Thursday, March 18, 2010

زيرذره بين

zireh.bmp

حكم منع چهارشنبه سوري و واكنش مردم
chahar_shanbeh_soori_Firecrackers_www_persiancultures_com.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با حكم منع چهارشنبه سوري و واكنش مردم پاسخ ميدهد.۱۸/۰۳/۲۰۱۰

Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

پنجشنبه ۱۸/۰۳/۲۰۱۰

تصويري :بخش اول

Download file

تصويري :بخش دوم

Download file

صدا بخش اول:
Download file

صدا بخش دوم:
Download file

زير ذره بين

zireh.bmp

سخنان رهبران جنبش سبز در پاسخ به اظهارات علی خامنئی وتأثیر این پیامها بر آینده جنبش مردم ایران

Karrobi-Moussavi-03-2010.jpg-0.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با سخنان رهبران جنبش سبز در پاسخ به اظهارات علی خامنئی وتأثیر این پیامها بر آینده مردم ایران، پاسخ ميدهد.۱۷/۰۳/۲۰۱۰

Download file

Wednesday, March 17, 2010

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

چهار شنبه ۱۷/۰۳/۲۰۱۰

بخش اول : صدا
Download file

بخش دوم: صدا
Download file

تصوير/بخش اول
Download file

بخش دوم
Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

سه شنبه ۱۶/۰۳/۲۰۱۰

بخش اول : صدا
Download file

بخش دوم: صدا
Download file

تصوير/بخش اول
Download file

بخش دوم
Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

دوشنبه ۱۵/۰۳/۲۰۱۰

صدا/بخش اول:
Download file

صدا /بخش دوم:

Download file

تصويربخش اول :

Download file

تصوير بخش دوم :

Download file

زيرذره بين

zireh.bmp

گزارش حقوق بشر وزارت خارجه آمريكا
Iran_gay.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با گزارش حقوق بشر وزارت خارجه آمريكا كه در آن کارنامه ضعیف ايران در رعایت حقوق بشر به ویژه پس از انتخابات رياست جمهوری مورد انتقاد قرار گرفته است پاسخ ميدهد.۱۳/۰۳/۲۰۱۰

Download file

تفسیرهفته

New_IRTV-19.jpg

تلويزيون ايرانيان

Download file

تفسير خبر

Tafssir-2010.jpg

دکتر عليرضا نوری زاده ودكتر محسن سازگارا در رابطه با آزادي مصطفي تاجزاده ٬دستگيري الياس محمودي و مافياي عدالتخانه ولي فقيه ٬ گزارش وزارت خارجه آمريكا در باره اوضاع خقوق بشر در ايران و ... به سوالات جمشيد چارلنگي پاسخ ميدهند. ۱۲/۰۳/۲۰۱۰

صدا:
Download file

تصوير:
Download file

یکهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg

نوید سبز من و تو به این دیار رسید! *

سه ‌شنبه 2 تا جمعه 5 مارس
همه راهها به تهران ختم می‌شود

سرمای واشنگتن در نیمه روز به بهار چشمک می‌زند که ماه مارس در این سوی جهان، شبیه ‌ترین به اسفندماه ما در خانه پدری است. آفتابش جان نواز است و چشم گشودن شکوفه‌ها منظری از بهشت نادیده را در دیده می‌نشاند. یکباره پرت می‌شوم به شیراز، آن سال که نوروز را میهمان خواجه بزرگ حضرت حافظ بودیم. شهرام شاهرختاش هم با من بود و به مزار خواجه که رسیدیم هر دو چنان در اشک غرقه بودیم که دیگر زائران حیرت‌زده به دو نوجوانی می‌نگریستند که انگار بر مزار پدر زار می‌زدند.

در واشنگتن هستم و جستجوگر شباهتهای پایتخت ینگه دنیا با شیراز، تهران، اصفهان، مشهد، تبریز، سنندج و آن هزار هزار شهر و روستائی که عطرشان در خونم جاری است. در تابستان در آغاز برپائی جنبش سبز، گوش‌ها در این سو، در کنگره، وزارت خارجه و اتاق‌ فکرهای ریز و درشت برای شنیدن پیام سبز ملت ایران آمادگی نداشت. در واقع آنها که نه فقط برای مردم اینسو بلکه حالا برای روستای کوچک در فقرنشسته دهک افغانستان نیز کدخدا تعیین می‌کنند، گاه با نگاه عاقل اندرسفیه و زمانی با پوزخند، حرفهای ما را تحویل می‌گرفتند که می‌گفتیم جنبش سبز رودخانه‌ای است که سر بازایستادن ندارد. این خروش را جدی بگیرید. سه دهه، خفقان و فریب و دروغ و کشتار و نکبت اسلام ناب انقلابی ولائی چنان دملی بزرگ بر پیکر ملت ایران، به نشتر جنبش سبز ترکیده است. این را جدی بگیرید. با آنکه نایب امام زمان بر چهره خون گرفته ندا، گلوی پربغض سهراب و پیکر چاک چاک محسن، خندیده بود و تحفه آرادانش با وقاحت مردمی سرفراز و آزاده را خس و خاشاک خوانده بود اما در واشنگتن هنوز پای روضه «ولی نصر» و نواده رحیم و کریم آب منگُلی و حاج آقا «تکیه» می‌نشستند و با رویای خوش دست در آغوشی با احمدی‌نژاد که توسط مصورالممالک نیمه پارسی ـ نیمه ینگه دنیائی تصویر شده بود دست به گریبان بودند. این بار اما آماده شنیدن بودند. حالا دیگر دلالان محبت بین تهران و واشنگتن به سختی مشتریانی در این سو پیدا می‌کنند. موج سبز چنان چرت بعضی از دلبستگان اندیشه «همآغوشی از راه دور» با رعایت کلیه احتیاطات و مصرف قرص‌های بارداری و پوشش طبی!! (جهت حفظ هویت آنها که قرار بود به رختخواب نایب امام زمان و تحفه آرادان پا بگذارند) را پاره کرده است، که سردسته آنها در مقام نایب الرئیس، امروز به مهمترین مخالف رژیم ولایت فقیه بعد از خانم هیلاری کلینتون تبدیل شده است.

خسته اما با ثبات
خانم هیلاری کلینتون و دستیاران نزدیکش مواضعی کاملاً آشکار علیه جمهوری اسلامی دارند. خانم کلینتون که 8 سال بانوی اول ایالات متحده بود و حالا بانوی نخست دیپلماسی این کشور، خسته به نظر می‌رسد. سفرهای پیاپی، گفتگوهای طولانی و پرونده‌های ضخیمی چون خاورمیانه و فلسطین، عراق و افغانستان و پاکستان و یمن در منطقه ما و روابط با روسیه و چین و بعد قضایای آمریکای لاتین خواب راحت از چشم وزیر خارجه آمریکا برده است با این همه بانوئی که در سخت‌ترین روزهای همسرش که در برابر توفان سهمگین رسوائی «مونیکا گیت» هم چون ماده پلنگی در کنار بیل کلینتون ایستاد و بر احساسات جریحه‌دار شده و چهره پر از درد و اندوه خود، پرده‌ای از لبخند و عشق کشید، در سه سالی که پیش رو دارد، مصمم است کارنامه‌ای متفاوت از اسلافش به جا گذارد. موضوع روابط با ایران و نحوه تعامل با جمهوری ولایت فقیه مهمترین دلمشغولی اوست. در وزارت خارجه آمریکا، حالا وقتی از حکومت جمهوری اسلامی یاد می‌کنند، پذیرای این واقعیت نیز هستند که نیروئی قدر در برابر این حکومت قد علم کرده است که تا به زیر کشیدنش سر باز ایستادن ندارد. نیروئی که دربرگیرنده طیف‌های فکری مختلف در جامعه ایران است و بر بستر وحدت ملی برای تحقق مردمسالاری، عدالت اجتماعی و آزادی اندیشه و بیان، جاری است. حالا دیگر کسی چانه نمی‌زند که به توی ایرانی مخالف رژیم بقبولاند؛ «چاره‌ای نیست، باید با آنها کنار آمد و...» حالا می‌پرسند آیا چهارشنبه سوری می‌توان تلخی 22 بهمن را از کام ملت ایران بشوید؟ به فردی که این سؤال را می‌پرسد می‌گویم: تلخی 22 بهمن در فردای همان روز شسته شد. همینکه رهبران جنبش در داخل ایران آماده‌اند به اشتباهات تاکتیکی خود اعتراف کنند و هر خطا را زمینه‌ساز کار درست بعدی قرار دهند، دستاورد مهمی است که تلخی سکته‌های گاه به گاه را پاک می‌کند. در واشنگتن همه می‌خواهند بدانند قدم اساسی بعدی جنبش چیست؟ آیا موسوی و کروبی همدل و همبسته تا پایان راه در میدان می‌مانند و یا از هم جدا و در نهایت هر یک با شروطی تسلیم خواهند شد؟ یک کارشناس برجسته بنیاد کارنگی که روی تغییر و تحولات سپاه کار می‌کند از من می‌پرسد؛ فکر می‌کنید سپاه دست روی دست بگذارد تا جنبش سبز به پیروزی برسد؟ می‌گویم با حمایت سپاه سبز، البته جنبش پیروز خواهد شد. و بعد برایش توضیح می‌دهم که هم اکنون در بین کادرهای رده دوم و سوم سپاه، جنبش سبز یاران صادقی یافته است که به وقتش پرده از رخ بر می‌گیرند. حتی در رده نخست نیز شمار زیادی از سردارانی که جنگ را تجربه کرده‌اند حاضر نخواهند شد به روی مردم آتش بگشایند. در تابستان گذشته که به واشنگتن رفته بودم دلها همچنان با امید «دیالوگ سازنده» می‌تپید و دلالان محبت سخت در تلاش بودند که واشنگتن را وادار به دادن امتیاز به جمهوری اسلامی کنند تا «سیدعلی آقا» لباس سرخ غضب از تن به در آوردو جواز گفتگو را صادر کند. حالا اما در ماه مارس، شوق شنیدن از جنبش سبز و مواضع رهبرانش در چهارسوی پایتخت آمریکا لمس شدنی است. حالا آقای پارسی نیز ناچار به تغییر موضع و تجدیدنظر در نگرش خود به اهل ولایت فقیه شده است. دیگر توجیهات امثال او خریداری ندارد. ضمن اینکه هستند آنهائی که به‌ویژه در دستگاههای اطلاعاتی آمریکا کنار آمدن با آخوندها و نوکرانشان را به مراتب گزینه مناسبتری برای مصالح درازمدت آمریکا می‌دانند. یک دولت ملی که مصالح عالیه ملت ایران را فراتر از هر مصلحتی قرار دهد البته چندان مطلوب خارجی از هر نوعش نخواهد بود. امّا می‌توان با یافتن نقطه‌های مشترک در روابط ایران و آمریکا و پررنگ کردن جنبه‌های همکاری در راه گسترش صلح و آرامش در منطقه، ثبات اوضاع در عراق و افغانستان و... روابطی ویژه را پایه گذاشت که چهارتا و نصفی دانشجوی ایده‌آلیست، تحت تأثیر آخوندکی چپ‌زده، نتوانند بیش از سه دهه به گروگانش گیرند.

چهارشنبه‌ سوری و اهالی فاضل آباد
هر سال در آستانه نوروز وقتی به چهارشنبه سوری می‌رسیم شماری از اهالی فاضل آباد در داخل بلاد اسلام و ایضاً در بلاد کفر، از دل متون تاریخی دل و روده این آئین پر از شادی و زندگی و نور را بیرون می‌ریزند تا یکی‌شان ثابت کند خیر آقا، این چهارشنبه سوری قبلاً پنجشنبه سوری بوده و دیگری از جشن هندوان یاد می‌کند که ما در زمان صفویه آن را سرقت کرده‌ایم و سومی با ریشی به بلندای تاریخ مدعی می‌شود که اصولاً در روزگار فُرس باستان ما روزشمار نداشته‌ایم و هفته معنائی نداشته و... این هفته هم در بعضی از تلویزیونهای خارج و داخل کشور مطالبی را در باب جشن آخرین شام سه‌شنبه سال که چهارشنبه سوری‌اش می‌خوانیم دیدیم و شنیدیم که می‌توانم یک کتاب در این زمینه بنویسم. و آنچه در این میان در نظر اهالی فاضل آباد جائی نداشته، جایگاه این جشن کهن در باورها و اعتقادات مردمی است که نه برایشان اهمیت دارد ریشه این جشن رو به هند یا چین دارد، محمود غزنوی از سومنات به سوقاتش آورده یا مرشد کامل عباس صفوی از ماهرویان هندی‌اش به ارمغان گرفته است. این مردم قرنهاست عصر سه‌شنبه پایانی سال خورشیدی، آتش می‌افروزند، فالگوش می‌ایستند و به خانه یکدیگر به قاشق زنی می‌روند و امسال البته موج سبز بر آن است که این جشن خجسته را با سبزی شعارهای خود زینت بخشد.
از یاد نبریم که در آخرین پنجشنبه سال، زیارت قبور رفتگان از پسندیده‌ترین سنت‌های ایرانیان طی قرون بسیار بوده است. خانه آب و جارو می‌کردند، بر بامها نوارهای رنگین بر بند می‌زدند تا ارواح اجدادشان به منزلشان سر زند. حالا اما می‌رویم بر مزار ندا و سهراب و محسن و محمدرضا و آرش و... گل بنهیم. می‌رویم تا جانباختگان وطن را مورد تقدیر و ستایش قرار دهیم. می‌رویم تا خاری باشیم در چشم استبداد. خامنه‌ای و تحفه آرادانش، همراه با سرداران بسیج و سپاهش سال سبز را به خون آلودند. «تردید نکنید امسال، سال سبز آزادی خواهد بود و مردم ایران لکه سیاه انقلاب و ولایت جهل و جور و فساد را به آب چشمه آزادی و عدالت خواهند شست» این پیامی است که از ایران برای خیلی‌ها رسیده است. نوعی تبریک نوروزی متفاوت برای نوروزی که رنگ و طعم و عطرهای متفاوت از نوروزهای سی سال نکبت خواهد داشت.

شنبه 6 تا دوشنبه 8 مارس
سرانجام عراقی‌ها روز یکشنبه پای صندوقهای رأی‌گیری رفتند تا سرنوشت خود را برای سالهای پیش رو رقم زنند. در انتخابات پیشین یعنی نخستین آزمون دمکراسی پس از سرنگونی رژیم توتالیتر بعث و 60 سال رژیمهای نظامی که نیمه دمکراسی دوران پادشاهی عراق را در ژوئیه 1958 با مثله کردن اجساد پادشاه و دولتمردان بزرگ آن روز به خاک سپردند، در عراق بودم و از نزدیک می‌دیدم که دلارهای سبز جمهوری ولایت فقیه چگونه شهروندان فقیر بصره و العماره و کوفه و نجف و کربلا و مدینه‌الصدر را به فروش رأیشان وا می‌دارد. در آن انتخابات وابستگان جمهوری اسلامی البته به پیروزی رسیدند اما هنگام انتخاب نخست وزیر آرزوی رژیم برای تشکیل دولتی به ریاست یکی از سرسپردگان دیر و دور از نوع چلبی و جعفری به علت مخالفت فراکسیون الدعوه و فضیلت تحقق نیافت و سرانجام با حمایت ائتلاف کردها مرکب از اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان و چند تشکل کوچک کرد و ترکان، نوری المالکی کابینه‌ای ائتلافی تشکیل داد که سنی‌ها نیز در آن حضور یافتند و چند وزارتخانه مهم از آن آنها شد. این بار اما وضع به گونه دیگری است. نوری المالکی که دو سال پیش با اعمال قدرت در مقابله با «صدری»ها در بصره و مدینه‌الصدر و گروههای شیعی متمرد وابسته به رژیم ایران، اعتبار بسیار یافته بود طی شش ماهه اخیر با موجی از عملیات تروریستی که بیش از جای پای القاعده، اثر انگشت سپاه قدس در آنها دیده می‌شد بخشی از این اعتبار را از دست داد که هدف جمهوری اسلامی زمینه‌سازی برای نخست‌وزیری ابراهیم الجعفری بود که میلیونها دلار برای تبلیغاتش هزینه شد.
در انتخابات جدید عراق تصمیم کمیسیون ویژه عدالت و پرس و جو که فرعی از کمیته ریشه‌کنی بعث است، در محروم کردن شماری از شخصیت‌های سرشناس ملی و سکولار عراق از نامزدی در انتخابات، کوشید با ادعای بعثی بودن این نامزدها و خطر بازگشت بعثی‌ها، فضای پرشور انتخاباتی را آشفته کند. بعضی از محروم شدگان مثل صالح مطلق رهبر جبهه گفتگوی ملی و ظافر العانی رهبر تجمع آینده ملی که در پارلمان فعلی حضوری چشمگیر داشتند از سرسخت‌ترین مخالفان رژیم ایران و دخالتهایش در عراق بودند. کمیسیون ویژه عدالت و پرس و جو که ریاستش با علی اللامی از وابستگان جمهوری اسلامی است، به فرمان ارباب دست به تصفیه ملی‌ها و سکولارهای ضد رژیم ولایت فقیه زد. و این علی اللامی که یک سال به علت اعمال تروریستی در زندان آمریکائی‌ها بود از سوی فرمانده نیروهای آمریکائی در عراق وابسته حقیر رژیم ایران، لقب گرفت. تکلیف احمد چلپی رئیس کمیته ریشه‌کنی بعث هم که روشن است. مردی که بزرگترین نقش را در حمله آمریکا به عراق داشت به علت وابستگی به رژیم ایران امروز نه تنها نزد آمریکائی‌ها بی‌اعتبار است بلکه در کشور خود نیز ارزش و اعتباری ندارد.

رقبای اصلی در انتخابات
در طول ماههای اخیر قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس و عواملش در عراق از جمله حسن کاظمی قمی سفیر و حسن دانائی‌فر رئیس هیأت بازسازی اعتاب مقدسه که به جانشینی کاظمی قمی انتخاب شده است به تلاش گسترده‌ای دست زدند تا نظیر انتخابات گذشته یک جبهه بزرگ از شیعیان ذوب شده در ولایت فقیه و یا کمی ذوب شده برپا کنند اما نوری‌المالکی زیر بار انضمام به جبهه ائتلاف شیعه نرفت. او پیش شرطی داشت که حکیم و جفعری زیر بار آن نرفتند. مالکی ضمانتی می‌خواست که راه را برای ادامه نخست‌وزیری‌اش هموار می‌کرد. مالکی خواسته بود ائتلاف تضمین کند در صورت پیروزی و کسب اکثریت کرسی‌های پارلمان، به نخست‌وزیری او رأی دهد.
عمده‌ ترین رقبای انتخابات در عراق به شرح زیر در تشکلهای ائتلافی برای کسب کرسی‌های پارلمان مبارزه کردند.
1 ـ تشکل دولت قانون به رهبری نوری المالکی نخست‌وزیر، بیش از 40 حزب و گروه کوچک و بزرگ در این تشکل حاضرند. حزب‌الدعوه به رهبری مالکی، و گروههای کوچکی از ترکمانها، کردهای شیعه فیلی، چند شخصیت سنی و مسیحی ستونهای این ائتلاف به شمار می‌روند. اسامی گروهها به شرح زیر است؛ حزب‌الدعوه جناح مالکی، حزب‌الدعوه جناح هاشم موسوی، منفردین مستقل به رهبری وزیر نفت حسین الشهرستانی، گروه مستقل عربی به رهبری عبدالمطلب الجبوری، ائتلاف ملی دمکرات به رهبری مالک دوهان حسن، اتحاد اسلامی ترکمن به رهبری عباس البیاتی، حزب انتفاضه به ریاست یحیی کاظم.
2 ـ فراکسیون عراقیه، این فراکسیون که مهمترین احزاب و شخصیتهای سکولار شیعه، سنی، مسیحی، عرب و کُرد و نیز نمایندگان اقلیتهائی چون ایزدی‌ها و صابئه در آن عضویت دارند به رهبری دکتر ایاد علاوی نخست وزیر اسبق عراق مهمترین رقیب گروههای شیعه وابسته به رژیم ایران است. فراکسیون در هیأت جدید خود به رهبری دکتر علاوی رهبر حزب جنبش وفاق ملی، طارق الهاشمی ـ معاون رئیس جمهوری ـ رهبر حزب تجدید منشق از حزب اسلامی، جبهه گفتگوی ملی به رهبری صالح المطلق، تجمع ملی عراقی‌ها به رهبری اسامه النجفی، جبهه ترکمنهای عراق به رهبری سعدالدین ارکیج، گروه میانه محافظه‌کار به رهبری عبدالکریم ماهود، جنبش عدالت و اصلاح به رهبری عبدالله عجیل الیاور، جنبش الحیات به رهبری اسکندر وتوت و...
3 ـ تجمع ائتلاف ملی عراق به ریاست عمار الحکیم فرزند عبدالعزیز حکیم که سال گذشته به علت بیماری سرطان درگذشت. این تجمع در شهرهای شیعه نشین رقیب سرسخت گروه مالکی و مؤتلفان اوست. عمده‌ترین احزاب و شخصیت‌های عضو این ائتلاف به این قرارند؛ مجلس اعلای اسلامی عراق، سازمان بدر (سپاه بدر سابق) به رهبری هادی العامری، فراکسیون احرار (وابستگان متقدی صدر) گروه اصلاح ملی به رهبری ابراهیم الجعفری، حزب فضیلت به رهبری هاشم عبدالحسین، کنگره ملی عراق به رهبری احمد چلپی، حزب ترکمان ایلی به رهبری ریاض جمال امین، حزب‌الله به رهبری حسن الساری، جنبش سیدالشهداء به رهبری داغر الموسوی، سازمان عمل اسلامی (دار و دسته محمد باقر مدرسی) و...
4 ـ ائتلاف وحدت عراق به رهبری جواد البولانی وزیر کشور که شیعه مستقل است از 38 گروه و حزب کوچک تشکیل شده که در میانشان گروه محمود المشهدانی رئیس سابق پارلمان و احمد عبدالغفور السامرائی رئیس اوقاف سنی چهره شاخصی دارند.
5 ـ جبهه هم پیمانان کردستان، از اتحادیه میهی به رهبری جلال طالبانی رئیس جمهوری عراق، حزب دمکرات کردستان به رهبری مسعود البارزانی رئیس منطقه خودمختار کردستان، حزب کمونیست کردستان، حزب سوسیالیست، حزب برادری کردی و... چند گروه کوچک مسیحی و کرد و ایزدی تشکیل شده است. جدائی نوشیروان مصطفی از طالبانی و تشکیل جبهه‌ای که در انتخابات انجمنهای شهر و روستا، توانست شماری از کرسی‌های اتحادیه میهنی را به دست آورد، موقعیت اتحادیه را در بعضی مناطق کردستان به خطر انداخته است اما به نظر نمی‌رسد در انتخابات پارلمانی نوشیروان مصطفی بتواند به جز چند کرسی در سلیمانیه تغییری اساسی در نقشه سیاسی کردستان عراق بدهد.
6 ـ جبهه توافق عراقی، به رهبری حزب اسلامی عراق که دبیرکل آن اسامه التکریتی است. تجمع عشایر مستقل، حزب عدالت ترکمن، و تجمع اهل عراق از دیگر احزاب این جبهه است.
7 ـ اتحاد ملت، تجمع دیگری است که رهبریش را حميد مجید موسی دبیر کل حزب کمونیست عراق به عهده دارد. و حزب کلده و آشوری‌ها و حزب ملی دمکرات از دیگر احزاب آن است.
در کنار این گروهها، تشکلها و شخصیت‌های دیگری نیز هستند که بعضاً مثل ایاد جمال‌الدین روحانی جوان سکولار عراق، این بار مستقلاً در انتخابات شرکت کرده‌اند.
==
* این بار از خواجه بزرگ مدد گرفتم تا با واژگان خود عنوانی بر نوشته بگذارم.

زير ذره بين

zireh.bmp

آيا رژيم در سياستهاي سركوبگرانه خود تجديد نظر كرده است؟

M_Tajzadeh-89.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با آزادي مصطفي تاج زاده٬ وآيا اينكه رژيم در سياستهاي سركوبگرانه خود تجديد نظر كرده است٬‌ ‌پاسخ ميدهد.۱۲/۰۳/۲۰۱۰

Download file

پنجره اي رو به خانه ي پدري

Panjereh-121.jpg

جمعه ۱۲/۰۳/۲۰۱۰

صدا/بخش اول:
Download file

بخش دوم:
Download file

تصوير/بخش اول:
Download file

تصوير بخش دوم:
Download file

زير ذره بين

zireh.bmp

ارزيابي ديدار وزير دفاع آمريكا از دو كشور افغانستان وعربستان سعودي

Roberts_Gates-11.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با ديدار وزير دفاع آمريكا از دو كشور افغانستان وعربستان سعودي٬ ‌پاسخ ميدهد.۱۱/۰۳/۲۰۱۰

Download file

پنجره اي رو به خانه ي پدري

Panjereh-121.jpg

پنجشنبه ۱۱/۰۳/۲۰۱۰

صدا/بخش اول:
Download file

بخش دوم:
Download file

تصوير/بخش اول:
Download file

تصوير بخش دوم:
Download file

زير ذره بين

zireh.bmp

ارزيابي انتخابات اخيرعراق

Iraq_Election.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با انتخابات اخيرعراق٬ پاسخ ميدهد.۱۰/۰۳/۲۰۱۰

Download file

پنجره اي رو به خانه ي پدري

Panjereh-121.jpg

سه شنبه ۰۹/۰۳/۲۰۱۰

صدا/بخش اول:
Download file

بخش دوم:
Download file

تصوير/بخش اول:
Download file

تصوير بخش دوم:
Download file

تفسير خبر

setareh.jpg

مری رابينسون، سيمين بهبهانی، شهلا شفيق و عليرضا نوری زاده در رابطه با روز زنان ۸ مارس ٬انتخابات عراق و... به سوالات ستاره درخشش پاسخ ميدهند. ۰۸/۰۳/۲۰۱۰

تصوير:

Download file

صدا:

Download file


پنجره اي رو به خانه ي پدري

Panjereh-121.jpg

دوشنبه ۰۸/۰۳/۲۰۱۰

صدا/بخش اول:

Download file

بخش دوم:

Download file

تصوير/بخش اول:

Download file

تصوير بخش دوم:

Download file

راديو فرانسه

ارزیابی نخستین برآوردهای نتايج انتخابات پارلمانی عراق

2010-03-07T101753Z_567201897_GM1E6371EUL01_RTRMADP_3_IRAQ-ELECTION.jpg

نوشتۀ ناصر اعتمادی
به گفتۀ علیرضا نوری زاده انتخابات پارلمانی عراق پیش از هر چیز پیروزی است برای دموکراسی جوان این کشور. او اضافه می کند که این انتخابات پیروزی نیز برای فرهنگ شهروندی در قیاس با قوم مداری و تعلقات مذهبی است...

Download file

http://www.blogger.com/img/blank.gifيكهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg

من این دلق مرصع را، بخواهم سوختن روزی...

سه‌شنبه 23 تا دوشنبه اول مارس
ویژگیهای موسوی
روزی که میرحسین موسوی به طور رسمی نامزدی خود را در انتخابات اعلام کرد، با توجه به فشاری که روی محمد خاتمی برای کنار کشیدن بود و مهر و لطفی که سیدعلی آقا ناگهان در همان زمان نسبت به نخست وزیر سابق با دیدار از خانه پدری او ابراز داشت (همان خانه‌ای که نایب امام زمان در دوران روضه‌خوانی، هر بار به تهران می‌آمد چند روی در آتجا بیتوته می‌کرد. که صاحب بیت و میهمان در جد خود اشتراک داشتند و البته آنروزها خامنه‌ای جوان اهل حال و شعر و موسیقی با موسوی نقاش و هنرمند اختلافی نداشت.) من در نوشته‌ای موسوی را ملامت کردم و براساس گزارشاتی که آن روزها به دستم رسیده بود حضور موسوی را توطئه‌ای از سوی حاکمیت برای کنار زدن خاتمی که پیروزی‌اش قطعی به نظر می‌رسید، دانستم. مطالبی هم که نزدیکان آقای خاتمی چون محمدعلی ابطحی در این زمینه عنوان کردند به ارزیابی من جلوه‌ای از واقعیت می‌داد.


بعدها نیز تا آن روزی که جنبش سبز پای گرفت نگاه سیدعلی آقا و حاکمیت به موسوی از این محور فراتر نمی‌رفت که با آمدن او خاتمی را وادار به کناره‌گیری کرده‌اند و چون موسوی نزد مردم شهرت و اعتباری ندارد و کروبی نیز در میدان است بنابراین حضور او و کروبی فقط می‌تواند انتخابات را داغ کند وگرنه پیروزی احمدی‌نژاد قطعی است. (این را می‌نویسم تا پاسخ اهالی ولایت فقیه حاکم و در جوار وطن را بدهم که هر از گاه در سایتهائی مثل «بالاترین» چهار خط از نوشته‌های سابق مرا درباره کروبی و موسوی می‌آورند که بله، فلانی تا دیروز این را می‌گفت و حالا از موسوی و کروبی دفاع می‌کند. در صحنه سیاسی ما نه با کسی از سینه مادر شیر خورده‌ایم و نه با کسی عداوت و کینه شخصی داریم. البته مواردی هست که حاکم و یا نمایندگانش به درجه‌ای در جنایت و کشتار و شکنجه و تجاوز غرق می‌شوند که به‌قولی اگر با آب هفت دریا هم آنها را بشوئید پاک نمی‌شوند. هیتلر اگر بعد از آنهمه جنایت خودکشی نکرده بود و به دست متفقین می‌افتاد حتی اگر هزار بار هم توبه می‌کرد و غلط کردن‌نامه می‌نوشت باز هم بخشوده نمی‌شد. معمولاً در همه جنبش‌های سیاسی و اجتماعی، رهبران از شکم مادر زاده نشده‌اند. کافی است در سرزمین خودمان به ظهور مردانی در بستر انقلاب مشروطه نگاه کنیم که رسیدنشان به جایگاه رهبری معلول فداکاریها و گزینش‌های سخت در برهه‌های تاریخی بوده است. ستارخان از دلالی چهارپایان به چهره افتخارآفرین انقلاب مشروطه تبدیل شد. چنانکه سیدحسن تقی‌زاده طلبه حوزه در معرض چنین آزمونی قرار گرفت. چرا راه دور بروم در همین نوشته تحقیقی خواندنی احمد احرار درباره دو قرن تاریخ مطبوعات در ایران، نقل قولها و نوشته‌هائی آمده است درباره ظهور رضاشاه، مردی که در کرمانشاه رئیس محافظان شاهزاده فرمانفرما بود و در کمتر از دو دهه شاهزاده‌ای مقتدر و سیاستمدار سرشناس در برابر او می‌ایستاد و حتی وقتی فرزندش نصرت‌الدوله به امر محافظ سابقش در زندان به قتل رسید پنهان اشک ریخت. در همه نقل قولها و نوشته‌ها از رضاخان این نکته مشترک است که او مردی استوار، قاطع، پرجاذبه و شجاع بود. از قاجاریه و اشرافیت ایران فرزندان بسیاری در فرنگستان تحصیل کردند یکی دکتر مصدق شد. به قول معروف «جنم» را داشت در مسیر تجاربش این «جنم» یا به گفته خواجه شیراز از «آن» مجال ظهور و بروز پیدا کرد.
باری، از آن روزی که موسوی از نقشی که برایش تعیین کرده بودند یعنی دایره زن پای نقاره خانه انتخابات و شعله‌ای برای داغ کردن تنور جهت شاطر آقای فقیه تا یک رئیس جمهوری تنوری خاشخاشی تقدیم امت همیشه در صحنه کند، به سرعت دور شد برای او حسابی جداگانه باز کردم، چنانکه میلیونها ایرانی چنین کردند. موسوی تقریباً از اوائل اردیبهشت ماه چند هفته‌ای مانده به انتخابات از تعلقات سیاسی خود و التزام به قانون اساسی و مبانی انقلاب نه تنها دست برنداشته بود بلکه هر از گاه با تأکید بر وفاداری و التزامش می‌کوشید حملات باند رهبر و احمدی‌نژاد را خنثی کند. اما بعد از آشکار شدن تقلب بزرگ و نخستین راه‌پیمائی میلیونی مسالمت‌آمیز جنبش سبز، ما با چهره‌ای تازه از موسوی روبرو هستیم که اگرچه در برابر شجاعت گاه به گاه مهدی کروبی و واکنش‌های تند او کم می‌آورد اما رفتار و گفتارش از یک بستر فکری پخته و تجربه یافته مایه می‌گیرد. به معنای دیگر اعتراض کروبی از یک بیزاری و دلزدگی مفرط از نظامی که خود از پایه‌گذارانش بوده و اینک در سالهای پیری به ورشکستگی آن در همه ابعاد پی برده، مایه گرفته است، در حالی که موسوی با سرمایه و اعتباری که 8 ماه پایداری و ثبات قدم و رأی برایش کسب کرده در اندیشه کیان سیاسی جایگزین است. من به هیچ روی قصد تعبیر و تفسیر دلخواسته از سخنان و رفتار او ندارم بلکه ارزیابی من کاملاً بر گفته‌ها و منش و رفتار و اخلاق سیاسی او طی ماههای اخیر استوار است.
کروبی می‌داند که چه نمی‌خواهد، تصویر نظام 97 درصدی اول انقلاب هنوز با اوست و چون مشاهده می‌کند از آن نظام ایدآلش چیزی به‌جز استخوان کرم‌زده عفن بدمنظری به جا نمانده و نه عمرش مجال می‌دهد و نه با بودن حاکمیتی که حتی فرزند او را از شکنجه معاف نمی‌دارد و با بطری تهدید به تجاوز کردن به او در مسجد امام علی می‌کند، می‌تواند امید داشته باشد که نظام رویائی‌اش در آستانه انقلاب، بار دیگر احیا شود، بنابراین چنان سامسون (شمشون) اگر پایش بیفتد این اساس بی‌بنیان را بر سر خود و کرسی‌نشینان قدرت خراب می‌کند. حالا کروبی که شاید از معدود کسانی بود که در جمع حاکمان جمهوری اسلامی در مرگ آیت‌الله خمینی از صمیم قلب می‌گریست و به جای آنکه در آن روزهای حساس، در جمع تصمیم گیرندگان برای ترتیب اوضاع پس از خمینی حاضر شود دو سه هفته به دنبال کفن و دفن و عزاداری و تسلا دادن به خانواده وی وقت صرف کرد و این مجال را به هاشمی و خامنه‌ای و احمد خمینی و... داد تا عروس قدرت را به حجله سیدعلی آقا ببرند، بیست سال بعد اقرار می‌کند خمینی هم خطاکار بود.
موسوی اما نگاهی فرامصلحتی به قضایا دارد. حالا او درک کرده است که اکثریت سبزها نه فقط از خامنه‌ای و احمدی‌نژاد بلکه از کل رژیم دل شسته‌اند و دگرگونی را در معنای بنیادین و ساختارشکنش خواستارند. بدون شک میرحسین موسوی که در دوران 8 ساله نخست‌وزیری‌اش اگرچه مستقیماً در جنایات حاکمیت نقش اساسی نداشت اما به عنوان رئیس دولت نمی‌تواند از آثار و سیاهی‌های این جنایات در امان باشد، بعد از بیست سال در حاشیه چرخیدن و سالی دو سه بار در مجمع تشخیص برای خالی نبودن عریضه حاضر شدن و به محفلی که در شورای هنر از اهل هنر و فرهنگ برپا شده بود دل بستن، ناگهان با توفان خرداد 88 به وسط میدان پرتاب شد. البته در آغاز میل او به مدارا و رفتار او و هم گفتارش بر محور مفاهمه و مصالحه استوار بود اما، رهبر که سر آشتی نداشت و به چیزی جز تسلیم مطلق موسوی و کروبی به نتایج از پیش مقرر شده انتخابات نمی‌اندیشید و در عین حال حتی در کابوسها و چرتهای شب و ظهرش تصور انتفاضه‌ای ایرانی راه نداشت، با نخستین واکنش موسوی و کروبی و به پاخاستن میلیونها ایرانی در بستر جنبش سبز، شمشیر را از رو بست و به چنان جنایاتی دست زد و بر بستر کذب و تهمت تا آنجاها رفت که هضمش برای فردی مؤمن و معتقد به دین و ارزشهای اخلاقی و مبانی انقلاب بسیار سخت و سنگین بود.

جدال موسوی با خویش
از بسیاری آشنایان موسوی شنیده‌ام که او از نظر اعتقادات مذهبی بسیار متعصب‌تر از خاتمی و کروبی و رفسنجانی است. خاتمی اصولاً فرد متعصب و اصول‌گرا در بستر مذهب نیست، به همین دلیل نیز در دوران ریاست جمهوری‌اش سکولارها را خیلی راحت‌تر از مذهب زدگان متعصب تحمل می‌کرد. تحمل موسوی کمتر بود و رفسنجانی نیز مثل خود خامنه‌ای اصولاً اعتقادی به دین و مذهب ندارد و تظاهر به مذهبی بودن او نیز نظیر شریک سابقش و دشمن لاحقش، اطواری جهت کسب محبت قدرت خانم است.
باری، موسوی در ممارست عمل سیاسی، آن هم در صف نخستین جنبشی که صبغه دینی ندارد، ضمن التزام و وفاداری به مبانی اخلاق سیاسی، بدون شک تحت تأثیر مشاوران و یاران و هوادارانی که ورشکستگی اسلام سیاسی را از مدتها پیش اعلام کرده بود هر روز افق دید خود را به جامعه و فرهنگ سیاسی و نظام حکومتی بازتر کرد. البته من انتظار ندارم موسوی فردا علام کند قانون اساسی جمهوری اسلامی را به رسمیت نمی‌شناسد و خواستار براندازی رژیم است. در چنین صورتی (و این نهایت آرزوی رهبر و غلام آستان مبارک اوست) اگر سرنوشت صادق قطب‌زاده در انتظار موسوی نباشد حکایت آیت‌الله منتظری با عنف و شدت بیشتر در مورد او به اجرا درخواهد آمد.
با اینهمه موسوی در لابلای سخنانش تلگرافی تاکید می‌کند که: من موسوی قبل از انتخابات نیستم، حالا در برابر چهره به خون نشسته ندا، سینه سوراخ سهراب، جگرسوخته سهراب و... و گلوی شکسته آرش و محمدرضا بر بالای دار مسؤولیت دارم. حالا باید در برابر نگاههای پر از درد ابراهیم و مریم که پس از تجاوز به آنها در زندان ویژه نایب امام زمان کهریزک از وطن آواره شده‌اند، ثبات قدم و رأی خویش و سبز بودنم را اثبات کنم. موسوی حالا می‌داند هر روز که دکتر احمد زیدآبادی و عبدالله مؤمنی و هنگامه شهیدی و رمضان‌زاده و مصطفی تاج‌زاده و دهها فعال سیاسی و مطبوعاتی و فرهنگی، در محبس سیدعلی آقا سر می‌کنند، وظیفه او در مبارزه با خلیفه‌گری سیدعلی آقا سنگین‌تر می‌شود. به این پاره از سخنان او در مصاحبه اخیرش با سایت «کلمه» توجه کنید: «مأموران خشن حتی طاقت دیدن یک لباس سبز بر تن راهپیمایان جوان و یا حتی یک تسبیح سبز در دست یک روحانی را نداشتند... اجازه دهند جنبش راه سبز با توجه به اصل 27 قانون اساسی برای یک راهپیمائی مردم را دعوت کند. نحوه استقبال می‌تواند به حرف و حدیث‌ها پایان دهد. (موسوی می‌داند که اگر چنین اجازه‌ای صادر شود رژیم به پایان می‌رسد) راه‌پیمائی 22 بهمن امسال مهندسی شده بود (یعنی سیدعلی آقا و نوکرانش آن را به صحنه آوردند بعد هم حضور مردم را هم چون انتخابات مصادره کردند) جنبش سبز نباید دچار روزمرگی و انفعال بشود و استراتژی خود را از یاد ببرد... ملت ما می‌خواهد معلمان کشور بابت درخواست حقوق خود کتک نخورند. کارگران بابت درخواست حق خود مورد تهاجم قرار نگیرند و زنان به خاطر درخواست رفع تبعیض مورد هجوم تهمت‌های گوناگون قرار نگیرند... جنبش سبز بر سر مطالبات خود محکم ایستاده است. علاقمندان جنبش سبز به ایرانی بودن و نمادهای آن افتخار می‌کنند. (از جمله چهارشنبه سوری که به قول موسوی جشن پرواز نور بر تاریکی و به گفته ما آزادی و زندگی و عشق و زیبائی، بر ولایت جهل و جور و فساد و مرگ و زشتی و استبداد است.)... در هیچ سالی اینهمه نیروی انتظامی و نظامی و امنیتی به خیابانها آورده نمی‌شد (آنکه این نیروها را آورد آیا کسی جز سیدعلی آقا و احمدی‌نژاد بودند؟) برخوردهای خشن و وحشیانه که مخصوصاً در میدان صادقیه و بعضی نقاط دیگر دیده شد در سالهای قبل نبود... دهها میلیون ایرانی که در این کشور با سانسور، جلوگیری از آزادی‌ها و اقدامات سرکوبگرانه، سیاست خارجی دمدمی و ماجراجویانه، سیاستهای ویرانگر اقتصادی، رواج فساد و دروغ معترض هستند خواهان تغییراتی می‌باشند که به آنها مجال دهد با حاکمیت بر سرنوشت خود، این سرنوشت و کارگزاران بی‌لیاقت را تغییر دهند (منصفانه می‌پرسم در تمام دوران شاه آیا هیچیک از مخالفان او، با چنین واژگان و تعبیرهائی رژیم او را نفی کرده بودند؟ موسوی خوب می‌داند که مسبب اصلی این اوضاع و احوال کی است. و می‌داند که مردم خواستار فروکشیدن هیأت حاکمه می‌باشند) موسوی پس از آنکه از سانسور نامه و پیامک و دورنگار می‌گوید و سانسور رسانه‌ها و فرمان تیر و قتل و زندان، می‌افزاید: زمینه هر تغییر اساسی در جهت اصلاح‌گری گسترش آگاهی است (تا عده‌ای بدبخت و مفلوک با این اعتبار که سیدعلی آقا نایب امام زمان است و تحفه آرادان صاحب هاله نور و امام زمان هفته‌ای دو بار به جمکران سر می‌زند، به ظالمان حاکم سواری ندهد.) به نظر کسانی که مشغول ضرب و شتم دانشجویان هستند فرزندان این ملت از حیوانات هم کم‌ارزشتر می‌نمایند. و فاجعه‌بارتر اینکه در سطوح مختلف (یعنی از رهبر گرفته تا فرمانده نیروی انتظامی) مسؤولین می‌گویند که نمی‌دانند حمله کنندگان چه کسانی هستند. این توهین بدتر به شعور دانشجویان و مردم است. (سیدعلی آقا پس از دیدن فیلم فاجعه هم به جای استمالت از ملت همچنان نمرودوار ادعای خدائی می‌کند و با کوتاه کردن جمله اطیعوا الله واطیعوا الرسول و اولوالعزم منکم، خود را هم عرض پیامبران می‌گذارد. بعد هم چوب می‌گیرد و سبزها را از کشتی نوحش بیرون می‌کند. که ظاهراً در کشتی فقط حیوانات آن هم از نوع آدمخوارش جواز حضور دارند.) موسوی به درستی می‌گوید که سبزها در چهارشنبه سوری قصد تخریب و انفجار ندارند (چون به نمادها و مراسم ملی دلبسته‌اند، بنابراین می‌آیند و آتش زندگی می‌افروزند.) سبز بودن به گفته او به لباس و نماد نیست به اخلاق است و... هرچه بیشتر می‌رویم، موسوی شایستگی بیشتری از خود برای رهبری جنبش سبز در داخل کشور تا مرحله فروکشیدن ولایت جهل و جور و فساد از خود نشان می‌دهد. او به کروبی نیز نیازمند است تا آنجا که لازم به پرده‌دری شد، او فریاد بزند دولتمرد نقاش در آرزوی روزی است که مجموعه پوسترها، کلیپ‌ها و سایر آثار هنری خلق شده در این ماهها آزادانه به نمایش گذاشته شود. آیا با بودن سلطان فقیه و خادم درگاهش می‌توان تحقق چنین خواست و آرزوئی را ممکن پنداشت؟

واندر حکایت شیخ‌الرئیس!
از موسوی گفتم و از شیخ علی اکبر هاشمی بهرمانی نیز بگویم که در بستر جنبش با یک خطبه نماز جمعه، نامه‌ای به صنم به دست خود ساخته‌اش، موضعگیری همسرش خانم عفت مرعشی و هدف قرار گرفتن خود و فرزندانش از سوی حاکمیت، ناگهان صاحب اعتبار شد. اگر به او تندی می‌کردی با اعتراض بعضی از سخت‌ترین مخالفان او در روزگار قدرتش روبرو می‌شدی که می‌گفتند حالا موقعش نیست، به هاشمی نیاز داریم و فقط او از پس ولی فقیه بر می‌آید. تصویر تازه هاشمی اما چه زود در برابر نور حقیقت سیاه شد. او به جای ثبات قدم و استفاده از اجلاس خبرگان برای بازگوئی حقایق و نشان دادن عدم اهلیت سیدعلی آقا، به دستبوسی رفت و در خبرگان آغاز و انجام دو روز مدّاحی و دست و پابوسی رهبر را رقم زد. تصویرش در جوار رهبر، چقدر فروشکسته و مفلوک می‌نمود. ملت جایگاهی فراتر از رئیس خبرگان و مجمع را به او عرضه کرده بود، جایگاهی که از باد و باران و غضب و عتاب ولی فقیه آسیب نمی‌بیند. او حتی در مقام یک پدر، به روی اوباشی‌گری مزدوران بسیج سید علی آقا نسبت به دخترش فائزه چشم بست و به جای آنکه با اقتدار در اجلاس خبرگان عدم اهلیت صنم دست ساخته‌اش را اعلام کند، خم شد تا او بر شانه‌اش سوار شود. هرچه در این هفته موسوی پشت به نظام به سوی مردم آمد، هاشمی رفسنجانی رو به نایب امام زمان کرنش کرد و در برابرش زانو زد. تاریخ برگ عبور به سرفرازی را به او داده بود او اما این برگ به آتش انداخت و بقا در جمع کارگزاران سیدعلی آقا را برگزید. بی آنکه درک کند حتی اگر فردا سر فرزندانش را هم جلوی پای رهبر ببرد باز هم در ناخودی بودنش اثری نخواهد داشت که آقا فرموده‌اند این آقای پرزیدنت احمدی‌نژاد از هاشمی به ما نزدیکتر است.
شیخ علی اکبر هاشمی بهرمانی در 75 سالگی به جای آنکه صف خودی‌های ملت را برگزیند، خود را در صفی انداخت که دیگر در آن جائی به او نمی‌دهند

تفسير هفته

New_IRTV-19.jpg

تلويزيون ايرانيان

Download file

تفسيرخبر

Tafssir-2010.jpg

دکتر عليرضا نوری زاده ودكتر محسن سازگارا در رابطه با دستگيريهاي گسترده در ايران٬ جنبش سبز و راهكارهاي تازه ٬ ميهمانان تروريست رژيم در تهران و ... به سوالات جمشيد چارلنگي پاسخ ميدهند.
۰۷/۰۳/۲۰۱۰
صدا:
Download file

تصوير:

Download file

زيرذره بين

zireh.bmp

تصفيه دلنشگاهها از آزادانديشان ٬ توطئه تازه رژيم

daneshjou.bmp

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با تصفيه دلنشگاهها از آزادانديشان ٬ توطئه تازه رژيم پاسخ ميدهد.۰۶/۰۳/۲۰۱۰

Download file

زيرذره بين

zireh.bmp

صدور حكم اعدامي ديگر در دولت عدل اسلامي
hokm edam mohammad amin valian.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با تایید حکم اعدام براى یکى از دانشجویان بازداشتى محمد امين وليان پاسخ ميدهد.۰۵/۰۳/۲۰۱۰

Download file


زيرذره بين

zireh.bmp

اجتماع گروههاي ضد صلح در تهران
hassan_nasrallah_014.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با اجتماع گروههاي ضد صلح در تهران پاسخ ميدهد.۰۴/۰۳/۲۰۱۰

Download file

زير ذره بين

zireh.bmp

سخنان رهبر رژيم علي خامنه اي مبني بر مبارزه با استكبار

khamenei-5620.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با سخنان رهبر رژيم علي خامنه اي مبني بر مبارزه با استكبار وضرورت پيروز شدن در نبرد فرهنگي٬ پاسخ ميدهد. ۰۳/۰۳/۲۰۱۰

Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

چهارشنبه ۰۳/۰۳/۲۰۱۰

صدا/بخش اول:
Download file

بخش دوم:
Download file

تصوير/بخش اول:
Download file

بخش دوم:
Download file

زیرذره بین

zireh.bmp

جبهه جدید علیه اسرائیل ؛اوهام رژیم ایران یا واقعیت ؟

AssadAhmadinejad.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با جبهه جدید علیه اسرائیل ؛ بین اوهام رژیم ایران یا واقعیت ؟ پاسخ میدهد.۲۷/۰۲/۲۰۱۰
Download file

زيرذره بين

zireh.bmp

سخنان رهبر رژيم و تسليم كامل هاشمي رفسنجاني
khameneh.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با سخنان رهبر رژيم و تسليم كامل هاشمي رفسنجاني پاسخ ميدهد. ۲۶/۰۲/۲۰۱۰

Download file

تفسيرهفته

New_IRTV-19.jpg

تلويزيون ايرانيان


Download file

تفسير خبر

Tafssir-2010.jpg

دکتر عليرضا نوری زاده ودكتر محسن سازگارا در رابطه با سخنان رهبررژيم در ديدار با نمايندگان مجلس خبرگان ٬ مانور رژيم بعد از دستگيري ريگي و ... به سوالات جمشيد چارلنگي پاسخ ميدهند.
۲۶/۰۲/۲۰۱۰

صدا:
Download file


تصوير:

Download file

يكهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg

آتش به جان شمع فتد...
در روزگار خوش استبداد متمدن، مجلات نگین و خوشه و فردوسی را داشتیم و ماهنامه سخن و وحید و اندیشه هنر را، هر ماه تقریباً جُنگی توسط همنسلان ما منتشر می‌شد. اگر علی میرفطروس به تبریز ره زده بود سهندش از آنجا می‌آمد و صالحی با بازار ادبیاتش هوای شمال را در دلهای ما می‌ریخت و البته جُنگ حقوقی و یارانش از اصفهان و جُنگهای خراسانی از مشهد و... روزهای تشنه ما را پر می‌کرد.

یک جمع حدوداً دو سه هزار نفره بودیم در چهارسوی وطن، و از این هزار هر از گاه یکی به پایتخت می‌آمد. اگر راهش به زندان نمی‌افتاد، حضورش را در فردوسی و نگین و خوشه و... به شکل مکتوب و در کافه فیروز و نادری و چارلی و... رویاروی زیارت می‌کردیم. شبهای شعر و قصه و بحث و نقد در کنار نمایشگاههای نقاشی، و تئاتر سنگلج به قول آل احمد و کارگاه نمایش، تالار رودکی و مجله‌ای که خوشنام خودمان بیرون می‌داد و حشمت سنجری، خانم افسانه بقائی و گالری نگار و معصومه سیحون و گالری خیابان شاه، ژازه طباطبائی و آهن‌ها و آدمها، ایران درودی که شکوه و عظمت تاریخ و وطن و زیبائی عرفان را در آن تابلوهای بی‌نظیر به نمایش می‌گذاشت و همراه همسرش که ناکام رفت، تجلی زندگی ایده‌آلی بود که همه ما بیست ساله‌های آن روز آرزو داشتیم. پرویز تناولی و حسین زنده‌رودی با طلسم‌ها و دایره‌های هجائی، قاسم حاجی‌زاده و منصوره حسینی، عصرهای سه‌شنبه با نوری علا و موج نو، چهارشنبه‌ها با دستغیب و نیمائی‌ها، پنجشنبه‌ها، براهنی و نقد و بحث و طلا در مس و در پایان، شعرهای انقلابی ضدحکومتی را با شعله‌های جانبخش می از دست ساقی ترسای پیرهن چرکین به گلو ریختن. این جوانی ما بود. و آنچه دکتر محمد صنعتی به سیروس علی‌نژاد که یکی از ما بود در گفتگوی جانانه‌اش در «بخارا» عنوان کرده، چشم‌انداز ما نسل ایده‌آل زده سرگشته بود. (این را بگویم که در روزگار استبداد آدمخوار آن هم نه با قاشق و چنگال بلکه با پنجه‌های چرک گرفته در اوین و کهریزک و مسجد امیرالمؤمنین، فقط بخارای علی دهباشی مانده است که یک ناله مستانه از جائی شنیده نمی‌شود به جز بخارا، پس ویران شود این شهر که میخانه ندارد، اما بخارا باشد که در روزگار طاعون ناب انقلاب ولائی این استثنا در قاعده کلی تزویر و ریا و مدّاحی، جرعه‌ای از می ناب معرفت ایرانی است. حالا دهباشی با همه مصائب و فشارها می‌کوشد این شعله سوسو زن فرهنگ و ادب ما را به هر طریقی شده پایدار نگاه دارد.) مصاحبه سیروس علی‌نژاد با دکتر صنعتی به اعتقاد من یکی از بهترین و آگاه‌کننده‌ترین گفتگوهائی است که در سالهای اخیر با اهل نظر، آن هم از نوع بی‌عقده‌شان انجام گرفته است. (تعداد این بی‌عقده‌ها حقاً که امروز از تعداد انگشتان دست نیز کمتر است. شما در کنار دکتر عباس میلانی و دکتر حسین بشیریه، محمد مجتهد شبستری و همین دکتر صنعتی چند اسم دیگر می‌توانید بگذارید؟).
باری، امروز که به دهه چهل ـ که ما از نیمه‌اش در حاشیه و سپس وسط معرکه افتادیم ـ و دهه پنجاه می‌نگرم، در می‌یابم که محیط روشنفکری ما در آن سالها تا چه حد در چنگ ایده‌آلیسم توده‌ای و ایده‌آلیسم اسلامی گرفتار بوده است تا جائی که رفیق همسفر آن روزهای ما خسرو گلسرخی که اعدامش بی‌دلیل‌ترین اعدامها پیش از ظهور خمینی بود، از یکسو دلبسته مارکس و اندیشه جهانشمول دیکتاتوری پرولتاریا شده بود و از سوئی دیگر در دادگاهش توسل به کلام حسین بن علی می‌جست. در زندان، اسلامی‌ها رختشان را روی بندی که لباس چپ‌ها روی آن خشک شده بود نمی‌انداختند و در لیوان آنها آب نمی‌خوردند آن وقت آقای به آذین در کانون نویسندگان هر آنکه را گفته بود بالای چشم خمینی ابروست، با شنیع‌ترین واژگان، مزدور و سگ امپریالیست‌ها و لیبرال‌ بدنهاد می‌خواند. همین نگاه بود که ما جوانان را چنان اسیر آل احمد و غربزدگی‌اش کرد که مهدی رفیقمان با دو تا و نصفی شعر بال شکسته گریبان روشنفکر آزاداندیشی مثل داریوش آشوری را می‌گرفت که به چه حقی به امامزاده ما حضرت جلال آل قلم درباب غربزدگی خرده گرفته‌ای؟ و من هر بار که یاد آن منظره می‌افتم به جای مهدی و یک دوجین جوان مثل خودم ایده‌آل زده آن هم ایده‌آل‌هائی مرکب از نوع ترکیبی سید قطب به اضافه چه‌گوارا و امام خمینی به اضافه هوشی مین و... در برابر آشوری احساس خجالت می‌کنم. در آن فضا ابراهیم گلستان چون جرعه جرعه عشق را در جانهای ما می‌ریخت مطعون و مردود می‌شد آن وقت حسنعلی جعفر بیسوادی که شعارهای آبدوغ خیاری در بطن یک قصه کوتاه از دهان فاطمه سلطان بیسواد مرده شوی مسگرآباد در باب جسدهای چاک چاک صادر می‌کرد به عنوان نابغه قصه‌نویسی از سوی آل احمد، به خورد ما داده می‌شد. روشنفکر عصر طاغوت پدر، حتی اگر ارانی‌وار دلبسته مکتب اشتراکی بود در درجه نخست سرفرازی و پیشرفت وطن و اعتلای نام ایران و رفاه ملتش را در نظر داشت. اما روشنفکر به رسمیت شناخته شده عصر طاغوت پسر، در درجه اول در اندیشه تخریب نظم موجود بود بی آنکه جانشینی برای آن یافته باشد. مثلاً اگر شما در سال 47 از تک تک مشتریان دوشنبه ظهرهای کافه فیروز، چه بزرگشان از نوع آل‌احمد و ساعدی و اسلام کاظمیه و هزارخانی و چه میان سالانشان و چه از ما نوجوانان می‌پرسیدید حضرت، گیرم فردا این محمدرضا شاه رفت و دولت به کام شما شد، چه نوع حکومت و چگونه آدمی را برای به دست گرفتن قدرت در نظر دارید، هرگز پاسخ درست و روشنی دریافت نمی‌کردید. پرویز نیکخواه و فیروز شیروانلو تقبیح می‌شدند چون به دنبال اصلاح از درون بودند، و سیاوش کسرائی و هوشنگ ابتهاج چون اتومبیل و راننده داشتند باید نگاه ملامت بار رفقای سابق حزب و جوجه انقلاب زده‌هائی از نوع بچه‌های نسل ما را تحمل کنند. آن منظر آخرین جلسه کانون نویسندگان در مدرسه به آذین پیش از تجدید فعالیت کانون در ماههای پیش از انقلاب نیز از یادم نمی‌رود وقتی این هر دو شاعر بزرگوار مورد حمله یکی از جوجه‌ها قرار گرفتند (البته به تحریک شاعری نامدار) که شما بورژواها چه می‌گوئید؟ بستر روشنفکری ما با فقر ـ و گاه ادای فقیر را در آوردن ـ کم سوادی، عرق بسیار نوشیدن و گاه از عرق به دود و دم رسیدن، حرفهای بی سر و ته اما نیشدار به شاه و حکومت حوالت دادن، آرزوی حداقل یک بازداشت هر چند کوتاه و اقامت در کمیته و یا اوین داشتن، «صد سال تنهائی» و افادات «امه سزر» و «فرانتس فانون» و سروده‌های لورکا و نرودا را زیر بغل زدن، تقی‌زاده را دشمن داشتن و قول آل احمد را در شهید بودن شیخ فضل‌الله نوری مرتجع، حق و حقیقت پنداشتن و... بستری بود که زائو در آن البته به جز نوزاد کریه و خونریز و بدخوی انقلاب اسلام ناب محمدی ولائی را نمی‌زایید.
استبداد رضاشاهی را اگر به درستی نفی می‌کردیم حداقل انصاف داشتیم که تحولات مثبت و اساسی 16 سال سلطنت و دو سه سال سردار سپهی و ریاست وزرائی او را هم منکر نشویم. اما چون نگاه همه نفرت بود و انکار، همه پوچی بود و ایده‌آل‌های بی‌مایه و پایه، نه کار سترگ داور را در ادامه کار مشیرالدوله در برپاساختن عدلیه نوین می‌ستودیم (اما، با همه توان مرگ داور را در جمع جرائم رضاشاهی منظور می‌کردیم) نه یکپارچه کردن ایران، نظام نوین حمل و نقل، برپائی مدرسه و دانشگاه، اعزام محصل به خارج، نظام مالیاتی و بودجه‌نویسی، انتقال زن از آشپزخانه و پستو به جامعه، جدا کردن حریم دین از حکومت و... در نگاه ما اصلاً ارزشی نداشت چون ارانی در زندان پهلوی به قتل رسیده بود!!
همین نگاه را در باب عصر طاغوت پسر نیز داشتیم. یعنی به روی معجزه دهه چهل در عرصه اقتصادی و صنعتی و کار سترگ مردانی چون دکتر عالیخانی چشم می‌بستیم، اسم علی امینی که می‌آمد حکایت کنسرسیوم بلافاصله مطرح می‌شد و یادمان می‌رفت که در همان 14 ماه زمامداری اگر با او همدلی شده بود و جبهه ملی پیشنهادات او را به دیده ایجاب نگریسته بود کار ما به آریامهر شدن طاغوت پسر نمی‌رسید و خمینی در هیأت منجی قافله‌دار انقلاب نمی‌شد. گفتگوی سیروس علی‌ نژاد با دکتر صنعتی، بدون هیچ تردیدی، روایت تکان دهنده نسلهائی است که مفهوم روشنفکر را به درستی درک نکرده بودند به همین دلیل روشنفکران واقعی را نفی می‌کردند و زیر علم هر روضه خوانی از نوع چپ و اسلامی آن سینه می‌زدند. دکتر صنعتی به درستی می‌گوید که شخصیتهائی مثل دکتر صدیقی و دکتر صناعی و دهها تن از آنها که برای اصلاح نظام و پیشرفت و سربلندی کشور با همه بایدها و نبایدها و حضور مستمر (ایشان فرمانده‌اند و ما فرمانبردار، یعنی همان قول مأثور مرحوم هویدا) از دل و جان مایه می‌گذاشتند روشنفکر به حساب نمی‌آمدند اما کافی بود شما یک شعر چاپ کنید که در آن واژگانی از قبیل جنگل و شب و خون و خلق آمده باشد یا مقاله و قصه‌ای که طعم مرگ و ویرانی و نفی ارباب تاجدار را داشته باشد، تا به جمع روشنفکران اضافه شوید. قحطی که ما گرفتارش بودیم با ظهور امام خمینی، آشکار شد. اما دریغ از یک «پاپاسی» که این فضای قحطی‌زده را اندک تغییری ‌دهد. چپ‌هامان قصیده غرّا در وصف امام عصر و زمان سرودند و تئوریسین سرشناس در 70 سالگی زیر تیغ ختنه لاجوردی رفت. لیبرالهامان کراوات گشودند و ریش نهادند و تسبیح در دست گرفتند و ملی‌هامان بعد از آنکه بختیار را با خنجری از پشت ناک اوت کردند، نماز جمعی در پشت سر «مردی که خورشید وجودش از غرب طلوع کرد» به جا آوردند. اما سی و یک سال استبداد و ارتجاع و نفرت و مرگ، اگرچه در عرصه ادبیات و فرهنگ میوه خوش عطر و طعمی به بار نیاورده است. (حسن عرب معروف همه گاه می‌گفت درختی را که با خاک انداز آب دهند ثمره‌ای به جز گند نخواهد داشت. البته او واژه دیگری به کار می‌برد) اما در عرصه روشنفکری در این دوران شاهد بی‌رنگ شدن تابُوها و گشوده شدن زبانها، بی‌اعتبار شدن ارزشهای بی‌پایه هستیم. آشکار شدن واقعیت حکومت دینی، فروپاشی اتحاد شوروی و ورشکستگی اندیشه دیکتاتوری پرولتاریا، از قدسیت افتادن امامزاده‌های چپ و راست دوران ما که این آخریها آنقدر بی‌ریشه شده‌ بودند که مثلاً قذافی آدمی نیز به جمعشان اضافه شده بود، ظهور انسانگرائی عینی در قالب سوسیال دمکراسی نوین، حقوق بشر، و مرگ آپارتاید نژادی (مذهبی‌اش البته با زوال اسلام ناب انقلابی ولائی و سلفی به زوال خواهد رسید) همه و همه در این تحول اساسی نقش داشته‌اند. با این آرزو که سخنان دکتر صنعتی راهگشای آنهائی نیز باشد که در تعمیم مفهوم روشنفکر در قالب رایج دهه چهل و پنجاه نقش اساسی داشته و خوشبختانه هنوز در قید حیاتند. شماری از آنها در خارج از کشور همچنان گرفتار مفاهیمی هستند که دیرگاهی است مهر باطل شد را یدک می‌کشند.

روزهای ما، روزهای آنها
بعد از 22 بهمن حالا موسوی و کروبی نیز به این نتیجه رسیده‌اند که باید روزهای سبز را از روزهای سیاه اهل ولایت فقیه جدا کرد. به ویژه روزهائی که یکسره مصادره شده‌اند. شما نمی‌توانید طرفدار آزادی و حقوق بشر و مردمسالاری باشید آن وقت تولد امامخمینی را جشن بگیرید. نمی‌شود ضد ولایت جهل و جور و فساد بود و در سالروز درگذشت بنیانگذار آن لباس سیاه پوشید و نوار سبز روی آن زد. چنانکه در 22 بهمن امسال نیز دیدیم رژیم با همه توانش به میدان آمد تا مانع تصرف ولو جزئی از 22 بهمن توسط جنبش سبز شود.
رژیم از چند ماه پیش می‌دانست که در 22 بهمن جنبش سبز تلاش خواهد کرد با همه توان در صحنه رویاروئی حاضر شود. پس با همه توانش آمد. از روی تصویر «گوگل ارث» می‌توانید تعداد اتوبوسهائی را که حاضران در میدان آزادی را به صحنه آورد تخمین بزنید. آیا تا حال سابقه داشته رژیم دو هزار وسیله نقلیه برای کشاندن هواداران و وابستگان و تظاهرکنندگان اجاره‌ای را به صحنه بیاورد؟
موسوی و کروبی که همچنان گرفتار تعلقات خود به نظام هستند (و هر کدام نظام را آنگونه که می‌خواسته‌اند و می‌خواهند تصویر می‌کنند) نیز به این نتیجه رسیده‌اند که باید تغییری اساسی در تاکتیکهای خود بدهند. پیامهائی که از داخل کشور می‌رسد همگی نشان از آن دارد که مردم برای یک چهارشنبه سوری جانانه حاضر می‌شوند. البته رژیم نیز این را می‌داند و هشدارهای اسماعیل احمدی‌مقدم فرمانده نیروهای انتظامی (باجناق تحفه آرادان) حکایتگر آن است که سیدعلی آقا فرمان را صادر کرده است. منتها تفاوت این شب با 22 بهمن و دیگر تظاهراتی که در این 8 ماه شاهد آن بوده‌ایم در دو امر اساسی است.
نخست آنکه حضور جنبش سبز متمرکز در یک مکان یا دو سه مکان نیست بلکه در چهارسوی ایران سبزها حاضر خواهند بود. هر محله‌ای تبدیل به میدان رویاروئی است. رژیم ناچار است نیروهای خود را پراکنده کند تا در همه جا باشند. این کار غیرممکن است و امکان ندارد حتی اگر همه بسیجی‌ها و لباس شخصی‌ها را به میدان بیاورد، قادر به پوشش همه زوایای پایتخت و دیگر شهرها باشد.
به اعتقاد اغلب آنها که در این 8 ماهه تجربه بسیار در میدان رویاروئی با رژیم آموخته‌اند، شب چهارشنبه سوری زمانی است که جنبش سبز نکات منفی روز 22 بهمن را جبران کند. البته خود من روز 8 مارس را روز مناسبی برای ظهوری هرچند محدود می‌دانم اما باید دید مردم کشش و توان دو بار به صحنه آمدن را در فاصله‌ای کوتاه دارند ضمن اینکه حداقل در شهرستانها اهمیت روز زن چنانکه باید و شاید تفهیم نشده است. اما چهارشنبه سوری بخشی از هویت تاریخی و فرهنگ ما است که به جنس و زبان و مذهب کاری ندارد. روزی است که همه ما می‌توانیم چراغ جنبش سبز را در پرجلوه‌ترین شکل، به چشم جهان بکشانیم. بیش از این نمی‌گویم اما تردید نکنیم، هزاران هزار انسان در خانه پدری با دلهائی سرشار از امید (بدون آن که ترس را انکار کنیم و زخمهای بسیار بر پیکر و روح آنها را نادیده بگیریم) چشم به شام چهارشنبه سوری دوخته‌اند. از امروز تا آن شب، همه تلاش ما باید روی این نکته متمرکز باشد؛ نگذاریم ذره‌ای از امید مردم کاسته شود. تلاش کنیم در پیامها، نوشته‌ها و سخنانمان، پیام‌آور امید باشیم. همزمان با توجه به تحولی که در مواضع ایالات متحده، روسیه و اتحادیه اروپا مشاهده می‌کنیم، وظیفه همه آنها که می‌توانند در صحنه بین‌المللی، ناقل پیام مردم ایران به خارج باشند تلاش بیشتری برای قانع ساختن جامعه بین‌المللی در جهت برقراری مجازاتهائی است که رژیم از آن رنج خواهد برد. منع سفر سران رژیم به خارج، و توقیف سرمایه‌های غارت شده بیش از هزار تن از مسؤولان دیروز و امروز رژیم بدون تردید آسیبی به مردم ایران نخواهد رساند بلکه رژیم را به زانو درخواهد آورد.

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

جمعه ۲۶/۲/۲۰۱۰

صدا/بخش اول:
Download file

بخش دوم:
Download file

تصوير/بخش اول:
Download file

بخش دوم:
Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

پنجشنبه ۲۵/۲/۲۰۱۰

صدا/بخش اول:
Download file

بخش دوم:
Download file

تصوير/بخش اول:
Download file

بخش دوم:
Download file

زيرذره بين

zireh.bmp

دلائل بركناري سردار فضلي و سردار رجب زاده

fazzliiii.bmp
در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با دلائل بركناري سردار فضلي و سردار رجب زاده پاسخ ميدهد. ۲۵/۰۲/۲۰۱۰

Download file

زيرذره بين

zireh.bmp

پيشنهادات ايران و تحريمهاي درراه

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با پيشنهادات ايزان در زمينه مبادله اورانيوم و تحريمهاي درراه پاسخ ميدهد.۲۴/۰۲/۲۰۱۰

Download file

راديو زمانه

دکتر علی‌رضا نوری‌زاده، تحلیل‌گر سیاسی در گفت‌وگو با زمانه:
«ایران باید از دستگیری ریگی استفاده کند‬»

riggggi.jpg

رضا جمالی
reza@radiozamaneh.com
گرچه مقامات امنیتی ایرانی در نخستین اظهار نظرها در مورد دستگیری عبدالمالک ریگی، همکاری سرویس‌های امنیتی خارجی در این موضوع را رد کرده‌اند؛ اما به نظر نمی‌رسد این کار بدون همکاری و مشارکت سرویس‌های اطلاعاتی و عملیاتی حاضر در منطقه صورت گرفته باشد.
تلویزیون الجزیره به نقل از خبرنگارش در اسلام آباد گفته که آقای ریگی هفته گذشته از سوی پاکستان دستگیر و تحویل مقامات ایرانی شده بود. زمان بازداشت، نحوه دستگیری و زمان اعلام این خبر همگی از موضوعاتی هستند که همچنان در ابهام قرار دارند . برای بررسی بیشتر این موضوع با دکتر علی‌رضا نوری زاده تحلیل‌گر سیاسی در لندن گفت‌وگو می‌کنم.

Download file

آقای نوری‏زاده، طبق گزارش تلویزیون دولتی ایران، بامداد روز سه‏شنبه چهارم اسفند، عبدالمالک ریگی دستگیر شد. وزیر کشور ایران، مصطفی محمد نجار گفته است که دستگیری وی خارج از خاک ایران و در منطقه‏ای در خاک پاکستان اتفاق افتاده است. اما دوباره گفته شد که وی در طی یک پرواز هوایی که از خاک ایران عبور می‌کرد، بازداشت شده است درباره نحوه این دستگیری ابهاماتی زیادی وجود دارد!
دولت جمهوری اسلامی بعد از حادثه‏ی تروریستی وحشتناکی که به کشته شدن شماری از بلند‏پایگان سپاه منجر شد، از طریق ریش‏سفیدان منطقه‏ی بلوچستان و یکی از ائمه‏ی جمعه، با نزدیکان آقای ریگی تماس گرفت و هم‏چنین از دولت پاکستان تقاضا کرد که وساطت کند.
پاکستانی‏ها بعد از سفرهای متعدد مقامات امنیتی ایران به این کشور و مذاکراتی که داشتند، موافقت کردند. ضمن این که طبیعتا پاکستانی‏ها که شاید زمانی با نظر تسامح به فعالیت‏های آقای ریگی و یارانش نگاه می‏کردند، اما این اواخر در چهارچوب مبارزه با بنیادگرایی اسلامی افراطی، سخت‏گیری‏های بیشتری برای او قائل شدند.
تسلیم برادر ریگی و شماری از افراد گروه او به جمهوری اسلامی نیز در این چهارچوب بود. اما بالاخره خود ریگی از یک سایه‏ی امنیتی برخوردار بود.
سرانجام مذاکرات در پاکستان شروع شد. ابتدا آقای ریگی در مذاکرات حاضر نشد و به همین دلیل جمهوری اسلامی آن را متوقف کرد و اصرار کرد که آقای ریگی باید در مذاکرات حضور داشته باشد. گفتند که می‏خواهند از خود او تعهد بگیرند و حاضر نیستند با واسطه با وی گفت‏وگو کنند.


این ماجراها مدت‏ها طول کشید تا سرانجام در ماه گذشته ملاقات با خود آقای ریگی صورت گرفت. یکی از مقامات امنیتی بلند‏پایه‏ی سپاه و هم‏چنین یک مقام وزارت اطلاعات و شمار دیگری از مسئولان و افراد سپاه قدس، زیر نظارت پاکستان و با ضمانتی که پاکستانی‏ها داده بودند، با آقای ریگی ملاقات کردند.
بر طبق اطلاعاتی که تا به‏این‏جا در دسترس است و در همین زمان کوتاه هم روی آن تحقیق شده است، ظاهراً جمهوری اسلامی موفق شده بود تا در درون هیأت همراه آقای ریگی فردی را برای همکاری پیدا کند. روایت دیگری نیز می‏گوید جمهوری اسلامی موفق شده است از تجهیزات بسیار پیشرفته‏ی رصد کردن و دنبال کردن سود بجوید و مکانی را که آقای ریگی بعد از مذاکرات به آن‏جا رفته، پیدا کند.
در واقع از آن‏جا به بعد آقای ریگی مورد تعقیب بوده تا این که جمهوری اسلامی جای مشخص او را در نزدیکی مرزهای ایران پیدا کرد و به دولت پاکستان اطلاع داد. پاکستانی‏ها رفتند آقای ریگی را دستگیر کردند و یک تیم از افراد سپاه هم به داخل پاکستان رفته و او را تحویل گرفتند.
جمهوری اسلامی یک بار دیگر، قبل از مذاکرات‏اش با ریگی‏، این تلاش را انجام داده بود و تیمی را به این منظور به پاکستان فرستاد. اما آن زمان چون با پاکستان هماهنگ نشده نبود، تیم را دستگیر کردند. اما این بار کار با هماهنگی کامل انجام شد.
در نتیجه توانستند آقای ریگی را به ایران منتقل کنند. بعد هم در زاهدان او را سوار هواپیما کردند و نمایشی را که به نظر من، شاید آدم‏های خیلی ساده‏دل را فریب بدهد، به راه انداختند.
هواپیما متعلق به سپاه بود. هیچ شرکت هواپیمایی، چنین هواپیمایی را در سفرهای بین‏المللی‏اش مورد استفاده قرار نمی‏دهد. حتی شیشه‏ی جلوی هواپیما شکسته بود و طبیعتا این صحنه‏سازی یا در داخل خود پایگاه هوایی سپاه صورت گرفته بود یا این که آقای ریگی را با این هواپیما به تهران و یا به پایگاه سپاه در نزدیکی تهران آورده بودند.
در عین حال، دستگیری آقای ریگی نیز چند روز پیش صورت گرفته است. عکس‏های آقای ریگی هم در پایگاه آمریکایی‏ها نیز به نظر من، همه افسانه‏ است. جمهوری اسلامی می‏خواهد عظمت دستگاه اطلاعاتی‏اش را نشان بدهد و در عین حال با این خبر و جنجال در اطراف این خبر، ماجرای تکان‏دهنده‏ی فیلمی را که از جنایات نیروهای انتظامی در کوی دانشگاه به نمایش درآمد، تحت‏الشعاع قرار بدهد.
آقای نوری‏‏زاده، آیا باید جندالله را رگه‏ای از طالبان در منطقه دانست؟ با توجه به این که بسیاری از اعمال و حرکات این گروه شبیه طالبان پاکستان و افغانستان است؟
جندالله از بستر طالبان و از بستر القاعده بیرون آمد. در بیانیه‏ها و اطلاعیه‏هایی هم که ابتدا منتشر می‏کردند، کاملا با یک گروه سلفی بنیاد‏گرا روبرو هستیم که حتی بین خود سنی‏های ایران هم طرف‏دار ندارند. منتها این نکته هم قابل ذکر است که آقای ریگی در طول سال‏های اخیر خیلی متحول شده بود.
عمل‏کرد ایشان همان عملیات انتحاری و شبیه به طالبان القاعده بود، ولی آقای ریگی به مرور از آن بستر فکری دور شد. تغییر نام جندالله خود یکی از دلایل تغییری بود که در عمل‏کرد ایشان حاصل شد. البته بیشتر بیان و خطاب آقای ریگی عوض شد. اما عمل‏کردش تغییر چندانی نکرد.
در عین حال آقای ریگی در چند مورد، تحت فشار افکار عمومی و همین‏طور درخواست‏های نیروهای اپوزیسیون، دست از گروگان‏های خود کشید. یک مورد بسیار روشن و آشکار آن همان گروگان‏های نیروهای انتظامی بودند که ایشان برخی از آنان را آزاد کرد و قول داد که دیگر آدم‏کشی نکند. ولی متاسفانه عملیاتی که علیه نیروهای سپاه انجام گرفت، یک عمل تروریستی در همه‏ی ابعاد آن بود.


اما یک نکته را من می‏توانم در مورد آقای ریگی بگویم؛ آن‏چه وزیر اطلاعات می‏گوید که آقای ریگی و طرف‏دارانش به دنبال طرح بلوچستان بزرگ بودند، صحت ندارد و آن‏‏ها اصلا دنبال چنین حرف‏هایی نبودند. به معنای دیگر، آقای ریگی یک رهبر محلی بلوچ است و نگاهی که در بلوچستان به او می‏شود، همان نگاهی است که در رژیم گذشته به دادشاه می‏شد.
در طول سه چهار سال اخیر در نوع ادبیات و سخن گفتن او تحولی ایجاد شده بود و این طلبه‏ی جوان بیست و چند ساله به مرور به گونه‏ای سخن می‏گفت که نشان می‏داد یا تاثیر یک نیروی فکری قوی‏تر است و یا این که خود استعداد داشته و در عمل یاد گرفته به گونه‏ی دیگری سخن بگوید.
اما تحرکات نیروی جندالله نمی‏توانسته بدون حمایت یک یا چند کشور دیگر، به تنهایی صورت گرفته باشد. نظر شما در رابطه با تحرکات چند ساله‏ی گذشته‏ی گروه جندالله و نقش کشورهای عربستان، آمریکا و پاکستان در این زمینه چیست؟
در این مورد می‏توانم خیلی دقیق بگویم که آقای ریگی بسیار تلاش می‏کرد با کشورهای عربی، به ویژه با عربستان سعودی و با ایالات متحده،بریتانیا، فرانسه و کشورهای دیگر ارتباط برقرار کند و فکر می‏کرد چون این کشورها در حال رویارویی با جمهوری اسلامی هستند، به او کمک می‏کنند.
اما عربستان سعودی از همان ابتدا در را بر روی آقای ریگی بست. یک دلیل عمده‏ی آن هم این بود که خود سعودی‏ها با اسلام سلفی سنی درگیرند و آقای ریگی را هم نمادی از آن اسلام می‏دانستند. ضمن این که اصولا سیاست عربستان بسیار از جنگ شیعه و سنی می‏ترسد.
در ارتباط با آمریکا هم یک بار صدای آمریکا با عبدالمالک ریگی مصاحبه کرد. این مساله باعث توبیخ صدای آمریکا و کسانی شد که این کار را انجام دادند. نکته‏ی جالب این است که من چون چندین نوبت با آقای عبدالمالک ریگی مصاحبه‏ی تلفنی داشتم، خود من هم مورد ملامت برخی از دوستان آمریکایی‏ام، افرادی از میان روزنامه‏نگاران خیلی سرشناس و برجسته قرار گرفتم.
آمریکایی‏ها دستور داده بودند که دیپلمات‏های‏شان یا افرادی که در پاکستان یا افغانستان دارند، به هیچ روی با این گروه تماس نداشته باشند.
دولت بریتانیا هم که از همان ابتدا موضعی بر ضد این گروه گرفته بود. آقای ریگی بسیار علاقه‏مند بود در رسانه‏ها ظاهر شود و صحبت کند، اما هیچ‏کدام از رسانه‏های بریتانیایی یا آمریکایی و یا فرانسوی اصلا تمایلی به گفت‏وگو با ایشان نشان ندادند.
اما سازمان اطلاعات نظامی پاکستان، یکی از مخوف‏ترین سازمان‏های اطلاعاتی در منطقه است. چون جمهوری اسلامی از بلوچ‏های پاکستانی حمایت می‏کرد و به بعضی از بلوچ‏های جدایی‏طلب در پاکستان هم از لحاظ تسلیحات و هم مالی کمک می‏کرد، دولت پاکستان هم از طریق آ‏.اس.آ نه فقط به آقای عبدالمالک ریگی بلکه به گروه‏های دیگر بلوچ منطقه کمک می‏کرد.
این است که ایشان از این کمک برخوردار بود و بدون کمک لجیستیکی پاکستان قادر نبود این همه وقت فعالیت‏های‏اش را دنبال کند.

علی‌رضا نوری‌زاده می‌گوید ایران باید از دستگیری عبدالمالک ریگی استفاده کند برای این که با او به تفاهم برسد و از طریق او بتواند افراد جندالله را به آرامش و دست برداشتن از مبارزه‏ی مسلحانه دعوت کند
آیا دستگیری عبدالمالک ریگی به عنوان بزرگ‏ترین چالش امنیتی جمهوری اسلامی در مرزهای شرقی ایران، نشان از توان بالای اطلاعاتی جمهوری اسلامی دارد؟ یا این که باید آن را به حساب مسائل دیگری گذاشت؟
از نظر من، صبر بسیار مسئولین این پرونده و برنامه‏ریزی خیلی دقیق چندین ماهه و بدون تعجیل، حتی بعد از شکست تجربه‏‏ی چند ماه پیش اعزام ماموران به داخل پاکستان، همکاری اطلاعاتی میان پاکستان و ایران و همین‏طور هماهنگی‏ بین اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات که یکی اطلاعات جمع می‏کرد و دیگری اطلاعات را تحلیل می‏کرد و به مرحله‏ی عملیات می‏رساند، به دستگیری آقای ریگی انجامید.
بدون این که بخواهم از اهمیت دستگیری آقای ریگی بکاهم، یک نکته را متذکر می‏شوم، فکر نکنید دستگیری آقای عبدالمالک ریگی به معنای پایان یافتن این حرکت است.
آقای ریگی در داخل بلوچستان، برای بسیاری از مردم بلوچ به عنوان یک قهرمان ملی شناخته می‏شود. همان‏طور که پیش از انقلاب در دهه‏ی ۳۰ شمسی، دادشاه تبدیل به قهرمان ملی شده بود. غیاب آقای ریگی ضربه‏ی بزرگی به جندالله است، ولی افراد دیگری هم‏ردیف و هم‏عرض او هستند که کار او را دنبال خواهند کرد.
من از این نظر نگران‏ام که دستگیری آقای ریگی که می‏توانست در صورت توافق کلی با او، عامل ترمز کننده باشد و با نفوذ و قدرتی داشت که می‏توانست جلوی تندروی‏های بیشتر افرادش را بگیرد، به صورت یک عامل منفی عمل کند. چرا که الان در غیاب او تمام این افراد زخمی هستند و بدون شک تلاش خواهند کرد ضربه بزنند یا گروگان بگیرند و به هرحال کاری کنند که آقای ریگی اعدام نشود.
چنان که حدود شش ماه پیش قرار بود برادرآقای ریگی را اعدام کنند و اعدام نکردند. دلیل آن هم این بود که افرادی از جمهوری اسلامی دست این گروه است. الان هم همین‏طور است. مثلا یکی از بلند‏پایه‏ترین ماموران اطلاعاتی سپاه قدس، آقای شیبانی در دست جندالله است. سرنوشت او چه خواهد شد؟ همین‏طور افراد دیگری را در گروگان دارند.
این است که نباید فکر کرد تمام شد. متاسفانه الان این جنبش رادیکال‏تر می‏شود و چون عملیات انتحاری را هم توجیه می‏کنند، اگر بخواهند دست به این نوع عملیات بزنند، بسیار خطرناک است.
به نظر من جمهوری اسلامی باید لحن ادبیاتی که در مورد ریگی به‏کار می‏برند را عوض کند چون اهانت‏آمیز است و مردم بلوچستان آن را اهانت به خود تلقی می‏کنند. در ضمن سعی نکنند برای نشان دادن نمایش قدرت‏شان، او را تحقیر کنند. مثلا این نمایشی که از او در تلویزیون با دستان بسته و چشم‏بند نشان می‏دهند و کلاً این شکل برخورد با او خطا است.
اتفاقاً جمهوری اسلامی باید از دستگیری عبدالمالک ریگی استفاده کند برای این که با او به تفاهم برسد و از طریق او بتواند افراد جندالله را به آرامش و دست برداشتن از مبارزه‏ی مسلحانه دعوت کند. اما اگر بخواهند شکنجه‏اش کنند و فردا اعدام‏اش کنند، این زخم چرکین روز به روز بیشتر و بزرگ‏تر خواهد شد.