Friday, October 23, 2009

یکهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg

بود که آیا در میکده‌ها بگشایند؟!

سه‌ شنبه 13 تا جمعه 16 اکتبر
بیماری سید علی آقا
چند سالی است آقای مایکل لدین هر زمان که سید علی آقای نایب مربوطه امام زمان به کاخ رامسر تشریف می‌برند و چند روزی از چشم امت همیشه در صحنه دور می‌شوند، حضرتش را رو به قبله می‌کند، به کُما می‌برد و بعد هم از احتمال پیوستنش به لقاءالله می‌گوید. اهالی رسانه‌های این سوی عالم هم که در کسادی بازار و بی‌خبری (البته اخبار به وفور هست اما، از نوع اخباری که در آن سگ پای رهگذر را گاز می‌گیرد نه بالعکس، پس توجه اهالی غرب را جلب نمی‌کند) سخت به دنبال تیترهای داغ و اخبار مهیج بالا و پائین می‌روند خیالات عضو سابق شورای امنیت ملی و وابسته لاحق آمریکن اینترپرایز و علمدار محافظه ‌کاران جدید ورشکسته به تقصیر را دربست پذیرا می‌شوند و در صفحه اول از احتمال مرگ مردی خبر می‌دهند که حداقل پنجاه میلیون ایرانی دست بر آسمان دارند که خدایا زودترش به درگاه خویش احضار فرما!

جناب لدین دو سال پیش هم دسته گلی مشابه به آب داد و سه چهار روزی مردم جهان از جمله هموطنان خوش باور خودمان را سر کار گذاشت که بنا به گفته منابع آگاه سید علی آقا رو به قبله است.
اینکه غربی‌ها ایران را نشناسند و از چند و چون احوالات هیأت حاکمه‌اش بی‌خبر باشند، مساله غریبی نیست. شگفتی آنجاست که بسیاری از هموطنان عزیز نیز از آنجا که گمان می‌برند متصل شدن آقا به ارباب غایبش همه مشکلات را حل می‌کند (همین آرزو را در رابطه با مرگ سید روح‌الله مصطفوی ملقب به خمینی داشتند) بنابراین حرفهای مایکل لدین و هر فرنگی دیگری را که جعلیاتی سر هم کند وحی مُنزل تلقی می‌کنند. حال اگر تو روزنامه‌نویس ایرانی که هم بهتر با وطنت و احوالات اهالی ولایت فقیه آشنایی داری و بالاخره اکبر و اصغری را در جمع ذوب شدگان در ولایت سیدعلی آقای پائین خیابانی می‌شناسی، بالا بروی و پائین بیایی که عزیزان این سید دیرسالی است با سرطان پروستات دست در آغوش است و به علت دردهای مفصلی و آثار انفجار بیمارستان راه آهن روز به روز اتکالش بر عصاره کوکنار بیشتر می‌شود و شاید همین امر باعث پایداری‌اش در برابر بیماری مهلکش شده و غیبت‌های سالیانه‌اش هم برای معاینه و به قول عربها فحوصات طیبه است و هم بهره جستن از منظر بحر قزوین (یعنی همان کاسپین سی یا دریای مازندران خودمان، که من از اسم بحر خزر بیزارم و این خزرها قوم وحشی آدمخواری بوده‌اند که درجه قساوتشان سه چهار برابر مغولها بوده است. ظاهراً در وطنی که بعضی‌ها اسم فرزندانشان را اسکندر و چنگیز و هلاکو می‌گذارند، اطلاق بحر خزر بر دریای مازندران یا قزوین البته نباید جای شگفتی داشته باشد) پوزخندی تحویل می‌گیری که یعنی لابد جنابعالی بهتر از آقای مایکل لدین از اخبار پشت پرده مطلعی؟!
این آقای لدین و دولتش با تمام آن دستگاههای عریض و طویل اطلاعاتی اگر اندکی از پس پرده که هیچ، از جلوی پرده خبر داشتند طی سه دهه اخیر شاهد آن همه گافهای عجیب و غریب در سیاست خارجی‌شان نبودیم، و جناب رونالد ریگان کیک و تپانچه برای شیخ علی اکبر به تهران نمی‌فرستاد، حضرت کلینتون گمان نمی‌کرد که خاتمی چون 25 میلیون رأی دارد می‌تواند فصلی نو در روابط کشورش با ایالات متحده بگشاید، و آقای اوباما بر این گمان نبود که اگر در نطق قبول جایزه صلح نوبل درباب «ندا» جانباخته راه آزادی و رودخانه سبز و نماد جنبش ملت ایران با ایما و اشاره از او یاد کند ولی نامش را بر زبان نیاورد، اسباب غضب سیدعلی آقا و احمدی‌نژاد نخواهد شد و گفتگوهای آشتی با موفقیت ادامه خواهد یافت.
مقام معظم رهبری اکنون 9 قصر (ببخشید بیت مبارک) در چهار گوشه خانه پدری دارد که 7 تای آن از قصرهای سلطنتی سابق است که ساختمانهایی و نیز به آنها افزوده شده است. مثل باغ ملک آباد در مشهد و باغ ارم در شیراز که مقام معظم رهبری فقط یکبار در دومی بیتوته فرموده‌اند. سه چهار منزل ویلائی نیز برایشان در لواسانات و کردان و جاسب قم تهیه کرده‌اند که جنبه مخفی‌گاه دارد و هنگام خطر سید را به یکی از آنها می‌برند.
در رامسر، در کنار قصر قدیمی رضاشاهی که سه نوبت در بهار و تابستان و اواخر پائیز از برکات حضور نایب امام زمان و مجالس دلنشین عصرهای حلقه احباب کوکنار برخوردار می‌شود، از چند سال پیش کلینیک خصوصی برای مقام معظم رهبری ساخته‌اند که انواع تجهیزات پزشکی مدرن در آن نصب شده و سید هر چند روز جسم به قول خودش علیل را به دست دکتر عارفی و گروهش می‌دهد تا پیچ و مهره‌ها را سفت کنند و حضرتش را برای دادن فرمان بند و بست و فصل و فصد در فصل بعدی آماده سازند. این بار نیز حکایت کم و بیش چنین بود. از آنجا که آقا به سفر مازندران رفته بود، دیدار با برادر دامادش بعد از مذاکرات ژنو میسر نشده بود (یکی از دامادهای آقای خامنه‌ای ـ همسر هدی ـ پسر باقری کنی برادر شیخ محمد رضا مهدوی کنی پدرخوانده معروف است. باقری کنی بعد از انقلاب عملاً اداره کمیته‌ها را به نیابت از اخوی عهده‌دار بود. یکی از پسرانش داماد آقاست و آن دگری عضو وزارت خارجه و تیم مذاکره کننده اتمی و محل وثوق و اعتماد رهبر. به همین دلیل نیز در مذاکرات اتمی با خارجی‌ها او چشم و گوش رهبر است و در بزنگاهها رابط و پیام آور بین رهبر و سعید خان جلیلی. بعد از ژنو آقا گزارش کتبی او را دیده بود اما حضوراً بخت دیدار دست نداده بود تا اینکه فردای روزی که آقا سردوشی درجه‌داران و تفنگداران دریائی را داد جناب باقری به اتفاق عم گرامی یعنی مهدوی کنی و دو سه تن دیگر از احباب به شمال رفت تا جزئیات مذاکرات را به اطلاع پدر زن برادرش برساند. ظاهراً در این دیدار مهدوی کنی حرفهائی از خطرات احمدی‌نژاد و سیاستهای دولتش زده بود که به‌سمع مبارک نایب امام زمان خوش نیامده بود. حضرتش با غضب جمع را ترک گفته و ساعتی بعد از درد قلب اظهار شکایت کرده بود. به همین سادگی آقا در کلینیک مخصوص بستری شده و چند روزی غیبت وی باب شایعات را از جمله در واشنگتن گشوده بود. سرانجام سید علی آقا با پذیرفتن حاج عزت ضرغامی مدیر عامل صدا و سیما و تمدید مدیریت او برای 5 سال دیگر ـ دستمزد خوش خدمتی‌های سه چهار ماهه اخیر ـ و سپس دیدار کوتاهی با رئیس جمهوری سنگال و عمار جان حکیم که برای چهلم پدرش به ایران آمده بود، زنده بودن خود و بی‌پایگی ادعای مایکل لدین را اثبات کرد اما شاید خودش هم فهمید که جایگاهش نزد مردمانی که از ته دل آرزو می‌کردند این بار گمانه‌زنی‌های لدین درست باشد، کجاست و تا چه حد احمدی‌نژاد و دار و دسته‌اش توانسته‌اند او را به عنوان هدف نخستین خشم و نفرت مردم مسؤول همه جنایاتی معرفی کنند که طی چهار ماهه اخیر شاهد آنها بوده‌ایم. بله، سید علی آقا زنده است و هنوز نفس می‌کشد. آنکه دیرگاهی است در آغوش قدرت خانم به خواب ابدی فرو رفته همان سیدی است که برای کنگره حافظ پیام فرستاد و عاشق شعر و هنر و موسیقی بود و به دست حضرت سیدالانام آیت‌الله العظمی السید علی الحسینی الخامنه‌ای کنار تخت قدرت خانم به لقاءالله اعزام شد.

شنبه 16 تا دوشنبه 19 اکتبر
جنگ امیران و سرداران
در بلوچستان دیرگاهی است به عبدالمالک ریگی بیست و شش هفت ساله، لقب امیر داده‌اند. اندک اندک ریگی جلوه یعقوب رویگرزاده را پیدا می‌کند و چون پسر لیث صفار، کودکان پابرهنه و گرسنه بلوچ شبها با قصه‌های مادربزرگ از دلاوری‌های امیر عبدالمالک به خواب می‌روند. چهار ماه پیش در پی اعدام 14 تن از هوادارانش و دو ملای سرشناس بلوچ در گفتگوئی با رهبر جنبش مقاومت مردم ایران (قبلاً جندالله بود اسمی که ما را به یاد طالبان و القاعده می‌انداخت. در مصاحبه‌ای به او گفتم این اسم نفرت بر می‌انگیزاند به ویژه آنکه با جنایت تاسوکی پیوند خورده است که قربانیانش عده‌ای بی‌گناه بودند. گفت نام را عوض می‌کند و کرد.) به او گفتم نظرش نسبت به انتخابات و جنبش سبز چیست؟ گفت به احترام مردم ایران و برای مشارکت در جنبش مسالمت‌آمیز ملت برای کسب آزادی و مبارزه با استبداد عملیات نظامی را متوقف کرده است. گفت شاید فردا مرا هم دیدید در صف مردم با پرچمی سبز... به وعده‌اش وفا کرد ولی رژیم این امر را نشانه ضعف او دانست و شوشتری را مأمور کرد عملیات پاکسازی را در گسترده‌ترین ابعادش دنبال کند. و این سردار نورعلی شوشتری را خبرگزاری رسمی رژیم به این شکل معرفی کرده است:
«نورعلی شوشتری از بدو تاسیس سپاه پاسداران در شهرستان نیشابور، فعالیت خود را در این نهاد نظامی آغاز کرد. وی که از فرماندهان پرافتخار و یادگاران نامدار دفاع مقدس محسوب می‌شود، در دوران قبل از انقلاب با ارادت ویژه‌ای که نسبت به مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای داشت به‌طور مرتب در جلسات ایشان شرکت می‌نمود و بدین طریق با فضای مبارزه ارتباط داشت. در دوران بعد از انقلاب و مخصوصاً در زمان دفاع مقدس نیز در عملیات‌های مختلف ـ خصوصاً در جبهه جنوب ـ حضور فعال داشت.»
واحد مرکزی خبر نیز درباره وی نوشته: «او که در عملیات مختلف هشت سال دفاع مقدس حضوری فعال داشت هم اینک به عنوان جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرمانده قرارگاه قدس در جنوب شرق کشور فعالیت می‌کرد.»
از دیگر مسؤولیت‌های نورعلی شوشتری می‌توان به فرماندهی سپاه هشتم و قرارگاه نجف در دوران جنگ تحمیلی، فرماندهی ارشد سپاه خراسان و فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا در شمال غرب کشور اشاره کرد. او همچنین علاوه بر فعالیت‌های نظامی یکی از اعضای هیأت مدیره شرکت احیای صنایع خراسان نیز بود.»
و من اضافه می‌کنم که این حضرت هم از امضاکنندگان نامه 24 تن از فرماندهان سپاه به محمد خاتمی در فردای 18 تیر بود و هم در مقام فرمانده وقت قرارگاه ثارالله طرح حمله به دانشگاه و قلع و قمع دانشجویان را تنظیم کرده و درصدد اجرایش بود. از چند ماه پیش که مأموریت بلوچستان نیز به او داده شد، شوشتری به‌اتفاق سردار رجبعلی محمدزاده فرمانده سپاه بلوچستان به اجرای طرحی پرداخته بود که مرکز تحقیقات استراتژیک دفاعی جزئیات آن را بررسی کرده بود. براساس این طرح و میلیاردها تومان پولی که در اختیار شوشتری گذاشته شده بود او مأموریت داشت گروههای شبه نظامی از مزدوران محلی برای مقابله با عبدالمالک ریگی و هوادارانش برپا کند. کسانی مثل حمزه شه‌بخش که تا دیروز از سوی سپاه مزدور و قاچاقچی خوانده می‌شدند و یا سردار بشیر احمد ریگی از معروفترین قاچاقچیان منطقه و وعاظ السلاطینی مثل مولوی کریم زا نی و مولوی عبدالصمد ساداتی از جمله عواملی بودند که شوشتری را در تحقق هدفش یاری می‌کردند. با ملاقات روز یکشنبه در محل نمایشگاه خارج شهر سرباز، جمعاً شوشتری در 5 نشست با شماری از سردسته‌های گروههای قاچاقچی مواد مخدر و بعضی از خوانین خودفروش دیدار داشت و به نظر می‌رسید در سالروز انقلاب واحدهای مزدور محلی شبیه به جاش‌های کردستان در اول انقلاب مأموریت مقابله با وابستگان عبدالمالک ریگی را عهده‌دار شوند. ضربه روز یکشنبه از هر جهت برای سپاه، نیروهای امنیتی و حیثیت و اعتبار دولت در بلوچستان و نیز در سطح ملی و بین‌المللی ضربه‌ای سنگین بود. جوانی به نام عبدالواحد محمدی سراوانی از نیروهای ریگی که توانسته بود در جمع افراد آماده به خدمت نفوذ کند، در لحظه ورود سردار شوشتری و محمدزاده و دیگر فرمانده سپاه و نماینده وزارت اطلاعات و فرماندار و جمعی از بلوچها خود را منفجر کرد. (چاه کن عاقبت خود نیز نصیبی جز قعر چاه ندارد. حضرات به حماس و جهاد اسلامی پول و اسلحه و آموزش می‌دادند که در اتوبوسهای شهری تل‌آویو خود را منفجر کنند یا در عراق در جمع جوانان داوطلب خدمت در پلیس و یا تجمع سربازان آمریکائی و انگلیسی با انفجار بمب بسته بر پیکر خود آتش مرگ بر سر قربانیانشان ببارند. و حالا خود قربانی اسلوبی می‌شوند که برای دیگران تجویز می‌کردند).
درباب اسامی قربانیان و مشاغلشان حتماً در همین شماره به طور مفصل گزارشاتی آمده است، ضمن آنکه هر نوع عمل تروریستی را که در آن همه گاه شماری افراد بیگناه قربانی می‌شوند، با همه وجود می‌کوبم اما می‌توانم درک کنم چرا یک جوان بلوچ که تا شش هفت سال پیش در مدرسه دینی طلبه بود، اینهمه مورد حمایت مردم بلوچستان قرار گرفته، و چرا روز یکشنبه که در برنامه دو روز اول دوست و همکارم بیژن فرهودی شرکت داشتم، بینندگانی از طریق تلفن ریگی را تحسین می‌کردند و عمل تروریستی روز یکشنبه را می‌ستودند. رژیمی که خود بانی و حامی تروریسم است، نمی‌تواند به مردمی ایراد بگیرد که سهمشان از ثروت کشورشان در سال گذشته کمتر از 60 میلیون دلار بوده و هر از گاه عزیزان و فرزندانشان و نویسندگان و علمای مورد احترامشان را رژیم اعدام کرده و با خشونت و قلع و قمع هر صدای عدالت خواهی را خاموش کرده است. من چند نوبت پیش از قتل مأموران انتظامی اسیر در چنگ جندالله با عبدالمالک ریگی گفتگو کرده‌ام که در اینجا توجه شما را به بخشی از سخنان او در گفتگویش با من در برنامه پنجره‌ای رو به خانه پدری در پی انتشار شایعه قتل او جلب می‌کنم و برای جلوگیری از اطناب سخن از ذکر سؤالات خود پرهیز می‌کنم.
عبدالمالک ریگی در این مصاحبه گفت:
هدف از این حرکتی که ما کردیم فقط و فقط دفاع از خودمان بوده است. ما هیچ چاره‌ای برای دفاع غیر از اینکه اسلحه به دست بگیریم نداشتیم. من بارها و بارها این مسأله را در مصاحبه‌های مختلفی که در خبرگزاریها و رسانه‌ها داشتم مطرح کردم که مردمی که در آن سوی دنیا هستند در آمریکا و اروپا و سایر نقاط، باید شرایط ما را درک کنند که ما در شرایطی کاملاً جنگی هستیم. ما هیچ چاره‌ای نداشتیم به جز اینکه جبهه‌گیری کنیم و در برابر اینها یک حالت تدافعی بگیریم و زمانی که ما حالت تدافعی گرفتیم طبیعتاً تمام دنیا متوجه ما شدند و حقیقتاً ما از اول تصور هم نمی‌کردیم که این مسأله تا اینجا طول بکشد و تا این حد در دنیا مهم شود. حتی اولین دفعه‌ای که نیروهایی در منطقه آمدند و ما می‌خواستیم علیه اینها عملیاتی انجام دهیم اولین بار فکر ما و دوستانمان این بود که این اولین و آخرین بار ما خواهد بود. فکر ما این بود که ما می‌رویم و با اینها می‌جنگیم و کشته می‌شویم. یعنی اصلاً تصور این را نداشتیم که زنده بمانیم و زندگی کنیم و این مبارزه را ادامه دهیم. تصور ما از مبارزه یک تصور کوتاهی بود و صادقانه چند نفر دوستی که با هم بودیم، عهد و پیمان کردیم و گفتیم می‌رویم. زمانی که این نیروها را ما زدیم و موفق شدیم و تأثیرش را در جامعه دیدیم و تشویق و حمایت مردم و ترس و خوفی را که در نیروهای نظام و خود نظام ایجاد شده بود، خود ما تعجب کردیم. که ما توانستیم چنین ضربه مهمی به دولت بزنیم و اینقدر تاثیرگذار باشد و این مشوق ما شد تا ما دیگر مردم و جوانان را در این راه بیاوریم تا اینها هم مبارزه کنند و این نیروهایی را که به منطقه آمده‌اند و مردم را می‌زنند، اینها را از منطقه بیرون کنند تا اینکه کم کم به صورت سازمانی و جنبشی رشد کردیم و اهدافمان را مشخص کردیم و مردم را در حول و محور همین اهداف جمع کردیم. مهمترین هدف ما در اوایل این بود که رژیم را تحت فشار بگذاریم تا به خواسته‌های ما جامه عمل بپوشاند و به حقوق ملی و مذهبی مردم اهل سنت بلوچستان رسیدگی شود. این چیزی بود که در ابتدا بود و زمانی که مبارزات رشد کردند و مطالعات دوستان در زمینه‌های مختلف آغاز شد، به این نتیجه رسیدیم که این جنبش می‌تواند در سطح وسیعی فعالیت کند و مردم بینهایت از جنبش استقبال کردند با کمکهای مالی و مردمی خودشان از هر طریق و آنچنان ما را مورد تشویق قرار دادند که خودمان هم باور نمی‌کردیم که به چنین جایگاهی در بین مردم دست پیدا کردیم و اینها همه به خاطر صداقت دوستان و مبارزین و نصرت و مدد الهی بود که شامل حال ما شد و دعای پدران و مادرانی که فرزندانشان توسط اینها کشته شده بودند. زمانی که به این نتیجه رسیدیم که این رژیم حق دادنی نیست یعنی حاضر نیست با جود خودش به ما حق بدهد، ما هم طبیعتاً این را یکی از اهداف خود قرار دادیم که باید این رژیم از بین برود و یک سیستم مردمی و یک نظام مردمی سر کار بیاید که حقوق تمام انسانها را رسمیت بدهد اعم از هر مذهب و قومیتی و نظامی بیاید که به منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد احترام بگذارد نظامی بیاید که در اولویت برنامه‌های خود خدمت به مردم و همچنین آزادی‌های فردی، سیاسی، اجتماعی را به مردم بدهد و آزادی‌هایی که سبب رشد جامعه و افراد می‌شود و تبعیض، جنایت و بی‌عدالتی چه به نام مذهب چه به نام ملیت و... برچیده شود و الان هم هدف ما همین است. و رژیم خواست که مردم را از ما دور کند. در داخل بین مردم بلوچستان گفت که اینها وابسته به آمریکا و... هستند. در بیرون تبلیغات کرد که اینها وابسته به القاعده و طالبان هستند و البته ناگفته نماند بعضی خطاها و اشتباهات هم سبب شد که این تبلیغات در ذهن مردم بیشتر اثر بگذارد. ما خیلی زود متوجه شدیم و اصلاحات زیادی را پیدا کردیم و الان هم به حمدالله در همین جایگاهی هستیم که شما خودتان هم مطلع هستید.
ما به همه دنیا احترام می‌گذاریم اما با هیچ دولتی ارتباط نداشتیم و ارتباط نداریم. بنده بر این باور هستم که هر سازمانی تا زمانی پیروزی و عزت دارد که مستقل در فکر و مستقل در عمل و مستقل در رای باشد و فقط وابسته به آن مردمی باشد که به خاطر آن مردم دارد مبارزه می‌کند. هر سازمانی که وابسته به مردم خودش بود آن سازمان و جنبش موفق می‌شود و می‌تواند برای همان اهدافی که سعادت آن مردم در آن است، گام بردارد. و هر جنبشی که وابسته به غرب و شرق و یا هر جای دیگری باشد، آن جنبش نمی‌تواند برای مردم خود مفید واقع شود. بلکه به عنوان عاملی در دست آنها و برای اهداف آنها استفاده می‌شود. نه برای اهداف خود ما. الان شما در نظر بگیرید که آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها بیشترین مسأله‌شان با ایران مسأله اتمی است. جان هزاران انسان در اینجا و حقوق بشر مسایلی فرعی برای آنها هستند و چندان مهم نیستند...»

October 23, 2009 08:05 PM

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

جمعه ۲۳/۱۰/۲۰۰۹

Download file

زيرذره بين

Zarrehbin dar seda.jpg

تلاش براي جداكردن موسوي و كروبي از جنبش سبز
khatam musavi karroubi.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکتر عليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با تلاش براي جداكردن موسوي و كروبي از جنبش سبز توسط شماري از مقامات رژيم پاسخ ميدهد.
۲۳/۱۰/۲۰۰۹

Download file

زيرذره بين

Zarrehbin dar seda.jpg

نامه نمايندگان كنگره آمريكا به پرزيدنت اوباما در باره ايران

us congress.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکتر عليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با نامه نمايندگان كنگره آمريكا به پرزيدنت اوباما در باره ايران پاسخ ميدهد.۲۲/۱۰/۲۰۰۹

Download file

Thursday, October 22, 2009

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

پنجشنبه ۲۲/۱۰/۲۰۰۹

Download file

تفسير خبر

Tafssir-17-06-2009.jpg

دکتر عليرضا نوری زاده ودكتر محسن سازگارا در رابطه با جنبش دانشجوئي٬‌ گفتگوي وين وپرونده هسته اي٬‌سالگرد اشغال سفارت آمريكا٬ انتخابات در افغانستان٬ وفعاليتهاي جديد سپاه٬ و... به سوالات جمشيد چالنگي پاسخ ميدهند. ۲۱/۱۰/۲۰۰۹

صدا
Download file

لينك
Download file

زير ذره بين

Zarrehbin dar seda.jpg

برپایی دور دوم انتخابات

Karzai.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکتر عليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با اعلام حامد کرزی، رئیس جمهور افغانستان مبني بر برپایی دور دوم انتخابات، پس از اعلام تصميم کمیسیون رسیدگی به شکایات انتخاباتی٬ پاسخ ميدهد. ۲۱/۱۰/۲۰۰۹

راديو زمانه

3b895ea0e4ae790aea8328e1e900b407.jpg
گفت و گو با رضا گنجی و علیرضا نوری‌زاده پیرامون
رویکرد رسانه‌ای تازه میرحسین موسوی

نیک‌آهنگ کوثر
nikahang@radiozamaneh.com

در طول مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۰۸، یوتیوب نقش عمده‌ای را در رساندن پیام برنده انتخابات یعنی باراک اوباما به مردم بازی کرد. بسیاری معتقدند که این شبکه اجتماعی - ویدیویی توانست نقشی مهم را در پیروزی اوباما بر رقیب «سنت‌گرای» خود یعنی جان مک‌کین ایفا کند. علاوه بر کار ابتکاری اوباما، دسترسی اکثریت مردم آمریکا به اینترنت پرسرعت، برقراری ارتباط را هموار کرد...

Download file


اما میرحسین موسوی حدود سه ماه پس از انتخابات ریاست جمهوری تصمیم گرفت با مخاطبان خود از طریق ویدیو و یوتیوب صحبت کند. تفاوت ماجرا این است که اینترنت در ایران چندان پرسرعت نیست و موسوی به جای پیش از انتخابات، زمان پس از انتخابات را برای برقراری ارتباط ویدیویی انتخاب کرده است.
در همین زمینه با رضا گنجی، مجری برنامه تلویزیون موج سوم ستاد اصلاح‌طلبان - که اکنون مقیم رم است - و دکتر علیرضا نوری‌زاده، روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر سیاسی مقیم لندن گفت و گو کردم.

رضا گنجی، مجری برنامه تلویزیون موج سوم ستاد اصلاح‌طلبان
آقای گنجی، چرا میرحسین موسوی و همین طور اصلاح‌طلبان این قدر دیر به این فکر افتادند که از طریق رسانه‌ای مثل یوتیوب با مردم سخن بگویند؟ با وجود این‌که در زمان تبلیغات انتخاباتی، تلویزیون اینترنتی موج سوم هم بود و امکانات ضبط ویدیویی هم وجود داشت.
بعد از انتخابات ما این ابزار رسانه‌ای را کلأ از دست دادیم؛ یعنی آقای موسوی این ابزار رسانه‌ای را از دست داد. چرا که دفتر موج سوم پلمپ شد. مسئولین کمپین به زندان افتادند و هنوز هم در زندان هستند. بعضی‌هایشان هم که آزاد هستند، امکان فعالیت را ندارند. پس یکی از دلایل می‌تواند دلایل تکنیکی باشد که چه ما، چه کسان دیگری که با آقای موسوی در ارتباط بودند، امکان این را که بتوانند فایل‌های تصویری تهیه بکنند و بفرستند، نداشتند.
دلیل دیگر به نظر من به خود آقای موسوی برمی‌گردد که به نظر من یک مقداری با احتیاط از رسانه‌ها استفاده می‌کنند و شاید فکر می‌کردند که فعلأ از این امکان رسانه‌ای نباید استفاده کرد؛ تا این‌که از دیدگاه ایشان ضرورتش پیش بیاید. الان احتمالأ ضرورتش از دیدگاه ایشان پیش آمده است و استفاده کردند.
یک دلیل دیگر هم می‌تواند وجود داشته باشد و آن این‌که اکثر مردم داخل ایران به اینترنت پرسرعت خیلی دسترسی ندارند و بنابراین این ابزار نمی‌تواند ابزار خیلی فراگیری برای مردم داخل کشور باشد. شاید آقای موسوی از این جنبه هم به این مسأله توجه دارند که می‌خواهند برنامه‌شان فراگیرتر باشد.

از دکتر علیرضا نوری‌زاده پرسیدم که چرا میرحسین موسوی این لحظه تاریخی را برای بیان نظراتش از طریق یوتیوب انتخاب کرده است؟
به اعتقاد من آقای موسوی خیلی هم دیر کرد. یعنی در واقع انتظار می‌رفت با بسته شدن کانال‌های ارتباطی به روی ایشان، آقای موسوی به این وسیله ممکنی متوسل شود که حداقل طرفدارانشان مدت‌هاست ازاین وسیله استفاده کرده‌اند و همین طور نیروهای جنبش سبز در داخل و خارج کشور، از طریق این وسایل و کانال‌ها با هم در ارتباط بودند.
شاید آقای موسوی نظیر همه هم‌نسلان خودش چندان آشنایی یا دل‌بستگی به این نوع کانال‌ها نداشته باشد. این [مشکل] واقعأ هست؛ برای این‌که نسل جوان در ارتباط با این کانال‌ها آن قدر خوب یاد گرفته و آن قدر قادرند از این‌ها استفاده کند، برای نسل پیش‌تر مشکل و سخت است.
اگر شاید یک نسل بزرگ‌تر از آقای موسوی واقعأ به ندرت بینشان پیدا شود که بتوانند از این طریق ارتباط برقرار کنند. باز خوب است آقای موسوی به خاطر آگاهی‌اش، به خاطر این‌که به هر حال یک آدم فنی در همه عمرش بوده است و افرادی هم در کنارش بودند که او را نسبت به این نوع راه‌ها آموزش بدهند، به نظر من باید از همان ابتدا شروع می‌کرد.
منتها شاید به نظر آقای موسوی مثل خیلی از ما، یک مقدار خوش‌بینی در نحوه برخورد نظام با این جنبش تاثیر داشته است در این‌که دیر به دست و پا بیفتند. شاید تصور می‌کردند رژیم هرگز دست به این کارها نمی‌زند؛ و اگر زد، نمی‌آید تمام دریچه‌ها را ببندد. شاید هم همین دلیلش بوده است که سهل‌انگاری کرده‌اند؛ سادگی کرده‌اند.
ولی اگر آقای موسوی به یاد بیاورد دریک کشوری مثل ایالت متحده یا بریتانیا، کشورهایی که هیچ نوع سانسوری در کار رسانه‌ها وجود ندارد، دولت‌مردان و کسانی که علاقه‌مندند با مردم در ارتباط مستمر باشند، رو به کامپیوتر آورده‌اند و از کانال‌های ارتباطی این شبکه عنکبوتی استفاده می‌کنند، در این صورت ایشان هم زودتر به این فکر می‌ا‌‌فتاد.
ولی در عین حال باید این را یک اتفاق مبارک دانست که روز به روز تکیه انسان‌ها بر وسایل ارتباط جمعی تحت کنترل کمتر و کمتر بشود.

علیرضا نوری‌زاده
به نظر شما بازتاب این کارشان درداخل کشور چه خواهد بود؟
درداخل کشور به اعتقاد من هنوز نمی‌توانند خیلی روی تاثیر این نوع ارتباط سرمایه‌گذاری کرد. به معنای دیگر نمی‌توان خیلی زیاد با خوشب‌ینی کامل گفت این وسیله می‌تواند خیلی تأثیر داشته باشد.
هنوز در جامعه ما، آن رسانه‌ای که عنوان رسانه ملی به آن می‌دهند یا رادیو تلویزیون که هر چند ملی نیست و دولتی مطلق است، حرف اول را می‌زند. حتی شما اگر ببینید، اگر تأثیر دیگری را بخواهیم قائل بشویم، این رسانه‌های دیگر و تصویری خارج از کشور هستند که تأثیر به روی داخل می‌گذارند و بعد مطبوعات می‌آید و بعد از مطبوعات، اینترنت می‌آید و طبیعتأ کانال‌های مختلفی که در اینترنت هست.
اما شروع کار است. مثل شروع هر کاری ممکن است آقای موسوی اولش با مشکلاتی روبه‌رو بشود و کمتر دسترسی به آن پیدا شود. فیلترینگ هست و انواع و اقسام کارها. ولی استفاده از مثلأ یوتیوب کار بسیار ارزنده و پسندیده‌ای است. ایشان را در معرض قضاوت و استماع و رؤیت میلیون‌ها انسان در داخل و خارج ایران می‌گذارد.
گمان من این است که شاید درعرض چهار پنج ماه آقای موسوی موفق شود یک شبکه زنجیره‌ای ایجاد کند.
شما فیس‌بوک را درنظر بگیرید. آدم‌های درون فیس‌بوک، هر کدام یک کانال شدند و یک خبر که این‌جا در فیس‌بوک می‌آید، به علت آدم‌هایی [است] که با این صفحه این خبر و این موضوع پیوسته هستند و این کاریکاتور به سرعت عالم‌گیر می‌شود و به همه جا می‌رود. آقای موسوی هم وارد این میدان شده است.
راه عبور از فیلتر، راه چندان سختی نیست. مسأله یوتیوب کار مهم و ارزنده‌ای است. می‌تواند آقای موسوی را در جایگاهی قرار دهد که هر گاه دلش خواست، بتواند با طرفدارانش گفت و گو کند یا پیام بفرستد؛ به تظاهرات دعوتشان کند و آنچنان دیگر در قید و بند و تابع رسانه‌هایی نباشد که بالای سرشان نگاه دستگاه سانسور رژیم جمهوری اسلامی قرار دارد.

نظرهای خوانندگان
سید میر حسین موسوی نخست وزیر مورد اعتماد و علاقه امام فریادبلند مردم ما برعلیه عوامفریبی و دروغ وجنایت حکام غاصب است.
-- حمید ، Oct 20, 2009


فرض كنيم جنتي تهديد نمي كرد و مردم روز ١٣ آبان مثل روز قدس بيايند بيرون چه مي خواهند بگويند وقتي بلندگوها شعار مرگ بر آمريكا مي گويند؟
١)مرگ بر آمريكا؟ يعني همان طناب پوسيده توده اي فدايي وچپ هاي ضد آمريكا كه سي سال است ما را در چاه مشترك [..]ها و روسيه نگه داشته؟ يعني هم صدايي با ج ا؟ يعني به آمريكا بگويند كه بين موسوي و احمدي نژاد وقتي پاي سياست خارجي و آمريكا وسط باشد فرقي نيست تازه جرات احمدي نژاد براي شكستن تابو ها بيشتر است؟
٢)مرگ بر روسيه و جمهوري ايراني و نه غزه نه لبنان ؟ بسيار عاليست ٠ حداقل نشان ميدهد مردم نظر واقعي خودشان را مي گويند نه شعار بازگشت به عقب موسوي ( نه شرقي نه غربي جمهوري اسلامي )
بعد معلوم ميشود موسوي طرفدار ندارد و مردم رهبر ليبرال مي خواهند
٠ كمونيست و مجاهد هم نمي خواهند٠ شاه هم نمي خواهند٠
خوب جنبش سبز به زردي مي گرايد و انفلاب نارنجي آغاز مي شود٠ موسوي در سمت حاكميت باقي خواهد ماند و جريانات بعدي بستگي به يافتن رهبري مناسب با خواست طبقه متوسط در داخل و اگر نبود در خارج خواهد داشت ٠
٣)مردم در سكوت و يا با شعارهاي بي معني و كم خطر با علائم سبز راه پيمايي كنند ٠ من فكر نمي كنم به جز جنتي ابله كسي در حاكميت با اين قبيل راه پيمايي ها مخالفتي داشته باشد٠ هر چه بيشتر تكرار شود مردم خسته تر و رژيم هم ضريب بالاي تحملش را بيشترنشان ميدهد٠ البته هيچ رژيمي در دنيا با راه پيمايي آرام و شعارهاي كم خطر ( مثل ياحسين در يك رژيم مذهبي ) ميدان را خالي نكرده٠ مخصوصا اگر ٢ تا ٣ ميليون نفر در يك شهر ١٣ ميليوني باشد و به جاهاي ديگر هم كشانده نشود٠
بيائيد اندكي واقع گرا باشيد٠ البته اگر چپ روسي نيستيد و قصد انتقام گيري صرف از شعار مرگ بر روسيه نداريد (كه مردم در روز قدس گفتند)
راهپيمايي ١٣ آبان يك تله هويتي براي موسوي و جنبش سبز اوست٠
به هر شكلي برگزار شود اورا آچمز و از صحنه خارج مي كند٠
فقط در صورتي كه مردم شعار تند عليه رژيم و پشتيبان رسمي اش روسيه بدهند (در صورت وجود يك رهبري ليبرال كه قبلا براي بهره برداري آماده باشد) مي تواند براي مردم مفيد باشد ولي چپ روسي و چپ آمريكايي ليبرال ها را ظرف ٢٨ سال گذشته همگام با رژيم متكي به روسيه و چين كوبيده اند و هنوز هم دارند آنها را كه تنها شانس واقعي عبور دادن نظام از مذهبي ارتجاعي به مذهبي مدرن و نهايتا به سكولار هستند لجن مال مي كنند٠ مي دانم كه چپها عصباني خواهند شد ولي در خارج بني صدر و در داخل امير انتظام يا يزدي گزينه مناسب هستند.
در اين لجنزار چه رنگش سبز باشد چه سياه و چه سرخ درخت آزادي و حقوق بشر نمي رويد ٠

-- nariman ، Oct 20, 2009

October 21, 2009 08:32 PM

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

چهارشنبه ۲۱/۱۰/۲۰۰۹

Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

سه شنبه ۲۰/۱۰/۲۰۰۹

Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg


دوشنبه ۱۹/۱۰/۲۰۰۹

در بلوچستان چه گذشت؟

Download file


Monday, October 19, 2009

دو روز اول

2Rooz-Farhoudi-333.jpg

در اين برنامه علي رضا نوري زاده به سوالات بيژن فرهودي در رابطه با٬ آخرين تحولات ايران ٬انفجار در بلوچستان و انعكاسات آن در صحنه سياسي كشور ٬ تيرگي روارط ايران و يمن ٬ مذاكرات ژنو و ...پاسخ ميدهد. ۱۸/۱۰/۲۰۰۹
تصوير:
Download file

صدا:

Download file

زيرذره بين

Zarrehbin dar seda.jpg

احمد جنتي ٬دروغهائي براي همه فصول

karoobi_va_janati.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکتر عليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با سخنان احمد جنتي و دروغهائي براي همه فصول پاسخ ميدهد. ۱۷/۱۰/۲۰۰۹

Download file

تفسیرهفته

New_IRTV-19.jpg

تلويزيون ايرانيان


Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg


جمعه ۱۶/۱۰/۲۰۰۹

Download file

Friday, October 16, 2009

یکهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg


گوهر پاک بباید که شود قابل فیض...

سه ‌شنبه 6 تا جمعه 9 اکتبر

بشارتِ مبارک
بسیار بار در دیدارهای اتفاقی و گاه در تلفن و دورنگار با کسانی که طی سی سال گذشته در جمهوری ولایت فقیه مسؤولیتهائی را از بزرگ و کوچک عهده‌دار بوده‌اند پرسیده‌ام، آیا در برابر جنایات رژیم به ویژه کشتارهای آغاز انقلاب و سپس سال 67 (نخست دولتمردان و نظامیان رژیم گذشته و سپس دگراندیشان مجاهد و فدائی و توده‌ای و ملی و مذهبی و...) یعنی دوران سید روح‌الله مصطفوی، نمی‌خواهید حتی واژه‌ای به محکومیت سر دهید؟ و باز از بعضی‌شان می‌پرسیدم آیا نمی‌خواهید حال که دولت را در دست دارید و اکثریت مجلس با شماست، سخنی در باب شهامت و پاکدلی و صداقت آقای منتظری بر زبان آورید که کرسی خلافت را به لگدی دور افکند و به استاد و پیر خود که جانب جنایت را گرفته بود پشت کرد؟

کسانی به زمزمه گفتند. اکبر گنجی یکی از آنان بود که هم خمینی را سهم موزه کرد، هم از اعتبار منتظری گفت و هم تلویحاً کشتارها را محکوم کرد. اما باید جنبش سبزی به پا می‌شد تا دکتر عطاءالله مهاجرانی نماینده مجلس، معاون نخست‌وزیر، و یکی از نخبگان دوران آیت ‌الله خمینی و سپس در عصر سیدعلی آقا معاون رئیس جمهوری، وزیر ارشاد، مسؤول بنیاد گفتگوی تمدنها، و روشنفکر دینی خوش‌قلم و روشن‌اندیش از زخم خون چکانی یاد کند بر پیکر مردم ایران، از جنایات سال 67، از منتظری به عزت و تقدیر یاد کند و طاهری و دستغیب را بستاید که حاضر نشدند در جمع وعاظ الولایت بمانند (و مثل ناصر ابوالمکارم و مصباح یزدی و محمد یزدی و احمد جنتی و احمد خاتمی و... صاحب کارخانه شکر و لاستیک و کاپوت و... شوند). تردیدی ندارم که گامی دیگر نزدیک شده‌ایم به محکوم شناختن جنایت بام مدرسه علوی و جنایات قصر و اوین و... که قربانیانش مطابق اعتراف صادق خلخالی و محمد محمدی ریشهری و موسوی تبریزی و... حداقل سه هزار و پانصد تن از دولتمردان، پایوران و کارگزاران نظامی و سیاسی و اقتصادی و... رژیم گذشته ایران بودند. قربانیانی که در جمعشان شماری از شریفترین و خدمتگزارترین و عاشقان صادق سربلندی ایران و سرفرازی ایرانیان جای داشتند و چه بیگناه به تیغ جلادان اسلام ناب انقلابی محمدی دچار شدند. من خود اشکهای آن مرد پاک مهندس مهدی بازرگان را در اعدام زنده یاد دکتر محمدرضا عاملی تهرانی و غضب و عتاب او را پس از اعدام مرحوم امیرعباس هویدا به چشم شاهد بودم. (ابوالفضل و عبدالعلی بازرگان و مهندس بنی‌اسدی نیز از شاهدان آن منظره بودند).
روزی که مهندس موسوی اعدامها را محکوم کند دور نیست. و آیا کسی باور می‌کرد مهدی کروبی کمر ولایت جهل و جور و فساد را بشکند و با افشاگری‌اش در مورد تجاوزات در زندانهای نایب امام زمان حتی نزد عاشقان نظام، ولی فقیه و نوکر آرادانی‌اش را به رسوائی کشاند؟ نوشته دکتر مهاجرانی بشارتی بود که باید آن را با تقدیر استقبال کرد. چه بسا این نگاه مقدمه‌ای باشد تا آقای جلائی‌پور اگر این بار در برلن حاضر شد و در برابر هموطنانش مورد پرسش قرار گرفت که در دوران فرمانداری در شهرهای کردستان آیا جنایات اهل ولایت فقیه را در قتل عام کردها محکوم می‌کنید بلافاصله پاسخ دهد آری، محکوم می‌کنم و از اینکه تا امروز سکوت کرده‌ام شرمنده‌ام. جنبش سبز اگر چه جنبش آشتی است، جنبش دیوارهای جدائی در داخل و بین داخل و خارج را فرو ریختن و حلقه‌های پیوند ملی را به یکدیگر انداختن است، اما هرچه جلوتر می‌رویم، ضرورت پرداختن جان و جهان از ویروس قهر و مرگ و خشونت و میکروب تعصب و جهل نمایان‌تر می‌شود. حقاً نمی‌توان به مردمسالاری و سکولاریسم مؤمن بود و بعد، کشتن غیرخودی‌ها و دگراندیشان را یا توجیه کرد و یا بی‌اعتنا از کنار آن گذشت. از همان فردای انقلاب بودند وجدانهای بیداری که جنایات را تحمل نکردند و بعضاً به قیمت درد و شکنجه و از کرسی اعتبار افتادن و گاه جان باختن، سکوت نکردند و نسبت به اعدامها اعتراض کردند. نه آیت‌الله شریعتمداری از خاطر ما دور خواهد شد و نه دکتر مصطفی رحیمی، چنانکه از یاد نخواهیم برد آنان را که معترض بودند چرا اعدامها کُند شده است و دادگاههای انقلاب در صدور احکام اعدام تردید به خود راه می‌دهند. یادتان هست آن جنبشی را که رهبرش خواستار نابودی کامل ارتش بود و یا آن ذوب شده در ولایت استالین که هر روز توطئه‌ای کشف می‌کرد و به آقای خامنه‌ای که نماینده رهبر در وزارت دفاع بود خبر می‌داد تا هرچه زودتر ریشه توطئه‌‌گران را که همگی از سرهنگ به بالا بودند بکنند. زمان بازگوئی حقیقت و اعتراف به خطا فرارسیده است. به گمان من همه اصلاح طلبان و آزادیخواهان و پایوران دیروز رژیم که امروز در صف آزادیخواهان جای گرفته‌اند موظفند نسبت به سکوت دیروز خود و یا تاییدشان از آنهمه جنایات که در دوران خلافت ولی فقیه اول رخ داد، سخن گویند. نمی‌توان مدعی آزادیخواهی بود و در رابطه با کشتار دگراندیشان و پایوران رژیم گذشته به ویژه آنها که با هیچ متر و معیاری نمی‌شد گناهی به پایشان نوشت سکوت کرد.
من نوشته دکتر مهاجرانی را حقاً بشارت خیر می‌دانم و در انتظار آنم که به زودی موسوی و کروبی و خاتمی و... نیز اعتراف کنند آن جمهوری اسلامی که آقای موسوی بازگشت به آن (بدون یک کلمه کم یا بیش) را هدف خود قلمداد می‌کند، در دست زنگیان مست حاکم، توجیه‌گر جنایاتی شد که در کمتر دوره‌ای از تاریخ طولانی ایران نظیر آن دیده شده است.

جمهوری ایرانی
در تظاهرات روز قدس و در یکی دو اجتماع مخالفان در دانشگاهها، شعار استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی از جانب شماری از تظاهرکنندگان عنوان شد. همان زمان چند چهره آزادیخواه در داخل کشور، به این شعار ایراد گرفتند که اولاً طرح چنین شعاری در این برهه، به مصلحت جنبش نیست و در ثانی رژیم با استناد به این شعار به راحتی می‌تواند اتهام براندازی و محاربه با اسلام و انقلاب و الله و رسول‌ الله و امام زمان را به رهبران و فعالان جنبش بزند و در برابر جهانیان نیز بگوید اینها درصدد براندازی من سید علی آقا هستند و من همان کاری را با اینها خواهم کرد که شما نیز با براندازان می‌کنید.
فقط به این عبارات دو تن از ارباب جنایت و ارکان مافیای فساد و قتل و خیانت توجه کنید. محمد تقی مصباح یزدی می‌گوید: «عده‌ای امروز صدای جمهوری ایرانی سر داده‌اند و اسلامی بودن آن را حذف می‌کنند... در شعارهای خود ادعا می‌کنند ما به جای جمهوری اسلامی باید دنبال جمهوریت باشیم.» معلم معنوی تحفه آرادان در جای دیگر می‌گوید: «امروز برخی به تعارف ولایت فقیه را پذیرفته‌اند یعنی ولایت فقیه چون از ارزشهای اجتماعی جامعه است آن را می‌پذیریم نه اینکه اسلام دستور داده باید از ولی فقیه تبعیت کنیم... طرح جمهوری ایرانی چیزی جز براندازی نیست و حکم برانداز نیز معلوم است.»
کوه گوشت ستاد فرماندهی کل، حسن فیروزآبادی نیز طرح شعار جمهوری ایرانی را تلاش برای براندازی می‌داند و ضرورت صدور احکام شدید برای براندازان را گوشزد می‌کند. به عبارت دیگر اینها بدعت نامبارک و لعنتی ولایت فقیه آن هم نوع مطلقه‌اش را به معنای تبعیت 70 میلیون انسان بالغ و عاقل از یک آخوند آن هم غیرمجتهد و غیرصادق با حاشیه‌ای آلوده و حکومتی فاسد و جائر، از احکام الهی می‌دانند و خیلی طبیعی است که مخالفت با احکام الهی به راحتی باب ارتداد و محاربه و افساد در زمین را می‌گشاید. انتظار نداشته باشیم موسوی و کروبی و خاتمی با صراحت در برابر ولایت فقیه بایستند و خواستار سرنگونیش شوند. اما ما که می‌توانیم. ما که قادریم برکندن ولایت فقیه را به شعار محوری خود تبدیل کنیم. بگذارید در داخل کشور مسیر سبز در پرتو ارزیابی رهبرانش، شعارها و اهداف خود را مشخص کند، ما نیز بدون آنکه از جنبش خجسته سبز آزادیخواهی میهنمان جدا شویم، با حرمت نهادن به تاکتیکهای یاران و عزیزان و هموطنان خود در داخل کشور، اندک اندک در اندیشه برپائی جمع هدایتگری باشیم که در مراحل بعدی جنبش، در مسیر سبز ما در راه رسیدن به آزادی و مردمسالاری و یک نظام سکولار، پیشگام شوند.
تشکیل کمیته‌ای با حضور شخصیتهای سرشناس و مورد احترام جامعه ایرانی در خارج از کشور که لزوماً باید نمایندگان گروهها و احزاب، اصناف، جوامع ایرانی در پنج قاره، دانشجویان، روشنفکران، هنرمندان، ورزشکاران، بازرگانان، اساتید و معلمان و اقلیتهای قومی و مذهبی باشند در مرحله فعلی ضروری است. و خوشحالم خبر دهم تنی چند از ایرانیان شایسته و مورد احترام و اعتماد هموطنان ما، پیشگام شده‌اند و امیدوارم در هفته‌های آینده اقدامات اساسی آنها را در تشکیل کمیته همبستگی و همدلی با جنبش سبز داخل کشور، در همین ستون، یادآور شوم.

شنبه 10 تا دوشنبه 12 اکتبر
آشتی ناممکن
می‌دانیم که هاشمی رفسنجانی به همراه تنی چند از پدرخوانده‌های باندهای حاکمیت نگران از اینکه جنبش سبز سرانجام، فاتحه رژیم را برگذار کند و از هم‌گسیختگی و افتراق در میان مراکز قدرت در نهایت رژیم را از هم بپاشاند، مدتی است در تلاشند که راهی برای آشتی با سید علی آقا و منصوب او در ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد پیدا کنند. محمدرضا مهدوی کنی، سید محمود هاشمی شاهرودی، علی اکبر ناطق نوری، محمدرضا باهنر، حاج حبیب عسگراولادی تازه مسلمان، ناصر مکارم شیرازی، حسن روحانی سرشناس‌ترین آحاد حلقه آشتی هستند. شرط نخستین این جمع برای بازگرداندن اوضاع درهم و پیچیده کشور به حال عادی، متوقف شدن محاکمات، آزادی سران اصلاحات، جلوگیری از حملات تبلیغاتی در رسانه‌ها به ویژه صدا و سیما به سران اصلاحات و پدرخوانده‌های انقلاب و اصحاب و شاگردان خمینی است. خامنه‌ای نیز باید یکسونگری خود را تعدیل کند. در مقابل تلاش خواهد شد موسوی و کروبی فتیله چراغ جنبش را پائین بکشند و مخالف‌خوانی را در حدی معقول دنبال کنند. هرگونه راه‌پیمائی و تظاهرات نیز متوقف شود.
پیش از آنکه این طرح به جائی برسد احمدی‌نژاد و حامیانش در سپاه و مافیای تبلیغات سیدعلی آقا که در رأس آن حسین بازجوی شریعتمداری، حاج عزت ضرغامی و باند خبرگزاری‌های ایرنا و فارس و روزنامه‌های ایران و وطن امروز و سیاست روز و حزب‌الله و یالثارات و سایت‌های معروف رجانیوز و انصار و خبرگزاری‌های مهر و... قرار گرفته‌اند، حمله برای خنثی ساختن طرح آشتی را در ابعاد گسترده‌ای آغاز کردند. تو گوئی واقعاً این طرح به نتیجه می‌رسد و طرف مقابل حاکمیت حاضر به مصالحه خواهد شد. حال آنکه واقعیت تصویر دیگری را در برابر ما قرار می‌دهد. موسوی و کروبی و خاتمی در پی دیدارهای اخیرشان و نیز تماس‌های مستمر بین منتظری، دستغیب، سید جلال‌ طاهری، یوسف صانعی، بیات زنجانی از یکسو و گفتگوهای با واسطه موسوی و کروبی با آیت‌الله منتظری، مجموعاً به این نتیجه رسیده‌اند که مجال هیچ نوع مصالحه‌ای با بودن احمدی‌نژاد در ریاست جمهوری وجود ندارد. و نخستین شرط آشتی انجام مجدد انتخابات زیر نظارت سازمان ملل است. به این بخش از حرفهای اخیر خاتمی توجه کنید:
«با برخورد سخت افزاری با جنبش در شرایط موجود نمی‌توان نظام را حفظ کرد... با زور نمی‌توان در متن جامعه و مردم حاکمیت یافت، این حاکمیت هرگز جا نمی‌افتد...» خاتمی با اشاره به اصل حاکمیت ملی می‌گوید «بزرگترین خسارت حاکمیت بعد از انتخابات اهانت به مردم بود...» خاتمی به شکوه از هتک حرمتها، بازداشت بزرگان، تلفات جانی و مالی یاد می‌کند و به سیدعلی آقا و نوکرانش هشدار می‌دهد: مطمئن باشید از این راه نه مردم باز می‌گردند و نه آن کسانی که با همه وجود به این مسائل اعتقاد دارند... نتیجه متهم کردن مخالفان به براندازی چیزی جز براندازی نخواهد بود.
این سخنان را خاتمی در شهر زادگاهش یزد عنوان کرده است. موسوی نیز در حضور جمعی از یارانش تأکید کرده با کسانی که دستشان به خون بیگناهان آغشته است مصالحه نخواهد کرد.
این سخنان تاکید دیگری است بر اینکه این رودخانه را سر باز ایستادن نیست. آنچه کروبی در نامه خود به حاج عزت در جواب خزعبلات تحفه آرادان در گفتگو با تلویزیونی در آمریکا، عنوان کرده است خود اشاره دیگری است بر اینکه مهدی فرزند احمد جا نخواهد زد و گریبان سیدعلی آقا را به خاطر قتل بیگناهان و تجاوز اوباش بسیج و سپاه به شماری از زندانیان بیگناه رها نمی‌کند.
طرح آشتی بین مراکز قدرت و ارکان نظام ولائی در رحم مصلحت‌ها مرده است و شیخ علی اکبر خان زور بیخود می‌زند. با این کار نه آبروی خود و فرزندانش را می‌تواند حفظ کند و نه آبروی ریخته نظام و نایب امام زمان را به سر جایش برگرداند.

در پس تغییر فرمانده بسیج و انتقال طائب
هفته پیش «اردوان روزبه» برنامه‌ساز آگاه و خوشفکر رادیو زمانه با من مصاحبه‌ای داشت درباره گزینش سردار محمد رضا نقدی به فرماندهی بسیج و انتقال حسین طائب به اطلاعات سپاه و دیگر تغییرات در رده‌ فرماندهان سپاه. بخشی از سخنانم را در این گفتگو برای تکمیل آنچه پیش از این در همین رابطه نوشته‌ام می‌آورم.
«اول باید یک بررسی درباره سوابق آقای نقدی بکنیم و در کنار سوابق آقای طائب قرار دهیم و ببینیم که آمدن آقای نقدی آیا به منزله آن است که رهبر جمهوری اسلامی در نگاه خود به رویدادها تجدیدنظری کرده و درصدد دلجویی از مردم است یا این که برعکس در جهت شدت عمل بیشتر و سرکوبی بیشتر حرکت می‌کند.
آقای نقدی کارنامه روشنی دارد. البته روشن به این معنا که هیچ چیزی در آن پنهان نیست. ایشان فرزند یک روحانی دون پایه مهاجر از عراق است. نام اصلی‌شان نیز شمس است کسی است که خود به عنوان افتخاراتش می‌گوید در کشتن پسرعمویش محمد حسین نقدی کاردار سفارت ایران در رم و یکی از اعضای شورای ملی مقاومت دست داشته است. همین طور در پرونده شهردار و معاونان شهردار جایگاه ایشان مشخص است که با آنها چه کرده است. در اداره اماکن هم ایشان به عنوان مسؤول حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی اعمالی را انجام داد. حضور ایشان در نماز عید فطر و در صف مسؤولان بلندپایه نشان دهنده این بود که قرار است ایشان بیاید و پست مهمتری را تحویل بگیرد در حالی که در معاونت رئیس ستاد کل هم به هر حال پست مهمی داشت اما مسؤولیتش در آنجا بیشتر در حوزه نظامی بود. اکنون ایشان به حوزه نظامی ـ امنیتی وارد می‌شوند.
آقای طائب هم فردی است که سالها در دفتر آقای خامنه‌ای به عنوان مسؤول امنیتی دفتر (به اسم میثم) فعالیت می‌کرد. دوران کوتاهی را هم در بسیج و نیروهای نظامی گذرانده بود و سابقه حضور در جنگ را هم دارد. به هر حال در دوران تصدی ایشان، نیروی بسیج، تبدیل به شمشیر برنده ولی فقیه علیه مردم شد. با این همه تصور می‌کنم اگر بخواهند در رابطه با خدماتی که این دو به ولایت کردند، نمره دهند جایگاه نقدی بالاتر است. چون آقای نقدی هیچ چیزی را به عنون خط قرمز به رسمیت نمی‌شناسد. در حال حاضر انتخاب او به نظر من نشانه این است که بر خلاف تصور بعضی از ناظران ساده‌دل، آقای خامنه‌ای قصد آشتی با مردم را ندارد. این تلاش‌هایی هم که به عنوان تلاش‌های جنبی برای ایجاد یک راه حل سیاسی می‌شود، به نتیجه نمی‌رسد. انتخاب آقای نقدی از یک طرف و تغییر و تحولاتی که در درون سپاه صورت گرفته و افرادی که با اختیارات تامه مثل سردار عراقی مسؤولیت پایتخت را برعهده گرفتند، همه نشانه آن است که رهبر جمهوری اسلامی خود را برای فصل جدیدی از رویارویی آماده می‌کند.
با این حساب باید این گونه در نظر بگیریم که تغییرات گسترده‌ای که در سطوح بالای سپاه پاسداران از جمله نیروی هوایی و دیگر بخش‌ها در حال انجام است، هدف آن شکل دادن برخورد با مردم است و این ماموریت تازه‌ای برای سپاه به حساب می‌آید.
شما باید جایگاه افراد رادر نظر بگیرید. به طور مثال سردار سلامی که ترقی شگفتی‌آوری داشته است این معنا که به یک باره او را به عنوان جانشین فرمانده کل سپاه انتخاب می‌کنند یعنی جانشین بالقوه آقای جعفری، این نشان دهنده این است که آقای سلامی کاری انجام داده است و این کار به قدری چشمگیر بوده است که به او این مقام را داده‌اند. چون الان سپاه به طور علنی می‌گوید که مسؤولیت برخورد با مردم بر شانه سپاه و بسیج گذاشته شده است. نیروی انتظامی تبدیل به آلتی در دست این نیروی بزرگتر شده است. اگر شما با دقت به این مشاغل نگاه کنید افرادی را می‌بینید که آقای خامنه‌ای ذره‌ای در وفاداری آنها نسبت به خود شک ندارد.
در جریان تحولاتی که در این چند ماه شاهد آن بودیم، طبیعتا بدنه سپاه بسیار ناراحت بود. آنهایی که در جنگ برای دفاع از وطنشان و مردم رفته بودند آلوده شدن نام سپاه را نمی‌پسندیدند و عده‌ای از جانبازان و بنیانگذاران سپاه و همچنین افراد بلندپایه‌ای چون سردار علایی نارضایتی خود را در مناسبت‌های مختلف اعلام کردند. این است که آقای خامنه‌ای مقداری شک و تردید در آن چه که «ولای سپاه» نسبت به خودش گفته می‌شود پیدا کرده بود و الان بر آن است که افرادی را در مسؤولیت‌های بالا بگذارد که هیچ شک و تردیدی نسبت به وفاداری آنها ندارد و آنها را مطیع و تابع مطلق می‌داند و من بر این باور هستم که حتی باید منتظر بود که این تغییرات خود آقای جعفری را هم شامل شود.
روزبه: آیا فکر می‌کنید این روند به سوی ایجاد ساختار تازه حکومت و یا جریان «پادگانی» شدن می‌رود؟
ع. ن. ز: می‌توان این گونه تفسیر کرد که این برای پوشش دولت است. به طور مثال آقای متکی وزیر امور خارجه است و با دیگران مذاکره می‌کند اما باید ببینید که در کنار آقای متکی چه کسی نشسته است. این که می‌گویند حکومت پادگانی شده است یک واقعیت است. امروز در تهران حضوری از سپاه دیده می‌شود که اگر بعضی‌ها به مسایل وارد نباشند تصور می‌کنند که حکومت نظامی برقرار است. فقط ساعت منع عبور و مرور اعلام نشده است وگرنه شهری که از یک طرف زیر پارازیت‌های مایکروویو قرار دارد که راه اطلاع گرفتن مردم را به شکلی گرفته است. از سوی دیگر دانشگاه‌ها در محاصره است. مناطق فرهنگی یا بسته است و یا فعال نیست و هر سوی کشور را نگاه کنید می‌بینید که عملا هیچ کاری انجام نمی‌شود.
کشور در یک وضع فوق‌العاده است و هیچ بعید نیست که در ماههای آینده با بالا گرفتن مقاومت مردم و گسترش فعالیت جنبش سبز شاهد آن باشیم که حکومت خجالت را کنار نهد و حکومت نظامی را به طور رسمی برقرار کند...

October 16, 2009 07:11 PM

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg


جمعه ۱۶/۱۰/۲۰۰۹

Download file

زير ذره بين

Zarrehbin dar seda.jpg

تعطيل شدن بيمارستان جمهوري ولايت فقيه در يمن

Yaman-87.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکتر عليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با تصميم دولت يمن مبني بر تعطيل كردن بيمارستان جمهوري ولايت فقيه در يمن٬ پاسخ ميدهد.۱۶/۱۰/۲۰۰۹
لينك
Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg


پنجشنبه ۱۵/۱۰/۲۰۰۹

Download file

زير ذره بين

Zarrehbin dar seda.jpg

ارزيابي سخنان اخير آيت الله العظمي حسينعلي منتظري

Montazeri-19.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکتر عليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش رامش از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با سخنان اخير آيت الله العظمي حسينعلي منتظري٬‌ پاسخ ميدهد.۱۵/۱۰/۲۰۰۹

Download file

کنفرانس همسایگان عراق در شرم الشیخ

SharmElSheikh.jpg
چشم اندازی از شرم الشیخ
وزیران کشور همسایگان عراق در روز چهارشنبه در شرم الشیخ در مصر گرد آمدند تا در مورد مسائل امنیتی، مبارزه با تروریسم و جلوگیری از رخنۀ مجرمان به خاک عراق و کنترل مرزهای این کشور به رایزنی و تبادل نظر بپردازند. فواد روستائي از راديو فرانسه در گفتگوئی با علیرضا نوری زاده، روزنامه نگار و تحلیلگر مسائل خاورمیانه در لندن، چالش ها و امکانات این گردهمائی را در میان نهاده است.

Download file

در این گردهمائی علاوه بر همسایگان بلافصل عراق نمایندگانی از مصر، بحرین و نمایندگانی از سازمان ملل متحد، سازمان کنفرانس اسلامی و اتحادیۀ عرب نیز شرکت دارند.

به گزارش خبرگزاری مهر از تهران، کمیته های مقدماتی در روزهای پیش از کنفرانس طی جلساتی مقدمات کار را فراهم کرده و پیش نویس بیانیۀ پایانی را آماده کرده اند.

در گفتگوئی با علیرضا نوری زاده، روزنامه نگار و تحلیلگر مسائل خاورمیانه در لندن، چالش ها و امکانات این گردهمائی را در میان نهاده ایم.

نوری زاده پس از برشمردن مسائل مورد بحث در این گردهمائی و اشاره ای فهرست وار به مشکلاتی که دولت عراق در حال حاضر با آن روبروست یادآوری می کند که از آغاز مداخلۀ نظامی آمریکا و متحدانش در عراق و سرنگونی رژیم صدام حسین، آمریکا و انگلیس برای استقرار امنیت و ثبات در این کشور به همسایگان عراق نظر داشته اند و در انتظار کمک این کشورها بوده اند.

این تحلیلگر مسائل خاورمیانه بر این نکته نیز انگشت می گذارد که همسایگان عراق و از جمله ایران، سوریه و حتی ترکیه با پشتیبانی از شیعیان، اهل تسنن و ترکمن های عراق به نوعی در این کشور مداخله و اعمال نفوذ کرده اند. از نظر نوری زاده ایجاد فضائی مناسب برای انتخابات پارلمانی ماه ژانویۀ آینده و وادار کردن کلیۀ احزاب و سازمان های عراقی به احترام به قواعد بازی انتخابات و بالاخره کسب مشروعیت بیشتری برای دولت نوری المالکی نخست وزیر عراق و ترغیب کشورهای عربی و به ویژه عربستان سعودی به برقراری روابط دیپلماتیک کامل با بغداد از دیگر اهداف گردهمائی شرم الشیخ است.

علیرضا نوری زاده در پایان به تحقق اهداف یاد شده در این گردهمائی دو روزه ابراز بدبینی می کند

October 14, 2009 08:39 PM

تفسير خبر

Tafssir-17-06-2009.jpg

دکتر عليرضا نوری زاده ودكتر محسن سازگارا در رابطه با جنبش دانشجوئي٬‌ بيانيه آيت الله منتظري٬ مساله ولايت فقيه٬ جنبش سبز٬ فشارها بر كروبي٬‌ وموضع هاشمي رفسنجاني٬ و... به سوالات جمشيد چالنگي پاسخ ميدهند. ۱۴/۱۰/۲۰۰۹

صدا
Download file

لينك
Download file

زير ذره بين

Zarrehbin dar seda.jpg

اعدام بهنود شجاعي وروز جهاني مبارزه با اعدام

Behnood_Shojaee-05.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکتر عليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش رامش از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با اعدام بهنود شجاعي نو جوان زير ۱۸ سال٬‌ و روز جهاني مبارزه با اعدام٬ پاسخ ميدهد.۱۴/۱۰/۲۰۰۹

Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg


چهار شنبه ۱۴/۱۰/۲۰۰۹

Download file

Tuesday, October 13, 2009

روزنامه سبز

روزنامه سبز

Nagh-sheye_Iran_Sabz-1.jpg

بيستم مهرماه ۱۳۸۸
شماره ۳۶


Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

در پايان برنامه گفتگوي حنا مخملباف با نرگس كلهر٬ دختر مشاور احمدي نژاد

سه شنبه ۱۳/۱۰/۲۰۰۹

Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

دوشنبه ۱۲/۱۰/۲۰۰۹

برنامه اي ويژه براي مادر و پدري كه چهارپايه از زير پاي بهنود كشيدند و رقص مرگ را بر طناب دار به تماشا ايستادند.


Download file


درخلسه نماز جنون

ahmadi_mahsooli.jpg

صادق کنار محمودش
در خلسه نیایش خونند
در بامداد روز نیایش
چندین گلوله در سر یک پیشمرگ چکاندند
آنگاه
با دستهای مرگ
درحوض خون وضو کردند
و رو به سوی قبله پروردگارشان

-الله قاصم جبار-
قد قامت الصلات کشیدند.


آن روز
تیر خلاص میزد محمود
صادق جنازه ها را
در بامداد کردستان
در گورهای جمعی میریخت
*******
امروز
محمود
در سرزمین خسته ی من
بر کرسی ریاست لم داده است
صادق
سردار قاطعان طریق است
وین هردو پنج بار
با دستهای خونین
پروردگار رحمن را
از شرم و درد میلرزانند
فردا ولی
در موج سبز آزادی
این صادق است که میلرزد
از وحشت سقوط عزیزش محمود.

علی رضا نوری زاده
لندن 11اکتبر 2009

October 11, 2009 05:35 PM

روزنامه سبز

Nagh-sheye_Iran_Sabz-1.jpg

نونزدهم مهرماه ۱۳۸۸
شماره ۳۵

Download file

زيرذره بين

Zarrehbin dar seda.jpg

حكم اعدام براي فعالان جنبش سبز با بهانه هاي واهي

ali zamani.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکتر عليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با صدورحكم اعدام براي فعالان جنبش سبز با بهانه هاي واهي پاسخ ميدهد.۱۰/۱۰/۲۰۰۹

Download file

تفسير هفته

New_IRTV-19.jpg

تلويزيون ايرانيان


Download file

یکهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg

... دیو چو بیرون رود فرشته درآید

سه‌شنبه 29 سپتامبر تا جمعه 2 اکتبر
از فردای کودتا بسیار بار با این سؤال مواجه شده‌ام که اگر سیدعلی آقا خطای بزرگ (بخوانید جنایت) عمرش را مرتکب نشده بود و اجازه می‌داد انتخابات با شور و امیدی که در کشور و در میان ایرانیان دور از خانه پدری ایجاد کرده بود بدون دخالت حکومت، خاتمه یابد و نتیجه واقعی آن که همانا پیروزی مهندس میرحسین موسوی بود، اعلام شود، امروز کشور در چه وضعی قرار داشت و آیا آقای موسوی می‌توانست کاری را که محمد خاتمی دوازده سال پیش به علت توطئه‌های ولی فقیه و مافیای سپاه و امنیت خانه مبارکه و آخوندهای دربار نایب امام زمان نتوانست صورت دهد، در اصلاح نظام و ضمانت برخورداری مردم از حاکمیت ملی، آزادی، عدالت اجتماعی، پیشرفت اقتصادی و فرهنگی، این بار با پشتوانه حمایت مردمی، محقق سازد؟

از من پرسیده و می‌پرسند، آیا می‌توان به آقای موسوی که مرتب تمسّک به جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر می‌کند و قانون اساسی را به رخ مردم می‌کشد، اعتماد کرد؟ اجازه بدهید قبل از پاسخ دادن، حالا که بحث از فرضیات است من نیز این سؤال را مطرح کنم که راستی اگر آن مقاله کذائی احمد رشیدی مطلق (که از قضا 90 درصد مطالب آن درست بود و ده درصد نیز مطالبی سبک و توهین آمیز در آن مشاهده می‌شد) با اصرار دربار شاهنشاهی در اطلاعات و کیهان به چاپ نمی‌رسید آیا انقلاب رخ می‌داد؟ و باز اگر به جای دکتر آموزگار، دکتر امینی (نه حتی زنده یادان دکتر صدیقی و دکتر بختیار) به نخست‌وزیری منصوب شده بود، نمی‌شد جلوی انقلابی راکه هیچ ضرورتی نداشت گرفت، و کشور را در مسیر اصلاحاتی اساسی انداخت و انتخاباتی آزاد برگذار کرد و آن نیروی عظیمی را که در جهت نفی و تخریب بسیج شده بود، در راه رسیدن به آزادی، پیشرفت و توسعه و تحولات اجتماعی و فرهنگی و... راهبری کرد؟
این سؤال و سؤالات حاشیه‌ای آن بیش از سه دهه من و بسیاری دیگر را مشغول داشته است. و همه گاه به یک نقطه می‌رسیم که تاریخ با اما و اگر نوشته‌ نمی‌شود. چنانکه اگر بیماری شاه در سال 52/53 عود کرده بود و یا به بعد از سال 60 افتاده بود، بدون شک سرنوشت دیگری در انتظار ما بود. آنان که در مرکز تصمیم‌گیری نشسته‌اند با یک خطا، یک تصمیم‌گیری نابجا و دیر و زود، نه فقط سرنوشت خود، بلکه سرنوشت ملتی را در مسیری می‌اندازند که هزینه‌اش را گاه چندین نسل پرداخته و یا می‌پردازند. حال برگردیم به سؤالی که بارها از من پرسیده‌اید و آخرین بار یکشنبه شب در برنامه «دو روز اول» صدای آمریکا که دوست و همکارم بیژن فرهودی مجری آن است، بیننده‌ای عنوان کرد.
تا شامگاه انتخابات اخیر، خانه پدری در شور و هیجانی که از سال 57 به این سو بی‌سابقه بود، به سوی بامدادانی چشم دوخته بود که در آن شادمانی ملی در پیوند با شور و هیجان قبل از انتخابات آغازگر فصلی نوین در تاریخ ما باشد. موسوی و کروبی به عنوان دو نماد تغییر چنان اعتباری یافته بودند که اکثریت ایرانیان پذیرفته بودند این دو، موسوی و کروبی دیروز نیستند. (و ما در تابستان 57 نه تنها حاضر نشدیم قول شریف امامی را مبنی بر اینکه من شریف امامی دیروز نیستم، بپذیریم بلکه عقب‌نشینی‌ها و امتیاز دادنهای او نیز نتوانست ذرّه‌ای در نگاه سیاه ما به حاکمیت تغییری ایجاد کند).
به فاصله چند ساعت آن همه شور و هیجان بدل به بهت و حیرت و سپس خشم و نفرت شد. سیدعلی آقا و تحفه‌اش محمود و همه آنهائی که در کودتا نقش اساسی داشتند باور نمی‌کردند بزرگترین تقلب انتخاباتی در ایران از زمان برگذاری نخستین انتخابات در صدر مشروطیت، بازتابی چنان داشته باشد که بقا و موجودیت نظام را زیر سؤال ببرد. آیا خامنه‌ای حقاً قادر بود با دوراندیشی یک رهبر خردمند، مانع از تقلب و ابقای احمدی‌نژاد به این قیمت شود؟ این کار یعنی انتخاب شدن موسوی و به رسمیت شناخته شدن رأی مردم، چه پیامدهائی در پی می‌داشت؟ آیا احترام به رأی مردم بیمه نامه رژیم برای چند سالی دیگر می‌شد و یا آنگونه که به آقای خامنه‌ای قبولانده‌اند تنها سلاح هسته‌ای می‌تواند بقای رژیم را تضمین کند؟
بدون ذره‌ای تردید بر این باورم که جلوس موسوی بر کرسی ریاست جمهوری می‌توانست در درجه اول جلوی هزینه‌های سنگینی را که ملت ما طی هفته‌های اخیر جانی و مالی و معنوی، پرداخته است‌، بگیرد و در مقابل علاوه بر آنکه اعتبار و جایگاه ایران را در جامعه بین‌المللی بالا می‌برد، همبستگی ملی و پیوندهای داخل و خارج کشور را بین میلیونها ایرانی که در جریان مبارزات انتخاباتی با فروریختن دیوار جدائی ساخته و پرداختۀ جمهوری ولایت فقیه اندک اندک نماد غروربرانگیز خود را آشکار می‌کرد، به درجه‌ای از استحکام برساند که دیگر خط‌کشی‌های حسین بازجوها و امنیت خانه مبارکه و سرداران مافیای سپاه و ارکان نظام نتواند ذره‌ای شکاف در بستر آن بیندازد.
شاید این سؤال برای خیلی از ما، به ویژه آنها که جمهوری جهل و جور و فساد را یکسره نفی می‌کنیم و خواستار برچیده شدن این بساط و برپائی نظمی مردمسالار و سکولار هستیم، تصویری که از فرضیه پذیرش پیروزی موسوی توسط نایب امام زمان و حکومتش ارائه دادم، پیش آمده باشد که خُب، گیرم موسوی برنده می‌شد و کشور مرحله‌ای شبیه به دوران خاتمی را با تفاوتهای مختصری آغاز می‌کرد، تکلیف ما مخالفان با بودن سیدعلی آقا و ارگانهای ضدمردمی تابع او چه می‌شد؟ از فردا حسین بازجو مشغول سم پراکنی علیه موسوی و اصلاح طلبان و آزاداندیشان می‌شد، دستگاه قضائی رژیم همچنان به بیدادگری مشغول بود و جنتی و فلاحیان و حجازی و طائب و الباقی اهل بیت ظلم و جور و فساد در جایگاههایشان مستقر بودند. پرونده اتمی هم که دست آقا و نوکرانش بود، با این حساب چه چیز فرق می‌کرد؟
به اعتقاد من اگر سید علی آقا تسلیم رأی ملت می‌شد، اوضاع در کشور نه یک شبه اما به صورت مداوم و اساسی، تغییر می‌کرد. در درجه اول شاید دوسوم تبعیدیان و خود تبعیدیان این چهارساله حکومت تحفه آرادان به کشور باز می‌گشتند که در میانشان بسیاری از چهره‌های سیاسی و فرهنگی و مطبوعاتی و هنری و دانشگاهی قرار دارند. بازگشت این جمع می‌توانست در مرحله بعدی با بازگشت و یا دیدار مجموعه دیگری از تبعیدی‌های خواسته یا ناخواسته، ابعاد گسترده‌تری پیدا کند. با توجه به تجربه 8 ساله خاتمی، این بار موسوی با 25 میلیون رأی و کروبی با 7 میلیون رأی، آن هم توسط هموطنانی که خیابانها را در تصرف داشتند، از همان ابتدا سرمایه عظیم مردمی را زمینه‌ساز تغییرات و تحولات در بدنه نظام و مسیر سیاستهای کلان می‌کردند. موسوی در مقام رئیس جمهوری و کروبی در هیأت شیخ اصلاحات، راه را برای آنها که به دنبال دگرگونی بنیادین هستند می‌گشودند. (باز پرانتزی باز می‌کنم در سال 57 اگر یک آمارگیری دقیق و دور از ترس و وحشت از حکومت و ضدحکومتی‌ها، در رابطه با خواسته‌هایشان می‌شد بدون شک اکثریت مردم خواستار براندازی و زیر و رو شدن کشور نبودند. همین که امینی و صدیقی و بختیار می‌آمدند، مجلس زنده و حقاً ملی تشکیل می‌شد، روزنامه‌ها می‌توانستند با آزادی و بدون ترس، از حکومت انتقاد کنند و خواستها و مطالب مردم را مطرح کرده و بر اعمال و رفتار حاکمان نظارت دقیق داشته باشند، عدالت اجتماعی در جامعه برقرار می‌شد و در عرصه سیاست خارجی، سیاستی مبتنی بر مصالح ملی، احترام متقابل، عدم دخالت در امور دیگران و منع دیگران از دخالت در امور کشورمان، دنبال می‌شد، ساکنان خانه پدری آرام می‌گرفتند و با همه توان جهت سربلندی و پیشرفت وطن و اعتلای نام ایرانی تلاش می‌کردند).
برای رسیدن به دمکراسی در ابعاد ممکن و قابل تطبیق آن در سرزمینی استبدادزده با انوع مدعیانی که به جز نوک بینی خود جائی را نمی‌بینند، البته زمان و ممارست لازم است و دستیابی به مردمسالاری و حکومت سکولار مطیع قانون، مسأله‌ای نیست که یکشبه قابل تحقق باشد. البته آقای بابک زهرائی که بعد از انقلاب از آمریکا به ایران آمده بود تا سوسیالیسم واقعی را پیاده کند، در آن مصاحبه و مباحثه غریبش با آقای بنی‌صدر مدعی شد یکشبه کار کشاورزی کشور را به سامان خواهد رساند. سرنوشت او درسی برای همه است، چند صباحی زندان و بعد معجزهای یکشبه را کنار گذاشتن و به دنبال کاسبی رفتن ایشان نشان داد که مبتلایان به تب تند در همه زمینه‌ها چه زود به عرق می‌نشینند و اصلاً یادشان می‌رود که چه رویاهائی را کوتاه زمانی پس از انقلاب به جوانان رویازده فروختند و شمار زیادی از این خریداران بر سر باور خود جان باختند.
سی سال رژیمی با مصادره مذهب و اعتقادات یک ملت، با استفاده از هزاران مسجد، دهها کانال رادیو تلویزیون و روزنامه و حدیث و روایت صحیح و مجعول، میلیونها ایرانی را ولو از سر تظاهر در تله روایات ساخته و پرداخته دکانداران دین انداخته است (از سر تظاهر گفتم به این معنا که شاهدم بسیاری از آنها که از ظلم و جور و فساد اهل ولایت فقیه به خارج می‌گریزند، تا مدتها گرفتار قید و بندی هستند که رژیم بر عقل و خرد آنها حاکم کرده است. گاه از اینان پرسیده‌ام آیا اقعاً به جمکران می‌رفتی و نامه برای حضرت به چاه می‌انداختی؟ ضمن پاسخ مثبت دادن، البته طرف سعی می‌کند نگاه امروز خود را متفاوت از نگاه دیروزش به دین و دنیا و آخرت و... نشان دهد، اما وقتی در تلفنش به مادر و پدر و آشنا و دوستش می‌شنوم که از آنها می‌خواهد سلام او را به فلان امامزاده مجعول برسانند و نامه‌ای را که با دورنگار می‌فرستد حتماً در چاه جمکران بیندازند آثار مخرب 30 سال کوفتن بر عقل و خردش را به خوبی مشاهده می‌کنم. چرا راه دور برویم؟ در همین لندن می‌شناسم آقایان و بانوان سخت مخالف جمهوری ولایت فقیه را که بسیار هم آلامد هستند و خرافات را هم نفی می‌کنند اما سفره حضرت عباس و حضرت رقیه می‌اندازند تا شبی که به کازینو می‌روند برنده بیرون آیند. همینها از رژیم بیزارند اما قیمه پلوی نذری مرکز اسلامی ولی فقیه را در شبهای عزاداری به هر قیمتی شده به دست می‌آورند تا با بلعیدن آن امراض آشکار و پنهانشان شفا یابد. رسیدن به دمکراسی و نظام سکولار با چنین تفکراتی البته کاری بسیار مشکل است.)
آنگونه که طی هفته‌های اخیر در تماس با فعالان جنبش سبز و جوانانی که بی‌ترس از عسس، از هر فرصتی برای اظهار بیزاری از رژیم استفاده می‌کنند، کاملاً دریافته‌ام که خواستهای مردم به مراتب فراتر از سقف مطالبات موسوی و کروبی و دیگر اصلاح‌طلبان است اما همین مردم به تجربه آموخته‌اند که برای برکندن فتنه، نخست باید ابزار دفع فتنه را به دست آورند، حزب و روزنامه داشته باشند، انجمن و اتحادیه درست کنند و در اداره جنبش چنان کنند که روز به روز بُنیه استبداد را ضعیف‌تر و میل مقابله با مردم را در نیروهای نظامی و امنیتی رژیم کمتر و کمتر کنند. با پیروزی موسوی ما تنها گامی به سوی تحول بنیادین بر می‌داشتیم اما کنترل سرعت دگرگونی اساسی دیگر در دست حاکمیت ولایتی نبود. نه موسوی اعتقادی به ولایت فقیه دارد و نه کروبی و نه آن میلیونها هموطنی که در داخل و خارج کشور جنبش سبز را به نهالی بارور تبدیل کرده‌اند. اگر به تقیه بگویند جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر و اینکه به قانون اساسی در کلیتش وفادارند، به تلویح گفته‌اند و می‌گویند باید نظمی نوین را پی ریخت زیرا که این بساط ظلم و جور و فساد را امکان اصلاح نیست. به هر روی سی سال پیش نه قسم شریف‌امامی را باور کردیم که می‌گفت من شریف‌امامی دیروز نیستم، نه با بختیار همدل شدیم که آرزوهای بزرگی برای سرفرازی ما داشت، گله گوسفندی شدیم که نواده سید احمد کشمیری به جای بردنمان به سوی چشمه روشن آزادی و عدالت و معنویت، به گنداب استبداد و چاله هرز فریب و تزویر و تظاهر راهبرمان شد. اگر از چاپ مقاله احمد رشیدی مطلق تا راه‌پیمائی عید فطر یک سال و اندی طول کشید و بین نخستین تظاهرات بزرگ تا تظاهرات میلیونی تاسوعا و عاشورا و روز بازگشت خمینی چند ماهی فاصله بود، این بار از لحظه اعلام تقلب آشکار تا تظاهرات سه میلیونی یکهفته فاصله بود و از آن تاریخ تا امروز دهها راه‌پیمائی و تظاهرات داشته‌ایم که روز قدس فقط به اعتراف سردار قاسمی، دو میلیون سبزپوش در خیابانها بودند. در پیش روی اگر با همبستگی و فارغ از نق‌زدنهای همیشگی پیش برویم، چشم‌انداز جامعه‌ای آزاد و سرفراز، چندان دور نخواهد بود. حالا وقت آن نیست که گریبان موسوی را بگیریم که در دهه 60 چرا بر جنایات ولی فقیه و نوکرانش سکوت کردی و منتظری نشدی، روزی روزگاری نه چندان دور ما هم کمیته حقیقت‌یابی خواهیم داشت که در برابر آن نه فقط موسوی و کرّوبی بلکه آنهائی که اعدام رجال و نظامیان دوران پیش از انقلاب را با شادمانی استقبال کردند و خواستار اعدامهای بیشتری شدند نیز حاضر شوند.

شنبه 3 تا دوشنبه 5 اکتبر
گدائی مشروعیت از واشنگتن

اطوار و گفتار تحفه آرادان و همکارانش طی دو هفته اخیر در برابر دولت آمریکا، حقاً جای تأمل و بحث دارد.
تا دیروز تصور می‌کردند سوارکارند، برگه‌های برنده عراق و افغانستان و یمن و لبنان و فلسطین را در دست دارند، و در ایران کسی جرأت ندارد در برابر رأی مبارکشان حتی زیر لبی حرفی بزند، فرقی بین اوباما و جورج بوش قائل نبودند و مدعی می‌شدند که ابرقدرتند و به‌زودی سایه‌شان بر سر آمریکا نیز سنگینی خواهد کرد.
(700 میلیون دلار به چاوز دادند و جزیره‌ای را خریدند که سپاه در آنجا واحدهای کوماندو و پایگاههای موشکی برای فتح آمریکا دایر کند).
بر اثر سیلی که مردم اما بعد از کودتا در گوششان زدند و بی‌اعتباری و عدم مشروعیتشان را بر سر کوی و برزن و بازار جار زدند، موش شدند و مفلوک و سرشکسته دست تکدی برای کسب مشروعیت به سوی شیطان بزرگ دراز کردند. تحفه آرادان در نیویورک خود را به در و دیوار زد تا شاید کارمند دون پایه‌ای از وزارت خارجه آمریکا یا سازمان سیا، با او صحبت کند. وقتی تیرش به سنگ خورد حاج منوچ وزیر خارجه‌اش را به واشنگتن فرستاد تا شاید حضور او در دفتر حفاظت منافع، مردم داخل را نسبت به همدلی و همراهی آمریکا با جنبش سبز، مأیوس سازد. این تیر هم به سنگ خورد، ناچار همه امید را به ناهارماهی سولانا بستند که طی آن سعیدخان جلیلی به حضور ویلیام برنز معاون خارجه ینگه دنیا بارعام یافت. به نوشته یک دیپلمات آمریکائی که در این ملاقات حاضر بود، برنز ضمن تاکید بر اصول سیاست کشورش در رابطه با پرونده اتمی ایران و اینکه جمهوری اسلامی باید دست از غنی‌سازی بردارد، انگشت روی مسأله حقوق بشر گذاشت و در این زمینه انتقادات تندی را خطاب به جلیلی عنوان کرد.
تا دیروز شیطان بزرگ ام‌الخبائث بود حالا اما حسین بازجو با ذوق‌زدگی از گفتگوهای مستقیم نوکران ولی فقیه با مقامات آمریکائی می‌گوید.
برای مردمی که در جنبش بزرگ خود برای رسیدن به آزادی و دمکراسی، قربانیان بسیار داده‌اند، مردمی که نوجوانانشان مورد تجاوز قرار گرفته‌اند، دیدار احمدی‌نژاد با خود اوباما هم اهمیتی ندارد. چون طی سه دهه یاد گرفته‌اند خارجی همه گاه در اندیشه مصالح و منافع خود است و دستی به یاری‌از دور دراز نخواهد شد بلکه نیروی همبستگی ملی و پایداری و مقاومت و امید آنها را به پیروزی می‌رساند.
در دیداری با یک مسؤول آمریکائی گفتم، سی سال رژیم مرگ بر آمریکا را محوری‌ترین شعار خود کرده بود، در کمتر از سه هفته ما توانستیم با شرح جنایات روسها در ایران و همدلی و کمک و حمایتشان از تحفه آرادان و ستاد کودتا، شعار محوری مردم را به مرگ بر روسیه تبدیل کنیم. بترسید از روزی که مردم این بار از ته دل و بدون فرمان‌گیری از جارچی‌های ولی فقیه مرگ بر آمریکا بگویند.
دستهای خونین کودتاچیان را فشردن، انجامی جز این نخواهد داشت. از خشم ملت ایران بترسید.

October 9, 2009 09:17 PM

روزنامه سبز

روزنامه سبز

Nagh-sheye_Iran_Sabz-1.jpg

شانزدهم مهرماه ۱۳۸۸
شماره ۳۴

Download file

زيرذره بين

Zarrehbin dar seda.jpg

ادعاي منوچهر متكي در باره ربوده شدن دانشمند اتمي ايران
motaki.jpg
در برنامه امروز زير ذره بين دکتر عليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با ادعاي منوچهر متكي در باره ربوده شدن دانشمند اتمي ايران ٫پاسخ ميدهد.۰۹/۱۰/۲۰۰۹

Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

جمعه ۰۹/۱۰/۲۰۰۹

Download file

زير ذره بين

Zarrehbin dar seda.jpg

سفر پادشاه عربستان سعودي ملك عبدالله به سوريا

king_Abdullah_Bashar_Asad-12.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکتر عليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با سفر پادشاه عربستان سعودي ملك عبدالله به سوريا٬ پاسخ ميدهد. ۰۸/۱۰/۲۰۰۹

لينك
Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

پنجشنبه ۰۸/۱۰/۲۰۰۹

Download file

Wednesday, October 7, 2009

راديو زمانه

Rozbeh_Radio_Zamaneh-10.jpg

بررسي دلايل بركناري حسين طائب فرمانده بسيج وانتخاب سردار محمد رضا نقدي
گفتكوي اردوان روزبه با دكتر عليرضا نوري زاده - راديو زمانه- هلند

صدا
Download file

تفسير خبر

Tafssir-17-06-2009.jpg

دکتر عليرضا نوری زاده ودكتر محسن سازگارا در رابطه با تغييرات در سطوح مختلف امنيتي وسپاه وبسيج٬ بررسي دلايل بركناري اقاي حسين طائب وانتخاب سردار محمد رضا نقدي٬ وتحليل دستاوردهاي نشست ژنو٬ وجنبش دانشجوئي٬ و... به سوالات جمشيد چالنگي پاسخ ميدهند. ۰۷/۱۰/۲۰۰۹

صدا
Download file

تصوير/لينك
Download file

زير ذره بين

Zarrehbin dar seda.jpg

ارزيابي برکناری حسین طائب از فرماندهی بسیج وتعيين محمدرضا نقدی به جاي او

Mohamad_Reza_Naghdi-Houssain_Taeb-12.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکتر عليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با برکناری حسین طائب از فرماندهی بسیج وتعيين محمدرضا نقدی به عنوان جانشين او٬ پاسخ ميدهد. ۰۷/۱۰/۲۰۰۹

Download file