمدینژاد در ایران، کویتیها کوشیدند همان شیوهای را که در تعامل با خاتمی داشتند با وی ادامه دهند. به کویت دعوتش کردند، همکاریهای تجاری را ادامه دادند و هیچ نوع تضییقاتی علیه مأموران رژیم و نهادهای وابستهاش برقرار نساختند، حتی نخستوزیر کویت علیرغم مخالفت شماری از مقامات کویتی چند ماه قبل و هنگامی که جنبش سبز با همه اقتدار در برابر کودتای احمدینژاد ـ سپاه مقاومت میکرد، به ایران رفت و قراردادهائی را با رحیمی معاون اول احمدینژاد امضا کرد. اما نیش عقرب نه از ره کین است - اقتضای طبیعتش این است. حالا کویتیها دریافتهاند با رژیم ولائی نمیشود تفاهم کرد. چون به تعهد و التزامات خود پایبند نیست. برای رژیم سلطه برقرار کردن بر منطقه یک هدف است بنابراین در پس لبخندش همه گاه باید منتظر مکر و فریبی بود که نمونهاش را کویتیها در هفته گذشته از نزدیک مشاهده کردند. در این باره باز هم خواهم نوشت.
شنبه 1 تا دوشنبه 3 مه
به جز آنکه در برابر کارگران و معلمان وطنم در روزشان سر فرود آورم چیزی ندارم که با فداکاریها و مقاومتشان برابر باشد. علیرغم تهدیدها و لشکرکشی رژیم به خیابانها آمدند و از دردها و رنجهای خود گفتند و مرگ بر دیکتاتور را فریاد زدند. این نکته را ذکر کنم که ماه گذشته به دستور احمدینژاد یک ماه بودجه اضافه به حزبالله لبنان داده شد تا به پاس خدمات افراد حزبالله به جمهوری ولایت فقیه یک ماه اضافه حقوق به افراد حزبالله داده شود. آن هم در زمانی که کارگران در روز کارگر از 7 ماه و ده ماه و یک سال عدم دریافت حقوق سخن میگفتند و معلمان زحمتکش از حقوق معوقه چند ماهه شکوه میکردند.

روابط ايران با كويت٬ پس از كشف شبكه تجسس وابسته به جمهوري ولايت فقيه

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با روابط ايران با كويت٬ پس از كشف شبكه تجسس وابسته به جمهوري ولايت فقيه٬ پاسخ ميدهد. ۰۷/۰۵/۲۰۱

پنج شنبه ۰۶/۰۵/۲۰۱۰
صدا بخش اول:
Download file
صدا بخش دوم:
Download file
تصوير بخش اول:
Download file
تصوير بخش دوم:
Download file

سفر دوباره رهبران احزاب شيعه عراق به تهران
در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با سفردوباره رهبران احزاب شيعه عراق به تهران پاسخ ميدهد. ۰۶/۰۵/۲۰۱

در حاشيه سفر احمدي نژاد به نيويورك

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با سفر احمدي نژاد به نيويورك پاسخ ميدهد. ۰۵/۰۵/۲۰۱۰

چهار شنبه ۰۵/۰۵/۲۰۱۰
صدا بخش اول:
Download file
صدا بخش دوم:
Download file
تصوير بخش اول:
Download file
تصوير بخش دوم:
Download file

دوشنبه ۰۳/۰۵/۲۰۱۰
صدا/بخش اول:
Download file
صدا بخش دوم:
Download file
تصوير/بخش اول
Download file
بخش دوم
Download file

دکتر عليرضا نوری زاده ودكتر محسن سازگارا در رابطه با جایگاه رژیم ایران در فهرست سرکوبگران آزادی بیان؛ دروغهای سران نظام ؛ تقاضای احمدی نژاد برای سفر به ایالات متحده ٬ و... به سئوالات جمشيد چهارلنگي پاسخ ميدهند. ۳۰/۰۴/۲۰۱۰
صدا:
Download file
تصویر:
Download file

... دود آهیش در آئینه ادراک انداز!
سهشنبه 20 تا دوشنبه 26 آوریل
برخورد نزدیک با اهالی حوزه از نوع سوم
1 ـ پیش از انقلاب، حداقل در آن سه دهه پایانی رژیم پهلوی، روحانیت در ایران ـ (بدون در نظر آوردن مراتب و جایگاه فقهی آنها، و من فقهی میگویم و نه علمی که استفاده مثلاً صفت اعلم برای مرجع اعلا به منزله احاطه فرد بر علوم تجربی و حتی علوم انسانی نبوده و نیست بلکه علوم در مفهوم حوزوی آن فقه و تا حدودی منطق و فلسفه قدیم و ادبیات و دانش انساب خلاصه میشده است. البته بودهاند علمائی چون مرحوم دکتر مهدی حائری که مجتهد مسلم بود و به ندرت چلواری بر سر داشت و یا امام موسی صدر که حقوقدانی آگاه بود یا علامه طباطبائی که ریاضیات میدانست و امثال ایشان که از علوم جدیده نیز بیبهره نبودهاند) ـ در سه دایره فکری قابل شناختن بودهاند. دایره نخست که در آن از مرجع اعلا و مراجع سرشناس گرفته تا مدرسین نامدار و بینام و سرانجام خطیبان و روضهخوانهای بعضاً آشنا حضور داشتند نگاه عمده و اصلی روحانیت به شئونات زندگی، غیرسیاسی و صرفاً مذهبی بود. ..
در این نگرش سنتی، روحانیون ضمن اینکه پایبند سنت بودند و با تحول جامعه به سوی مدرن شدن نظر مساعدی نداشتند اما مخالفت خود را در حد غرولند ابراز میکردند یا زمانی که یکی از مسؤولان از آنان ـ مراجع ـ دیدار میکردند. در این دایره، حکومت در تعبیر شیعه اثنی عشری آن متعلق به ولی عصر بود و در دوران غیبت او الملک العادل ظلالله بود و ولی امر پس از اطاعت از اولی الأمر واجب شمرده میشد. مرحوم آیتالله حاج آقا حسین بروجردی شخصیت برجسته این دایره بود ضمن اینکه در دو دیگر نیز اعتبار و احترام داشت. پس از او شخصیتهایی چون مرحوم سید محسن حکیم و شاهرودی و خوئی در نجف، و مرحومان شریعتمداری، خوانساری، گلپایگانی، مرعشی نجفی، حاج شیخ بهاءالدین نوری، عبدالله مسیح تهرانی ملقب به چهلستونی، حاج آقا حسین خادمی اصفهانی، مرتضی حائری یزدی، رضی شیرازی، علامه حاج شیخعلی مقدادی اصفهانی که اخیراً به رحمت الهی رفت (فرزند مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی) حسن سعید، سید محمد روحانی و...) از برجستگان دایره علمای سنتی غیرآلوده به سیاست و حواشی آن بودند. از خطبا و منبریهای سرشناس در این دایره میتوان از شخصیتهائی چون مرحومان حسینعلی راشد، دکتر سید محسن بهبهانی، سبزواری، سید مهدی قوامزاده، برادران میرفخرائی (جندقی) نوغانی، مناقبی، و البته ادیب و خطیب و استاد سرشناس که عمرش دراز باد یعنی دکتر عباس مهاجرانی یاد کرد. اشراف روحانیت همگی در این دایره بودند. دایره دوم متعلق به آخوندهای سیاسی بود که در جمعشان بعد از مرحوم حاج سید ابوالقاسم کاشانی، دو شخصیت بسیار نامآور بودند یکی مرحوم حاج حسن آقا طباطبائی قمی که از نظر فکر دینی به گروه نخست نزدیک ولی در رویاروئی با حکومت از اقطاب گروه دوم بود. دو دیگر مرحوم آقای میلانی بود که در مشهد اقامت داشت و بدون آنکه مواضع علنی تند علیه حکومت بگیرد در پس پرده مشجع روحانیون تندرو و مخالف دستگاه بود. آقای خمینی پیش از رویدادهای پانزده خرداد به علت مشرب فلسفی و عرفانی خود در دایره نخست جائی نداشت اما در دایره دوم خیلی محبوب بود. با اینهمه پانزده خرداد سال 42 او را در کنار حاج حسن آقا طباطبائی قمی و بهاءالدین محلاتی قرار داد. منتها هنگامی که جانش به خطر افتاد و پیدا بود اگر قصد جانش را هم نکنند زندانی طولانی در انتظارش خواهد بود، امیدش برای رهائی به برجستگان دایره نخست بود. به عبارت دیگر این مرحوم آقای شریعتمداری بود که با آمدن به تهران و شهر ری و گرفتن امضای آقایان گلپایگانی و مرعشی نجفی در تأیید مرجعیت آقای خمینی موفق به نجات او شد. جالب اینکه آقای میلانی در آن تاریخ حاضر به تأیید آقای خمینی نشد. در این دایره دستگاه اطلاعاتی کشور بیشترین مأموران و جاسوسان خود را داشت، فرمان آقای خمینی به مهندس غرضی و برادر مهندس صباغیان در رفتن به ساواک و ضبط و انتقال کلیه اسناد مربوط به روحانیت در فردای انقلاب ناشی از نگرانی وی از برملا شدن رابطه شماری از شاگردان و دوستانش با ساواک و حکومت بود. همان اندکی که بیرون افتاد کافی بود تا آشکار کند دو تن از سرشناسترین مردان انقلاب به ساواک متعهد و ملتزم به همکاری بودهاند. از کوچکترها که نامهای بسیاری با روابط پنهانشان رسوا نشدند. به جز آقایان قمی، خمینی، میلانی، صادق روحانی، دستغیب، طالقانی، منتظری، محلاتی که از برجستگان این دایره بودند در رده دوم مشکینی، شیخ غفاری، موسوی اردبیلی، مرد هزار چهره سعیدی، جمعی از بقایای فدائیان اسلام، و یا هوادارنشان، سید جلال طاهری، سید دستغیب، ناطق نوری، شیخ علی اصغر مروارید، حاج شیخ محیالدین انواری، مرحوم ربانی شیرازی، شیخ احمد مولائی، فلسفی واعظ و... قرار میگرفتند (این توضیح ضروری است که شماری از روحانیون متمایل و بعضاً مرتبط با این دایره بودند که در عین حال با دایره اول و گاه دستگاه دولت نیز سر و سری داشتند. سرشناسترین اینها مرحوم سید محمد بهشتی، مرحوم حاج شیخ مرتضی مطهری، مرحوم شیخ محمد مفتح، مرحوم محمدجواد باهنر، واعظ طبسی، مهدوی کنی، مرحوم لاهوتی، مرحوم هاشمینژاد، مرحوم آقای مجدالدین محلاتی، و از منبریهای سرشناس مرحوم سید عبدالرضا حجازی که با تأیید آقای خمینی و به دست ریشهری اعدام شد از این شمار بودند) و سرانجام میرسیم به دایره روحانیون موافق و مؤید نظام که تعداد نامدارانشان کم بود اما آن 50 میلیون تومان بودجه محرمانه نخستوزیری، بودجه ویژه در شرکت نفت و مستمریهای ماهیانه کُددار ساواک، صرف راضی نگاه داشتن آنها میشد. همینجا توضیح دومی لازم است، اینکه بودند در میان روحانیون گروه نخست کسانی که بدون تظاهر و یا موضعگیری مستقیم قلباً حکومت را تایید میکردند و به علت روابطی که با بعضی از دولتمردان وقت داشتند، اغلب خواستها و شکایات خود را از طریق این افراد به اطلاع شاه میساندند. مروری بر یادداشتهای اسدالله علم این مورد را به خوبی آشکار میکند. و ترجیح میدهم اشارهای به اسم این روحانیون به ویژه زندگانشان و نیز آنها که در ارتباط مستقیم با دستگاه و یا در جمع مؤیدان نظام بودند نداشته باشم.
2 ـ آخوندهای بعد از انقلاب
همراه آقای خمینی، شاگردان، دوستان و همدلانش به سرعت در جایگاههای حساس قدرت قرار گرفتند. در آن روزها و ماههای نخست حداقل با شماری آخوند سرشناس روبرو بودیم که اگر مورد شناخت عامه نبودند حداقل در جمع خواص، آنها را میشناختند. در واقع ناشناسترین اینها شیخ اکبر هاشمی نوقی بهرمانی ملقب به رفسنجانی بود که عملاً در زمانی کوتاه بعد از آقای منتظری به شخصیت سوم انقلاب تبدیل شد. با خروج روحانیون سرشناس از دایره بعضاً با ترورشان (بهشتی، مطهری، مفتح، باهنر، دستغیب، اشرفی اصفهانی، ربانی شیرازی، قاضی و...) یا با مرگشان (طالقانی) و قتلشان توسط رژیم (لاهوتی) و یا کنار زدنشان (مجتهد شبستری، گلزاده غفوری، علی آقا حجتی کرمانی و...) جمع دیگری از آخوندها که در میانشان هم مریدان و سرسپردگان اقطاب دایره نخست حضور داشتند ـ جنتی، یزدی، مصباح یزدی، غیوری، احسان بخش از این دسته بودند ـ و هم چهرههای مفلوک و درمانده و بعضاً تندرو و انقلابی از نوع هادی غفاری و محمدی ریشهری و علی فلاحیان ـ به جمع اصحاب آقا پیوستند. خیلیها نمیتوانستند مهر و لطف غریب آقای خمینی را به شیخ صادق خلخالی توجیه کنند اما بعدها آشکار شد که رهبر انقلاب اسلامی در دوران مدرسی از خلخالی برای برهم زدن مجالس بزرگان حوزه از جمله مرحوم آیتالله بروجردی، مرحوم ارباب، مرحوم شریعتمداری و... استفاده میکرده است. در ده سال ولایت آقای خمینی برای ورود به قلعه قدرت، سرسپردگی مطلق به آقای خمینی شرط اول ولی تنها شرط نبود. در عین حال آقای خمینی تا حدودی حرمت مراجع را نگاه میداشت و تنها در مورد مرحوم آیتالله سید کاظم شریعتمداری هیچ حدودی را رعایت نکرد. حتی در مورد آقای منتظری که به قول بعضیها دلش را شکسته بود حدودی را منظور داشت. در واقع چون خمینی مجتهد بود و مرجع و مقلدانی داشت و بعد هم در مقام رهبر انقلاب بالاترین جایگاه مذهبی و سیاسی کشور را از آن خود کرد، هیچگاه خود را کمتر از دیگر مراجع فرض نمیکرد، پول و قدرت و نظام (نیروهای مسلح به قول او) در اختیارش بود و هم اعتبار داخلی داشت و هم اهمیت و اعتبار بینالمللی، بنابراین ضمن اینکه رأی مخالف را ساکت میکرد اما ترسی از آخوندهای دیگر نداشت که حالا از کوچک و بزرگشان یا با او بیعت میکردند و یا ولایتش را از سر ترس میپذیرتند و یا اگر از این دو نبودند، خانهنشین میشدند. بعد از غیاب او، کسی در جایگاهش نشست که هیچکدام از صفات آخوندی را نداشت.
الف: فقیه و مجتهد نبود
ب: متورع و زاهد و یا متظاهر به زهد و ورع نبود
ج: رادیکالیسم او از نوع شریعتی گونه و مدرن بود
د: بیزار از روحانیت سنتی و سخرهگر روحانیت انقلابی بود. بیشترین دوستان و همنشینانش غیرروحانی بودند
هـ : برخلاف اغلب آخوندها به مظاهر زندگی توجه بسیار داشت، مثلاً علیرغم تنگدستی خوش قبا و عبا و عمامه بود، ساعت مچی میبست، حلقه ازدواج از جنس پلاتین در دست داشت، پیپ میکشید و عاشق توتون کاپیتان بلاک و آمفورا بود. رابطهاش با رادیو و تلویزیون و غنا طبیعی بل فراتر از توجه افراد معمولی به این رسانهها بود.
و: به عرفان و تصوف دلبسته بود و با دراویش از جمله گنابادیها، رابطه نزدیکی داشت.
ز: چون سالهائی از دوران تبعید خود را در شهرهای سُنّی نشین گذرانده بود اصلاً تعصب نداشت و با پیروان دیگر مذاهب و ادیان بسیار دوستانه برخورد میکرد.
ح: به همنشینی با اهل ادب و موسیقی و گعدههای غیرآخوندی سخت دلبسته بود و یک ساعت همنشینی با عماد خراسانی و استاد عبادی و شازده قهرمان و امیرالشعراء امیری فیروزکوهی، را برتر از هزار ساعت نشستن با آیات عظام و حجج اسلام میدانست.
حال چنین فردی را مجسم کنید که با یک قیام و قعود مجلس خبرگان به کارگردانی شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی صاحب بیت رهبری، لقب آیتالله العظمی، نیابت امام زمان، فرماندهی کل قوا، ولایت مطلقه، سلطان بر و بحری میشود. خود را لحظهای به جای او بگذارید، آیا رفتار و گفتار شما جز این میشد که امروز در رفتار و گفتار سیدعلی آقا مشاهده میشود؟ برخلاف خمینی، که نیاز به تثبیت خود نداشت و دیگران را به چیزی نمیگرفت، آقای خامنهای هنگام تأسیس دفتر خود، نخست دو رفیق امنیتیاش یعنی محمدی گلپایگانی و اصغر حجازی (که هر دو از معاونین ریشهری بودند) را همهکاره دفتر کرد. حالا خیالش راحت بود که در امور امنیتی کسی سرش را کلاه نخواهد گذاشت. اما از این مهمتر تعامل با علما بود. اینکه او را نیز به عنوان مرجع و قائد و رهبر بپذیرند. در دو سه ساله نخست رهبری، این رفسنجانی بود که با روابط آشکار و پنهان با مراجع و روش ماکیاولیستی و البته زبان چرب و نرم خود توانست شماری از مدعیان آقای خامنهای را کنار زند و یا به تمکین وادارد. آن چند تنی نیز که از خودیها بودند و به علت آشنائی کامل با آقای خامنهای به هیچ روی ریاست او را بر مذهب نمیپذیرفتند نظیر موسوی اردبیلی، یا حق و حساب کلان گرفتند و عقب نشستند و یا هم چون آذری قمی به عقب رانده شدند. به مرور آقای خامنهای در حالی که ضمن دادن امتیاز به مؤتلفه و راستهای رژیم با تأیید رفسنجانی چپها را هم کنار زد تورش را در حوزه پهن کرد تا گربه ماهیها را شکار کند. از آنجا که مرجعیتش جا نیفتاده بود آمدند و مراجع هفتگانه را راه انداختند تا او نیز سهمی از سفره مرجعیت داشته باشد. آقای وحید خراسانی با جمع کردن رسالهاش عقب کشید، میرزا جواد تبریزی و بهجت فومنی روی خوش نشان ندادند، فاضل لنکرانی و ناصر ابوالمکارم شیرازی و صافی گلپایگانی اما آستان بوسیدند و قدر دیدند و بر صدر نشستند و حسابهایشان 8 رقمی شد. کار منتظری را به نیز به مرور ساختند تا سیزده رجب بعد از پیروزی خاتمی که دندانش را شکستند و در حصر خانگیاش گذاشتند. با رحلت تبریزی و بهجت از یکسو، و درگذشت سید محمد شیرازی که 15 سال در حصر خانگی بود و مرتضی فرزندش را فلاحیان به آتش کشیده بود، آقای خامنهای احساس کرد دیگر نیازی به واسطه ندارد تا مرجعیت را به تمکین وا دارد ضمن اینکه واسطه امین یعنی شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی حالا لقب آیتالله گرفته بود و خود را همعرض او میدانست. در چنین احوالی درها به روی درجه 3های حوزه باز شد و از سوی دیگر بنجلهای پروندهدار صاحب عمامه حکومت، از نوع یزدی و مقتدائی به قم اعزام شدند تا به نام نامی سیدعلی سکه زنند و خطبه بخوانند.
3 ـ روحانیت امروز
رویدادهای پس از انتخابات اخیر، فرصت تاریخی پیش آورد تا روحانیت شیعه در ایران اعتبار و جایگاه خود را مشخص کند. در سالهای پیش از انقلاب، روحانیون مخالف که با اعتراضها و اعلامیههای خود علیه بیعدالتی و ظلم و احجاف به ملت مظلوم اشک میریختند، حداقل نزد خواص جایگاه و اعتبار ویژهای داشتند. چشم مراجع به طور عام به دست مردم بود، بازاریان با پرداخت خمس و سهم امام چرخ حوزه را دیرزمانی به گردش درآورده بودند. آقای خمینی دست به ترکیب این نظم نزد اما جانشین او، هزینه دادن کوچکترین اطلاعیه در حمایت از مردم را برای اهل حوزه چنان بالا برد که کمتر کسی جرأت داشت (منهای آقای منتظری و سه چهار تنی در مرتبهای فرودستتر از او) کلامی علیه مقام معظم بر زبان آورد. این امر البته به جایگاه مرجعیت لطمه زد اما مراجع، دیگر نگران وجهه و مقلدان و مریدان نبودند. اگر درگذشته باید قناعتوار تظاهر میکردند و یا ذکر قدّوس بر زبان داشتند تا فلان حاج آقا صد هزار تومان وجوهات تسلیم داماد یا آقازادهشان کند (معمولاً در بیت مراجع دامادها و یا آقازادهها مسئول دریافت وجوهات بودند) حالا حوالههای میلیاردی از دفتر نایب امام زمان به دستشان میرسید. (نگاه کنید به مکارم، صافی گلپایگانی، مومن، مصباح یزدی و...) غرولند امثال موسوی اردبیلی یا قهر ادواری آقای شبیر زنجانی را نیز میشد تحمل کرد. آقای سید صادق شیرازی نیز که جای اخوی نشسته بود نه نفوذ او را داشت و نه اعتبار و جایگاهش را. حوادث بعد از 22 خرداد اما میتوانست نظم سازشکار حوزه را زیر و رو کند. کافی بود که سرشناسان حوزه حداقل آنها که تا خرخره آلوده وجوهات مرحمتی مقام رهبری نشدهاند نسبت به تقلب بزرگ در انتخابات و سپس اعتراض مردمی، سرکوب جنبش سبز، کشتار و شکنجه و تجاوز در زندانهای رژیم و... اعتراض میکردند و با مردم همدلی نشان میدادند.
اسدالله بیات، در کنار آقای صانعی در پی آیتالله منتظری با موضعگیریهای خود نشان دادند هنوز در حوزه اقلیتی باقی است که حاضر به بیعت با حاکم جائر نیستند. دستغیب در شیراز و سید جلال طاهری در اصفهان نیز در همین راه قدم گذاشتند. اما دریغ از یک خط اعتراض از جانب مرجع اعلا آقای سیستانی در نجف و وحید خراسانی مرجع اعلای حوزه قم در ایران و یک دوجین حامل لقب آیتالله العظمی و آیتالله!
بعد از تظاهرات میلیونی تهران و کشتار مستقیم مردم، جمعی از ما نامهای به آقای سیستانی نوشتیم و از او خواستیم برای نجات فرزندان دربند و زیر شکنجه وطنش صدای اعتراض خود را بلند کند. هفتهها گذشت و پاسخی نیامد و این در زمانی بود که حضرت سیستانی با استقبال از مقامات رژیم از جمله لاریجانی و علی اکبر ولایتی و منوچهر متکی، بیاعتنائی خود را نسبت به سرنوشت هموطنانش آشکار ساختند.
امروز در حوزهها به جز نفسهای به ناله آمیخته دو سه تن صدائی غیر از کلام ستایش آلود و مداحیهای ارباب عمائم بزرگ و کوچک به گوش نمیرسد. بسیاری از روحانیون شرافتمند یا هم چون استاد مجتهد شبستری و یوسفی اشکوری عبا و عمامه کنار نهادهاند و یا چون محقق داماد و سرفرازی با تدریس و تحقیق حساب خود را از حوزویان جدا کردهاند. آقای خامنهای اگر در یک کار موفق عمل کرده باشد همین به هم ریختن بساط و برکندن اساس مرجعیت است. غیر از آن سه چهار تنی که نامشان آمد، الباقی چنان آلوده در تجارت و اموال و وجوهات ارسالی از دفتر آقا و در سالهای اخیر مشاور مذهبی پرزیدنت احمدینژاد شدهاند که دیگر حرفشان پشیزی اعتبار ندارد. حالا عصر صادرکنندگان فتاوی قتل آزادیخوهان از نوع «خوشوقت» پدر عروس رهبر و «مصباح یزدی» بدنام و بدکار است. خوشوقت و جنتی و صدیقیها، بدحجابی را باعث فزونی زلزله میدانند و کسی از آنها نمیپرسد، تجاوز به زندانیان و قتل بیگناهان آیا گناهی سنگینتر از بیرون ماندن طره گیسو نیست؟

جمهوري ولايت فقيه در جمع بدترين كشورها از نظر آزادي بيان

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با ادعاي رژيم جمهوري ولايت فقيه در مورد آزادي در ايران٬ ونام ايران در جمع بدترين كشورها از نظر آزادي بيان٬ پاسخ ميدهد.۳۰/۰۴/۲۰۱۰

ممنوعيت فعاليتهاي تلويزيون خبري يورو نيوز در ايران

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با گفته هاي وزير ارشاد جمهوري ولايت فقيه در مورد ممنوعيت فعاليتهاي تلويزيون خبري يورو نيوز در ايران٬ پاسخ ميدهد.۲۹/۰۴/۲۰۱۰

جمعه ۳۰/۰۴/۲۰۱۰
صدا/بخش اول:
Download file
صدا بخش دوم:
Download file
تصوير/بخش اول
Download file
بخش دوم
Download file

پنجشنبه ۲۹/۰۴/۲۰۱۰
صدا/بخش اول:
Download file
صدا بخش دوم:
Download file
تصوير/بخش اول
Download file
بخش دوم
Download file
کمیته اجرایی مقاومت مدنی مردم ایران

جنبش سبز ایران » متکی برقدرت مردم و خرد جمعی، محکم و استوار در راه احقاق حقوق ملت ایران به پیش می رود. سازماندهی غیرمتمرکز این جنبش، به آن توانایی بخشیده تا درمقابل ضربات متعدد سرکوبگرانِ رژیم ، دوام بیاورد و به سوی مشارکت حداکثری حرکت نماید.
خوشبختانه در اثرتجربه های تلخ وشیرین ۱۰ ماه گذشته ، نوعی توافق عمومی برای انجام هر عملیاتی در جنبش بوجود آمده و سپس حرکت آغاز می شود. در مرحله کنونی، " کمیته اجرایی مقاومت مدنی مردم ایران" متشکل از جمعی از فعالان جنبش می کوشد تا با بررسی نظرات گوناگون در درون جنبش و تبادل رأی با دست اندرکاران ، در ابتدای هر ماه پیشنهادات مناسب برای آن ماه را فراهم کرده و ارائه نماید و دیدگاههای گوناگون در خصوص نتایج را هم با مردم در میان بگذارد. اعضای کمیته اجرایی به دلایل روشن امنیتی تا اطلاع ثانوی مخفی هستند. امید که دست در دست یکدیگر تا برپایی ایرانی آزاد و آباد به پیش رویم.
فعالیت ها در اردیبهشت ۸۹
۱ – گفتن «الله اکبر» بر سربام ها در ساعت ده شب جمعه ۱۰ اردیبهشت ، برای اعلام همبستگی با کارگران و معلمان ایران و با یاد کارگران و معلمان دربند و تمام زندانیان سیاسی.
۲- اعتصاب سریع ازساعت۱۱ تا۱۱و نیم صبح شنبه در سراسر کشور با توقف کار و حرکت در همه جا به مدت نیم ساعت.
۳- گرفتن روزه در روز یکشنبه ۱۱ اردیبهشت در همراهی با معلمان و یا لااقل انفاق کردن معادل پول یک وعده غذا به عنوان یک اقدام نمادین برای حمایت از آسیب دیدگان حوادِ پس از کودتای ۲۲ خرداد به خصوص خانواده زندانیان سیاسی.
۴- تحریم پرداخت قبض آب به مثابه ابراز مخالفت با خامنه ای.
۵- سازماندهی وایجاد آمادگی برای تظاهرات عمومی ۲۲
توضیحِ این حرکت در اطلاعیه شماره 2 ارائه می شود
با امیدبه پیروزی بزرگ
دیکتاتور، سرنگون است
کمیته اجرایی مقاومت مدنی مردم ایران

انتخابات عراق
گفتگوي رحمت قاسمبگلو با عليرضا نوري زاده ٫پيرامون حذف اعضاي گروه دكتر ايادعلاوي

اظهارات اخير خانم زهرا رهنورد ونقش او در جنبش سبز

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با اظهارات اخير خانم زهرا رهنورد ونقش او در جنبش سبز٬ پاسخ ميدهد.۲۸/۰۴/۲۰۱۰

چهار شنبه ۲۸/۰۴/۲۰۱۰
صدا/بخش اول:
Download file
صدا بخش دوم:
Download file
تصوير/بخش اول
Download file
بخش دوم
Download file