Sunday, August 30, 2009

روزنامه سبز

روزنامه سبز

Nagh-sheye_Iran_Sabz-1.jpg

شهريور۱۳۸۸شماره ۱۷

Download file

شهريور۱۳۸۸/۹ شماره ۱۸

Download file

Saturday, August 29, 2009

تفسير هفته

تفسير هفته

New_IRTV-19.jpg

تلويزيون ايرانيان

سايت حامي احمدي نژاد و سخنان نوريزاده در العربيه

August 29, 2009

سايت حامي احمدي نژاد و سخنان نوريزاده در العربيه

Head-nezamabad-1.jpg

تحلیل نوری زاده از ضعف پدیده رفسنجانیسم!
علیرضا نوری زاده با بیان اینکه رفسنجانی قدرتی انکار ناپذیر در معادله قدرت در ایران است گفت: آقای احمدی نژاد با حمله شدید مشائی به هاشمی رفسنجانی از حد و مرز خود و نیز از خطوط قرمز عبور کرد.

به گزارش نظام آباد وی که بعنوان مدیر مرکز مطالعات ایران وعرب چهارشنبه شب با شبکه تلویزیونی العربیه گفتگو می کرد افزود: حملات مکرر و شدید مدیر دفتر احمدی نژاد و محافل و مطبوعات نزدیک به احمدی نژاد و نیز رهبر ایران برضد هاشمی رفسنجانی نشان می دهد که در این راستا طرحی وجود دارد تا رفسنجانی برکنار شود. اما رفسنجانی در چارچوب هیات حاکمه در ایران دارای وزنه ای غیر قابل انکار است که برکناری وی به این آسانی نیست .

نوری زاده گفت: رفسنجانی دارای پایگاهایی در دستگاه حکومتی .دینی و نیز در میان سپاه است و در زمان جنگ با عراق به مدت شش سال فرمانده نیروهای مسلح ایران بوده است . نوری زاده در ادامه مدعی شد: کشمکش میان مسئولان ایران هم اکنون وارد مرحله بسیار حساسی شده است زیرا آنچه که در سیر دادگاه مشاهده می کنیم ما را به یاد محاکمه های دوران استالین در دهه سی قرن گذشته در شوروی سابق می اندازد. وی افزود : اشخاصی که در دادگاه حضور دارند روزی از مسئولان برجسته نظام بودند . این عده می گویند که آنها طرحهای خارجیان را اجرا می کردند درحالیکه همه می دانند که این اظهارات درست نیست . وی گفت که اقای ابطحی ودیگر مسئولان نظام در واقع ارکان نظام بودند واگر راس نظام تصمیم به کنار زدن ارکان نظام بگیرد این بمعنای سقوط سقف نظام بر سر این سران است . نوری زاده افزود کسانی که در گذشته از احمدی نژاد حمایت می کردند و در راس آنها علی لاریجانی رئیس مجلس هم اکنون از موضع خود عقب نشینی کرده یا در حال بررسی مواضع خود می باشند .
وی بااشاره به اینکه احمدی نژاد قصد داشت از مشائی برای گفت وگو با آمریکا استفاده کند گفت که این ماموریت بدلیل مخالفت رهبر ناکام ماند ، البته مشائی هم اکنون رئیس دفتر احمدی نژاد واز مشاورین برجسته وی می باشد . نوری زاده گفت: زمانی که مشائی سخن می گوید در واقع این سخنان احمدی نژاد است و هنگامیکه مشائی از سوی اصلاح طلبان و رفسنجانی مورد حمله قرار می گیرد این حمله در حقیقت برضد احمدی نژاد است . وی تاکید کرد که کشمکش در ایران هم اکنون در سطح مسولان طراز اول نظام رسیده است و رفسنجانی شخصا حمله برضد احمدی نژاد را بعهده گرفته است و احمدی نژاد نیز حمله برضد رفسنجانی را بطور شخصی بعهده گرفته است . .
وی خاطر نشان کرد که نام بردن از هاشمی رفسنجانی وفرزندان وی ونیز برادر زاده وی در سیر محاکمه دادگاه متهمین در حوادث اخیر ایران همگی نشان می دهد در این میان طرحی وجود دارد تا رفسنجانی و رفسنجانیسم کنار زده شوند ، ولی رفسنجانی نیز با توجه به برگ ها وسلاحهایی که در دست دارد به آنها پاسخ خواهد
درج يادداشت و نظرات

نام:
ايميل:
توضيحات:

نظرات ارسال شده:

14 طلبه خط امام -قم:
خدا پدر ومادرت را بيامرزد که اينقدر شفاف وخردمندانه وواقع گرايانه حقايق را عالی بيان کردی . احسنت
مرد:
نوری زاده وسیله شد برای رسیدن به هدف. شما انجمنی هستین ؟ هدف وسیله را توجیه میکنه ؟ اگه نوری زاده خوبه , چرا حرفای دیگشو نمیزنید ؟ تقوا پیشه کنید در این ماه مبارک
زن:
آقای به اصطلاح مرد! چرا آتیشی شدی؟ شما یه سایت بزن و حرفهای دیگه ی نوری زاده رو بزن اونم با زبون روزه!


August 29, 2009 05:49 PM

جاي خالي عبدالعزيز حكيم در عراق

خبرها ونظرها درصداي آمريكا

جاي خالي عبدالعزيز حكيم در عراق

Al-Hakim_meets_G_W__Bush22.jpg

علي رضا نوري زاده در گفتگو با فيروزه درخشش در رابطه با درگذشت رئيس مجلس اعلاي اسلامي عراق و جاي خالي او در صحنه سياسي اين كشور ميگويد. ۲۸/۰۸/۲۰۰۹

زيرذره بين

زيرذره بين

Zarrehbin dar seda.jpg

ذهن توطئه جوي رهبر جمهوري اسلامي در جستجوي ريشه هاي توطئه!
khamenei.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکتر عليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش رامش از بخش فارسی صدای آمريكا دررابطه با ذهن توطئه جوي رهبر جمهوري اسلامي و رويدادهاي اخير ايران پاسخ ميدهد.

۲۸/۰۸/۰۹

Download file

شد آنکه اهل نظر بر کناره می‌رفتند...

August 28, 2009

شد آنکه اهل نظر بر کناره می‌رفتند...

KAYHAN-1.jpg

سه‌شنبه 18 تا جمعه 21 اوت
شد آن زمان که تحفه به دلها حضور داشت

از پنجره هتل، «نیل» را می‌نگرم، آرام و رام هزاران سال است که در این سوی خاک، منبع برکت و زندگی است و حالا در شبهای رمضان «قاهره» که شور و آهنگ و طعمش در همه جهان یگانه است، از نور و سرود سرشار است. چهارده میلیون انسان که 70 درصدشان فقیرند، 20 درصد بفهمی نفهمی زندگی دارند و ده درصدشان معنای بهشت را با پوست و جان درک کرده‌اند از دو ساعت بعد از افطار یعنی پس از دیدن سریالهائی که گاه صد میلیون بیننده دارد و در 22 کشور عربی نمایش داده می‌شوند، سریالهائی از نوع مراد برقی و خانه قمرخانم و تلخ و شیرین آن روزگاران که یاد بادش، به خیابان می‌ریزند. موج موج انسان، پیاده، سواره، بر قایقی باشکوه یا کرجی بال شکسته بر نیل، هر یک به فراخور احوال خویش می‌گویند و می‌خوانند و می‌سرایند. پیش از انتخابات ریاست جمهوری اینجا بودم و سخنران کنفرانسی که بسیاری از چهره‌های سرشناس سیاست و فرهنگ و رسانه از مصر و جهان عرب در آن حاضر بودند...

با آنکه آنگونه که باید تصویری روشن از نایب امام زمان و دولتش ارائه دادم و گفتم که سید علی آقا اجازه نخواهد داد خاتمی در انتخابات حضور یابد و... فضای کنفرانس به گونه‌ای بود که حس می‌کردی حتی این نخبگان جهان عرب شعبده‌بازی تحفه آرادان را به نوعی حقیقت پنداشته‌اند و ته دلشان از اینکه آدمی آمده و اسرائیل را به نابودی تهدید می‌کند و هالوکاست را نفی می‌کند کلی حال می‌کنند. حال، اما وضع به گونه دیگری است. به دعای اهل این سوی خاک عبارتی اضافه شده خدایا، برادران و خواهران ایرانی ما را از شر منافقان دین فروش نجات بده، خدایا رژیم آدمکش و متجاوز به نوامیس خواهران و برادران ایرانی ما را ریشه‌کن کُن.
همکار مصری‌ام دکتر نیفن می‌گوید؛ چشم‌های پر از خون «ندا» همه رشته‌هائی را که رژیم ایران طی سالهای اخیر با هزینه کردن میلیونها دلار بافته بود پنبه کرد و بعد هم اظهارات کرّوبی بود که رژیم را حقاً بی‌آبرو کرد. نیفن می‌گوید شاگردانی در دانشگاه با شگفتی می‌پرسیدند آیا ممکن است؟ آیا حقیقت دارد؟ و بعد با توجه به سخنان موسوی که امروز در مصر اعتبار زیادی کسب کرده و مردم او را نمادی از مبارزه سبز ملت ایران می‌‌دانند، تاکید مجددی یافته‌اند که بله، در زندانهای نایب امام زمان به زندانیان زن و مرد تجاوز می‌کنند.
فیلمی را که رضا علامه‌زاده دوست فیلمساز آزاده‌ام از یک قربانی تجاوز ساخته در جمعی از اندیشه‌ورزان مصر روی کامپیوترم پخش می‌کنم و خودم کار دیلماجی را انجام می‌دهم. سکوت مطلق بر جمع ما حاکم است. استادی پیر که از عاشقان ایران است، دکتر عبدالمنعم، قطرات اشکش را پاک می‌کند. بر می‌گردم به سی و سه سال پیش که روبروی نیل در ساختمان «الهلالی» آپارتمان سفیر وقت مصر در سنگال را با خدمتگزار و آشپز به ماهی 500 پاوند مصری که آن روزها 5 هزار تومان می‌شد و پول زیادی بود اجاره کرده بودم. روابط ایران و مصر در بهترین وضع خود بود و در نمایشگاه بین‌المللی قاهره، غرفه‌های ایران بیشترین فضا را به خود اختصاص داده بود. آقای محمود خیامی با هزار اتوبوسی که به شرکت واحد مصری داده بود از غرفه ایران ناسیونال پایگاهی برای بالیدن ایرانیان و مفتخر بودنشان برپا کرده بود و زنده‌یادان انجوی شیرازی و محمود جعفریان نیز از تهران آمده بودند. حسن بهنام نماینده رادیو تلویزیون در قاهره در کناره نیل دفتری داشت که در خور نماینده رادیو تلویزیون ایران در آن روزگار بود. روزنامه‌نگاران و اساتید زبان و ادب فارسی در دانشگاههای مصری جعفریان و انجوی را در میان گرفته بودند. شب همه را به آپارتمانم دعوت کردم، بر من نوجوان که می‌خواست سری توی سرها درآورد منت بسیار گذاشتند و آمدند. محمد آشپز جناب سفیر که حالا برای من کار می‌کرد سه چهار نوع غذا آماده کرده بود از جمله کباب کبوتر، همه سخن از شعر بود و ایران، از خیام و حافظ و سعدی و مولانا، جعفریان به دکتر عبدالمنعم گفت اشکال اساتید مصری در این است که به شعر معاصر ایران توجهی ندارند. انجوی دنباله حرفش را گرفت که آیا عقاب خانلری را خوانده‌اید؟
دکتر عبدالمنعم که خیلی جوان بود شروع کرد صدای پای آب سپهری را خواندن «من نمازم را وقتی می‌خوانم که اذانش را باد / گفته باشد سر گلدسته سرو/ من نمازم را پی تکبیره‌الاحرام علف می‌خوانم/ پی قدقامت موج / در نمازم جریان دارد نور / جریان دارد طیف / همه ذرات نمازم متبلور شده است...» جعفریان با شگفتی چشم به دهان دکتر عبدالمنعم دوخته است. دکتر الدسوقی به میان می‌پرد که گمان می‌کنم ترجمه احمد رامی از رباعیات خیام زیباتر از ترجمه فیتزجرالد به زبان انگلیسی باشد و بعد با صدای زنگ دارش می‌خواند: «در سمعت صوتا فی السحر نادی من الغیب...» آمد سحری ندا ز میخانه ما... شب را تا سحر از پنجره‌ای که تا قلب نیل از آن پیداست سر می‌کنیم. جعفریان از آب نیل مست می‌شود و من و میهمانانم از بوسه خالص و خُلّص نبیذ سرخ مصری که هر چه زور بزند خلاّر شیراز نمی‌شود. بانگ اذان که بر می‌خیزد تنها جعفریان است که پس از درنگ و غیبتی کوتاه باز می‌گردد. نماز سحرگاهی و شام غریبانش را دیده‌ام و اشکی که در زندان خمینی به پهنه صورتش فرو می‌ریخت و سوالی که چرا من؟
حالا دکتر عبدالمنعم عصائی به دست و شانه‌ای خمیده، هنوز ایران را، سعدی و فردوسی و مولانا و حافظ را، سهراب سپهری و جعفریان و انجوی را دوست دارد. در اتاق کوچک هتل، با جمال بزرگزاده که برادر همه سالهای درد و غربت بوده است از بالکن کوچک چنگ به نیل می‌زنیم زیر زمزمه خوش صدای دکتر عبدالمنعم که رباعیات خیام را می‌خواند و میان هر رباعی می‌پرسد چگونه می‌شود خامنه‌ای و احمدی‌نژاد از همان دیاری بیایند که خیام و مولوی از آنجا آمده‌اند؟
نیفن کتاب جدید خود را که تکلمه‌ای بر تحقیق ارزنده او درباره جنبش زنان ایران است به پایان برده و امیدوار است تا پایان سال منتشر شود. این بار تأمل بسیار روی شادی صدر و خانم نوشین خراسانی کرده است با مقدمه‌ای از حضور تا همیشۀ چشمان ندا آقا سلطان در قلب همه زنانی که از بدخشان تا تیمبوکتو گرفتار اسلام‌مدارانی هستند که دین را در معنای چهار زن عقدی (و شیعه‌هاشان 99 صیغه) و جاریه و اثاث المطبخ و زینت المجالس و اخیراً وزارت جلیله رفاه و آموزش و بهداشت آن هم با حقه بازی آرادانی، اعتبار داده و می‌دهند.
سه دهه و نیم پیش زنان ایران محل حسرت و حسادت زنان این سو بودند و حالا نیز، شگفتا که اسلام ناب انقلابی محمدی در اینجا با فقر و ریش و اخوان‌المسلمین به هم آمیخته زنان را چنان برقع پوش کرده که وقتی خواهران ایرانی خود را بر صفحه جعبه تماشا مشاهده می‌کنند که با وجود جانورانی از نوع احمد خاتمی و مصباح و جنتی، همچنان زیبا، زلف آشفته، رشید و سرشار از زندگی هستند و چنان گریبان اهل ولایت فقیه را گرفته‌اند که حالا تحفه آرادانی نیز ناچار است تظاهر کند دست چپش شمسی پهلوان زن الهام را بنشاند و دست راستش را هم به یک فاطی دیگر می‌دهد آن هم از آجرلوها تا مراتب قدردانی خود را نسبت به برادر پالیزدار که با طناب او به چاه رفت نشان دهد٬ دچار حيرت ميشوند.
بامدادان رمضان، قاهره مثل فیلمهای «سام پکین پا» به طریقه اسلو موشن حرکت می‌کند. فاطمی‌ها که با ریز و درشتشان سه قرن مصر را در حیطه سیاسی و یا فرهنگی داشته‌اند آثار خود را نیز به جا گذاشته‌اند. چنانکه مصری‌ها خود را محب‌ اهل البیت می‌دانند. و پذیرفته‌اند که واقعاً سر حسین بن علی و پیکر خواهرش زینب در میانه قاهره قدیمی در کنار بازار آرام گرفته است. کسی هم سؤال نمی‌کند کربلا کجا قاهره کجا، رأس‌ حسین اینجا چه می‌کند و مگر خبر از کربلا ندارید؟ در باب حضرت زینب نیز کاری ندارند که در شام زینبیه‌ای برپاست با میلیونها زائر در سال، می‌گویند دخت علی میهمان عزیز مصر بوده و همینجا آرام گرفته است. (فاطمی‌ها برای کاستن از اعتبار دمشق و بین‌النهرین، هم رأس حسین را به اهالی مصر قالب کردند هم پیکر زینب کبرا را و از این بابت چه باک که تسامح و تساهل را باید در این سو دید. وقتی علامه سید هادی خسروشاهی رئیس دفتر حفاظت منافع ایران بود چون سخت به فرهنگ و تمدن مصر دلبسته بود و با اهل ادب و اندیشه الفت بسیار داشت و مجله‌ای نیز به فارسی منتشر می‌کرد که علاقمندان بسیار داشت با کمک چند محقق مصری ریشه ماجرای برپا داشتن مزاری برای سر حسین و پیکر زینب را جستجو کرده و به نوعی تفاهم با مصری‌ها رسیده بود که نتیجه‌اش باز شدن پای زائران ایرانی به مصر و نزدیکی روابط دو کشور بود. حیف که پس از او سرسپردگان امنیت خانه سیدعلی آقا اینجا آمدند، مجله تعطیل شد، نشستهای فرهنگی متوقف ماند و به جای آن دفتر حفاظت به لانه توطئه و تحریک مصری‌ها علیه حکومتشان تبدیل شد. و این فقط قاهره نبود که از برکت مأموران امنیت خانه مبارکه، عشاق فرهنگ ایران و زبان فارسی، راه به مراکز فرهنگی نداشته و به جای آنها مأموران رژیم دنبال شکار بچه ریشوهای تندرو مذهبی بوده‌اند. در تاجیکستان تلاشهای علی اشرف مجتهد شبستری، علی موسوی گرمارودی، و شعردوست برای ایجاد پایگاه زبان و ادبیات فارسی با ورود حاج آقا رسول‌ها و حمید آقاهای امنیت‌چی دود شد و به هوا رفت همینطور در بیروت و دبی و کابل که دور دور امنیت‌چی هاست.)
برخلاف سرزمینمان که از زمان ظهور سید مصطفوی، حتی نماز و روزه نیز دولتی شده و یک مهر تظاهر روی آن چسبانده‌اند (یادش بخیر رمضانهای دوران خوش استبداد، با ذبیحی و ربنا و دعای سحر و افطار، صدای ملکوتی آن سید جلیل دکتر محسن بهبهانی که گلوله غدر و کین مزدوران خلخالی، هنگام نماز صبح در برابر خانه و مقابل چشمان وحشتزده همسر و فرزندانش سر و سینه‌اش را شکافت، آوای ایرج گرگین که ما را به میهمانی خدا دعوت می‌کرد، بانگ دلنشین خطابه آقای فاطمی، پند و نیایش و درسهای اخلاق دکتر عباس مهاجرانی، کاروان شعر و موسیقی مهدی سهیلی، و آنهمه عشق که در دلهای ما می‌جوشید، و اینهمه را خمینی از ما گرفت و به فرزندانمان آموخت که تظاهر کنند، به راحتی دروغ بگویند و... روزه بودیم و پس از بازی فوتبال و آنهمه جست و خیز برای قطره‌ای آب جان می‌دادیم اما با همه خردی پذیرفته بودیم که روزه جان و وجود ما را پالایش می‌دهد و باید چند ساعتی صبر کنیم تا وقت افطار برسد. حالا اما کافی است تظاهر به روزه‌داری کنی و در خلوت، روزه‌خواری...) در مصر اکثریت مسلمانان روزه می‌گیرند و اصولاً ماه رمضان برایشان ماه برکت و سعادت و شادمانی است. ثروتمندان در تمام ماه رمضان هر غروب و سحر در محلات مختلف غذای مجانی به روزه‌داران می‌دهند. میلیونها مصری دلی از عزا در می‌آورند و مطمئن هستند سحری و افطارشان به راه است و کسانی که خدا یارشان بوده و از مال دنیا نصیبی بیش از دیگران برده‌اند سفره‌های رمضانی آنها را رنگین می‌کنند. پرزیدنت مبارک از سفر آمریکا بازگشته و روزنامه‌ها پر از بحث و جدل بر سر نتایج سفر اوست. حقاً که مبارک هوشمندی زیادی به خرج داده که روزنامه‌ها را کاملاً آزاد گذاشته که هر چه دل تنگشان می‌خواهد به او و دولت و بزرگان ملک بگویند. کاریکاتورهائی که از او و فرزندش به چاپ می‌رسد گاه از هزل و مسخره فراتر می‌رود و جنبه توهین می‌گیرد. اما دولت این سینه خالی‌کردنها را تحمل می‌کند و شاید یکی از مهمترین دلایل شکست اخوان‌المسلمین در سیطره یافتن بر مصر همین آزادی مطبوعات است که به اپوزیسیون سکولار مصر اجازه می‌دهد گاه پته اخوانی‌ها را نیز روی آب بریزند و در عین حمله به دولت، ریشوهای کلاشی را که حالا قربان صدقه خامنه‌ای و احمدی‌نژاد هم می‌روند و وجوهات خوبی با واسطه از تهران به دستشان می‌رسد هر ازگاه رسوا کنند و مراتب تزویر و نفاق آنها را به اطلاع عوام برساند. مصری‌ها روزنامه‌خوانند و در عین حال سخت دلبسته تلویزیون، العربیه و الجزیره و L.B.C و المستقبل از نظر سیاسی و MBC و روتانا از نظر سرگرمی و فیلم و مسابقه و کانالهای متعدد ورزشی و موزیک پاپ میلیونها بیننده دارد. اما مصری‌ها تعصب خاصی نیز روی کانالهای خودی دارند. فضائی نیل و فضائی مصر هنوز پربیننده‌ترین کانالهاست. تیراژ روزنامه‌هائی مثل الاخبار و الاهرام، هنوز بالاترین است و از یک میلیون تجاوز می‌کند اما نشریات تازه‌ای نیز به بازار آمده‌اند که جوانها مطالبشان را بیشتر می‌پسندند. به لطف دوست و همکار عزیزم بیژن فرهودی برنامه‌ای را که دو هفته یکبار روزهای یکشنبه با هم داریم (دو روز اول) از قاهره اجرا می‌کنم. فرهودی در استودیو واشنگتن و من در استودیوئی روبروی نیل، با کشتی‌های تفریحی و رستورانی که بی‌وقفه از پشت سر من درگذرند.
از دیروز محاکمه 26 تن از اعضای شبکه حزب‌الله آغاز شده است این شبکه که به وسیله یکی از دستیاران حسن نصرالله و با پول ملت ایران به اشاره سیدعلی آقا برپا شده بود سلاح و پول از طریق قاچاقچیان صحرای سینا و از راه نقبهای متعددی که بین شهر رفح مصر و توامان فلسطینی‌اش حفر شده به حماس می‌رساندند. تعدادی از عوامل حزب‌الله و سپاه نیز از همین راه وارد غزه شده‌اند. چندی پیش اسرائیل کاروانی را که سلاحهای اهدائی جمهوری ولایت فقیه را از سودان به صحرای سینا می‌آورد با هواپیمای بدون سرنشین بمباران کرد و دهها تن از قاچاقچیان سودانی و مصری را که در خدمت حزب‌الله بودند به قتل رساند. مصری‌ها از دست رژیم تهران بسیار عصبانی هستند. نوعی احساس کلک خوردن و مورد خیانت قرار گرفتن می‌کنند. در جریان بازجوئی‌ها از گروه آشکار شده بعضی از این افراد از طریق دمشق به ایران رفته و آموزش نظامی دیده‌اند بدون آنکه در گذرنامه‌هایشان مُهری که نشانه سفر به ایران باشد مشاهده شود. دلخوری مصری‌ها از سوری‌ها نیز کم و بیش با این امر مرتبط است و در عین حال مسأله فلسطین و لبنان و همدستی سوریه و جمهوری اسلامی برای ضربه زدن به دولت شرعی ابومازن و جلوگیری از تشکیل کابینه لبنان به ریاست سعدالحریری همراه با یکه تازی رژیم در عراق روابط قاهره با تهران را سخت تیره و با دمشق پرابهام و سوءظن کرده است. مبارک در آمریکا در مصاحبه‌ای یادآور شد؛ رژیم حاکم بر ایران مدعی است آمریکا و اروپا درحوادث اخیر ایران دست داشته‌اند. این آقایان خود در همه عالم دخالت می‌کنند و جهان عرب از شر دخالتهایشان به ستوه آمده آن وقت مرتب داد می‌زنند که آمریکا مداخله کرد، انگلیس مداخله کرد و.. چند نسخه از کیهان لندن دارم که به اساتید و دانشجویان زبان فارسی دانشگاه قاره می‌دهم. با شگفتی کیهان لندن را ورق می‌زنند، دفتر حفاظت منافع در زمان ریاست خسروشاهی نشریات فرهنگی و روزنامه‌های دوران خاتمی از جمله جامعه و توس و امروز و اطلاعات و همشهری را برای اینها می‌فرستاده اما بعد از او آثار ارسالی همه در زمره نشریات سازمان تبلیغات و مدح نامه‌های رنگی در ستایش ولی فقیه بوده و کسی اشتیاق به خواندن آنها نداشته است... همراه جمال در گرمائی که پوست می‌گدازد، از رأس‌الحسین به سیده زینب و مسجد الرفاعی می‌رویم. شبستان مسجد خنک و اینجا و آنجا نمازگزارانی مشغول عبادتند، در پس دیواری مردی که در رفتنش شادمانیها کرده بودیم خفته است. سی سال پس از رفتن او مأمور مقبره به جمال می‌گوید گاهی زن و بچه کارکنان سفارت (او هنوز به دفتر حفاظت سفارت می‌گوید) اینجا می‌آیند و از ظاهرشان می‌توان فهمید که از وابستگان رژیمند چون خیلی مراقبند کسی آنها را نبیند. می‌آیند سر مزار شاه فاتحه می‌خوانند و مسن‌ترهایشان با حسرت به سنگ مزار او خیره می‌شوند. فائزه هاشمی هم اینجا آمده بود و من خبرش را همان موقع در کیهان نوشتم و ماجرا کلی اسباب دردسر فائزه شد.

شنبه 23 تا دوشنبه 25 اوت
قصه لاریجانی‌ها

آنچه را می‌نویسم با تأمل بخوانید، چون حکایت ساده‌ای نیست و می‌تواند دنباله‌دار باشد. یادتان هست وقتی علی لاریجانی در مقام دبیری شورای عالی امنیت ملی و سرپرست تیم مذاکره کننده اتمی، مرد اول دیپلماسی ایران شده بود، به دفعات با روسها، مذاکرات پشت پرده داشت، به مسکو سفر کرد، با لاوروف و نماینده دائمی روسیه در دفتر اروپائی سازمان ملل ملاقات و گفتگو داشت، میزبان پوتین بود و در مذاکرات او با خامنه‌ای حاضر بود و بی‌اعتنا به احمدی‌نژاد و حاج منوچ وزیر خارجه‌اش بین ارباب فقیه و عالیجناب ولادیمیر پوتین واسطه شده بود؟ و باز آیا به یاد دارید که هم در دوره انتخابات ریاست جمهوری نهم و هم پیش از مشخص شدن اسم نامزدها این بار، رسانه‌های روسی خیلی از درایت و فهم جناب علی لاریجانی و قابلیتش برای ریاست جمهوری داد سخن می‌دادند؟ بر پایه گزارشی که از یک منبع بسیار بلندپایه به دستم رسیده این علی آقا برخلاف اخوی محمد جواد که سر در آخور غرب داشت از سرسپردگان پوتین و افراد نمره رمزدار در KGB است. فکرش را بکنید روزگاری روسیه تزاری دلخوش بود که میرزا سعیدخان وزیر خارجه نظر لطفی به دولت بهیه روسیه دارد و اولاد عباس میرزا مستظهر به الطاف امپراتور تزار تاجدار ابد مدت می‌باشند. بعد هم اتحاد شوروی دلخوش بود که در کابینه قوام چهار وزیر توده‌ای حضور دارند و پس از آن نیز دست به دامان «مقربی»ها شده بود. حالا از برکت جمهوری ولایت فقیه رئیس پارلمان از جمله ارادتمندان دست به سینه و اخوی‌شان صادق خان نیز در مقام رئیس قوه قضائیه دست به سینه‌تر در خدمت اخوی است. فکرش را بکنید روسها بی‌دلیل کارشناس شکنجه به ایران نمی‌فرستند و زندان کهریزک را مطابق زندانهای سوله‌ای اطراف گروزنی پایتخت چچن برپا نمی‌کنند. دلشان قرص است که نوکرانشان در بالاترین مناصب حضور دارند و در نگاهشان دور نیست روزی که علی آقا در مقام ریاست جمهوری، اخوی صادق خان در همین مقام رئیس قوه قضائیه و محمدجواد خان در مقام ریاست قوه مقننه، ایران را به نوعی مستعمره غیررسمی ارباب کرملین بدل کنند. به قول دوستی، دیرگاهی است محمدجواد نیز سر از بیعت واشنگتن و لندن برداشته و به عتبه بوسی عالیجناب پونین رفته است. در این باب مطالب دیگری نیز هست که در آینده باز خواهم گفت.

August 28, 2009 07:53 PM

پنجره اي رو به خانه پدري

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

جمعه ۲۸/۰۸/۲۰۰۹


Download file

زيرذره بين

زيرذره بين

Zarrehbin dar seda.jpg

درگذشت عبدالعزيز حكيم وجاي خالي او در صحنه سياسي عراق
hakim.jpg

در برنامه امروز زير ذره بين دکتر عليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش رامش از بخش فارسی صدای آمريكا دررابطه با درگذشت عبدالعزيز حكيم وجاي خالي او در صحنه سياسي عراق پاسخ ميدهد.۲۸/۰۸/۰۹

Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

پنج شنبه ۲۷/۰۸/۲۰۰۹

Download file

Thursday, August 27, 2009

روزنامه سبز

روزنامه سبز

Nagh-sheye_Iran_Sabz-1.jpg

شهريور۳۱۳۸۸/ شماره ۱۴
Download file

شهريور۱۳۸۸/۴شماره ۱۵

Download file

۱۶شهريور۱۳۸۸/۵/ شماره
Download file

زير ذره بين

زير ذره بين

Zarrehbin dar seda.jpg

ارزيابي بيانيه محمد خاتمي در مورد بي اعتبار بودن دادگاههاي نمايشي وادعاي ارتباطش با بنياد سوروس

Dadghahaye_Islah_Talaban-19.jpg

در برنامه زير ذره بين دکتر عليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش رامش از بخش فارسی صدای آمريكا دررابطه با بيانيه محمد خاتمي در مورد بي اعتبار بودن دادگاههاي نمايشي وادعاي ارتباطش با بنياد سوروس٬ پاسخ ميدهد. ۲۷/۰۸/۰۹

Download file

تفسير خبر

تفسير خبر

VOA_TAFSSEER-101.jpg

دکتر عليرضا نوری زاده ودكتر محسن سازگارا در رابطه با دادگاههاي نمايشي نظام ومحاكمه شماري از پايوران اصلاح طلب واعترافات ساختگي كه توسط بازجويان نوشته شده ودرگذشت حجت الاسلام عبدالعزيز حكيم و ... ٬به سوالات جمشيد چالنگي پاسخ ميدهند۲۶/۰۸/۲۰۰۹

تصوير:

Download file

صدا:

Download file

زير ذره بين

زير ذره بين

Zarrehbin dar seda.jpg

ارزيابي اعترافات سعيد حجاريان در دادگاه‌های نمایشی

S-Hajjarian-01.jpg

در برنامه زير ذره بين دکتر عليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش رامش از بخش فارسی صدای آمريكا دررابطه با اعترافات سعيد حجاريان در دادگاه‌های نمایشی بازداشت شدگان پس از انتخابات٬ پاسخ ميدهد. ۲۶/۰۸/۰۹

Download file

پنجره اي رو به خانه پدري

پنجره اي رو به خانه پدري

Panjereh-121.jpg

چهار شنبه ۲۶/۰۸/۲۰۰۹

Download file

Tuesday, August 25, 2009

Monday, August 24, 2009

پنجره اي روبه خانه پدري

پنجره اي روبه خانه پدري

Panjereh-121.jpg

دوشنبه ۲۴/۰۸/۲۰۰۹

Download file

دو روز اول

دو روز اول

2Rooz-Farhoudi-333.jpg

در اين برنامه علي رضا نوري زاده به سوالات بيژن فرهودي در رابطه با٬ آخرين تحولات در صحنه جلسات محاکمه دستگیر شدگان جنبش سبز، كابينه احمدي نژاد٬ اظهارات رئيس جمهور مصر درباره دخالتهاي ايران٫ سفر بشار الاسد به تهران٫ وسفر اينده احمدی نژاد به نيويورك، و.... پاسخ ميدهد. ۲۳/۰۸/۲۰۰۹

صدا
Download file

لينك
Download file

بیشتر صبر و حوصله کنیم

August 22, 2009

بیشتر صبر و حوصله کنیم

راهکارها، بایدها و نبایدها که در ادامه‌ی این جنبش باید در نظر گرفت
نظرخواهی گذار

logo_gozaar_bottom.gif

علی‌رضا نوری‌زاده؛ روزنامه‌نگار و مفسر سیاسی درگفتگو با گذار

من در آغاز بگویم که طی سی سال گذشته، ما هیچگاه چنین جنبشی از لحاظ گستردگی اندیشه نداشته‌ایم. ظرف این سی سال همواره ایدئولوژی دیوار و پرچم جدایی بود اما حالا اینطور نیست و همه‌ی مردم در یک گروه قرار گرفته‌اند. درباره‌ی موج سبز هم بگویم که این موج در واقع برآمده از پیش بودن مردم از طبقه‌ی حاکم است. هیات حاکم نخست بر این عقیده بود که می‌تواند این حرکت پرشور مردمی را به نفع خودش مصادره کند و ...

http://www.gozaar.org/template1.php?id=1339&language=persian#26P

تمام امتیازهای حاصل از حضور مردمی را در انتخابات به نفع خودش به دست ‌آورد، آنهم بی‌هیچ جابجایی و حرکتی به سوی مردم. در واقع حکومت این جای ماجرا را نخوانده بود که مردم این حرکت آنها را نوعی «اهانت به شعور جمعی» به حساب می‌آورند و به خیابان‌ها خواهند آمد تا اعتراض‌شان را نشان حکومت دهند. وقتی سه میلیون نفر در ایران راهپیمایی سکوت می‌کنند و هیچ اتفاقی نمی‌افتد، این بدان معناست که ظرفیت‌های فکری جامعه‌ی ما بسیار بالا رفته، چرا که در دموکرات‌ترین کشورهای دنیا مثال سوئیس و سوئد هم چنین اتفاقی رخ نخواهد داد که سه میلیون نفر تنها با سکوت اعتراض کنند و هیچ آسیبی هم به جایی وارد نکنند. اما وقتی پاسخ سکوت مردم به گلوله داده شد، خون نداها و سهراب‌ها به زمین ریخت و مردم دیدند که خواست‌هایشان در چهارچوب قانون اساسی‌شان اینگونه سرکوب می‌شود، آنگاه دیگر دیواری که رژیم طی سی سال بالا آورده بود، فرو ریخت و موجی در چهارسوی دنیا بلند شد که از نگاه من سر بازایستادن ندارد. البته اینجا نمی‌توان از نقش بسیار مهم آقایان کروبی و موسوی به سادگی گذشت. نقش این دو در شکل‌گیری و ادامه راه موج سبز بسیار تاثیرگذار بوده و خواهد بود در عین حال نیز این جنبش به مرور رهبران خودش را پیدا می‌کند. اس. ام. اس.، توئیتر، فیس بوک و دیگر پل‌های ارتباطی توانسته‌اند رابط آدم‌هایی باشند که سال‌ها از هم بی‌خبر بوده‌اند. این ابزار ارتباط جمعی و حضور مردم و برچیده شدن مرزهای ایدئولوژی باعث شده است که جنبش سبز ایران به رودخانه‌ای بدل شود که سر باز ایستادن ندارد. به عقیده‌ی من این جنبش حالا دیگر حرف رای و انتخابات دوباره را نمی‌زند که الان خواست مردم تغییر کل ساختار نظام است.

درباره‌ی راهکارهای ادامه‌ی جنبش هم اضافه کنم که شایسته است تا ما در این روزهای حساس شکیبایی‌مان را زیاد کنیم و حوصله‌ی بیشتری به خرج دهیم. انتظار نداشته باشیم که این جنبش بیاید و مثلاً در عرض دو ماه پیروز شود. باید صبر و حوصله کنیم تا این جنبش در جای جای کشور ریشه بدواند و به سرانجام برسد.

August 22, 2009 02:30 PM

زيرذره بين

زيرذره بين

Zarrehbin dar seda.jpg

ارزيابي دوخطبه نماز جمعه در تهران و قم
amini.jpg

در برنامه زير ذره بين دکتر عليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش رامش از بخش فارسی صدای آمريكا دررابطه با اظهارات آيت الله اميني در نماز جمعه قم و جنتي در تهران پاسخ ميدهد.۲۲/۰۸/۰۹

Download file

تفسير هفته

تفسير هفته

New_IRTV-19.jpg

تلويزيون ايرانيان


Download file

Friday, August 21, 2009

یکهفته با خبر

August 21, 2009

یکهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg

... بر او نمرده به فتوای من نماز کنید

سه‌ شنبه 11 تا جمعه 14 اوت
چراغی که خاموش نمی‌شود
دیرسالی است چهارشنبه‌ها با «کیهان» و پنجشنبه‌ها با «نیمروز» دیدار داشتم. هفته پیش که از آمریکا آمدم از همکار همه سالهایم فیروزه پرسیدم چطور «نیمروز» جزو نامه‌ها و روزنامه‌هایم نبود. گفت نیمروز متوقف شده است. انگار پاره‌ای از وجودم کنده شد. روزهای رفته چون برق و باد از برابر چشمانم پر کشید. رسیدم به کوچه پشت چاپخانه ستار که نام پسرش پکا را بر پیشانی داشت. پرویز با افشین مبصر که حالا از ارکان بی.بی.سی فارسی است از چاپخانه باز می‌گشتند و من در راه دیدمشان و رفتیم خانه پرویز، پله‌ها را زیر پا گرفتیم و در آن بالاخانه، پرویز ماکت نیمروز را پهن کرد روی میز، و خط خوشی را دیدم که از تهران آمده بود: «نیمروز» برای آنها که به ایران می‌اندیشند. همه خانواده اصفهانی در حرکت بودند. لادن عزیز که میزبان هر شبه ما بود با لبخند و مهر و خوشامدی که هرگز از گرما و خلوصش کاسته نشد. دختران پرویز، یکی تازه به خانه بخت رفته و آن یکی محصل، پا به پای پدر می‌کوشیدند نیمروز سر موقع منتشر شود و افشین پسرش در اندیشه ترتیب دادن توزیع روزنامه بود.

چند سالی با پرویز زندگی کردم و با نیمروز نفس کشیدم، چه آن روزها که در بالاخانه مرحوم زنوزی، اول «نورترن رود» روزنامه بیرون می‌آمد و چه آن ماههائی که پرویز میهمان دفتر ما بود و مرحوم رائد با همه دلش آرزو می‌کرد نیمروز هر روز پربارتر شود.
حالا فیروزه می‌گوید نیمروز فعلاً منتشر نمی‌شود و قرارمان با پرویز این بود که نیمروز در خانه پدری منتشر شود. به ایرانی می‌اندیشیدم که هر یک از ما در چشمه‌های عشقی که در آن زندگی یافته بودیم شناور شویم. فرهاد خان مسعودی بار دیگر صدایم کند علی‌رضا، برو پشت میزت در سرویس سیاسی بنشین، کنار علی باستانی و علی‌رضا شفائی و سیروس و فروزان و هادی خرسندی... دکتر مصباح‌زاده به پرویزش وصیت کرده بود پسرم، امیر طاهری و نصیر امینی را بر می‌داری و می‌روی و کیهان را تحویل می‌گیری... به ایرانی می‌اندیشیدم که داریوش همایون به بهنود می‌گفت فیروز گوران و نائینی و... را خبر کن و ساختمان آیندگان را سریع روبراه کنید، فردا باید اولین شماره پس از آزادی خانه پدری بدون سانسور منتشر شود. شکرنیا را می‌دیدم که دست در دست ستار لقائی و همراه با دکتر سیروس آموزگار می‌رفتند تا نخستین شماره رستاخیز حقیقی ملت ایران را منتشر کنند. و جمشید چالنگی به دیدنشان آغوش می‌گشود.
به ایرانی می‌اندیشیدم که در کنار نام اطلاعات و کیهان و آیندگان و... نام دیگری نیز نقش بسته بود «نیمروز» برای آنها که به ایران می‌اندیشیند. به فیروزه می‌گویم این غیبت موقت است. ما در غربت دور از خانه پدری با جان و جهانمان کوشیده‌ایم حضور وطن را در این سوی عالم زنده نگاه داریم. چه بسیار که از بد عهدی روزگار و نامردمی‌ها به شکوه آمده‌ایم. زمین خورده‌ایم، به زمینمان زده‌اند، حسرت یک یاری از سر صدق و صفای دل را داشته‌ایم اما... می‌دانم آن روز را خواهم دید. آن روز که پرویز ویژه نامه‌ آزادی خانه پدری را در نیمروزی که دیگر غریب و دلخسته نیست منتشر کند. باور کنید آن روز دور نیست. همین چند هفته پیش بود که دوستم بهمن چهاردهی با نگرانی می‌گفت به فکر کیهان باشید!! نباید بگذاریم این آخرین پنجره گشاده رو به خانه پدری بسته شود. خوابم نمی‌برد. خدایا الان پرویز در چه حالی است. لابد نخستین شماره نیمروز را در برابرش گذاشته و به روز ولادت فرزندش می‌اندیشد. پنجشنبه‌ها دیگر طعم ندارد تا آن روز که نیمروز بار دیگر پنجه بر در کوبد که بازگشته‌ام.

وطنم، نور و آب و عطر و عسل
در سالروز کشتار وحشیانه هموطنان کردم به دست اهل ولایت فقیه رفقای «کومله» مراسمی در دانشگاه سوآس برپا داشته‌ و من نیز افتخار دارم که در این یادواره جانباختگان حاضر باشم. در کنار دکتر اسماعیل خوئی، محسن خاتمی که همراه با کاک عبدالله مهتدی دبیرکل آزاد اندیش و ملّی کومله چند ساعتی است از کردستان عراق به لندن رسیده‌اند. دوستان دیر و دورم حمزه بایزیدی و مولود از حزب دمکرات کردستان و نمایندگانی از احزابی که اقلیتهای قومی ایرانی را نمایندگی می‌کنند در جلسه حاضرند.
سه هفته پیش به جلسه‌ای دیگر دعوت داشتم در سالروز جان باختن بزرگ ولایت عشق و ستیز دکتر عبدالرحمن قاسملو و یاور همیشه مؤمنش کاک عبدالله قادری. آنچه در آن مجلس شنیدم و دیدم با جوانان رشید کردی که با عکسی یادگاری مهر و صفای دل را نسبت به صاحب این قلم آشکار می‌کردند تاکیدی بود بر اینکه فرزندان و یاران قاسملو و دکتر صادق وصایای آنها را با گوش جان شنیده‌اند و در راه رسیدن به ایرانی آزاد که در آن کرد و آذری و بلوچ و عرب، ترک و تالش و قشقائی و بختیاری و لر و بویراحمدی به همان اندازه از ملک مشاع خانه پدری سهم خواهند برد که اصفهانی و خراسانی و فارسی، دست در دست من و تو و ما دارند. دمکراسی برای ایران و خودگردانی (لفظی که زنده یاد داریوش فروهر در دیدار با زنده یاد قاسملو در فردای انقلاب پیشنهاد کرد جانشین خودمختاری شود و قاسملو با سعه صدر همیشگی پذیرایش شد) برای کردستان و دیگر استانهای سرزمین مادری را که ساکنانش از اقوام صاحب فرهنگ و زبان و موسیقی و... هستند را تحقق خواهند بخشید.
دیرگاهی است با کاک عبدالله مهتدی در پیوند بوده‌ام. با بلندنظری ماههاست که برنامه تلویزیونی «پنجره‌ای رو به خانه پدری» مرا که از کانال یک پخش می‌شود و به علت عدم پخش آن روی هات برد به ایران نمی‌رسد، از شبکه «روژالت» کردی حزب کومله پخش می‌کند و از این بابت مرا زیر دین بزرگی گذاشته است. مهتدی نمونه یک ایرانی روشن‌اندیش آزاده است که حاضر نیست یک مو از سر «ایران» خانم کم شود و همه گاه شادمان بوده‌ام که در جمع کردهای میهنم مردانی چون او را داریم، مردانی که در کنار شیرزنان کردستان هم چون ناهید همسر مبارزش، نقشی بسیار مهم در مستحکم ساختن پیوندهای تاریخی و فرهنگی بین اقوام ایرانی داشته‌اند. به هر روی در جلسه بانوئی جوان که پیداست دل از دردهای هزار ساله قومش خونین دارد، از نی نغمه جدائی می‌شنود و از تعیین سرنوشت و استقلال می‌گوید که «حق ماست و...» و این در پاسخ شعرهای سرشار از نغمه‌های پیوند و پیوست خوئی است که می‌گوید ایکاش هموطنان کرد ترجمه فارسی سخنانش را به ما می‌دادند تا در فهم آن دچار مشکل نشویم. من نیز می‌گویم هر قوم ایرانی حق دارد و ما باید این حق را در ایران آینده به رسمیت بشناسیم که به زبان مادری خود بنویسد و بگوید، در مدرسه به زبان مادری‌اش آموزش ببیند، اما زبان فارسی را به عنوان زبان مشترک همه ایرانیان فرا گیرد. امروز همه ما با شعر خوئی زندگی کردیم حال اگر یکی از شما زیباترین شعر «شیر کو بی‌کس» را می‌خواند فقط آنها که کردی بلد هستند از این شعر لذت می‌بردند. شعرهای شهریار را به فارسی همه می‌خوانیم و لذت می‌بریم، حیدربابا با همه عظمتش چون به زبان ترکی است، برای آنکه درکش کنیم و بلوچ و کرد و عرب و تالش و ترکمن و... ایرانی از خواندنش سرشار از شور و احساس شوند باید ترجمه فارسی آن را بخوانیم.
توضیح دادم که ما قوم فارس نداریم. فارس اسم یکی از استانهای ما است. ما زبان فارسی داریم و باید افتخار کنیم که امروز این زبان در تاجیکستان، بخشهای بزرگی از ازبکستان، ترکمنستان، قزاقستان، قرقیزستان، جمهوری آذربایجان ـ بخش لاهیج و آستارا ـ کردستان عراق، افغانستان و... گویش اکثریت مردمان است. (در کردستان عراق به گفته نیشیروان بارزانی فرزند زنده یاد ادریس بارزانی و نخست وزیر کردستان عراق، بیش از یک میلیون کرد زبان فارسی را در حد خواندن و نوشتن می‌دانند. و این مسعود بود که کرسی زبان فارسی را در دانشگاه اربیل برپا کرد و از اساتید و اهل ادب ایران خواست با آثار خود و نیز سفر به کردستان و ایراد سخنرانی و برگذاری سمینار در بالندگی ادبیات فارسی و فرهنگ و هنر ایرانی فعالانه مشارکت کنند).
آنچه مرا در نشست یادروز شهیدان کرد میهنم به تحسین وا می‌دارد موضع کاک عبدالله مهتدی دبیرکل کومله است. من در پی سخنی از سخنران جوانی که می‌گوید بله، بد نیست فارسی هم بلد باشیم که فردا اگر مستقل شدیم با همسایه ایرانی‌مان بتوانیم سخن بگوئیم، با این اشاره که «نمی‌توانم پنجه کشیدن بر پیکر «ایران» مادرمان را تحمل کنم و لحاف چهل تکه وطنم را به اندازه جانم دوست دارم» از سالن خارج می‌شوم. کاک عبدالله نیز بیرون می‌آید، به اعتراض، و مرا غرق شادمانی می‌کند. محسن خاتمی نیز به اعتراض گفته است برادران و خواهران، فرزندانم از افراط به جائی نمی‌رسیم، باید به پیوندهایمان بیندیشیم و نه افتراقی که سبب آن استبداد است. (من گفته بودم رژیم ولایت فقیه وقتی ما را شکنجه می‌کند نمی‌پرسد مذهبت چی است و یا به کدام طایفه تعلق داری. آدمکشانش همانقدر به آذری کینه دارند که به کرد و عرب و بلوچ و ترکمن و بختیاری و قشقائی و تالش و بویراحمدی، شیعه را اگر ولایت فقیهی نباشد به اندازه سنّی آزاده عذاب می‌دهد. برایش نه مذهب مخالفانش مطرح است و نه نژادشان، همینکه در صف معارضان باشی برای محارب با خدا و رسول و امام زمان و نایبش سیدعلی آقای ولی فقیه بودن کفایت می‌کند). تنی چند از برگذارکنندگان نشست تلفن می‌کنند و از اینکه سوءتفاهمی پیش آمده، پوزش می‌خواهند. می‌گویم تا شما هستید، تا کاک عبدالله هست، تا رفقای حزب دمکرات کردستان هستند نگران پیوند و همبستگی و وحدت خانه پدری نیستم.

باز هم با هموطنان آذریم
خطابه من رو به سوی سرزمینی که از عشقش آذرها به جان دارم واکنشهای بسیاری را به همراه آورد. چه مطلبی که در یکهفته با خبر نوشته بودم و چه آنچه در صدای آمریکا و برنامه پنجره‌ای رو به خانه پدری گفته بودم. چند پان تورکیست البته ناسزاهای عجیب و اتهامات عجیب‌تری را نثارم کردند اما در مقابل صدها آذری ترک زبان اصیل برایم نوشتند و زیر مطالبم در یوتیوب و بالاترین و فیس بوک و... کامنت گذاشتند و یا پیام و پیامک از طریق اینترنت و تلفن همراه فرستادند که ما اهالی آذربایجان در جنبش بزرگ وطنمان، همانیم که در جنبش مشروطه و خیزشهای آزادیخواهانه یکصد سال اخیر سرزمینمان بوده‌ایم. هفتاد تن از دانشجویان تبریزی نامه‌ای پر از مهر و همدلی و همراه با سوگند مقاومت و ستیز برایم فرستادند. در این میان برایم آشکار شد که دلتنگی شماری از هموطنان آذریم به ویژه جوانترها بی‌اساس نیست بلکه دو موضوع فراتر از کلیپ ویدیوئی خاتمی آنها را آزرده و زمینه‌ای به دست پان تورکیست‌ها داده تا بین مردم باغیرت و آزاده آذربایجان و دیگر هموطنانشان شکاف اندازند. موضوع اول مربوط به کاریکاتوری می‌شود که چند سال پیش در صفحه داستانهای کودک روزنامه همشهری به چاپ رسید. البته کاریکاتوریست در همان زمان توضیح داد که به هیچ روی قصد اسائه ادب به هموطنان ترک زبانش نداشته اما از آنجا که رژیم در برخورد با اعتراض مردم آذربایجان متوسل به خشونت شده و عده‌ای را به خاک و خون کشید، حداقل انتظار هموطنان آذری‌ ما این بود که آوای همدلی و حمایت از دیگر هموطنانشان به ویژه در پایتخت و نیز از جامعه روشنفکری و روزنامه‌نگاران و آزاداندیشان ایران بشنوند اما دریغ از بانگ مهری، انگار خیلی‌ها با ساده‌اندیشی ابعاد خشم آذری‌ها را درک نکردند (از جمله خود من) و همین مسأله گلایه‌ای را در دلها به جا نهاد که به مرور به غضب و بعضاً نفرت بدل شد.
موضوع دوم وحشیگری مأموران رژیم در برخورد با هموطنان آذری در جریان بزرگداشت بابک خرمدین و حضور مردم در پای قلعه بابک و نماد یادبود او و باز بی‌توجهی و عدم همدلی بقیه ایرانیان با هموطنان آذریشان بود. من دلائل آزردگی هموطنان آذریم را درک می‌کنم و از اینکه در آن زمان آنطور که باید در این دو مورد تلاش نکرده‌ام (گو اینکه در برنامه‌های تلویزیونی در باب جنایات رژیم در هر دو مورد سخن گفتم اما کافی نبود) از آنها پوزش می‌خواهم و یادآور می‌شوم در برابر فداکاری‌ها و ایثار مردم آذربایجان که نخستین شهروندانی بودند که علیه رژیم ولایت فقیه به پاخاستند و فرزندان دلاور خود را در مقابل هجوم وحشیانه سپاه به تبریز و درگیری با حزب خلق مسلمان به مصاف آنها فرستادند و در این رویاروئی شهدای بسیاری تقدیم وطن کردند، تنها می‌توانم بگویم بدون حضور آنها در ایران هیچ جنبشی به پیروزی نخواهد رسید. تاریخ ما در یکصد ساله اخیر، این واقعیت را به دفعات ثبت کرده است. هم اکنون نیز جنبش سبز با دهها قربانی، صدها مجروح و زندانی، چشم به آنها دوخته است. می‌دانم که فرزندان ستارخان و باقرخان برادران و خواهران خود را در دیگر نقاط وطن تنها نخواهند گذاشت.

شنبه 15 تا دوشنبه 17 اوت
شیخ چهار ستون سید را لرزاند
باید خیلی بی‌انصاف باشیم که مثل بعضی از خارجه نشینان، هنوز گرفتاریهایمان این باشد که بله، موسوی 8 سال نخست وزیر رژیم بوده و کروبی 8 سال رئیس مجلس، و فراموش کنیم اگر هنوز این رودخانه سبز می‌خروشد و به حرکت خود (با تاکتیکهای متفاوت و تحسین برانگیز) ادامه می‌دهد یکی از عمده‌ترین دلایل آن، پایمردی این دو و عقب ننشستن آنهاست. (شاید بعضی از غیبت یکهفته‌ای خاتمی در صحنه تعجب کرده باشند اما غیبت او بر پایه توافقی با کروبی و موسوی و به احتمالی رفسنجانی بوده است آن هم بعد از درز کردن گزارش نشست شورایعالی امنیت ملی با حضور مجتبی خامنه‌ای. دراین گزارش اشاره شده بود که پیشنهاد احمدی‌نژاد برای دستگیری موسوی و کروبی مورد تصویب قرار گرفته است. در مورد خاتمی اما گفته شده بود به علت انعکاسات خارجی این امر فعلاً دست نگاه داشته شود. ظاهراً موسوی و کروبی از خاتمی خواسته‌اند کمی محتاط‌تر عمل کند. در مقابل با افزایش یافتن چشمگیر روحانیون منتقد خامنه‌ای و فریادهای دستغیب، نمایندگان ادوار مجلس، بیانیه فضلای حوزه‌های اصفهان، قم، مشهد و تهران خطاب به هاشمی رفسنجانی برای عقد مجلس خبرگان و عزل خامنه‌ای، این گفته در بین خواص شنیده می‌شود که خاتمی را باید برای جانشینی سیدعلی آقا حفظ کرد. و این کار جز با کاستن از هزینه‌های ناشی از حضور او در صف رهبری جنبش ممکن نخواهد شد.)
تردید نکنید نامه کروبی به هاشمی رفسنجانی در باب تجاوز به زندانیان زن و مرد و پافشاری او بر صحت روایتش که سرانجام به توقیف روزنامه اعتماد ملی تنها صدای اصلاح طلبان منجر شد، اثری تکان دهنده در داخل و خارج کشور داشت. مدت چهار روز در تلویزیونهای عربی از جمله العربیه، الجزیره، الفیحاء که یک کانال ماهواره‌ای شیعه عراقی است، بی‌بی‌سی عربی، الحره، المستقبل و... در رابطه با این نامه طرف سؤال و سخن بودم و هر بار می‌دیدم وقتی به تفصیل شرح جنایات رژیم را در زندانها از دیر و دور نسبت به زندانیان بی‌گناه می‌دهم، از تجاوز شرعی (صیغه) به دختران باکره قبل از اعدام، از تجاوز سعید مرتضوی و بازجویانش به دکتر زهرا کاظمی، از تجاوز و قتل دکتر زهرا بنی‌یعقوب توسط مأموران امر به معروف و نهی از منکر ولی فقیه و سرانجام از ترانه موسوی و دهها پسر و دختری که در کهریزک و اوین به وحشی‌ترین شکل مورد تجاوز قرار گرفتند، گوینده برنامه طرف گفتگویم هم چون «ریما مکتبی» گوینده جوان و با استعداد «العربیه» که به گریه افتاده بود، از شئامت جنایات اهل اهل ولایت فقیه بر خود می‌لرزیدند.
حقاً کروبی به خاطر آنکه میخ محکم و بلندی بر تابوت ولایت فقیه کوبید قابل تقدیر است. همزمان موسوی نیز بی‌آنکه ذره‌ای از موضعش عقب نشسته باشد با تاکید بر عدم مشروعیت احمدی‌نژاد و دولتش، در تلاش بود تا جنبش سبز را در راستای برپائی یک جبهه گسترده با سرعت بیشتری به پیش برد. به جای گریبان یکدیگر را چاک دادن که چرا پرچم سلطنت طلبان و مجاهدین را آورده‌ای (حال آنکه پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان پرچم رسمی ایران در عصر قاجار و پهلوی بوده و پیش از این دو سلسله نیز جای ویژه شیر و خورشید بر اغلب پرچمهای ما انکارناپذیر است و امروز نیز بسیاری از ملیون و چپها نیز در کنار مشروطه خواهان و... این پرچم را نمادی برای همبستگی ملی می‌دانند اما یادمان نرود قبل از انقلاب پرچمی که در مناسبتهای ملی می‌آویختیم فقط سه رنگ بود و شیر و خورشید بر پرچم رسمی کشور حضور داشت) و یا چرا اصرار داری که فقط رنگ سبز را که حالا در سراسر جهان نشان پذیرفته شده جنبش آزادیخواهی ایران است در تظاهرات و نشستها فراز کنی؟
(داستان فتح قسطنطنیه را توسط سلطان محمد فاتح می‌دانید؟ کشیش‌ها گرم مجادله بودند که میخهای صلیب مسیح به لاهوتش رفت یا به ناسوتش، در محاصره اصفهان توسط محمود افغان نیز شاه سلطان حسین بر قل هو الله خواندن پنج هزار زن و کنیز حرمش نظارت می‌کرد به این امید که آش نذری فتنه محمود را خنثی کند. هم سلطان محمد وارد قسطنطنیه شد و هم محمود در اصفهان تاج صفوی بر سر گذاشت.)
یادمان باشد که رژیم همه امیدش را به اختلاف بین داخل و خارج و نیز خارج و خارج بسته است. به برکت فداکاری و پایمردی مردم ایران و ثابت قدمی آنها که جنبش را مقتدا شده‌اند، رژیم روز به روز رسواتر می‌شود. دادگاههای استالینی چنان تهوع‌آور شده است که رسانه‌های بین‌المللی هر بار به آن اشاره می‌کنند، یادآور می‌شوند دادگاهها قلابی است و اعترافات متهمان زیر شکنجه اخذ شده است. بعد از کودتای عبدالکریم قاسم در عراق، دادگاهی در عراق به نام دادگاه انقلاب به ریاست سرهنگی به نام فاضل المهداوی تشکیل شد تا به جرائم دولتمردان رژیم سرنگون شده سلطنتی هاشمی رسیدگی کند. در رادیو ایران بر پایه این دادگاه نمایشواره‌هائی کمدی پخش می‌شد که از پرشنونده‌ترین برنامه‌های صبح جمعه بود. در شروع نمایشواره‌ها چند تن این عبارت را می‌خواندند «لا لا یا صالح المهداوی، این محکمه قلابی، قلابی» حالا هم باید گفت؛ این محکمه قلابی، قلابی... سر بریده قاسم را سه سال بعد در تلویزیون بغداد دیدیم. خاتمه کار مقام ولایت و نوکرانش نیز بهتر از پایان فاضل المهداوی و عبدالکریم قاسم نخواهد بود.

August 21, 2009 09:47 PM

پنجره اي روبه خانه پدري

پنجره اي روبه خانه پدري

Panjereh-121.jpg

جمعه ۲۱/۰۸/۲۰۰۹

Download file

ارزيابي انتخابات در افغانستان ومقايسه اش با انتخابات در ايران

زير ذره بين

Zarrehbin dar seda.jpg

ارزيابي انتخابات در افغانستان ومقايسه اش با انتخابات در ايران

afghanistan-election-2.jpg

در برنامه زير ذره بين دکتر عليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با انتخابات در افغانستان ومقايسه اش با انتخابات در ايران٬ پاسخ ميدهد. ۲۱/۰۸/۲۰۰۹

Download file

Thursday, August 20, 2009

ارزيابي اظهارات آيت الله صانعي در گرگان

زير ذره بين

Zarrehbin dar seda.jpg

ارزيابي اظهارات آيت الله صانعي در گرگان

yousef_sanei-19.jpg

در برنامه زير ذره بين دکتر عليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش رامش از بخش فارسی صدای آمريكا دررابطه با اظهارات آيت الله صانعي در گرگان پاسخ ميدهد. ۲۰/۰۸/۲۰۰۹

Download file

پنجره اي روبه خانه پدري

پنجره اي روبه خانه پدري

Panjereh-121.jpg

پنحشنبه ۲۰/۰۸/۲۰۰۹

Download file

روزنامه سبز

روزنامه سبز

Nagh-sheye_Iran_Sabz-1.jpg

مرداد ۱۳۸۸/۲۸/شماره۱۲

Download file

تفسير خبر

تفسير خبر

VOA_TAFSSEER-101.jpg

دکتر عليرضا نوری زاده ودكتر محسن سازگارا در رابطه با مواضع تند آيت الله يوسف صانعي و شماري از بزرگان حوزه عليه احمدي نژاد٬ طرح ايجاد يك تشكل بزرگ سياسي توسط موسوي و كروبي و خاتمي و ... ٬به سوالات جمشيد چالنگي پاسخ ميدهند۱۹/۰۸/۲۰۰۹

تصويري:
Download file

ارزيابي تعيين رئيس قوه قضائيه جديد

زير ذره بين

Zarrehbin dar seda.jpg

ارزيابي تعيين رئيس قوه قضائيه جديد

Shahroudi_Larijani-12.jpg

در برنامه زير ذره بين دکتر عليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا دررابطه با تعيين صادق لاريجاني به عنوان رئيس قوه قضائيه٬ پاسخ ميدهد. ۱۹/۰۸/۲۰۰۹

پنجره اي روبه خانه پدري

پنجره اي روبه خانه پدري

Panjereh-121.jpg

چهار شنبه ۱۹/۰۸/۲۰۰۹

Download file

Monday, August 17, 2009

روزنامه سبز

روزنامه سبز

Nagh-sheye_Iran_Sabz-1.jpg

مرداد۱۳۸۸/۲۶ شماره ۱۰

Download file

روزنامه سبز

روزنامه سبز

Nagh-sheye_Iran_Sabz-1.jpg

مرداد۱۳۸۸/۲۵ شماره ۹

Download file

پنجره اي روبه خانه پدري

پنجره اي روبه خانه پدري

Panjereh-121.jpg

دوشنبه ۱۷/۰۸/۲۰۰۹

Download file

راديو فرانسه

راديو فرانسه

حمله حماس، به "جند انصار الله" وقتل فرمانده نظامى آن
hamas.jpg

در نتيجه يك درگيرى خونين در نوار غزه، عبداللطيف موسى، رهبر گروه موسوم به "جند انصارالله" به قتل رسيده است. در اين درگيرى 22 نفر از جمله 5 نفر مامور امنيتى وابسته به جنبش حماس و 4 غير نظامى كشته شده و دست كم 80 نفر ديگر زخمى شده اند. نيروهاى جنبش حماس كه كنترل نوار غزه را در دست دارند، تدابير امنيتى گسترده اى را در غزه و رفح اتخاذ نموده اند.
(گفتگوي راديو بين المللي فرانسه با علي رضا نوري زاده)

Download file

زير ذره بين

زير ذره بين

Zarrehbin dar seda.jpg

دررابطه با نماز جمعه ونقش ولی فقیه در تعیین خطبا

Ahmad_khatami-10.jpg

در برنامه زير ذره بين دکتر عليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهادر از بخش فارسی صدای آمريكا دررابطه با نماز جمعه ونقش ولی فقیه در تعیین خطبا وانتقادهای احمد خاتمی از حجت الإسلام مهدی کروبی٬ پاسخ ميدهد. 2009/08/15

Download file

Friday, August 14, 2009

تفسيرهفته

تفسيرهفته

New_IRTV-19.jpg

تلويزيون ايرانيان

یکهفته با خبر

August 14, 2009

یکهفته با خبر

KAYHAN-1.jpg

کشتی نشستگانیم ای باد شرطه برخیز!

سه‌ شنبه 4 تا جمعه 7 اوت
در تهران، ستاد کودتا می‌تازد و می‌بندد و می‌کشد و محاکمه می‌کند. انسانهائی مسخ شده را به نمایش می‌گذارند که همگی مثل سید ابطحی زرنگ نیستند که در میان اعترافات تنظیم شده توسط حسین بازجو و جواد آزاده ناگهان سخن از 19 میلیون رأی موسوی به زبان آورند و بعد با نیم خنده‌ای که گویاتر از هر سخنی است بگوید نه، منظورم 13 میلیون بود! و یا در جائی اشاره کند ببخشید، یادداشتهایم را نیاورده‌ام. یعنی اینکه آنچه می‌گویم برایم نوشته‌اند و من فقط طوطی سخنگویم. بله، همه طنز ابطحی را که حتی بعد از شش هفته تحمل بدترین شکنجه‌های روحی و جسمی، همچنان جذاب است ندارند، گاه عطریانفروار چنان ویرانند که کلامشان به گریه آمیخته و لرزش دل و دست از بندبندش پیداست، و یا چون خانم نازک افشار بانوی با فرهنگ و هنردوست که دیرسالی است بخش فرهنگی سفارت فرانسه را اداره می‌کند و بسیاری از اهالی هنر و فرهنگ و اندیشه با او آشنا هستند، همه دردهای جهان را در نگاهی پرملامت خلاصه کند و رو به جلادان ذوب شده در ولایت سیدعلی بگوید چرا من؟

قرار بود نازک بامدادان برای دیدن پسرش عازم پاریس شود، اما سه چهار تن از الواط ولایت به خانه‌اش ریختند و برای دومین بار او را بازداشت کردند. روز بعد نازک که به موسیقی کلاسیک دلبسته بود، فرهنگ را در مفهوم عام و خاصش می‌شناخت و طی سالها نقش ویژه‌ای در شناساندن فرهنگ و ادب ایران به فرانسوی‌ها داشت، با چادری که بر سرش زار می‌زد و چشمانی سرشار از نگرانی و عتاب در دادگاهی حاضر شده بود که بوی عرق تن و گرما و دردهای بی‌صدا در نگاه یکایک متهمان و شرم و ترس در نگاه بسیاری از مأموران رژیم و البته سایه مزدوری و جلادی در نگاه قاضی و دادستان، فضای آن را غیرقابل تحمل می‌کرد. لابد نازک فکر می‌کرد الان می‌بایست در کنار پسرش در یک قهوه‌خانه پاریس در گذر آدمهای آزاد و خوشبخت نشسته بود و برای او تعریف می‌کرد که شاهد چه موج دلپذیر و زیبائی بوده که در آن فرهنگ ایرانی به شکوفاترین شکل تجلی یافته بود. سه میلیون آدم در خیابان بودند و حتی یک شیشه نشکستند. آنی که می‌شکست همان بود که می‌کشت، همان که گلوله را در قلب عاشق ندا خالی کرد.
به صحنه دادگاه می‌نگرم و بر می‌گردم به آن سالی که سید علی آقا بی‌عمامه و عبا با آن عینک سیاه که به صورت نحیفش زار می‌زد در برابر قاضی ایستاده بود. اتهامش اهانت به مقدسات، قانون اساسی، ارتباط با ارتجاع سرخ و سیاه و سخنرانی بی‌مجوز و... بود. نه قاضی به او توهین می‌کرد و نه دادستان مدعی می‌شد که سید با بیگانه در ارتباط بوده است. در کنار سید علی آقا، هاشمی‌نژاد رفیق گرمابه و گلستانش نیز محاکمه می‌شد. جرم او سنگین‌تر بود چون به پخش اعلامیه‌های سید روح‌الله خمینی تبعیدی نجف متهم شده بود. (و این هاشمی‌نژاد که در اوائل انقلاب ترور شد دائی محمدعلی ابطحی بود که در آن روزها به عنوان یک دانش‌آموز علاقمند به دکتر شریعتی و خامنه‌ای همواره در کنار دائی‌اش بود و خوابش را نمی‌دید روزی به دستور خامنه‌ای به جرم مشارکت در توطئه انقلاب مخملی و ایجاد آشوب محاکمه شود.) دادگاه هر دو متهم را مجرم شناخت اما با اشاره به ندامت آنها به جای زندان برایشان حکم تبعید را نوشت. آقای خامنه‌ای به ایرانشهر فرستاده شد که حکایتش را یک بار نوشته‌ام. مولوی‌های سنی آنقدر به او محبت کردند که غم غربت از یادش رفت. حتی وقتی فهمیدند او گرفتار دلبستگی به شیره گل کوکنار است، نیاز او را تأمین می‌کردند. شگفتا که در عصر ولایتمداری حضرتش بسیاری از آن مولوی‌ها گرفتار زندان و تبعید و بعضاً طناب دار شدند. به دادگاه می‌نگرم، یکی از نمادهای شرافت آل قلم احمد زیدآبادی را می‌بینم. خسته و پر درد، اما مثل شیر استوار. به یادم می‌آید وقتی ممنوع از گفتن شد کوشید در حصار کوچکی که هنوز برایش مانده بود با قلم حرفهایش را عنوان کند آن هم با رعایت خطوط قرمز تا مبادا این حصار را نیز از او بگیرند. اما سطر سطرش، حکایتی کلان در زیر و بالا داشت. در جریان انتخابات ادوار تحکیم وقتی او را به دبیرکلی انتخاب کردند بسیار شاد شدم. می‌دانستم که حضور او ادوار را به گونه‌ای چشمگیر از ته مانده‌های بستر «ایدئولوژیک» به دریای بی‌غش بی‌تعلقی به ایدئولوژی و لبریز از عشق به آزادی و مردمسالاری، راهبر خواهد شد.
حالا هم او در بند است و هم رفیقش عبدالله، مؤمنی را می‌گویم، همان که از 18 تیر به بعد بسیار بار به زمینش زدند و پر پروازش را سوزاندند اما هربار پرشورتر از جای برخاسته بود. و حال باخبر می‌شویم که در محبس سیدعلی آقا پوستش را کنده‌اند و جهانش را این بار به آتش کشیده‌اند.
حکایت زندانیان جنبش سبز، تراژدی تخلی است از انسانهائی که پس از سی سال سلطه استبداد جهل و جور و فساد، زیر باران سبز آنهمه شور و شوق و امید و سرور خود را از چرک اسلام ناب انقلابی محمدی ولائی پاک کردند و بر آن شدند تا از فضای پر از امید و روشنائی هفته‌های پیش از انتخابات، راهی به سوی آزادی و عدالت بیابند. در میانشان البته بودند کسانی که هنوز (امروز را نمی‌دانم، آن هم پس از تحمل زندان نایب امام زمان) بر این وهم تکیه داشتند که می‌توان با جمهوری ولایت فقیه به آزادی رسید منتها با کاستن از فروغ ولایت و افزودن بر پرتو حاکمیت ملی، اما می‌دانم شماری از آنها دیرگاهی است دل از مهر حکومت آخوندی برکنده‌اند و سر از بیعت با علی بن جواد حسینی برداشته‌اند.
آنچه در دادگاه می‌دیدم مایه در اندیشه‌ای داشت که روزگاری نه چندان دور در دادگاههای استالینی رخ داده بود. انسانهائی به نفی خویش و باورهای خود دست می‌زدند و سند محکومیت خود را امضا می‌کردند. جاسوسی را می‌پذیرفتند و از نوکری بیگانه چنان یاد می‌کردند که گوئی از مادر نوکر زاده شده‌اند. چه بزرگانی از یاران و همسفران لنین در راه انقلاب کبیر، بنا بر اعترافاتشان سر از آخور امپریالیسم در آوردند. مایاکوفسکی که خود خیلی زود از چشم رفیق گرجی‌اش افتاد، در برابر کرملین معرکه می‌گرفت و فریاد می‌زد «باد کاپیتال از دهان تروتسکی می‌وزد».

ستاد کودتا و ستاد بعد از کودتا
طی هفته‌ های اخیر بسیار بار از ستاد کودتا گفته و یا نوشته‌ایم اما هیچگاه به طور کامل و دقیق این ستاد تعریف نشده و اعضای آن به شکل کامل و جامع مورد بررسی قرار نگرفته‌اند. در کنار این ستاد باید به تشکیلات دومی اشاره کنم که بعد از کودتا و در جریان تظاهرات برپا شد. همان ستادی که ناظر بر دستگیری‌ها، بازجوئی‌ها و اینک محاکمات است.
ستاد نخست از بستر اتاق فکر رهبر و از چهارراه آذربایجان نشأت گرفت. در واقع سید مجتبی خامنه‌ای از روزی که در پی ناکامی‌اش در قبولاندن محمدباقر قالیباف رفیق گرمابه و گلستانش به پدر ولایتمدار حضرت سید علی، ناچار شد در امتثال اوامر والد مکرّم گروهی را زیر بال گیرد که هدفش تجدید انتخاب احمدی‌نژاد بود (حدوداً اواخر اسفند 87) نخست همه تلاش خود را بر آن گذاشت که خاتمی در صحنه نباشد. پس از آن در ستاد کمیته‌های مختلفی تشکیل شد به این شرح:
کمیته نظامی به ریاست سردار سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران
کمیته انتظامی به ریاست سردار سرتیپ رادان فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ و جانشین فرمانده کل
کمیته قضائی به ریاست سعید مرتضوی
کمیته همآهنگی و پشتیبانی به ریاست صادق محصولی وزیر کشور
کمیته امنیت ملی به ریاست روح ‌الله حسینیان (خسرو خوبان)
کمیته امور فقهی به ریاست آیت‌الله محمد یزدی.
کمیته عملیات مشترک به ریاست حجت‌الاسلام حسین طائب (فرمانده کل بسیج)
سه رابط برای ستاد انتخاب شده بودند. کامران دانشجو رابط ستاد با قوه مجریّه، غلامعلی حداد عادل رابط ستاد با قوه مقنّنه، غلامحسین الهام رابط ستاد با قوه قضائیه. سید مجتبی خامنه ای به عنوان رابط ارشد (با رهبر) و مسؤول همآهنگی ستاد و کمیته‌ها عملاً رهبری کلیه فعالیتهای ستاد را زیر نظر داشت.
نخست اعضای ستاد کودتا را معرفی کردم. ستادی که از دل اتاق فکر رهبر زاده شد و با پیوستن تنی چند از ابوابجمعی تحفه آرادان هیأت شیطانی آن کامل شد. در این ستاد همانطور که ذکر شد مجتبی خامنه‌ای به عنوان رابط ارشد (با والد معظم نایب امام زمان) و مسؤول همآهنگی ریاست کل را عهده‌دار بود و دستورات رهبر از جانب او به اعضای ستاد و پیشنهادات و طرحهای ستاد توسط او به والد ماجد منتقل می‌شد. نکته قابل تأمل عدم حضور اصغر حجازی در جلسات ستاد و کنار گذاشتن کامل محمدی گلپایگانی از فعالیتهای ستاد بود. درباره اصغر حجازی البته سید مجتبی همه گاه با او جلسات ویژه‌ای داشت (و دارد). موضوع دیگری که لازم به ذکر است و تا حدودی نشان می‌دهد چرا مجتبی با آن مهر و دوستی با قالیباف به صف حامیان احمدی‌نژاد پیوست موضوع تأهل دوباره اوست. آقا مجتبی بعد از ازدواج با صبیه غلامعلی خان حداد عادل، از اینکه بانوی او بعد از دو سال فرزندی برایش نیاورد سخت دلگیر و افسرده بود. سفر به لندن و هزینه کردن هزاران پاوند در بیمارستانهای ولینکتون و کرامول نیز نخست سودی نداشت. همین امر باعث ایجاد فاصله و دلسردی بین ولیعهد سیدعلی آقا و ملکه آینده ولایت فقیه شده بود. در همین ایام سیدنا به توصیه بعضی از دوستان یکدل بانوئی را که همسر سابق یکی از سرداران مأمور خدمت در حراست بیت رهبری بود به قول صاحب رستم‌التواریخ به شیوه شرع محمدی به طریقه زوج‌المتعه (همان صیغه خودمان) به زوجیت درآورد تا معلوم کند در وجود مبارکش هیچ عیب و نقصی وجود ندارد و اگر برخلاف برادرانش که همان ماه نخست ازدواج بشارت فرزنددار شدن خود را به والد معظم و والده معظمه دادند، ایشان نتوانسته‌ اسباب شادی خانواده محترم شود این امر ناشی از وجود اشکالاتی در همسر محترمه‌اش می‌باشد.
پیش‌بینی سید مجتبی درست از آب درآمد و ایشان بعد از نه ماه و نه روز و نه ساعت و نه دقیقه و نه ثانیه به برکت دعای کلیددار جمکران، از زوجه موقته صاحب فرزندی شدند. و البته همزمان معالجات نیز سرانجام در مورد همسر عقدی و دائم ایشان مؤثر افتاد و آقای حداد و جناب رهبر با شادی خبر بارداری همسر آقا مجتبی را دریافت کردند. در این میان رندان خبر تولد بچه اول از زن صیغه‌ای را به گوش همسر دائم رساندند و غائله‌ای برپا شد که هنوز هم خاتمه نیافته است. باری وقتی پس از تحقیق و تفحص معلوم شد خبر از سوی دستگاه احمدی‌نژاد به بیت آقازاده رسیده و این تازه اول کار است و به قول اصغر حجازی مدارک و مستندات دیگری در باب ارتباطات قدیمی‌تر نزد شیاطین دستگاه تحفه آرادان موجود است، سید مجتبی ناچار شد سر به زیر اندازد و فرامین پدر را که «این آقای احمدی‌نژاد نوکر خوبی است و بهتر از او پیدا نمی‌کنیم» به گوش جان بشنود.
این را نیز اضافه کنم که آقای خامنه‌ای مدتهاست حلقه اصحاب خاصه خود را تنگتر و تنگتر کرده است به گونه‌ای که غیر از سردار وحید (همان که در مراسم تنفیذ بین رهبر و احمدی‌نژاد ایستاده بود) و اصغر حجازی و البته علی اکبر خان طبیب حضور ولایتی که همنشین حضرتش در چرتهای شاهانه است دیگر کسی را به ساحتش راه نیست. و همه راهها به دفتر سید مجتبی ختم می‌شود. محمدی گلپایگانی نیز نه به حرمت ریاست دفتر مقام معظم رهبری، بلکه به عنوان پدر داماد آقا، همچنان لک و لکی در دفتر می‌کند. آقای حداد نیز میهمان چهارشنبه شبهاست.
باری در کنار ستاد کودتا، و کمیته‌های فرعیش، با شروع اعتراض عمومی، ستادی نیز برای کنترل بحران و سرکوبی مردم تشکیل شد که شرح آن از قرار زیر است.
الف: شورای کنترل بحران با عضویت، سردار سرلشکر محمدعلی ـ عزیزی ـ جعفری فرمانده کل سپاه، حجت‌الاسلام حسین تائب فرمانده کل بسیج، سردار سرتیپ مهندس حاج عزت ضرغامی مدیرعامل صدا و سیما، سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی و نماینده رهبر، سردار سرتیپ اسماعیل احمدی مقدم قرمانده کل نیروهای انتظامی، سردار رادان جانشین فرمانده کل و فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ.
ب: تیمهای بازجوئی و تحقیق
تیم یک: به ریاست تائب با عضویت سردار محقق (که در عین حال مسؤولیت سرکوب خیابانی و سرپرستی لباس شخصی‌ها را عهده ‌دار بود)
تیم دوم: به ریاست سردار سرتیپ نقدی که مسؤولیت بازجوئی از 28 تن از شخصیتهای سرشناس ستادهای انتخاباتی موسوی و کروبی از جمله ابطحی، تاج‌زاده، امین‌زاده، حجاریان، رمضان‌زاده و... را عهده‌دار بود. سه بازجوی جلاد در این تیم بازجوئی‌ها را انجام می‌دادند. جواد آزاده بازجوی معروفی که بازجویی از خانم فهیمه دری نوگورانی همسر سعید امامی و موسوی‌نژاد و قبّه و اکبر خوشکوشک را در جریان قتلهای زنجیره‌ای عهده‌دار بود. همانکه زن مؤمنه و پاکدامنی چون همسر سعید امامی را وادار کرد به فساد اخلاقی و ارتباط با اسرائیل و آمریکا اعتراف کند. و این زن سالها ندیمه خانم خجسته همسر رهبر بود.
جواد علوی معروف به جواد لولو و شُکری بازجوی شماری از دانشجویان و رهبران تحکیم وحدت، دو بازجوی دیگر این تیم بودند. (در زمان جنگ گردانی در جبهه سومار و سپس دهلران و دست آخر هویزه خدمت می‌کرد که نامش گردان حبیب بود. فرمانده این گردان محقق و معاون فرمانده حسین تائب بودند. مجتبی خامنه‌ای نیز به عنوان سرباز در این گردان خدمت می‌کرد. رشته الفت این سه از همین زمان بسته شد و در جریان حوادث اخیر نیز حضور محقق در رأس آدمکشان بسیجی و پیراهن شخصی‌ها و حسین تائب در رأس ستاد عملیات و نیز ریاست تیم یک بازجوئی، گویای استمرار پیوند دیرین این دو با سید مجتبی بود.)
در مرحله اعتراف گیری‌ها و تنظیم اعتراف نامه‌ها، سعید مرتضوی، حسین شریعتمداری، حجت‌الاسلام احمد سالک نماینده رهبر و رئیس عقیدتی ـ سیاسی سپاه قدس نقش ویژه‌ای ایفا کرده که همچنان این نقش ادامه دارد. حکایت پس پرده ستادها و کمیته‌های فرعی و کمیته مقابله با بحران و... را در هفته‌های بعد باز خواهم گفت.

شنبه 8 تا دوشنبه 10 اوت
در ولایت واشنگتن
چند روزی است که در پایتخت ینگه دنیا هستم. و هر بار که به اینسو آمده‌ام در کنار ملاقاتها و سخنرانی‌ها و گپ و گفتهایی که بعضاً با شرح و تفصیل بازگو شده است، دیدار از جمشید چالنگی و بانوی نازنینش فریده و دو فرزند پر از مهر و صفای او برایم نعمتی بوده است که آسانش به دست نیاورده‌ام. جمشید از آن دیرها و دورها، آن سالهای خوش استبداد که نه هنوز فهمیده بودیم در اسلام ناب انقلابی محمدی می‌شود آدم خورد و به گوش مرجعی وارسته، ریشهری‌ وار سیلی زد و یکشبه زن نمازشب خوان با ایمانی را به ملعونه فاسده جاسوسه تبدیل کرد (واژگانی که جواد آزاده در وصف همسر سعید امامی به کار می‌برد)، و باورمان نمی‌شد روزی خواهد آمد که آرش شکنجه‌گر ساواک در مقابل جواد آزاده و سردار نقدی و قاضی مرتضوی تبدیل به قدیس می‌شود... بله، از آن سالهای گروه ادب امروز رادیو و جلسه‌های هفتگی با زنده‌یاد نادر نادرپور، از سربالائی جام جم تا میدان ارگ، از مجلس دکتر مفتخری تا محفل یاران یکدله چارلی ـ آه که قدرش را ندانستیم ـ جمشید همراه و همسفر بوده است. در قاهره میزبان رفیق سالیان بود و در لندن سر بر شانه هم دریا گریسته بودیم. واشنگتن حالا با حضور جمشید میهمانسرای آفتابی همه سالهای رفاقت است. این بار حسین شیرخان را هم می‌بینم. یار روزهای رادیو، سرپرست آرشیوی که در جهان بی‌نظیر بود و اهل ولایت فقیه به تاراجش بردند. این چند سطر را نوشتم که طعم تلخ بخش نخست این هفته باخبر را شیرین کنم. بعد از اینهمه سال و جهانی را که زیر پا گذاشته‌ای، چه داری به جز قلمی و کلامی، و رفیقانی از جنس عشق، خسرو که با «موبی دیک» کباب ایرانی را به ینگه دنیا عرضه کرده است.
به روزهای رفته‌ام که می‌نگرم جای پای آنها در منازل رفته پیداست. از آنان، شماری در جمع شکرگزاران دیار عجم رفتند و حسرت دیدارشان به قیامت افتاد. بعضی دورند، آن سوی خط و فاصله و مرز، در خانه پدری جائی که گذشته و خانه و مزار پدرت را هم سیدعلی آقا مصادره کرده است. پس روزهای مانده را غنیمت است. با جمشید و اصغر واقدی که در سفر پیش لذت دیدارش نصیبم شد با حسین شیرخان و یک باغ پر از خاطرات، از سرزمینی که حالا وقتی نامش را می‌برم، گریه امان نمی‌دهد.

August 14, 2009 09:15 PM

پنجره اي روبه خانه پدري

پنجره اي روبه خانه پدري

Panjereh-121.jpg

جمعه ۱۴/۰۸/۲۰۰۹

Download file

زير ذره بين

زير ذره بين

Zarrehbin dar seda.jpg

نگراني كارشناسان حقوق بشر در سازمان ملل متحد از نقض فاحش حقوق بشر در ايران

Manfered_Novak-09.jpg

در برنامه زير ذره بين دکتر عليرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحليلگر سياسی، به پرسش پرويز بهلدر از بخش فارسی صدای آمريكا در رابطه با نگراني كارشناسان حقوق بشر در سازمان ملل متحد از نقض فاحش حقوق بشر در جمهوري ولايت فقيه٬ پاسخ ميدهد.

۱۴/۰۸/۲۰۰۹

Download file