Thursday, February 11, 2010

تفسير خبر

Tafssir-2010.jpg

دکتر عليرضا نوری زاده ودكتر محسن سازگارا در رابطه با برنامه اتمي ايران وتحريمهاي امريكا وغرب٬ اظهارات ضد ونقيض احمدي نژاد٬ آمادگي جنبش سبز براي شركت درتظاهرات دوز ۲۲بهمن٬ وتهديدهاي دولت در رابطه با تظاهرات ۲۲ بهمن٬ ... به سوالات جمشيد چارلنگي پاسخ ميدهند. ۱۰/۰۲/۲۰۱۰

صدا:
Download file

تصوير:
Download file

Wednesday, February 10, 2010

راديو كوچه

logo-trans ک.چه.png

در گفت‌و‌ گو با علیرضا‌نوری‌زاده
«۲۲بهمن فصل نهایی ساختارشکنی»
۱۳۸۸ بهمن ۲۱
اردوان روزبه/ رادیوکوچه

ardavan@koochehmail.com

در آستانه ۲۲ بهمن اردوان روزبه گفت‌‌‌‌‌و‌گویی با «علیرضا نوری‌زاده»، روزنامه‌نگار وکارشناس مسایل سیاسی ایران و خاورمیانه انجام داده است:

ایران یکی از بحرانی‌ترین دهه‌های فجر را در بعد از انقلاب می‌گذراند. خیلی از اتفاقات بسیاری از چیزها را تغییر می‌دهد. خیلی از مردم بر این باور هستند که قرار است به زودی اتفاقاتی بیافتد. از یک طرف هم نظام با حرکت‌های ویژه با مساله‌ای مثل محدود کردن اینترنت، استفاده از سرویس‌های اطلاعاتی و اطلاع‌رسانی و مواردی از این دست روبرو ایستاده است.به نظر می‌رسد که هر دو طرف فکر می‌کنند که قرار است تا ۲۲ بهمن و در این چند روز اتفاقی بیافتد. تحلیل شما از این وضعیت چیست؟

می‌خواهم بگویم که نظام در حالت انفعالی است و همه این تهدیدها هم ناشی از همین حالت است . اولن هیچ‌کدام از تهدیدها از اعتماد به نفس برخوردار نیست. تهدید‌کننده حرفی را می‌زند و تهدید می‌کند ولی خودش می‌داند که این تهدید بی‌تاثیر است. اعدام دو جوان که به اعتقاد من یکی از بزرگترین خطاها و جرایمی بود که جمهوری اسلامی مرتکب شد، به جای آن‌که از نگاه نظام تاثیر ایجابی بگذارد و به نفع نظام شود و مردم را وحشت‌زده کند، تاثیری سلبی گذاشت و مردم را بر این‌که این نظام از خطوط قرمز عبور کرده است و باید برای ساختار شکنی بروند، مصر کرده است. بنابراین در این معرکه هرچقدر نظام اعتماد خود را بیشتر از دست می‌دهد، اعتماد به نفس مردم بیشتر می‌شود و اگر ما خط این حرکت را از فردای انتخابات تا امروز در نظر بگیریم می‌بینیم آن توسعه یا مسیری را که جنبش اجتماعی باید در دو یا سه سال طی کند مردم ایران در عرض هفت ماه طی کردند و به ساختارشکنی رسیدند.
Download file


ما انقلاب را شاهد بودیم و شروع انقلاب مقارن با زمانی بود که من از انگلیس به ایران برگشتم و از همان اول هم در رادیو و تلویزیون و هم در روزنامه اطلاعات حضور داشتم. بنابراین از نزدیک شاهد جنبش و حرکت بودم. از روزی که زنده یاد دکتر شاپوربختیار به همراه دکترسنجابی و زنده‌یاد داریوش فروهر نامه‌ای به شاه دادند و خواستار این شدند که شاه به قانون اساسی ملتزم باشد از آن زمان تا زمانی که تصاویر شاه آتش گرفت و «مرگ بر شاه» و «تا شاه کفن نشود این وطن، وطن نشود» بیش از یک‌سال‌و‌نیم طول کشید. شاید خیلی‌‌‌ها انقلاب را در آن تظاهرات و راهپیمایی‌های بعد از عید فطر می‌دانند ولی قبل از آن این جنبش شروع شده بود اما جنبش بی‌صاحبی بود و طبیعتن جبهه ملی یا گروه‌هایی که شناخته شده بودند نتوانستند از آن فرصت تاریخی به خوبی برخوردار شوند و بهره بگیرند و شاه هم در ارزیابیش دچار خطا شد و نتوانست این را جدی بگیرد. این بار وضع فرق می‌کند. در نتیجه به نقطه‌ای رسیدند که آقای خمینی بر خیابان مسلط شد و از آن نقطه تا سرنگونی شاه هفت تا هشت ماه طول کشید.

اما امروز می‌بینیم از لحظه‌ای که این جنبش شروع شده تا امروز هفت ماه و اندی گذشته است و در این مدت هم چهره‌‌های شناخته شده جنبش دچار تحول شدند و اعلامیه آخری آقای موسوی اصلن با اعلامیه‌های اول او قابل مقایسه نیست. آقای موسوی را یک رهبر ساختار‌شکن می‌بینیم. مردی که می‌گفت «قانون اساسی و جمهوری اسلامی. نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم »، اکنون از امکان تغییر قانون اساسی صحبت می‌کند. ما الان در یک پروسه‌ای هستیم که شتاب آن خیلی بیشتر از شتاب سال ۵۷ است. با این تفاوت که در آن خشونت خیلی کم‌تر بود و در این‌جا رژیم تمام ابزار خشونت را وارد میدان کرده و از آن استفاده می‌کند و به اعتقاد خودش می‌گوید خطاهای رژیم گذشته را جبران نکند. یعنی در برابر مردم امتیاز ندهد و صدای انقلاب را نشنود.

اما امروز با ۳۱ سال پیش خیلی فرق دارد و امروز آقای خامنه‌ای و احمدی‌نژاد و حکومتشان با یک سربازان جدیدی روبرو هستند به نام تویتر، فیس‌بوک، ایمیل، وب‌لاگ که خیلی سخت می‌شود آن‌ها را دستگیر و تعطیل کرد. بنابراین یک نیروی اضافه‌ای وارد صحنه شده است که حکومت هرچقدر هم هزینه می‌کند و در مقابله با این‌ها تبحر پیدا می‌کند ولی نمی‌تواند از پس آن‌ها بر بیاید.

فکر نمی‌کنید با توجه به این ابزارها مردم هم یک مقدار نسبت به تغییرات در رژیم خیلی خوش‌بینانه نگاه می‌کنند؟ فکر می‌کنید با این سرعتی که ما در اطلاعیه‌ها، بیانیه‌ها و یا دیدگاه‌هایی که در جامعه حاکم است، می‌بینیم واقعن دچار یک تغییر و تحول خواهیم شد؟

به طور قطع. من تردیدی ندارم که جنبش سبز موفق خواهد شد. اما برای آن زمان نمی‌گذارم چون در عین حال که سرعت را داشته، از آن‌جا که رژیم جمهوری اسلامی بر خشونت افزوده، ممکن است ما در این مرحله شاهد کندی یا درنگ حرکت باشیم ولی این حرکتی نیست که از بین برود و به هیچ روی قابل مقایسه با آنچه در ۳۰ خرداد سال ۶۰ و یا حرکت‌هایی که در جامعه کم ‌و بیش دیدیم و شاهد آن بودیم، نیست و با آن فرق دارد.

به جهت این‌که در گذشته درگیری یک گروه سیاسی یا نظامی یا دو گروه را با حکومت می‌دیدید و بخش‌های عظیمی از مردم با حکومت بودند اما امروز بخش‌های عظیمی از مردم ضدحکومت هستند و اقلیتی با حکومت هستند. بنابراین فضا بسیار فرق دارد.

در سال ۵۷ غلبه یا شعار «مرگ بر» بود و نفرت و دشمنی چنان قلب‌ها و چشم‌ها را انباشته کرده بود که مردم با چشم بسته فریاد می‌زدند اما امروز مردم با چشم باز فریاد می‌زنند
یک نکته خیلی ظریف هم در اینجا هست. در سال ۵۷ غلبه یا شعار «مرگ بر» بود و نفرت و دشمنی چنان قلب‌ها و چشم‌ها را انباشته کرده بود که مردم با چشم بسته فریاد می‌زدند اما امروز مردم با چشم باز فریاد می‌زنند. حالت نفرت و کینه کم‌تر مشاهده می‌شود. گویی که نظام بسیار جنایات بیشتری مرتکب شده، ولی حالت مردم حالت انتقام‌گیری نیست و این بسیار رویداد خجسته‌ای است که باید از آن استقبال کرد. مردم به دنبال تحقق یک هدفی هستند. شاید اگر نظام هوشمند بود و همان ابتدا در مقابل مردم مقداری عقب می‌نشست و انتخابات را دو مرحله‌ای می‌کرد یا می‌پذیرفت که انتخابات جدیدی صورت بگیرد، این حرکت به این نقطه نمی‌رسید و مردم که حال و حوصله یک انقلاب دیگر به آن معنای زیر‌ورو کننده را ندارند، با تحقق بخشی از خواست‌هایشان متوقف می‌شدند.

اما نظام روز به روز مردم را از خط وسط یا چیزی بدهم و چیزی بگیرم عقب زد. همین باعث شد که امروز مردم رسیدن به اهدافشان را بدون تغییر ساختاری غیر ممکن می‌دانند. حداقل این است که مردم انتظار حذف ولایت فقیه و شورای نگهبان را دارند و این چیزی است که نه آقای خامنه‌ای و نه آقای احمدی‌نژاد می‌تواند جلوی آن را بگیرد. من بر این باورم که ما در ۲۲ بهمن شاهد این خواهیم بود که وارد یک مرحله‌ی جدید و مرحله ساختار‌شکنی می‌شویم که شاید فصل نهایی این جنبش هم باشد و در آن مرحله ساختار‌شکنی که می‌تواند دو یا شش ماه ، یک یا حتا دو سال باشد، شکل‌گیری نظام آینده ایران را شاهد خواهیم بود.

فرض کنیم که نظام به مرزی برسد که در زمینه ولایت فقیه و یا شورای‌نگهبان عقب‌نشینی کند تا حد این‌که خیلی از مواضع اولیه را دیگر با اقتدار اداره نکند. فکر می‌کنید مردم برای توافق با دولت بر سر میز مذاکره خواهند نشست؟

من تصور می‌کنم که مردم ما پیشرفت فکری و سیاسی را به خوبی نمایش دادند. مردمی نیستند که باب مذاکره را ببندند. در گذشته شعار می‌دادند که «تا شاه کفن نشود این وطن، وطن نشود» یعنی می‌خواستند بگیرند، ببندند، بکشند واصلن هدفشان این بود که جامعه را زیرورو کنند بدون این‌که بدانند نظم آینده چه خواهد بود. اما الان مردم می‌دانند که نظم آینده چیست.

مردم بر این باورند که باید دموکراسی و حقوق‌بشر داشته باشیم و تبعیض را از بین ببریم. همه آحاد ملت مساوی باشند. جنسیت از بین برود و زن و مرد مساوی باشند و دین در حوزه شخصی با احترام همراه باشد. ولی دین وارد حوزه عمل دولتی نشود. این‌ها مشخص است. بنابراین اگر حکومت به نقطه‌ای برسد که این آمادگی راداشته باشد که گفت‌و‌ گو کند، چرا که نه؟ و من تصور می‌کنم هم مردم موافق هستند و هم رهبرانی که بعضن در تنور این هفت ماهه آب‌دیده شده‌اند و مثل آقای موسوی بیانیه اخیرشان نشانه نگرش یک دولت‌مرد پخته است که می‌داند چه می‌گوید و چه می‌خواهد و آمادگی دارد بابت آن‌چه می‌داند و می‌خواهد قربانی هم بدهد. همان‌طور که خواهرزاده‌اش را قربانی داد و خودش هم آماده است که به زندان برود و اعلام هم کرد که من غسل شهادت دادم. به این ترتیب می‌توان تصور کرد که در وسط راه رژیم به آن نقطه برسد که همه چیز را از دست بدهد و در آن نقطه برای گفت‌و‌ گو آماده باشد.

حداقل در صد سال گذشته هر اتفاقی که در ایران افتاده ، جامعه ایرانی با اتکا به یک کاریزما ظاهر شده است. در جنبش تنباکو، ملی شدن صنعت نفت، در جریان انقلاب ۵۷ و یا حتا ظهور خانواده پهلوی در ایران ما به یک کاریزما رسیدیم. فکر می‌کنید در این دور کاریزمای این جریان کیست و یا آیا اساسن مردم به دنبال کاریزمایی هستند یا نه؟

نه اتفاقن مردم نیستند. روزی که از آقای کروبی نقد شد و خبرگزاری فارس اعلام کرد که او دولت احمدی‌نژاد را به رسمیت می‌شناسد و طوفانی به پا شد، در تمام روزنامه‌های خارجی، رادیو و تلویزیون و خبرگزاری‌ها به خاطر نوع خبر و گونه‌ای که عرضه شده بود خبر بسیار پر سرو‌صدایی شد، من با مردم صحبت می‌کردم اما این مساله ذره‌ای روحیه مردم را تغییر نداده بود و این خیلی جذاب بود. مردم تابع فردی نیستند. در آن روزگار اگر آقای خمینی، دکتر بختیار را بدون این‌که او استعفا دهد، پذیرفته بود و دکتر بختیار وقتی بیرون می‌آمدف اعلام می‌کرد که آقای خمینی پذیرفتند این دولت در شش ماه آینده انتخابات برگزار کند و دولت و مجلس جدید تشکیل شود و شش ماه به ما وقت دادند، در آن صورت مردم به حرف آقای خمینی گوش می‌کردند و برمی‌گشتند و به آقای بختیار هم شش ماه وقت می‌دادند تا کار کند.

این تکثر و تنوع فکری که در جنبش است و آقای موسوی به آن اعتراف می‌کند، یکی از دلایلی است که با گفته یک فرد یا یک رهبر کاریزماتیک این مردم به خانه باز نخواهند گشت
امروز هم اگر آقای موسوی، کروبی، خاتمی و دیگران بگویند که نظام در خطر است و ما تصمیم گرفتیم هم‌کاری کنیم یا مصالحه کنیم، ایمان داشته باشید که مردم به خیابان خواهند آمد و برنامه خودشان را ادامه خواهند داد. چون خود آقای موسوی این سعه‌صدر را دارد که اعلام کند هر کدام از مردم خود یک رهبر و یک ستاد و سخن‌گوی این جنبش هستند. این تکثر و تنوع فکری که در جنبش است و آقای موسوی به آن اعتراف می‌کند، یکی از دلایلی است که با گفته یک فرد یا یک رهبر کاریزماتیک این مردم به خانه باز نخواهند گشت.

آیا به عنوان یک تحلیل‌گر که در جریان تمام اتفاقات ایران هستید، فکر می‌کنید اگر تغییر و تحولی پیش رو باشد آیا با اتکا به فشارهای خارجی خواهد بود یا شرایطی که مردم بوجود می‌آورند. چون از طرفی می‌بینیم که اتحادیه اروپایی با توافق با آمریکایی‌ها قبول می‌کند که فشارها را بیشتر کند. بانک مرکزی ایران تحت‌الشعاع مساله تحریم‌ها قرار می‌گیرد و آقای براون در انگلیس اشاره می‌کند که ما بعد از این همه اتحادیه اروپایی را دعوت به مبارزه بر علیه ایران و تحریم‌های بیشتر می‌کنیم. آیا فکر می‌کنید حاکمیت ایران از داخل دچار ریزش و تحول خواهد شد و یا این‌که فشارهای خارجی آن را به این سمت خواهد برد؟

فشارهای خارجی بسیار موثر است. کما‌این‌که وقتی الان آقای احمدی‌نژاد درست الان اعلام می‌کند که ما طرح آژانس را می‌پذیریم و اورانیوم ۳ درصدی به روسیه می‌دهیم و ۲۰ درصدی از فرانسه می‌گیریم، برای این نیست که او از تحریم‌های جدید می‌ترسد نه. بلکه برای این است که آقای احمدی‌نژاد چون مشروعیت داخلی ندارد به دنبال مشروعیت خارجی است و تصور می‌کند این حرفش باعث می‌شود اوباما، گوردون‌براون ،آنگلا مرکل و سرکوزی کوتاه بیایند و با جمهوری اسلامی کنار بیایند. پس تاثیر خارجی خیلی زیاد است که هم حکومت و هم مردم به آن توجه دارند.

مثلن یک فردی در صدای آمریکا یک جمله‌ای می‌گوید و مردم شاهد آن هستند. مردم احساس می‌کنند این اشاره‌ای است که نشان‌دهنده خط سیر سیاست آمریکا است و روی آن به صورت مثبت یا منفی نگاه می‌کنند. بنابراین خارجی تاثیر بسیار زیادی دارد اما این تاثیر خارجی امروز کمرنگ‌تر از تاثیر داخل است. این کار داخل است که تاثیر خارج را پررنگ یا کم‌رنگ می‌کند و مردم ایران هستند که خارج را وادار کردند که جنبش سبز را به رسمیت بشناسد.

برای اولین بار شاهد این هستیم که این داخل است که بر سیاست خارجی‌ها تاثیر می‌گذارد نه این‌که خارجی ها با سیاست خودشان داخل کشور ما را به حرکت در بیاورند
برنامه اوباما این بود که با رژیم ایران کنار بیاید. اروپایی‌ها می‌خواستند با پیروز انتخابات کنار بیایند. مردم با گذاشتن علامت عدم مشروعیت در برابر احمدی‌نژاد و رژیم، خارجی‌ها را وادار کردند که در سیاست خودشان تجدید نظر کنند و این مساله بسیار مبارک و خوبی است. برای این‌که ما برای اولین بار شاهد این هستیم که این داخل است که بر سیاست خارجی‌ها تاثیر می‌گذارد نه این‌که خارجی ها با سیاست خودشان داخل کشور ما را به حرکت در بیاورند. رژیم ادعا می‌کند که خارجی‌ها هستند که دخالت می‌کند اما شما نه تنها هیچ نشانه‌ای نمی‌بینید بلکه خیلی از خارجی‌ها هم دلشان نمی‌خواست این طور شود ولی شد و یک واقعیت هم است.

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

چهارشنبه ۱۰/۲/۲۰۱۰


صدا/بخش اول:
Download file

بخش دوم:
Download file

تصوير بخش اول:
Download file

تصوير بخش دوم:
Download file

زير ذره بين

zireh.bmp

تهديدهاي رژيم ولايت فقيه در آستانه سالروز انقلاب اسلامي

22bahman(18).jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش رامش از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با تهديدهاي رژيم ولايت فقيه در آستانه سالروز انقلاب اسلامي٬ پاسخ ميدهد.۱۰/۰۲/۲۰۱۰

Download file

روزنامه سبز

Nagh-sheye_Iran_Sabz-1.jpg

شماره ۹۴ هجدهم بهمن ماه

Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

سه شنبه ۰۹/۲/۲۰۱۰


صدا/بخش اول:
Download file

بخش دوم:
Download file

تصوير بخش اول:
Download file

تصوير بخش دوم:
Download file

روزنامه سبز

Nagh-sheye_Iran_Sabz-1.jpg

شماره ۹۱ هجدهم بهمن ماه

Download file

شماره ۹۲ نونزدهم بهمن ماه

Download file

شماره ۹۳ بيستم بهمن ماه

Download file

تفسير هفته

New_IRTV-19.jpg

تلويزيون ايرانيان

برنامه دولت کودتا، نمايش پشتيبانی مردم از حکومت

نامه سرگشاده روزنامه‌نگاران ايرانی به خبرنگاران خارجی دعوت‌شده به ايران
azadi-ebayan-321.jpg

همکاران گرامی، روزنامه نگارانی که برای تهيه عکس وگزارش از سالروز انقلاب پيروزی انقلاب اسلامی در فوريه ۲۰۱۰ به ايران دعوت شده ايد ، با شما سخن می گوئيم.
ما گروهی از روزنامه نگاران ايرانی هستيم که بناچار در غربت بسر می بريم. بسياری ديگر چون ما در سراسر جهان پراکنده اند و ۴۵ نفر از انها در روزهائی که شما بايران می رويد ، د رمخوفترين زندان های دنيا زير شکنجه قرار دارند.

همکاران گرامی ،
گناه همه ما روزنامه نگاران زندانی و تبعيد شده ا ز ايران جز اين نيست که می خواهيم بر اساس بيانيه جهانی حقوق بشر و در متن جريان آزاد خبر، رويدادهای ايران را آزادانه منعکس کنيم.
حکومت ايران بعد از کودتای انتخاباتی تابستان امسال بر شدت سرکوب مطبوعات آزاد افزوده و همراه آن با به کارگيری تازه ترين ترين شيوه های سرکوب کوشيده جنبش صلح آميز ايران را از ميان بر دارد.
دولت غيرقانونی و تقلبی اکنون که بعد از هشت ماه به نتيجه دلخواه نرسيده ، نمايش تازه ای را تدارک ديده است. بر اساس اطلاعات دقيق رسيده از ايران ، دولت برآمده از کودتای انتخاباتی احمدی نژاد، با تمام قوا و استفاده از امکانات وسيع دولتی سرگرم جمع آوری جمعيتی در تهران است.
برنامه دولت اين است که از يک سو مانع رسيدن جمعيت ميليونی طرفدار جنبش سبز به محل برگزاری مراسم و سخنرانی محموداحمدی نژاد درميدان آزادی تهران شود و از سوی ديگر اين ميدان را از تظاهر کنندگان دولتی پر کند.

همکاران گرامی،
دعوت از خبرنگاران خارجی برای پوشش دادن مراسم سالگرد انقلاب در روز ۱۱ فوريه ۲۰۱۰ بخش ديگری از نقشه فريبکارانه دولت غير قانونی محمود احمدی نژاد است. اين دولت که تا کنون بسياری از خبرنگاران رسانه های خارجی را بعنوان جاسوس دستگير و فعاليت بخش عمده رسانه های جهانی را ممنوع کرده است ، اکنون می کوشد با دعوت از خبرنگاران رسانه های جهانی ، می خواهد به نمايش مردمی بودن خود را پوشش جهانی بدهد.
روش حکومت ايران کاناليزه کردن خبرنگاران بسوی تظاهرات دولتی و ممانعت از حضور انها در نقاط ديگر است.

همکاران گرامی،
شما نه تنها بعنوان نمايندگان رسانه های جهان آزاد، بلکه بجای همکاران ايرانی خود که در تبعيد يا زندانند به ايران می رويد. دعوت کننده شما دولتی آزادی کش ، ضد مطبوعات آزاد و پايمال کننده بديهی ترين حقوق انسانی است.
شما بر خيابان هائی پا می گذاريد که هنوز از خون بهترين فرزندان ايران رنگين است. همه شماحتما فيلم به قتل رساندن ندا را ديده ايد. اين دختر جوان نماد و نمونه کسانی است که دولت کودتائی انها رادستگير کرده ، مورد تجاوز قرار داده به زيرشکنجه برده و به قتل رسانده است. اين دختر جوان و چند تن مانند وی را در خيابان به دست مزدوران حکومت کشته شدند اما صدها تن در سياه چال ها و زندان ها و يا در جاهائی که معلوم نيست مورد تجاوز قرار داده، شکنجه کرده و به قتل رسانده است.

همکاران گرامی،
ما فهرست روزنامه نگاران زندانی ايران رابر اساس گزارش "سازمان گزارشگران بدون مرز" دراختيار شما می گذاريم و از شما درخواست می کنيم ، انها را بجوئيد و بيابيد. از خودشان و زندانبانان انها بپرسيد:
- اين روزنامه نگاران چرازندانند؟

همکاران گرامی،
از شما عزيزان که به جای ما به ميهن زير سلطه استبداد ما می رويد، می خواهيم در دام نقشه قاتلان آزادی نيافتيد.
شما را باين نکات توجه می دهيم:
- تظاهرات از شب ۱۱ فوريه آغاز می شود. فريادهای اله واکبر که در شهرها طنين خواهدافکند ، صدای اعتراض مردم و مقدمه حضور ميليونی ايرانيان سبز خواهد بود که روز ۱۱ فوريه به دعوت آقايان محمد خاتمی ، مير حسين موسوی و مهدی کروبی به خيابان ها خواهند آمد.
- مسير اصلی راه پيمائی در خيابان انقلاب واز شرق تهران- ميدان امام حسين- تا غرب تهران - ميدان آزادی - است. سپاه پاسداران از هم اکنون تدارک ديده است با بستن خيابانهای منتهی به خيابان انقلاب و سرکوب مردم مانع حضور انها شود. جنبش سبز رابايد در اطراف اين مسير و در سراسر تهران ديد و نه تنها در مسيری که دراختيار تظاهر کنندگان دولتی گذاشته خواهد شد.

همکاران گرامی،
روز ۱۱ فوريه مانند روز های مشابه، دولت کودتايی مسيرها را کنترل خواهد کرد تا مردمی که از مقابل دوربينهای شما می گذرند، بسيجيانی باشند که نمايش مضحکی از يک ملت را برای دوربينهای تلويزيونی به صحنه می برند.
شما صدای اعتراض ملت ايران را واضح تر از هميشه می توانيد بشنويد اگر به پشت ميله ها و فنس ها و حصارها و به مردم واقعی ايران بنگريد.

همکاران گرامی،
ترديد نداريم که دست های خونين کودتاچيان را پس خواهيد زد و دستان مردم رنجديده ايران را خواهيد فشرد. شما به
برايتان سفری تاريخی می رويد . ما با قلب هائی که برای آزادی می طلبد و چشمان خيسی که بدرقه شماست ، همراهتان هستم.
اميد واريم که تيتر اول دنيا در روز فوريه ۲۰۱۰ "پيروزی يک ملت" باشد.

همکاران گرامی
فريب آنان را ناديده بگيريد، ببينيد هر چه ديدنی است، نمايش هايش را رسوا کنيد، خواست واقعی مردم را بشنويد. و در اين سفر تاريخی بازگو کننده و گزارش دهنده مظلوميت مردم ايران باشيد. اين درخواست همکاران زجرديده شماست.

سامناک آقايی - هوشنگ اسدی - نوشابه اميری ـ آسيه امينی ـ فريبا امينی - مسعود بهنود - احمد باطبی - آرش بهمنی - محمد تاج دولتی - بابک داد - شهرام رفيع زاده - بهرام رفيع زاده - سامان رسول پور - حسن سربخشيان - فريدون شيبانی - فرشته قاضی - مسعود قريشی - رضا گنجی - فرهمند عليپور - نيک آهنگ کوثر - سيد ابراهيم نبوی - عليرضا نوری زاده - حنيف مزروعی - مهدی محسنی - مليحه محمدی - جواد منتظری - روزبه ميرابراهيمی - اميد معماريان - سراج الدين ميردامادی

يكهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg

سرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایت

سه‌شنبه 25 تا جمعه 29 ژانویه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
1 ـ آیا جز این است که وزارت اطلاعات رژیم را یا کسانی در اطلاعات سپاه به‌اصطلاح سر کار گذاشته‌اند و به ریش حیدر مصلحی و مجید علوی و شفیعی و... می‌خندند و یا آنکه این دستگاه عریض و طویل دچار روانپریشی شده است؟
اگر جز این بود آیا می‌توان چرندیات معاون وزارت اطلاعات در امور سیاسی ـ امنیتی را هفته گذشته ناشی از یک عارضه روانی ناگهانی فرض کرد؟ وزارت اطلاعاتی که روزگاری ادعا می‌کرد از پرواز پشه‌ای بدون مجوز در بیت رهبری باخبر است آیا تا این درجه به فلاکت افتاده که معاونش با خلق چیچو و فرانکوی آلمانی تصویری مضحک از یک فیلم جیمزباندی را به نمایش می‌گذارد؟

چند سال پیش یک روحانی سرشناس که اتفاقاً به علت آشنائی که با مرحوم پدرم داشت و سابقۀ رفت و آمدش به خانه ما، نظر لطفی به من داشت در سفر به لندن ظاهراً برای واداشتن من به احتیاط بیشتر و شاید هم ترساندنم یادآور شد «شما نمی‌دانید اطلاعات چقدر قوی است، زمان شاه یک ساواک بود که هزار تا کارمند داشت، حالا یک وزارت اطلاعات است که صد هزار کارمند و یک میلیون خبرچین دارد» بعد اضافه کرد چندی پیش در ختم شیخ حسین مهدوی، آقای پورمحمدی را دیدم ـ که آن روز معاون وزارت اطلاعات و از همدوره‌ای‌های طلبگی آخوند طرف سخن من بود ـ از آنجا که فهمید عازم لندن هستم و در عین حال از آشنائی من با شما و مرحوم پدرتان خبر داشت گفت به فلانی بگوئید ما از همه کارهای شما علیه نظام خبر داریم و حتی می‌دانیم هنگام سفر حمید مصدق (روانشاد شاعر عزیز و رفیق دیر و دورم) به لندن در میهمانی که در خانه‌تان به افتخار او دادید چه نوع غذا و نوشیدنی به میهمانان عرضه شد. روحانی سرشناس این را گفت و لابد فکر می‌کرد من شوکه شده‌ام از اینکه از جمع آن سی چهل تن میهمانانم یکی خبرچین امنیت خانه مبارکه سیدعلی آقا بوده است اما من جمله‌ای گفتم که بیچاره سخت توی هم شد و دیگر حرفی نزد. به او گفتم اگر آنها می‌دانند فلان شب ما شام چه خورده‌ایم و چه نوشیده‌ایم، سازمانهای جاسوسی غرب و شرق، رنگ زیرشلواری ارباب شما را هم می‌‌دانند و تعداد مراجعات حضرتش به اندرونی را نیز کاملاً شماره می‌کنند. اضافه کردم با ماهواره‌هائی که استکبار در اختیار دارد می‌تواند مجلس کوکنار جناب رهبر و عیاشی‌های شبانه محمد تقی مصباح یزدی با غرویان و روانبخش را به تماشای خلق عالم بگذارد.
باز زمانی بود که سعید امامی ادعا می‌کرد قالیچه‌ای را که مسعود رجوی برای رئیس سازمان امنیت فرانسه فرستاده، شخص او، انتخاب کرده و به مجاهدین تحویل داده است. یعنی اینکه ما آنقدر قوی هستیم و دستمان همه جا هست که می‌توانیم حتی هدیه مجاهدین به سازمان امنیت فرانسه را خودمان انتخاب کرده و به سازمان تحویل دهیم! (این نکته گفتنی است که ساواک با همه عرض و طولش در سالهای پایانی رژیم گذشته مطابق گفته مسؤولانش هیچگاه تعداد کارمندان و وابستگانش از سه چهار هزار نفر بالاتر نبود. دستگاه اطلاعات شهربانی نیز بعداً با ساواک پیوند یافت و کمیته مشترک ضدخرابکاری راه افتاد و زندان کمیته که بعداً توحید و حالا موزه شده است. در ستاد کل، و رکن 2 ارتش هم به گفته افسری بلندپایه در ستاد آن روز، بالا و پائینش در کل ارتش از هزار پرسنل بیشتر نبود. حالا اگر افزایش صددرصدی جمعیت را نیز به حساب آوریم قاعدتاً باید واواک حداکثر ده هزار وابسته داشته باشد. چند رقم را یاد می‌کنم تا شما نیز دریابید در هیچ نقطه‌ای از جهان، به اندازه ایران، دستگاه اطلاعات عرض و طول ندارد.
1 ـ وزارت اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی
این وزارتخانه که مطابق لایحه قانونی تأسیس و سپس اساسنامه تشکیلاتی و شرح وظایفش ظاهراً باید بر تمام دستگاههای اطلاعاتی بیرون وزارت اشراف و ولایت داشته باشد با حدود نهصد کارمند و مدیر که بعضی از آنها مسؤولان اطلاعات نخست وزیری بودند (مثل سعید حجاریان، خسرو قنبری ملقب به تهرانی، علی ربیعی ملقب به عباد و...) و بعضی که از اطلاعات سپاه می‌آمدند، کار خود را آغاز کرد. امروز این وزارت خانه بیست و پنج هزار کارمند ثابت و پنجاه هزار حقوق بگیر وابسته اعم از نماینده در دستگاهها و سازمانهای دولتی و خصوصی، و خبرچین و مزدور دارد. در عین حال با احتساب مراکز پژوهشی، دانشکده امام باقر، دفاتر پوششی در داخل و خارج کشور، و شرکتها و موسسات تابعه باید یک رقم 5 هزار نفره را نیز به این جمع اضافه کرد.
2 ـ سازمان حفاظت اطلاعات سپاه
این دستگاه عریض و طویل که قبل از تأسیس وزارت اطلاعات بار بزرگی از مسؤولیت اطلاعاتی کشور را بر دوش داشت با مأموریت مقابله با ضدانقلاب، جمع‌آوری اطلاعات درباره نقل و انتقالات نظامی در عراق ـ در دوران جنگ ـ علی‌رغم آنکه قانوناً باید تحت اشراف واواک فعالیت می‌کرد عملاً به یک وزارت اطلاعات موازی تبدیل شد. در آغاز تشکیل این واحد محسن رضائی ریاست آن را عهده‌دار بود و وقتی رضائی به فرماندهی سپاه منصوب شد یک رضائی دیگر یعنی حاج مرتضی که هیچ نسبتی با اولی ندارد عهده‌دار ریاستش شد. امروز حسین تائب در جایگاه مسؤولیت اول این تشکیلات فعالیت می‌کند. تعداد پرسنل این دستگاه بالغ بر هفت هزار تن است.
3 ـ حفاظت اطلاعات ارتش
این دستگاه نیز در ابتدا مسؤولیتهای صرفاً نظامی داشت ولی به مرور پایش به امور مربوط به مقابله با مخالفان و به اصطلاح ضدانقلاب کشیده شد. و امروز دستگاه عریض و طویلی است که کوچکترین بی‌اعتمادی‌اش به هر فردی در ارتش، دودمان این فرد را به باد می‌دهد. (دو سال پیش با گزارش این سازمان در رابطه با عکس یادگاری انداختن یک سرهنگ ارتش که به عراق اعزام شده بود با چند سرباز آمریکائی، این افسر دستگیر و خیلی زود حکم اعدام او صادر و به اجرا گذاشته شد)
4 ـ سازمان اطلاعات بسیج
دستگاه عریض و طویل دیگر برای جمع‌آوری اطلاعات از طریق پایگاههای بسیج در مساجد، مدارس، دستگاهها و ادارات دولتی، اطلاعات بسیج است که با اطلاعات سپاه در تعامل و هماهنگی است. بعد از قتلهای زنجیره‌ای و قانونمند شدن وزارت اطلاعات در دوران علی یونسی، حفاظت اطلاعات سپاه و بسیج به عنوان اطلاعات موازی عملاً میدان‌دار نخست در کار قلع و قمع و قتل و تجاوز شدند.
5 ـ سپاه قدس سال 1369
این تشکیلات که در اواخر جنگ ایران و عراق برای عملیات برونمرز در داخل خاک دشمن برپا شد در ابتدا 500 عضو داشت اما امروز بیش از 5 هزار وابسته دارد و میدان عملکردش تقریباً سراسر جهان را در بر می‌گیرد منتها در خاورمیانه حضور وابستگان این نیرو چشمگیر است. سپاه قدس در عرصه تروریسم، قاچاق اسلحه و مواد مخدر، پولشوئی، آدم ربائی، آموزش نظامی، ایجاد سلولهای ترور فعال و غیرفعال در کشورهای خارجی فعالیت دارد.
5 ـ دفتر اطلاعات ویژه رهبری
در این دفتر که 14 سال پیش توسط اصغر حجازی معاون ریشهری در وزارت اطلاعات برپا شد، شماری از چهره‌های امنیتی سرشناس رژیم مثل علی فلاحیان، مصطفی پورمحمدی، حسین تائب با نام میثم، سردار شیرازی، سردار وحید، جواد آزاده، احمد شیخا و... فعالیت داشته‌اند. بازوی نظامی این دستگاه سپاه ولی امر است. نیروی انتظامی و قوه قضائیه نیز دارای سازمان حفاظت اطلاعات بسیار گسترده‌ای است که حضور نقدی‌ها، رمضانی‌ها، الیاس محمودی‌ها و... در رأس آنها، نشان از اهمیت و نقش آنها در کار امنیتی است.
تا نخستین هفته‌های پس از انتخابات و آستانه تشکیل دولت جدید احمدی‌نژاد وزارت اطلاعات با نیمه اقتداری که در دولت احمدی‌نژاد بازیافته بود، بسیاری از کادرهای جنایتکار آلوده خود را که در دوران خاتمی و وزارت یونسی از وزارت اخراج شده بودند به خدمت خوانده بوداما درگیری که بین احمدی‌نژاد و محسنی اژه‌ای در جلسه هیأت دولت بر سر اسفندیار رحیم مشائی روی داد و به استعفای اژه‌ای منجر شد، وزارت را عملاً برای چند روز به اختیار کامل احمدی‌نژاد و تیمش درآورد. او مجتبی علوی را به سرپرستی گمارد و طی سه چهار روز با اعزام تیم امنیتی خود به وزارت (حسین تائب، احمد سالک، اسفندیار رحیم مشائی، علی سعیدلو، حاج داود احمدی‌نژاد) صدها پرونده فوق محرمانه از جمله پرونده‌های عوامل خود را از وزارتخانه بیرون کشید. احمدی‌نژاد به موازات این کار تشکیلات دیگری را با نام «اطلاعات تهران» برپا کرد که رحیم مشائی با سابقه ریاست اطلاعات در مازندران اداره آن را در کنار ریاست دفتر رئیس جمهوری عهده‌دار است. در وزارت اطلاعات نیز در اعتراض به سرقت پرونده‌ها شماری از کادرهای باسابقه استعفا دادند و جمعی نیز بازنشسته شدند یا به مراکز دیگری انتقال یافتند. دو تن از مدیران که احمدی‌نژاد مدتها خواستار برکناریشان بود اما اژه‌ای زیر بار نمی‌رفت، حاج حبیب‌الله معاون فرهنگی و خزائی معاون ضدجاسوسی بودند. جالب این که این هر دو با ارسال نامه‌ای به وزیر اطلاعات و تسلیم رونوشت آن به اصغر حجازی یک ماه پیش از انتخابات نسبت به هر نوع تقلبی در انتخابات هشدار داده و خواستار جلوگیری از تقلب و شمارش صحیح آرا شده بودند. خزائی یک بار نیز در جریان انتخابات مجلس ششم عضو هیأت بازشماری آرا و حل اختلاف بین دولت و شورای نگهبان بود. علاوه بر این دو، دکتر فیروزآبادی معاون فن‌آوری باسابقه بیست ساله در وزارت، مٌعین معاون حفاظت و منصوری‌زاده معاون حقوقی پارلمانی وزارت از سوی احمدی‌نژاد برکنار شدند. همزمان با انتخابات حیدر مصلحی به وزارت که مورد اعتراض شدید شماری از وکلا از جمله احمد توکلی قرار گرفت (که مجتهد بودن وزیر اطلاعات را ضروری می‌‌دانست و در مجلس یادآور شد مصلحی مجتهد نیست) در غارت اسناد وزارت از جمله پرونده‌های سعیدلو، تائب، مجتبی خامنه‌ای، حداد عادل، اسفندیار رحیم مشائی، محمدرضا رحیمی معاون اول احمدی‌نژاد، صادق محصولی، محمدزاده، دکتر حمید مولانا به ریاست جمهوری و سپس دفتر اطلاعات تهران انتقال یافت. در عین حال هیأت اعزامی احمدی‌نژاد پرونده‌های چهره‌های اصلاح طلب را نیز بیرون کشید. وزارت اطلاعات تا پیش از این هرگاه یکی از چهره‌های سرشناس جناح ضددولت گرفتار می‌شد از دادن اطلاعات محرمانه درباره او به اطلاعات سپاه و حتی قوه قضائیه خودداری می‌کرد و در مواردی مثل دستگیری حسین موسویان با رد اتهام جاسوسی بر آزادی او پای می‌فشرد. با خرج پرونده‌های سرّی بود که اطلاعات سپاه توانست محمدعلی ابطحی را به اعلام پشیمانی وادارد.
حال به نیروی امنیتی رژیم، دستگاههای حفاظت اطلاعات را در کلیه ارگانهای نظام اضافه کنید آن وقت شما هم مثل من می‌پذیرید که رژیم ولایت فقیه امنیتی‌ترین نظام جهان است و حتی در رژیمهای کمونیستی سابق هم چنین اوضاعی و چنین سلطه امنیتی برقرار نبود.

چیچو و فرانکو

معاون وزیر اطلاعات من و محسن سازگارا را به عنوان سخنگویان جنبش سبز و عامل کشاندن مردم به تظاهرات روز عاشورا معرفی می‌کند و با کنار هم چیدن اسامی چند نویسنده، یک وزیر سابق، یک نماینده مجلس ششم، یک فیلسوف به عنوان مسؤولان سایت جرس، ضمن آدرس غلط دادن آنها را نیز مشمول لطف خود قرار می‌دهد. (عطاءالله مهاجرانی، اکبر گنجی، فاطمه حقیقت‌جو، دکتر سروش و محسن مخملباف ک هیچ ارتباطی با سایت جرس ندارد) حضرت معاون، ولی نصر را که به دنبال جوش دادن روابط تهران و واشنگتن بود کنار دکتر حسین بشیریه متفکر و استاد آزاداندیش قرار می‌دهد که بله، اینها هدایت جریان اغتشاش را عهده دارند. اما چیچو و فرانکوی قصه همان «یوگی» و «اینگو» هستند و زن قصه خانمی چهل ساله زیباست که چند پاسپورت اروپائی دارد (معاون بیچاره نمی‌داند که پاسپورت اروپائی مثل پاکستانی و بنگالی و ایرانی اسلامی نیست. اگر یکی داشته باشی نیازی به دومی نداری و با آن می‌توانی به همه جا سفر کنی. تازه پاسپورتها نیز همگی مارک اتحادیه اروپا را دارد و کشورهای صادرکننده فرع قضیه‌اند.) حکایت مشاور موسوی که متهم به جاسوسی شده نیز تراژیک است. این مشاور دکتر علی رضا بهشتی است که تحصیلات خود را در آلمان به پایان رسانده و به قول دوستی، در حالی که همه امکانات برای بودنش در آلمان فراهم بود در دوران خاتمی به ایران بازگشت. دکتر بهشتی به این فرد گفته بود وقتی تنهائی پرفسور فلاطوری را در مرگ او دیدم تصمیم گرفتم به وطنم باز گردم گو اینکه اوضاع را مساعد نمی‌دیدم.
چون بهشتی آلمانی می‌داند و ترتیب مصاحبه موسوی را با اشپیگل داده و محافل علمی و رسانه‌ای آلمان او را می‌شناسند پس حتماً با معیارهای نوابغ امنیت خانه سیدعلی آقا، باید جاسوس آلمان باشد. یادم نمی‌رود که از همان ابتدای انقلاب آقای خامنه‌ای سخت نسبت به دکتر بهشتی پدر علیرضا حسادت می‌کرد. و زمان تشکیل حزب جمهوری اسلامی وقتی دکتر بهشتی دبیرکل شد حال و روز خامنه‌ای نزار بود. کشته شدن بهشتی در حادثه انفجار حزب جمهوری اسلامی راه را برای آقای خامنه‌ای باز کرد اما کینه نسبت به او از خاطرش زدوده نشد. و حالا این کینه سر فرزند او خالی می‌شود که در زندان دچار سکته قلبی شده است.
خیالبافی‌های معاون وزیر اطلاعات البته به اینجا ختم نمی‌شود. مثل همیشه در عزا و عروسی، مقداری هم بهائی لازم دارد. بنابر این صهیونیست‌ها را وارد کارزار می‌کند که دست در دست بهائی‌ها، مجاهدین، چریکها، فدائیان اقلیت و اکثریت، سلطنت طلبان و... مشغول توطئه شدند.
(ذکر این نکته ضروری است که چسباندن شماری از دستگیرشدگان به انجمن موهومی به نام انجمن پادشاهی که بعد از ربوده شدن آقای فتح‌الله منوچهری ملقب به فرود فولادوند در ترکیه و انتقال او به ایران وجود خارجی نداشت بدون کمک دو سه تنی که از آشپزخانه‌شان در آمریکا مشغول فتح ایران با یک رادیوی اینترنتی هستند ممکن نبود. این سه چهار تن با این ادعا که حسینیه شیراز را منفجر کرده و یا دکتر مسعود علیمحمدی استاد برجسته فیزیک دانشگاه تهران را کشته‌اند بهانه لازم را در اختیار رژیم برای به قتل رساندن جوانان بیگناه ایرانی قرار می‌دهند. هیچ گروهی امروز در صحنه مبارزه و بر موجهای سبز، خشونت را تأیید نمی‌کند و هر آنکس که مدعی کشتن و ویران کردن می‌شود عامل مستقیم و یا غیرمستقیم رژیم است. همانطور سازمانهائی که می‌کوشند از نمد سبز برای خود کلاهی بدوزند. و در حالی که ذکر نامشان در کنار جوانان مبارز و آزاده ایرانی، نابود کردن آنها را تسهیل می‌کند روز و شب در بوق تبلیغاتی خود می‌دمند که بله، ما در جنبش سبز حضور داریم. نه آقا جان، جنبش سبز هیچ ربطی به آقا و خانم رجوی ندارد، وابسته به سلطنت و جمهوری هم نیست. جنبشی است که در عین حال چون تکثرگرا است می‌تواند طرفداران نحله‌های مختلف فکری و سیاسی را گرد هم آورد. و این از عظمت جنبش سبز است).

شنبه 30 ژانویه تا دوشنبه اول فوریه

قتل آرش رحمانی و محمدرضا علی زمانی توسط رژیم در زندان اوین حادثه‌ای تلخ و دردانگیز بود. دو جوان بیگناه بالای دار رفتند و احمد جنتی و صادق لاریجانی و محمود احمدی‌نژاد و البته نایب امام زمان در زیر دار آنها رقصیدند و پای کوبیدند. اما وقتی سخنان پدر آرش را در رادیو فردا شنیدم، دریافتم که قتل این دو، نه تنها میلیونها جوان ایرانی را در ادامه مبارزه مصمم‌تر می‌کند بلکه نسل سبز با داشتن پدرانی چون پدر آرش و مادرانی مثل پروین خانم مادر سهراب اعرابی، حتماً پیروز خواهد شد.
پدر آرش گفته بود: هنوز پیکر مطهر فرزندم را به من مرده نداده‌اند ـ چون بعد از آرش زنده نیستم ـ آرش عزیز من همان آرش کمانگیر است، همان کا وه آهنگر است. در آخرین بیانیه‌ای که به من دادند ـ وصیتنامه ـ از زندان می‌نویسد؛ اگر سر به سر تن به کشتن دهیم / از آن به که کشور به دشمن دهیم. و من با قاطعیت می‌گویم جناب رحمانی‌‌پور عزیز، یاران آرش کشور را از دشمن باز خواهند ستاد.

روزنامه سبز

Nagh-sheye_Iran_Sabz-1.jpg

شماره ۸۹ چهاردهم بهمن ماه

Download file

زير ذره بين

zireh.bmp

واكنش بين المللي نسبت به سخنان احمدي نژاد٬ در مورد پذيرش پيشنهاد آژانس بين المللي نيروي اتمي

Boushehr-149_3.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با واكنش بين المللي نسبت به سخنان احمدي نژاد٬ در مورد پذيرش پيشنهاد آژانس بين المللي نيروي اتمي٬ پاسخ ميدهد.۰۵/۰۲/۲۰۱۰

Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

جمعه ۰۵/۲/۲۰۱۰


صدا/بخش اول:
Download file

بخش دوم:
Download file

تصوير بخش اول:
Download file

تصوير بخش دوم:
Download file

زيرذره بين

zireh.bmp

در حاشيه سخنان احمدي نژاد ٬ آيا ايران پيشنهادات آآژانس را ميپذيرد؟

atooooooooooooooooooomi.bmp

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با سخنان احمدي نژاد ٬ واينكه آيا ايران پيشنهادات آآژانس را ميپذيرد؟ پاسخ ميدهد.۰۴/۰۲/۲۰۱۰

Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

پنجشنبه ۰۴/۲/۲۰۱۰

صدا/بخش اول:
Download file

بخش دوم:
Download file

تصوير بخش اول:
Download file

تصوير بخش دوم:
Download file

انقلابي كه من ديدم

صدای انقلاب
علیرضا نوری‌زاده: در زمان بختیار سانسور از بین رفت

enqelab iran.jpg

حسین قویمی
سی و یک سال از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ می گذرد و اینک در آستانه سی و دومین سالگرد انقلاب اسلامی بسیاری از موافقان و مخالفان خود را برای شرکت در راهپیمایی های ۲۲ بهمن آماده می‌سازند.
در این روزهای پر تنش با برخی روزنامه نگاران و تحلیلگران به گفت‌وگو نشسته‌ایم و از آنها خواسته‌ایم تا پلی به گذشته بزنند ودیروز و امروز را در ترازوی مقایسه بسنجند.
از علیرضا نوری زاده، روزنامه نگار، نخست درباره تفاوت پوشش رسانه‌ای سی و یک سال پیش و امروز در ایران پرسیده‌ایم:

Download file

علیرضا نوری زاده: اگر مبنا را بگذارم بعد از جریان اعزام ماموران نظامی به تحریریه کیهان و اطلاعات و تصمیم ما برای دست کشیدن از نوشتن و اعتصاب که در دولت آقای شریف امامی بود و بعد آن توافقی که پیدا شد از سوی شورایی که تعیین شده بود با آقای دکتر آزمون بر پایه اینکه سانسور لغو شود... اگر مبنا را آنجا بگذاریم، علیرغم دستگیری
بیشتر بخوانید:
هوشنگ نهاوندی: رسانه‌های غربی حوادث انقلاب را بزرگ می‌کردند شکوه میرزادگی: بدترین نوع دیکتاتوری، دیکتاتوری مذهبی است من دو نوبت و اعتصابی که بعدا ادامه پیدا کرد، می‌خواهم بگویم حداقل برای من آزادترین فضایی که در مطبوعات در همه عمرم تجربه کردم، همان چند ماهه بود و به ویژه در دوران سی و هفت روزه نخست وزیری زنده یاد دکتر بختیار. در آن زمان سانسور به هیچ شکلی وجود نداشت. چرا، تنها سانسوری که بود این بود که اگر مثلاً یک روز تیترمان راجع به نخست وزیر یک کمی بزرگتر از تیتر راجع به آقای خمینی بود، آن آقایانی که خود را متولی آقای خمینی می‌دانستند، اعتراض می‌کردند و تهدید می‌کردند که کیهان امروز واژگان امام خمینی‌اش با حروف درشت تری است و اطلاعات کوچکتر است، پس معلوم است آنجا دلشان با انقلاب نیست. یعنی از این حرف‌ها هم زده می‌شد. تنها سانسور همین بود.

ولی واقعاً می‌خواهم بگویم در دوران آقای ازهاری که ما در اعتصاب بودیم، دکتر بختیار وقتی نخست وزیر شد در جلسه‌ای که ما رفتیم در منزلش -که خانم نوشابه امیری هم در یک یادداشتی در روزنامه جامعه همان زمان به آن اشاره کرد- آقای دکتر بختیار گفت ماده ۵ و ۸ حکومت نظامی را به حال تعلیق در می‌آورد و ما آزادیم که هرچه می‌خواهیم بنویسیم. مرحوم غلامحسین صالح یار گفت از فردا روزنامه‌ها پر از تیتر علیه شما می‌شود. گفت «هیچ اشکالی ندارد، هر ناسزایی می‌خواهند به من بگویند، فقط در اندیشه وطن تان هم باشید و یادتان هم باشد که دیکتاتوری نعلین هزاربار از دیکتاتوری چکمه بدتر است.»

فضای امروز از چند نظر قابل مقایسه با فضای آن وقت نیست. اولاً آن زمان یک اطلاعات و کیهان بود و آیندگان و روزنامه رستاخیز که به خاطر اسمش گرفتاری داشت، اگرچه بچه‌هایش تلاش می‌کردند روزنامه درستی منتشر کنند. یک سری هم روزنامه های هفتگی و چند روز یک بار بود که در آن فضا داغ شده بود و دوباره «آسیا» و «آهنگ سیاسی» منتشر می‌شد و به جز اینها چند تا مجله بود. یعنی آنطور وسایل ارتباط جمعی این عمومیت را پیدا نکرده بود. سایت های اینترنتی نبود، وبلاگ نبود، تلویزیون ماهواره نبود. یک بی بی سی بود که مردم شب‌ها می‌نشستند و گوش می‌کردند. بنابراین خیلی محدود بود. علیرغم این محدودیت، فضای باز اجازه داد که تیراژ روزنامه ها پس از سال‌ها به مرز یک میلیون برسد.

در دوران دکتر بختیار ما سه بار چهار بار روزنامه اطلاعات را چاپ می‌کردیم. آیا امروز هیچ روزنامه‌ای در ایران هست که علیرغم همه اشاراتی که در مورد تعمیم و گسترش رسانه‌ها کردم، تیراژش بالای ۴۰ هزار داشته باشد؟ نه. ولی آن روز اطلاعات و کیهان اول در مرز یک میلیون و بعد فراتر از یک میلیون منتشر می‌شدند.

اگر ممکن است مقایسه ای کنید بین فضای سیاسی و اجتماعی دو دوره.

سی و یک سال پیش اکثریت جامعه بر این باور بودند که شاه باید برود و رژیم پهلوی هم تغییر پیدا کند، یعنی سرنگون شود. در این که از زمان روی کار آمدن دکتر بختیار، در خیلی‌ها تردید ایجاد شده بود، شکی نیست. ولی آقای خمینی حرف اول را می‌زد. وقتی هم به ایران برگشت، دیگر هیچ نوع رقیبی در صحنه نمی‌توانست تصور هم کند که در برابرش بتواند بایستد. بنابراین ما یک رهبر فرهمند داشتیم که عکسش در ماه دیده می‌شد، موهایش در لای سوره بقره، و ملتی که چشم را بسته بودند و دهان باز، فقط فریاد می‌زدند. البته یک عده ای بودند با هدف و برنامه ریزی که هم توی آن اسلامی‌ها بودند و هم توده ای و چپ‌ها و هم مجاهدین. اینها با هدف آمده بودند. برای اینکه اینها فکر می کردند دولت را می‌گیرند و آقای خمینی که می‌رود قم، حکومت هم می‌افتد دست آنها. آقای کیانوری دقیقاً چنین تصور می کرد که تا شش ماه دیگر حزب توده دولت را در اختیار خواهد داشت. همین طور مجاهدین و دیگران. فضای امروز کاملاً فرق دارد. اولاً که کسی با دهان باز و چشم بسته فریاد نمی‌زند. چشم‌ها همه باز است، از فریاد کمتر خبری است. اگر شعاری هم شنیده می شود، حساب شده و منطقی است. رهبر فرهمندی در صحنه وجود ندارد. چند تنی هستند که مردم اعتبار بیشتری به آنها داده‌اند، به خاطر مواضع و پایداری‌شان و یک آقای میرحسین موسوی هست که مردم بر این باورند که در انتخابات او را انتخاب کرده‌اند اما حق‌شان را گرفته‌اند. بنابراین کسی نیست که الان بیاید به مردم بگوید بروید به خانه‌هایتان و مردم بروند و یا بگوید بیایید توی خیابان و مردم بیایند به خیابان. مردم در شرایطی قرار گرفته اند که انتخاب می کنند. نکته بسیار مهم که باز تفاوت می گذارد بین جمهور سال ۵۷ و جمهور امروز، در اینجا اکثریت با جوانان است و این جوانان به هیچ وجه گرفتار آن حالت ایده آلیستی جوانان آن سال‌ها نیستند.

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

چهارشنبه ۳/۲/۲۰۱۰

صدا:
Download file

تصوير بخش اول:
Download file
تصوير بخش دوم:
Download file

تفسير خبر

Tafssir-2010.jpg

دکتر عليرضا نوری زاده ودكتر محسن سازگارا در رابطه با اظهارات مهندس ميرحسين موسوي عليه حاكميت و دعوت به تظاهرات دوز ۲۲بهمن ٬سخنان تازه كروبي د٬ تهديدهاي دولت در رابطه با تظاهرات ۲۲ بهمن٬ اظهارات احمدي نژاد در مورد ارسال اورانيوم به خارج... به سوالات جمشيد چارلنگي پاسخ ميدهند. ۰۳/۰۲/۲۰۱۰

صدا:
Download file
تصوير:

زير ذره بين

zireh.bmp

ارزيابي اظهارات مير حسين موسوي٬ و جو بايدن

123413.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش رامش از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با اهميت اظهارات مير حسين موسوي٬ وهمچنين اظهارات معاون رئيس جمهوري آمريكا٬ پاسخ ميدهد. ۰۳/۰۲/۲۰۱۰

Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

سه شنبه ۲/۲/۲۰۱۰

صدا:

Download file

روزنامه سبز

Nagh-sheye_Iran_Sabz-1.jpg

شماره ۸۷ هشتم بهمن ماه

Download file


شماره ۸۸ دهم بهمن ماه

Download file

صداي آمريكا

Iranian Opposition Leaders Reported to Call for More Protests on February 11

ap_iran_mir_hossein_mosavi_300_12Jun09.jpg

Iran's top opposition leaders Mir Hossein Mousavi and Mehdi Karoubi met Saturday, calling for more protests on the Feb. 11th anniversary of the Islamic Revolution and condemning the execution Thursday of two young opponents of the regime. Meanwhile, Iran's judiciary says that 16 more opposition protesters have been put on trial, and 37 others are set to be tried.


Opposition websites showed photos of Mousavi and Karoubi meeting Saturday, saying both men condemned the Thursday execution of two young opponents of the government. They also urged the Iranian people to attend protest rallies on February 11.

Both leaders noted that the executed men "were arrested months before the June 12 election and their cases had nothing to do with post-election events." "Such actions," they said, "appear meant only to scare people and discourage them from attending the February 11 rally."

Meanwhile, Iran's official Press TV reported that the judiciary put 16 more opposition protesters on trial, saying that five have been accused of being "enemies of God," a charge which carries the death penalty. It said 37 others, some of whom it claims were trained abroad, will be put on trial soon.

Iranian state TV also showed Judge Abul Qasim Salavati looking stern, seated behind the magistrate's podium in Tehran's revolutionary court as a young man, accused of being a "rioter," faced him, back to the camera.

The young man admits to the judge that he participated in the December 27 Ashoura protests.

Mir Hossein Mousavi's Facebook website noted that Mousavi and Karoubi stressed that the "majority of the Iranian people want to regain their rights," and that the only way to resolve the current crisis is to "release all political prisoners, guarantee freedom of the press, allow political parties to operate freely and hold free elections."

Iran analyst Ali Nourizadeh of the Center for Arab and Iranian Studies in London says that recent media reports that Mehdi Karoubi had recognized the government and President Mahmoud Ahmadinejad were dispelled by his latest meeting with Mr. Mousavi.

"There were some doubts after Mr. Karroubi was misquoted by the Fars News Agency and comments on Karoubi changing his position," he said. "But, [Saturday's] meeting between Karoubi and Mousavi and their statement showed that they remain loyal to the Green Movement and they have called upon the people to participate in the Feb. 11th demonstration…."

Nourizadeh also thinks that the executions Thursday of Arash Rahmanipour and Mohammed Reza Ali Zamani for being "enemies of God," will not scare opposition protesters from taking to the streets again on February 11 to demonstrate.

"[Friday], the father of Arash, one of the boys who was executed, talked to Radio Farda, showing that the people are stubborn and they are not going to change," said Naourzadeh. "Executing more people will bring the relation between the people and the regime to an end. There may be still some hopes that the regime may take reconciliatory measures, but if they continue executing people there won't be any reconciliation at all."

Meanwhile, Supreme Leader Ayatollah Ali Khamenei was shown on state TV visiting the graves of martyrs of Iran's 1979 Revolution, as well as the tomb of Islamic Republic founder Ayatollah Ruhollah Khomeini. The government has called for celebrations to mark the 31st anniversary of the revolution from Feb. 1 to 11

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

دوشنبه ۰۱/۰۲/۲۰۱۰

صدا / بخش اول
Download file

بخش دوم :
Download file

تصوير
بخش اول :
Download file

بخش دوم:
Download file

راديوفردا

نوری زاده: به لطایف الحیل می‌خواهند اعتراض‌ها را به خارج وصل کنند

B8DA362C-6000-4154-9D58-AAD5A9F76A12_w527_s.jpg

حسین قویمی -راديو فردا
در جریان محاکمه ۱۶ تن از بازداشت شدگان روز عاشورا در تهران از علیرضا نوری زاده و محسن سازگارا، دو روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی در خارج از ایران، به عنوان رابط با فعالان سیاسی در ایران نام برده شد. اخیرا معاون وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی نیز این دو تن را سخنگویان جنبش سبز خوانده بود.
در گفت‌وگویی با علیرضا نوری زاده، ابتدا از او می‌پرسیم که آیا وی با فعالان جنبش سبز در ایران ارتباط دارد و آیا او سخنگوی این جنبش است؟


علیرضا نوری زاده: از ابتدای شروع جنبش به دفعات چه در نوشته‌ها و چه در مصاحبه‌ها و چه در برنامه‌های تلویزیونی ام تاکید کرده ام من هیچ مسئولیتی در جنبش سبز ندارم، جز آن که صدای مردم ایران را با توجه به امکاناتی که در اختیارم هست، در اختیار جهانیان بگذارم، به اطلاع جهانیان برسانم و در عین حال بازتاب واکنش جهانی را نسبت به جنبش سبز به اطلاع مردم ایران برسانم. واسطه ای که کارش فراتر از اطلاع رسانی نیست. به دفعات این را گفته ام و به نسل جوان توصیه کرده ام و گفته ام حرف‌هایی که به شما گفته می‌شود از این ور و آن ور برای شما ملاک نباشد. شما خودتان هدف‌هایی را تعیین کرده اید و برای دستیابی به آن هدف‌ها دارید مبارزه می‌کنید، هزینه می‌دهید. ما چه کاره هستیم که بیاییم برای شما تعیین تکلیف کنیم. رژیم جمهوری اسلامی . یک روز به آمریکا، یک روز به آلمان، یک روز به انگلیس، یک روز به اسرائیل و طبیعتاً ما افرادی که در این سال‌ها فعال بودیم و از چنگ رژیم به سلامت جسته ایم، هدف این بازی قرار گرفته ایم. در مورد من و آقای سازگارا هم اینها آدرس اشتباه می‌دهند. به این معنا که مثلاً می‌گویند در روز عاشورا، ما مردم را تحریک کردیم به خیابان بیایند. درحالی که تصمیم خود مردم ایران بود و ما فقط گزارش کردیم چه شد و در عین حال به داخل اطلاع دادیم که در خارج نظرها نسبت به این جنبش و این حرکت در روز عاشورا چه بود. ما مردم را نه تحریک کردیم و نه تشویق.

آقای نوری زاده، در محاکمه ۱۶ تن از بازداشت شدگان هم از شما نام برده شد. در این زمینه چه پاسخی دارید؟ آیا شما با مخالفان دولت در ایران دارای ارتباطاتی هستید؟

اولاً آقای دادستان از یک سو می‌گوید متهم ردیف یک با مجاهدین در ارتباط بوده یا مجاهدین با او در ارتباط بودند و از سوی دیگر از زبان او می‌گویند که ایشان با علیرضا نوری زاده -و صفات مرا هم می‌گذارند «عنصر طاغوتی و ضد انقلاب»- ولی به هر حال از زبان او می‌گویند که با نوری زاده در ارتباط بود. اولاً در روز ده‌ها تن با من تماس می‌گیرند، چه تلفنی، چه از طریق ایمیل و چه از طریق فکس. بعضاً از اینها افرادی هستند که درون نظام مقام داشتند یا دارند. من اطلاعاتم را از چه کسی می‌گیرم؟ از همین‌ها می‌گیرم. خیلی‌هایشان در مقام‌های حساس اطلاعات مهمی‌ از جمله در جریان قتل‌های زنجیره ای، در جریان رویدادهای دولت آقای خاتمی و بعد آقای احمدی نژاد، انتخابات و تقلب، اطلاعات را به من می‌دهند. پس ممکن است من با صدها تن تماس داشته باشم. ولی این به منزله تماس سازمانی نیست. من عضو سازمان سیاسی نیستم. من یک فردم. بنابراین من نمی‌توانم افراد را برای یک هدف معین بسیج کنم. چون سازمانی ندارم. تشکیلاتی ندارم.

آقای نوری زاده، به نظر شما طرح این گونه مسائل به چه منظوری است؟

به نظر من اینها دارند زمینه سازی می‌کنند از یک طرف جنبش را وصل کنند به خارج، به دولت‌های خارجی و به افرادی که شناسایی شده اند و به عنوان مخالفان ثابت قدم نظام سرشناس اند و از سوی دیگر زمینه سازی برای تعرض به این افراد را فراهم کنند. این جنبه اش به نظر من خیلی اهمیت دارد. چون مثلاً می‌بینیم که لایحه ای به مجلس می‌برند که سطح روابط با بریتانیا را کاهش دهند. چرا این کار را می‌کنند؟ چون سطح روابط بیاید پایین، رژیم از التزاماتی که دارد، فرار می‌کند. در نتیجه دست عواملش برای ضربه زدن در خارج باز می‌شود. این است که مبارزان در خارج از کشور خیلی دقت کنند به این بازی نظام که بازی خیلی خطرناکی است.

دو روز اول

2Rooz-Farhoudi-333.jpg

در اين برنامه علي رضا نوري زاده به سوالات بيژن فرهودي در رابطه باااعدام دوتن از هواداران جنبش سبز ٬ مصاحبه معاون وزارت اطلاعات ٬ كشتن عضو حماس در دبي٬ ملاقات موسوي و كروبي و دعوت مردم براي تظاهرات و... پاسخ ميدهد ۳۱/۰۱/۲۰۱۰

صدا:Download file

تصوير:

Download file

زير ذره بين

zireh.bmp

كنفرانس يمن و افغانستان در لندن
afffffghan.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با كنفرانس يمن و افغانستان در لندن پاسخ ميدهد. ۳۰/۰۱/۲۰۱۰

Download file

زيرذره بين

zireh.bmp

سخنان دكتر زهرا رهنورد ٬ نه سازش نه تسليم و نه به رسميت شناختن
zahra_rahnavard_131.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با سخنان دكتر زهرا رهنورد ٬ نه سازش نه تسليم و نه به رسميت شناختن پاسخ ميدهد. ۲۸/۰۱/۲۰۱۰

Download file

يكهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg

... چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟

سه‌شنبه 19 تا جمعه 22 ژانویه
که آه نیمه شبان کار صد دعا بکند
اینگونه‌اش می‌نویسم با پوزش از لسان‌الغیب و زنده‌یاد استاد همائی که وقتی حافظ می‌خواند حس می‌کردی زیارتنامه حضرت عشق می‌خواند. این را بگویم که پدر همائی بزرگوار شاعر جلیل‌القدر همای شیرازی بود همانکه سروده است؛
تا به دامان تو ما دست تولاّ زده‌ایم
به تولاّی تو بر هر دو جهان پا زده‌ایم
در خور مستی ما رطل و خُم و ساغر نیست
ما از آن باده کشانیم که دریا زده‌ایم
جای دیوانه چو در شهر ندادند همای
من ودل چند گهی خیمه به صحرا زده‌ایم
باری هفته پیش در آن حرف دلی که قلمی کردم لابد سوز دلی بود که اینهمه واکنش برانگیخت

از دوست فرزانه آزاده‌ام مهندس حسن شریعتمداری که بیش از سه دهه مرهون لطف و صفایش بوده‌ام تا یاران «گویانیوز» و رفیقان ناشناخته دفتر تحکیم وحدت و جبهه ملی در داخل و خیل آشنایان و بعضاً همدلان ناآشنا، در خارج، از رضای مقصدی همیشه سبز بارانی که همان چند جمله‌اش دلم را به وجد آورد تا رفیق عزیزم دکتر ماشاءالله آجودانی که بانگ بامدادی‌اش روزم را روشن کرد، همه و همه حرفهای مرا سخن دل خویش یافته بودند که جمع ما بی هیچ ادّعا و سهم طلبی، همیشه شانه‌هائی برای بالا رفتن دوستان نااهل داشته‌ایم.
خدا می‌داند در آن نوشته من به هیچ روی قصد نیش و کنایه زدن به شخص خاصی نداشتم و تعبیر و توصیف حسین بازجو (شریعتمداری نماینده خامنه‌ای و مدیر کیهان) که در نهایت وقاحت دروغ پرداخته بود و در کنار مطالب من اسم و رسم ساخته بود، هیچ ارتباطی با نوشته و هدف من نداشت. اکبر گنجی که چند مقاله اخیرش به خصوص آنچه را در باب آیت‌الله خمینی و خروجش علیه مسلّمات دین اسلام و مذهب تشییع نوشته اگر به صورت علمی و بدون حب و بغض مورد بررسی و نقد قرار گیرد، گشاینده‌ باب فروبسته و طلسم شده «بحث عقلانی» در «حیطه باورهای مذهبی» خواهد بود، طی مکاله تلفنی طولانی، با تأکید بر این گفته که هیچکس در خارج نماینده جنبش سبز نیست و ملت ایران به کسی وکالت برای رهبری جنبش نداده است، یادآور شد که اطلاعیه موسوم به 5 امضائی، اتفاقی بوده که بدون هیچ انتظاری در جهت تملّک جنبش رخ داده است و نقطه نظرهای بعضی از امضاکنندگان در برابر مواضع اخیر او، خود بهترین گویا بر این سخن است که نه جبهه‌ای در حال تشکل است و نه اتاق فکری با هر رنگ و طعم و طرح برپا شده است که بر سر مالکیت مشاع آن بحث و جدلی در کار باشد. با تشکر از اکبر گنجی، یادآور شدم آرزوی من در طول سه دهه اخیر اتفاقاً برپائی یک جبهه همبسته با پایه مدارا و احترام متقابل بین متفکران، اهل قلم و فعالان سیاسی و فرهنگی بوده است. و چه بسیار بار که تا آستانه تشکیل جبهه رفته‌ایم و بعد نفس امّاره و انانیت و کیش شخصیت در بعضی از ما خیمه را هنوز به پا نکرده فروانداخته است.
این بار اما با وضع دیگری روبرو هستیم. از یکسو در داخل کشور رودخانه‌ای در خروش است همه سبز، همه خوش آواز، با طنین یک هارمونی روح‌نواز که نت‌هایش از جنس آزادگی و عشق است. در این ارکستر همآهنگ، آن کس که سمفونی عشق و آزادی را رهبری می‌کند نه موسوی است و نه کروبی، نه خاتمی و نه هاشمی بهرمانی، بلکه برای اولین بار در موسیقی جنبشی که جهان را به اعجاب انداخته است هم چون حیطه فقه، تقلید میّت جایز است. به عبارت دیگر پرده‌ای از این آهنگ دلنواز را که در روزهای تظاهرات در جان می‌ریزد، ندا آقاسلطان رهبری کرده است و پرده دیگر را سهراب اعرابی. پروین خانم مادر سهراب همانقدر در همآهنگی سازها نقش دارد که محسن روح‌الامینی بر بستر خاک.
گفتم این بار به قول حمید مصدق نازنینم که ایکاش بود و زمزمه‌ها را می‌شنید، «سخنی نیست ز دارائی داماد و عروس / چهره‌ای نیست عبوس»، هر روز وقتی ایمیل‌هایم را می‌گشایم، شگفتی‌ام از بلندنظری و شایستگی نسل سبز بیشتر می‌شود. کمتر در میان پیامها سخنی می‌بینم که بوی جدائی و خط کشی بدهد. در چنین فضائی بایسته است ما در خارج با حفظ هویت سیاسی و تعلقات فکری خود براساس میثاقی که می‌توان بندهایش را با اتفاق نظر معین کرد، هیأتی را برگزینیم که معرف همه نحله‌های فکری جامعه ما باشد و در عین حال بتواند در پیوند با داخل نه فقط کارشکنی و نقض عهد را محکوم کرده‌ و مذموم بداند بلکه هر روز بیش از پیش، برای رسیدن به نقطه‌ برپائی یک شورای ملی یا کنگره ملی (اندیشه‌ای که مهندس حسن شریعتمداری و دوستانش دیرگاهی است به دنبال تحقق بخشیدن به آنند) تلاش کنیم. برخورد مثبت اغلب اهل نظر با نوشته من در داخل و خارج کشور دلم را روشن کرد. پیدا بود که نسل سبز و جنبشی که عصاره یک قرن مبارزه برای دستیابی به مردمسالاری چراغش را روشن کرده است، از خط کشی‌های ما عبور کرده است. در این جنبش همه «خودی» هستند. هیچ تفاوتی بین ترک و فارس و کرد و بلوچ و عرب و ترکمن و تالش و لر و قشقائی و گیلک و مازندرانی ایرانی نیست. نه کسی در مقام «نکیر و منکر» پرسشگر دین و آئین تو است و نه مقام و جایگاه سابق و لاحق باعث امتیاز گرفتن و یا بی‌اعتبار شدن شخص می‌شود. همه عاشقیم و معبودمان همه ما را فرزندان خود می‌داند و حقّه مهر خود را به نام فرد یا گروهی به ثبت نرسانده است.
در موج سبز به قول محضری‌ها، ثبت با سند برابر است، یعنی آنکس که فریاد می‌زند نه غزّه نه لبنان جانم فدای ایران، گفته‌اش را با جوهر خونش ثبت کرده است. در این سفر از استبداد به مردمسالاری باز به قول محضری‌ها (و با کسب اجازه از سرور و پدر بزرگوارم علامه دکتر احمدی مهدوی دامغانی) هیچ «خیاری از جمله خیار غبن» به جز «خیار مردمسالاری» مقبول نیست. و آنکه به این میدان قدم می‌نهد اسقاط کافه خیارات را نخست اعلام می‌کند. و گزینه‌ای به جز مردمسالاری آن هم از نوع غیردینی آن را جستجو نمی‌کند.
یک بار کلاه گشاد تقیه و انشاءالله گربه است در آستانه انقلاب بر سرمان رفته است، طاقت کلاه دیگر را در هیأت «ولی فقیه خوب و پارسا و باتقوا» و «جمهوری اسلامی قانون پذیر» و «لباس شخصی‌های مامانی که به جای دست با قاشق و چنگال آدم می‌خورند» و «قوه قضائیه‌ای که به جای ملاصادق لاریجانی، آخوند صالح و خداترسی اداره آن را عهده‌دار است» نداریم.
البته تردیدی ندارم که در راه رسیدن به میثاق همبستگی، هر یک از ما می‌باید از بعضی دلبستگی‌های عقیدتی، ولو در مرحله‌ مبارزه و گذار از استبداد به دمکراسی حتی به شکل مرحله‌ای یا به صورت موقت دست برداریم. برای اینکه روشن شود این گذشت نه تنها ممکن و ضروری است بلکه جایگاه هر یک از آحاد جبهه عریض را در فردای آزادی ایران مستحکم‌تر خواهد کرد، نخست به عمده‌ترین وجوه اشتراک و سپس موارد افتراق هواداران جنبش سبز در داخل و خارج کشور اشاره می‌کنم.
الف: وجوه اشتراک
1 ـ اعتراض همگانی به تقلب بزرگ در انتخابات، خیانت به آرای شرکت کنندگان در انتخابات و آمال و آرزوهای آنهائی که در انتخابات به هر دلیل و سبب شرکت نکردند اما با موج سبز همراه و همدل بودند.
2 ـ خواست مشترک برای انجام یک انتخابات آزاد زیر نظارت ناظران بیطرف و مورد اعتماد مردم ایران (البته ممکن است شماری از ما حضور ناظران بین‌المللی را ضروری بدانیم و جمعی ناظران بیطرف و مورد اعتماد داخلی را کافی بدانیم. این امر به هیچ روی نمی‌تواند عامل افتراق و اختلاف جدی تلقی شود. در عین حال اکثریت همراهان و یاران جنبش سبز با بی‌اعتمادی کامل به شورای نگهبان خواستار انتخاباتی هستند که نامزدها در آن با داشتن شرایط قانونی حق حضور در صحنه داشته باشند. حال ممکن است باز عده‌ای بگویند چون شورای نگهبان به فرمان سیدعلی آقا تصمیم می‌گیرد بنابراین اگر حضرتش اراده فرماید می‌شود با همین شورا هم نامزدهای قَدَری در انتخابات داشت. اگر شرایط برگذاری یک انتخابات آزاد فراهم شود اطمینان دارم این مورد نیز باعث اختلاف و افتراق نخواهد شد.)
3 ـ هیچ ایرانی حتی آنها که اعتقادی به خدا و ادیان ندارند، بی‌حرمتی به اعتقادات و مذهب هموطنانشان را پذیرا نیست بلکه بسیاری از ما از اینکه عملکرد رژیم باعث سست شدن باورها و اعتقادات مذهبی مردم و اخلاق اجتماعی و سنت‌های پسندیده در جامعه ما شده است نگرانیم و هُرهُری مذهبی را شایسته یک جامعه مردمسالار نمی‌دانیم.
اما تجربه تلخ این سه دهه در حکومت دینمداران، تطهیر ساحت دین را از بدعت‌ها و آلودگی‌های هیأت‌ حاکمه و اذنابشان در هیأت ملایان، به صورت یک خواست اکثریتی درآورده است به گونه‌ای که حتی روحانی شیعه سنت‌گرائی مثل آیت‌الله کاظمینی بروجردی، و اساتیدی بزرگوار چون استاد محمد مجتهد شبستری (و پیش از آنها زنده یادان آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری و سید محمد روحانی و حاج سید مرتضی حائری یزدی و اخوی آزاداندیش ایشان مرحوم علامه آقا مهدی حائری یزدی و...) قائل به ضرورت جدائی دین از حکومت بوده و هستند. بنابراین بدون آنکه حق طرفداران جمهوری اسلامی قانونمدار بدون ولایت فقیه و یا با ولایت فقیه به تفسیر مرحوم آیت‌الله منتظری (انتخابی از سوی مردم برای مدتی محدود و در هیأت نمادین) را انکار کنیم می‌توان پذیرفت که عرفی کردن حکومت نیز یکی از وجوه اشتراک بیشترین اقشار و آحاد معترض و طرفدار جنبش سبز است.
4 ـ لزوم برقراری مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر ازجمله مساوات بین آحاد ملت فارغ از نژاد و زبان و مذهب و جنس.
5 ـ به رسمیت شناختن حقوق مساوی اقلیتهای نژادی و قومی و مذهبی با اکثریت و پذیرش نظم غیرمتمرکز (که در مرحله تشکیل کنگره ملی این عدم تمرکز می‌تواند تعریف و توصیف و نامگذاری شود).
* ـ شاید گفته شود مفهوم این بند در بند 4 نیز ملحوظ است اما من ضمن گفتگو با نمایندگان اقلیتها به ویژه احزاب و گروههای سیاسی و فرهنگی که اقلیت‌ها را نمایندگی می‌کنند، تأکید بر حقوق مساوی آنها را در یک بند مستقل ضروری می‌دانم.
6 ـ ایمان به مبارزه مسالمت آمیز و نفی هرگونه خشونت در مقابله با استبداد مذهبی حاکم.
7 ـ نفی هرگونه وابستگی به خارجی و تاکید بر استقلال و حاکمیت ملی.
8 ـ تاکید بر حق مسلم ایران در دستیابی به فن آوری هسته‌ای برای اهداف مسالمت آمیز در چهارچوب تعهدات و قراردادهای بین‌المللی به ویژه در ارتباط با آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای. و نفی هر نوع تلاش برای دستیابی رژیم به سلاح هسته‌ای و سلاحهای کشتار جمعی که آینده ایران و نسلهای جوان میهنمان را با خطر نابودی روبرو خواهد ساخت.
9 ـ نفی هر گونه ماجراجوئی در صحنه بین‌المللی و محکوم کردن تروریسم در همه اشکال دولتی و سازمانی آن و ایمان به نقش ایران به عنوان ابرقدرت منطقه با سیاستی «مصلحت محور» و داشتن روابط دوستانه مبتنی بر احترام متقابل و عدم دخالت در امور یکدیگر با کلیه کشورهای جهان.
10 ـ پرهیز از دشمنی و عداوت ناشی از اختلافات عقیدتی و حزبی و قبول نوعی آتش‌بس در مرحله مبارزه بین کلیه احزاب و گروهها و شخصیت‌های اپوزیسیون ملی ضد خشونت.
شاید دوستان دیگر اصولی را بر این اصول بیفزایند یا از آنها کم کنند اما من معتقدم که می‌توان این اصول را وجوه اشتراک بین فعالان و حامیان جنبش سبز دانست. (همه گاه نظر من بر اکثریت فعالان و حامیان جنبش سبز است وگرنه تردیدی ندارم اقلیتی نیز هست که خود را طرفدار جنبش سبز می‌داند اما توافقی با اصول عنوان شده ندارد.)
ب: وجوه افتراق
حال باید دید وجوه افتراقی که بعضی از حامیان و راهیان جنبش سبز ـ و نیز شماری از آنها که به هر دلیل در جایگاه نیمه رهبری جنبش قرار گرفته‌اند ـ چیست و آیا به صرف بودن این وجوه افتراق در جنبشی که تمام عوامل پیروزی را با خود دارد، می‌توان از مسؤولیت شانه خالی کرد؟
1 ـ نخستین وجه افتراق میزان وفاداری به نظام، ولایت فقیه و البته قانون اساسی رژیم است.
به عبارت دیگر شماری از رهبران جنبش سبز در داخل کشور و به تبع از آنها بخشی از معترضان از سر اجبار و بعضی از سر ایمان و به اختیار، همچنان نظام جمهوری اسلامی را تأیید می‌کنند. ـ کرّوبی از آن جمهوری اسلامی یاد می‌کند که 97 درصد از رأی‌دهندگان به آن رأی دادند ـ نوع وفاداری به ولایت فقیه نیز یکسان نیست. و هرکسی از ظن خود یار آن شده است. این وجه افتراق در صورتی که کلام آیت‌الله خمینی بنیانگذار رژیم و خالق ولایت فقیه از سوی مؤمنان به اختیار و پذیرندگان به اجبار مورد قبول گیرد رنگ خواهد باخت. آنجا که آیت‌الله خمینی در بازگشت از تبعید در نخستین سخنرانی خود در بهشت زهرا به درستی حقوق نسلها را برای گزینش نظام دلخواه خود مورد تأیید قرار می‌دهد.
سی و یک سال پیش در یک فضای انقلابی، بدون طرح بدیلی برای جمهوری ناشناخته اسلامی، اکثریت مردم به تغییر نظام سلطنتی به جمهوری اسلامی رأی دادند. در آن تاریخ ولایت فقیه هنوز از لای کتاب بیرون نیامده بود چه برسد به نوع مطلقه‌اش که حتی طرفداران سرسخت رژیم نیز به آن باور ندارند. حال بعد از سی و یک سال اگر حکم آقای خمینی را حامیان و مؤمنان واقعی و تقیه‌گر نظام اسلامی بپذیرند، یک رفراندوم آزاد پایان بخش این وجه افتراق خواهد بود. بنابراین به سادگی می‌توانند با احترام نهادن به آرای مردم و حکم آیت‌الله خمینی، برگذاری یک رفراندوم برای تغییر و یا ابقای جمهوری اسلامی را تأیید کنند. بدون آنکه تا زمان برگذاری این رفراندوم از اعتقادات و باورهای خود دست بکشند.
2 ـ دومین وجه افتراق همانا خودی و غیرخودی کردن بعضی از فعالان و حامیان جنبش سبز است. راستی در این معرکه چه کسی خودی است؟ آنکه دیرسالی در صف پایوران درجه اول و دوم نظام جای داشته، در تصمیم‌گیری‌های از نگاه ما ضدمردمی و علیه مصالح عالیه کشور و مردم حضور یافته و امروز بند تعلق خود را با رژیم پاره کرده و یا تظاهر به پاره کردن می‌کند! آیا غیرخودی آن هموطنی است که در رژیم گذشته چه مخالف و چه موافق آن رژیم، برای سعادت و سرفرازی وطنش گام برداشته و در دفاع از حقوق مردم فعالیت می‌کرده و بعد از روی کار آمدن جمهوری اسلامی، از همان آغاز رایت مخالفت با جمهوری اسلامی را برافراشته است. راستی خودی واقعی آیا همان کسی است که مثل آقای کواکبیان نماینده مجلس و مدیر روزنامه مردمسالاری، راهنما به چپ سبز می‌زند اما در بغل حسین شریعتمداری غش می‌کند؟ آیا جواد اطاعت خودی است که جنایت قتل مردم بیگناه را در روز عاشوا هزار بار سنگین‌تر از سوت زدن و کف کوبیدن چهارتا جوان در این روز می‌داند و یا حریف او «زاکانی» خودی است که ابائی از طلب اعدام کردن موسوی و کروبی ندارد؟
حال اگر فرض را بر این گذاریم که همه سرکوبگران و زنده‌خواران غیرخودی هستند، قبول کنیم حسین بازجو همانقدر غیرخودی است که سعید مرتضوی؛ و احمد جنتی به همان اندازه با ملت ایران بیگانه است که اسماعیل احمدی‌مقدم... اگر کودتاگران و حامیان و توجیه‌گرانشان را غیرخودی بدانیم اما در را باز گذاریم که مجال برای پیوستن آنها به جمع خودی‌ها گشوده باشد این وجه افتراق را نیز به آسانی از پیش رو برداشته‌ایم.
***
در پایان این نکته را می‌افزایم که انتشار بیانیه‌هائی که در آن افرادی با افق مشترک فکری و یا وحدت نظر در یک یا چند امر، نسبت به جنبش سبز و آرمانهای خود اظهارنظر می‌کنند امری پسندیده و ضروری است و من با همه ایمانم آن را تأیید می‌کنم به این شرط که بیانیه‌ها قصد نفی و حذف جمعی دیگر از راهیان و همراهان و حامیان جنبش سبز را نداشته باشد. تکثرگرائی از جمله مهمترین ویژگیهای جنبش سبز است بنابراین برای آرای یکدیگر احترام قائل شویم و در عین حال تلاش کنیم که به آن بیانیه نهائی و میثاق مشترک برسیم. نقطه‌ای که غیرخودی‌ها در اقلیت مطلق و خودی‌ها در اکثریت کامل قرار گرفته‌اند.

تفسیرهفته

New_IRTV-19.jpg

تلويزيون ايرانيان

Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

جمعه ۲۹/۰۱/۲۰۱۰

صدا / بخش اول
Download file

بخش دوم :
Download file

تصوير
بخش اول :
Download file

بخش دوم:
Download file

زیرذره بین

zireh.bmp

سخنان سالانه رئیس جمهوری آمریکا و ایران

barack_obama.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با سخنان سالانه رئیس جمهوری آمریکا و ایران پاسخ میدهد. ۲۹/۰۱/۲۰۱۰

Download file

جريده الجريده

logo.gif

مئة عام من الثورة في إيران... مجالس الأسبوع
د. علي نوري زاده
liakhof.jpg


قبل مئة عام ونيّف، وبالتحديد في عام 1906، هبّ «الدستوريون» في فلول غاضبة اجتاحت العاصمة طهران في ثورة أُطلق عليها «المشروطية» أو «ثورة الدستور»، خلخلت عرش سلاطين الدولة القاجارية وسلالتهم التي امتدت في حكم إيران أكثر من 110 أعوام... وبعد حوالي سبعة عقود اندلعت الثورة الإسلامية لتطيح عائلة بهلوي من حكم إيران معلنةً بداية جمهورية إيران الإسلامية... واليوم تعيش إيران مرحلة غليان تعيد إلى الأذهان بدايات القرن الماضي، في إرهاصات توحي برغبة التاريخ أحياناً في استعادة أحداثه البارزة بين الفينة والأخرى، وما أشبه الليلة بالبارحة.

mortazavi.jpg

المجلس الأول:

جمادى الأولى 1326 الهجري.

أمر جلالة السلطان بن السلطان والخاقان بن الخاقان بإحضار قائد قوات القزاق -الوحدة المنتظمة الوحيدة للجيش الإيراني حينئذ- الكولونيل لياخوف الروسي وبعض رجال الدولة الذين ظلوا موالين للسلطان (محمد علي شاه القاجار) إلى مقره المؤقت في معسكر «باغشاه» وسط طهران، وذلك بعد يوم من قصف مجلس الشورى الإسلامي واعتقال عدد من النواب وقيادات الثورة الدستورية والكتّاب، وفرض الإقامة الجبرية على بعض الآيات المؤيدين للثورة الدستورية وفي مقدَّمهم آية الله السيد محمد بهبهاني، وآية الله السيد طباطبائي.

وفي ما يلي بعض ما دار في جلسة السلطان محمد علي شاه والمشاركين في مجلسه وفقاً لمذكرة السفير البريطاني في طهران، وأيضاً كتاب «الثورة الدستورية» للمؤرخ الكبير «أحمد كسروي»، ومذكرات رئيس الوزراء والسياسي الشهير مخبر السلطنة هدايت، الذي عاش عهد ستة ملوك من ناصر الدين شاه القاجار إلى محمد رضا البهلوي -آخر ملوك إيران- السلطان محمد علي شاه:

نحمد الله القاصم الجبّار الذي ساعدنا للقضاء على فتنة المشروطية -الدستورية- وتحطيم رؤوس الخونة والكفرة والملاحدة -الملحدين- والمفسدين في الأرض، كما نشكركم جميعاً وأنتم خير رجال بحيث أثبتم بجدارة خطواتكم وبسالتكم وولاءكم لنا باعتبارنا ظل الله ووارث التاج القاجار.

إن ما يسمى بمجلس الشورى الوطني لم يكُن إلا وكراً للفتنة والإلحاد، لهذا دمرناه على رؤوس الخونة والمتآمرين.

- الشيخ آية الله فضل الله نوري كبير العلماء المعارضين للثورة الدستورية، الذي حرّض السلطان محمد علي شاه على تدمير البرلمان واعتقال المناضلين الأحرار وقادة الثورة الدستورية:

الحمد لله الذي كرَّمنا بوجود سلطان مثلكم ومليك لا همّ له سوى تطبيق الشريعة ونشر كلمة الله في الأرض، إننا منذ إطلاق ما يُسمى بالمشروطية (الثورة الدستورية)، قلنا مراراً إن هذه الحركة معادية لقيم ديننا الحنيف، لكن الخاقان الراحل (مظفر الدين شاه والد محمد علي شاه، الذي منح الشعب حقوقه بالتوقيع على كتاب الدستور وتأسيس مجلس الشورى الوطني)، الذي كان يعاني مرضاً عضالاً رضخ لضغوط بعض المتآمرين ووافق على تأسيس مجلس الشورى الوطني ومطالب قادة الفتنة، لكن بفضل عناية الله سبحانه وتعالى ورحمته، نحن اليوم رعايا سلطان مؤمن وعاهل مقتدر وجبار لم يرفض أقاويل المتآمرين على الدين والسلطنة فحسب، بل أمر جيشه الجبار بتحطيم دار الفتنة وتدمير رؤوس المتآمرين وحبسهم، لقد حاولنا بشتى الطرق والوسائل وبتوجيه النصيحة إلى الضالعين في الفتنة (أي في الثورة الدستورية) أن نحل الأزمة، قلنا لهم كيف تريدون أن يقبل ملك ملوك بلاد الإسلام مساواة شيعة صاحب الزمان مع اليهود والنصارى والمجوس؟ (وفقاً لأحد بنود الدستور فإن رعايا إيران متساوون حيال القانون، بغض النظر عن دينهم وانتمائهم العرقي والطائفي).

كيف يمكن أن نسمح بتأسيس المدارس الجديدة، إذ تدرس العلوم الجديدة المستوردة من بلاد الكفر (من أهم مطالب قادة الثورة الدستورية تأسيس المدارس الحديثة والجامعات)، كالعلوم الطبيعية التي تضلل أفكار أبنائنا بأقاويل مثل نفي النص الديني بخلق البشر من بطن حوّاء عليها السلام والصلاة، وتأكيد أن أصولنا تعود إلى القرود؟

كيف نقبل أن يكون للشاه والرعية صوت واحد! هل صوتي، أي صوت رجل قضى عمره في الحوزة وهو مجتهد وعالم، يساوي صوت فلان الحمّال والبنّاء الأمّي؟

- السلطان محمد علي شاه: لقد أمرنا هذه الليلة بمحاكمة وإعدام قادة الفتنة وقطع رؤوسهم، تعالوا معي إلى ميدان مشق (مكان إعدام قادة الثورة الدستورية بمعسكر باغشاه) لنشهد إعدام الخونة.

المجلس الثاني:

جمادى الثاني عام 1327 الهجري بعد عام من قصف مجلس الشورى الإسلامي وإعدامات باغشاه.

المكان: السفارة الروسية في زرغنده شمال طهران.

السلطان بن السلطان والخاقان بن الخاقان محمد علي شاه القاجار يبكي، رواية مخبر السلطنة وهو قد وصل من باغشاه إلى السفارة الروسية، هارباً من المجاهدين الدستوريين الذين دخلوا العاصمة من كل صوب واحتلوا القصر الملكي وتوجهوا نحو باغشاه لاعتقال قادة المستبدين (مؤيدي السلطان وأتباعه)، يبكي محمد علي شاه ويقول: ليت العرش يعود! آه... لماذا لم أقبل نصائح الرجال الشرفاء في بلاطي؟ لماذا قبلت وساوس الشيخ فضل الله ولياخوف وأمرت بقصف البرلمان؟

يدخل حاجب الدولة ويسلم السلطان برقية وصلت إلى السفارة قبل دقائق ومفادها؛ «أن هيئة المديرة -لجنة شكلها قادة الحركة الدستورية بعد فتح طهران لإدارة البلاد حتى تشكيل الحكومة الشرعية- قررت عزل محمد علي شاه بسبب ما ارتكبه من الجرائم بحق الشعب وتنصيب ولي العهد السلطان أحمد شاه -خلّد الله ملكه- ملكاً على إيران».

لقد كان ولي العهد طفلاً عمره سبع سنوات برفقة والده، أي الشاه المخلوع بالسفارة الروسية، وقد أرسلت الحكومة المؤقتة وفداً إلى السفارة لمرافقة ولي العهد إلى القصر الملكي، وتعيين عضد الملك كبير رجال أسرة القاجار نائب السلطنة حتى بلوغ الشاه الصغير السن القانونية 18 عاماً، لتولي العرش مباشرة.

بوصول الوفد إلى السفارة كان مشهد وداع الشاه المخلوع من ابنه وولي عهده أحمد الميرزا حزيناً ودراماتيكياً، إذ كان ولي العهد يبكي كأي طفل لا يريد الابتعاد عن والديه، والشاه المخلوع كان أيضاً يجهش في البكاء كلما أدلى بكلمة.

المجلس الثالث:

رجب عام 1327 الهجري.

-المكان: ميدان توبخانة وسط طهران.

- توجه المئات من أهالي العاصمة إلى ميدان توبخانة منذ الساعات المبكرة للصباح لمشاهدة مراسم إعدام كبير العلماء وأحد أبرز معارضي الثورة الدستورية آية الله الشيخ فضل الله نوري (أصدرت محكمة خاصة تم إنشاؤها بعد عزل محمد علي شاه واستيلاء المجاهدين الدستوريين على العاصمة تحت رئاسة أحد العلماء الدستوريين آية الله زنجاني، في هذه المحكمة التي بارك المرجع الأعلى حينئذ، آية الله نائيني المقيم في النجف تشكيلها كما هو، والمرجعان البارزان الحائري المازندراني والآخوند الملا كاظم الخراساني، أصدرت حكما مضمونه «ان الشيخ فضل الله نوري مفسد في الأرض ومحارب ودفعُ شرِّه واجب والله أعلم»، في هذه المحكمة جرت محاكمة الشيخ فضل الله وعدد من معارضي الثورة الدستورية وأصدرت المحكمة حكماً بإعدامهم).

- يأتي الشيخ فضل الله نوري وهو بين عدد من الجنود، يبدو خائفاً وقلقاً، يقترب من المشنقة ويمكث بضع دقائق، بحيث يخاطب آية الله زنجاني قائلاً: أنت مسبب الفتنة وقتل المئات من الناس الأبرياء، وبحكم المحكمة وتأييد رؤساء الملة والدين، نعدمك لتطهير الأرض من وجودك المنحوس!

بعد دقائق معدودة يرقص جسد الشيخ فوق خشبة المشنقة، والمثير أن نجل الشيخ الذي كان من الدستوريين البارزين يعرب عن سروره بإعدام والده!

المجلس الرابع:

المحرم عام 1431 الهجري

المكان: معتقل كريزك جنوب طهران.

المدعي العام الثوري سعيد مرتضوي يدخل المعتقل ويرافقه العميد رادان نائب قائد قوات الأمن (رواية عدد من معتقلي الأحداث الأخيرة، بمن فيهم الطالب إبراهيم أميني الذي تم اغتصابه سبع مرات في المعتقل من قبل رجال الباسيج).

- مرتضوي: كم هو عددهم؟

العميد رادان: حوالي 400.

مرتضوي: كم عدد الرجال؟

العميد رادان: 369 رجلاً والباقي من النساء.

مرتضوي: افعلوا بهم ما فعله إخواننا في صدر الإسلام بيهود خيبر!

وفقاً لتقرير هيئة التحقيق والتفحص في مجلس الشورى الإسلامي، مرتضوي مسؤول عما جرى في معتقل كريزك -من القتل والتعذيب والاغتصاب- والذي اعترف تقرير الهيئة فقط بقتل ثلاثة من السجناء، بينما عدد القتلى في المعسكر يتجاوز العشرين، وبلغ عدد الذين تم اغتصابهم من المعتقلين والمعتقلات 26 شخصاً.

المجلس الخامس:

انتظروا قليلا والتاريخ يكرر نفسه.

جريده الجريده

logo.gif

استخبارات الحرس تخلف فيلق القدس في السفارة الإيرانية في بغداد
hassan-danaeifar06.jpg

طهران، بغداد - خاص الجريدة
لم تبلغ وزارة الخارجية العراقية طهران ردَّها النهائي على طلب تعيين العميد حسن دانائي فر سفيراً جديداً في العراق مكان العميد حسن كاظمي قمي، القائد السابق لاستخبارات 'فيلق القدس'، الذي تولى رئاسة البعثة الدبلوماسية الإيرانية في العراق أكثر من خمس سنوات ونصف السنة.

ووفقاً لمصدر موثوق به في وزارة الخارجية الإيرانية، فإن العميد حسن كاظمي قمي، الذي لعب دوراً مؤثراً في تعزيز نفوذ إيران في العراق وتوسيع شبكة الأصدقاء والمتعاونين لن يغادر العراق بعد انتهاء مهمته، بل سيتولى رئاسة 'هيئة أعمال الأعتاب المقدسة'، أكبر واجهة للاستخبارات الإيرانية في العراق، والتي يعمل تحت مظلتها العشرات من ضباط الحرس ووزارة الاطلاعات (الاستخبارات).

وتُعتَبر البعثة الدبلوماسية الإيرانية في العراق، التي تشمل السفارة وأربع قنصليات، جزءاً من الغنائم التي حصل عليها 'فيلق القدس' عند تقسيم مناطق النفوذ بين استخبارات الحرس والفيلق ووزارة الاستخبارات. وباستثناء فترة قصيرة تولى فيها محمد إبراهيم طاهريان، الدبلوماسي المخضرم، رئاسةَ البعثة الدبلوماسية في بغداد عقب سقوط النظام البعثي، فإن الدبلوماسيين العاملين في العراق كانوا ولايزالون من منتسبي 'فيلق القدس'، غير أن تعيين ضابط أمني بدرجة العميد حسن دانائي فر، يمثل تحولاً في تعامل إيران مع العراق.

والجدير بالذكر، هو أن العميد حسن دانائي فر، الذي كان نائباً لقائد قوات الحرس البحرية حينما كان الأميرال علي شمخاني قائداً لهذه القوات، عُيّن مسؤولاً عن دائرة دول الجوار في استخبارات الحرس، والتحق بعد ذلك بـ'مجمع تشخيص مصلحة النظام'، إذ عمل مستشاراً لرئيس المكتب السياسي، وعاد إلى استخبارات الحرس بعد فترة، بحيث كلّفه قائد استخبارات الحرس الأسبق العميد مرتضى رضائي إعادةَ تنظيم شبكة استخبارات الحرس في العراق بعد الضربات التي تلقتها من جراء اعتقال عدد من أبرز قياداتها في اربيل والسليمانية من قِبل القوات الأميركية.

وتوجه دانائي فر إلى بغداد كرئيس لهيئة إعادة إعمار الأعتاب المقدسة. ونجح في مهمته الجديدة في إعادة بناء شبكات استخبارات الحرس ووزارة الاستخبارات في مختلف مناطق العراق.

ويتوقع دبلوماسي إيراني، سبق أن عمل في العراق ويُتوقع أن يعلن التحاقه بالمعارضة على غرار زميله محمد رضا حيدري القنصل الإيراني في النرويج الذي أعلن دعمَه للحركة الخضراء وانفصاله عن النظام في الأسبوع الماضي، أن تعلن بغداد موافقتها على ترشيح دانائي فر سفيراً جديداً نظراً للعلاقات الوثيقة التي تربط رئيس هيئة إعمار الأعتاب المقدسة ببعض كبار المسؤولين في بغداد.

هكذا سينتقل السفير العميد حسن كاظمي قمي إلى مكتب دانائي فر في هيئة الإعمار، بينما سيحتلّ الأخير مكتب قمي في السفارة الإيرانية على ضفاف نهر دجلة.

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

پنجشنبه ۲۸/۰۱/۲۰۱۰

صدا / بخش اول
Download file

بخش دوم :
Download file

تصوير
بخش اول :
Download file

بخش دوم:
Download file

زير ذره بين

zireh.bmp

اظهارات مهدي كروبي در مورد دولت احمدي نژاد

mehdi-karroubi.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکترعليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش رامش از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با اظهارات مهدي كروبي در مورد دولت احمدي نژاد٬ پاسخ ميدهد.۲۷/۰۱/۲۰۱۰

Download file

تفسير خبر

Tafssir-2010.jpg

دکتر عليرضا نوری زاده ودكتر محسن سازگارا در رابطه با اظهارات مهدي كروبي در مورد دولت احمدي نژاد٬ تهديدهاي دولت در رابطه با تظاهرات ۲۲ بهمن٬ اظهارات خانم زهرا رهنورد در مورد جنبش سبز٬ واوضاع وخيم اقتصادي ايران٬ و... به سوالات جمشيد چارلنگي پاسخ ميدهند. ۲۷/۰۱/۲۰۱۰

تصویر/ لينك:
Download file

صدا:
Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

چهار شنبه ۲۷/۰۱/۲۰۱۰

صدا / بخش اول
Download file

بخش دوم :
Download file

تصوير
بخش اول :
Download file

بخش دوم:
Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

سه شنبه ۲۶/۰۱/۲۰۱۰

صدا / بخش اول
Download file

بخش دوم :
Download file

تصوير
بخش اول :
Download file

بخش دوم:
Download file